البقرة ٢٧
کپی متن آیه |
---|
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ |
ترجمه
البقرة ٢٦ | آیه ٢٧ | البقرة ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَنقُضُونَ»: میشکنند. «عَهْدَ اللهِ»: پیمان خدا که در (اعراف / مذکور است. «مِیثَاقِ»: اسم آلت است، به معنی: آنچه عهد و پیمان بدان بسته میشود. یا مصدر میمی است و به معنی: استوارکردن، بستن. «خَاسِرُونَ»: زیانباران. زیانکاران.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْکُرُوا... (۱) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِي... (۰) الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ... (۳) وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ... (۲) وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ... (۹) فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ... (۳)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: عده اى معتقدند كه اين آيه درباره كفار اهل كتاب و منافقين از آن گروه نازل گرديده است. چنان كه خداوند در طى آيه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ» و در طى آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا» منافقين را اراده فرموده است.
تفسیر
- آيات ۲۶ و ۲۷ بقره
- يك مرحله از ضلالت و كورى از باب مجازات زشتكارى و فسق آدمى است
- پاره اى از احوال و اوصاف دو طائفه «هدايت شدگان و گمراهان»
- حيات و زندگى سه گانه انسان و تأثیر زندگى متأخّر از زندگى متقدم
- استشهاد به چند آيه براى اثبات تبعيت حكم حيات اخروى از حيات دنيوى
- مجازات و تجسّم اعمال، دو وجه حاصل از گفتار خداوند درباره زندگى آخرت
- معنى فسق
- بحثى پيرامون مسئله معروف جبر و تفويض
- مالكيت مطلقه خداوند
- هر تصرفى از خداوند در هر مخلوقى، تصرفى است از مالك حقيقى در مملوك واقعى و حقيقى
- معيارها و اساس قوانين عقلایى معيار و اساس و قوانين شرعى است
- روش عقلا در قانونگذارى
- اگر خداى سبحان بندگان را به اطاعت يا معصيبت مجبور كرده باشد...
- اضلال منسوب به خدا، اضلال به عنوان مجازات است
- تفويض نيز با تشريع سازگار نيست
- بحث روايتى (پيرامون روايات قضا و قدر و امر بين الامرين )
- توضيح و تحقيق در زمينه قضا و قدر و جبر و تفويض
- اشكالاتى كه از قائل شدن به جبر و عدم اختيار لازم مى آيد
- توهّم ملازمه بين اعتقاد به قضا و قدر و انكار جزاى به استحقاق
- كيفيت تعلق اراده الهيه بر افعال انسان ها
- يك عمل اختيارى و دو جهت متفاوت وجوب و امكان در آن
- اراده فاعل مختار در طول اراده خداست، در عرض آن لذا با يكديگر قابل جمع هستند
- عقيده معتزله در تفويض ، و ذكر مثالى براى روشن شدن «امر بين الامرين»
- حديثى از امام هادى عليه السلام درباره افعال انسان و توضيح آن
- خلقت و حسن متلازم اند و آنچه عمل را گناه مى كند، امرى است عدمى
- حديثى از امام رضا عليه السلام در اين كه آنچه مصيبت و بدى به انسان مى رسد، از خود اوست
- احاديث ديگرى از معصومين(ع) درباره جبر و اختيار
- دو روايت از كتاب طرائف درباره قضا و قدر الهى
- طريق عديده استدلال بر ردّ جبر و تفويض در روايات و اخبار
- رواياتى كه در تفسير آياتى كه اضلال و اغوا و امثال آن را به خدا نسبت مى دهد، وارد شده است
- بحث فلسفى
- فعل اضطرارى و فعل ارادى
- تقسيم فعل ارادى به اختيارى و اجبارى
- تفاوت بين فعل اختيارى و اجبارى نيز در ضمن يك مثال
- استدلال بر ردّ جبر و تفويض از طريق برهان عليت
- ضرورت و امكان، دو نظام عالم طبيعى و انطباق آن دو با فعل اختيارى انسان
- همان طورى كه وجود انسان مستند به اراده الهى است،افعال او نيز مستند الوجود با اراده الهى است
- رد نظر فلاسفه مادى كه جبر را به تمام نظام طبيعى راه داده اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«27» الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
(فاسقان) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مىشكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىنمايند، و در زمين فساد مىكنند، قطعاً آنان زيانكارانند.
نکته ها
پيمانهاى الهى كه در اين آيه مطرح گرديده، متعدّد است: خداوند از انبيا پيمان گرفته تا آيات الهى را به مردم بگويند. «1» و از اهل كتاب تعهّد گرفته تا كتمان حقايق نكنند و به
«1». «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ» احزاب، 7.
جلد 1 - صفحه 84
بشارتهاى تورات و انجيل كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است عمل كنند. «1» و از عامّه مردم نيز عهد گرفته، به فرمان الهى عمل كرده و راه شيطان را رها كنند. «2»
در اسلام وفاى به عهد واجب است، حتّى نسبت به كفّار و عهدشكن، فاقد دين كامل معرّفى شده، هرچند كه اهل نماز باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا دين لمن لا عهد له» «3» آن كسكه پايبند تعهّدات خود نيست، از دين كامل ندارد.
خداوند در اين آيه فرمان داده تا با گروههايى پيوند و رابطه داشته باشيم: «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» در روايات آن گروهها چنين معرّفى شدهاند: رهبران آسمانى، دانشمندان، خويشاوندان، مؤمنان، همسايگان و اساتيد. و هركس رابطهى خود را با اين افراد قطع كند، خود خسارت مىبيند. زيرا جلو رشد و تكاملى را كه در سايه اين ارتباطات مىتوانسته داشته باشد، گرفته است.
وفاى به عهد، كمالى است كه خداوند خود را به آن ستوده است؛ «وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» «4» كيست كه بهتر از خدا به پيمانش وفا كند؟. وفاى به عهد حتّى نسبت به مشركان لازم است؛ «فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ» «5» تا پايان مدّت قرارداد به پيمانى كه با مشركان بستهايد وفادار باشيد. همچنين در آيه 25 سوره رعد پيمانشكنان لعنت شدهاند.
عهد دو گونه است: عهدو پيمانى كه مردم با يكديگر مىبندند وبايد به آن وفادار باشند. و عهد وپيمانى كه خداوند براى رهبرى يك جامعه، بر عهدهى پيامبر يا امام قرار مىدهد كهاين عهد مقام الهى است. «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» «6»
بخشى از پيمانهاى الهى كه اين آيه بر آن تأكيد مىكند، همان پيمانهاى فطرى است كه خداوند در نهاد همه افراد بشر قرار داده است. چنانكه حضرت على عليه السلام فلسفهى نبوّت را شكوفا كردن پيمان فطرى مىداند. «و واتر اليهم انبيائه ليستأدوهم ميثاق فطرته» «7»
«1». «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» آلعمران، 187.
«2». «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ» اعراف، 172.
«3». بحار، ج 72، ص 198.
«4». توبه، 111.
«5». توبه، 4.
«6». بقره، 124.
«7». نهجالبلاغه، خطبه 1.
جلد 1 - صفحه 85
سؤال: عهد خداوند چيست؟
پاسخ: از جمله «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» استفاده مىشود كه رهبرى آسمانى، عهد خداوند است و از روايات نيز استفاده مىشود كه نماز، عهد خداوند است. هرگونه تعهّدى كه انسان بين خود و خدا داشته باشد، عهد الهى است. قوانين عقلى، فكرى و احكام الهى نيز مصداق عهد الهى مىباشند.
علّامه مجلسى قدس سره به دنبال آيهى «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» يكصد وده حديث درباره اهميت صله رحم، بيان نموده و آنها را مورد بحث قرار داده است. «1» در اينجا برخى از نكات جالبى كه در آنها آمده را نقل مىكنيم:
- با بستگان خود ديدار داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
- صلهى رحم، عمر را زياد و فقر را دور مىسازد.
- با صلهى رحم، رزق توسعه مىيابد.
- بهترين قدمها، قدمى است كه براى صلهى رحم و ديدار اقوام برداشته مىشود.
- در اثر صله رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مىيابيد.
- به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بى اعتنايى كنند.
- صلهى رحم كنيد هر چند فاميل از نيكان نباشد.
- صلهى رحم كنيد، گرچه با سلام كردن باشد.
- صلهى رحم، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مىكند.
- بويى از بهشت نصيب شخص قاطع رحم نمىشود.
- صلهى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مىشود.
- كمك مالى به فاميل، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.
- صله رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو». «2»
«1». بحار، ج 71، ص 87.
«2». تفسير راهنما ونورالثقلين.
جلد 1 - صفحه 86
پیام ها
1- پيمانشكنى، شيوهى فاسقان است. «الْفاسِقِينَ. الَّذِينَ يَنْقُضُونَ» (فعل مضارع، نشانه دوام و استمرار است.)
2- به پيمان فاسقان، اعتماد نكنيد. كسىكه پيمان خداوند را نقض مىكند، به عهد و پيمان ديگران وفادار نخواهد بود. «يَنْقُضُونَ، يَقْطَعُونَ»
3- انسان در برابر خداوند مسئول است، چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و ميثاق بسته كه به احكام دين عمل كند. «عَهْدَ اللَّهِ»
4- اسلام با انزوا مخالف است. «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»
5- عهدشكن به خود ضربه مىزند، نه خداوند. «أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «27»
«1» سوره دهر، آيه 3.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 100
بعد از آن بيان فرمايد فاسقين و خارج شدگان از فرمان سبحانى و اوامر الهى را كه موصوفند به اين صفت:
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ: آنانكه مىشكنند پيمان خدا را، مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ: بعد از آنكه محكم و استوار كرده بودند. مراد از ابن عهد چند قول است:
تفسير برهان از حضرت صادق عليه السلام در اين آيه فرمايد: الّذين ينقضون عهد اللّه المأخوذ عليهم للّه بالرّبوبيّة و لمحمّد بالنّبوّة و لعلىّ بالامامة و لشيعتنا بالمحبّة و الكرامة «1» يعنى آنانكه نقض عهد نمودند:
1- آن عهدى كه اخذ شده بود از ايشان براى خدا به ربوبيت، و براى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به نبوّت و براى علي عليه السلام به امامت و براى شيعيان ايشان به محبت و كرامت.
2- عهدى كه اخذ شده به سبب عقل و آن حجت قائمه است بر بندگان كه دالّ است بر توحيد و صدق نبوّت انبياء.
3- عهدى كه خداى تعالى به زبان انبياء از امّتان ايشان گرفته به آن كه چون يكى از ايشان به رسالت مبعوث شود و بر وفق دعوت خود معجزات نمايد، تصديق او نمايند و كتمان آن ننمايند و مخالفت فرمان او به جا نياورند. و اشاره به اينست آيه شريفه: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ «2» الى آخر الآيه.
4- عهدى كه گرفته است از انبياء به اين وجه كه اقامه دين او كنند و متفرق نشوند در آن.
5- عهدى كه اخذ فرموده از علما به اينكه حق را ظاهر كنند و كتمان آن را ننمايند.
وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ: و قطع مىكنند آن چيزى را كه
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 71 حديث دوّم (در تفسير مذكور اين حديث از امام باقر روايت شده است.)
«2» سوره آل عمران، آيه 187.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 101
خدا امر فرموده به آن پيوستگى نمايند. و مراد چيزى است كه حق تعالى به قطع آن راضى نيست، مانند تفرقه ميان انبياء و كتابهاى ايشان به ايمان به بعض و اعراض از بعض، و از جمله آن است اعراض از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن و مؤمنان و قطع رحم و امثال آن. و از اين قبيل است ترك پيوستگى با پيغمبر و امام به اطاعت ايشان، چنانچه خدا امر فرموده، و ترك صله ذوى القرباى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم به مودت و محبت.
در تفسير برهان- بالاترين رحم و واجبترين آن از حيث حقوق، رحم رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد. به درستى كه حق ايشان به سبب حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، چنانچه حقّ خويشان انسان به سبب پدر و مادرش مىباشد، و حق حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم اعظم است از حق پدر و مادر. همچنين حق رحم آن حضرت عظيمتر و قطع آن قبيحتر باشد «1».
وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ: و فساد مىكنند در زمين، به اين وجه كه منع مىنمايند مردمان را از ايمان و قطع طريق و استهزاء به حق و اذيت مؤمنان و آنچه باعث اختلال نظام عالم باشد، مانند مؤسسات محرمه و اشاعه و ترويج معاصى الهيه و امور منهيّه اسلاميه كه موجب فساد اخلاق جامعه و اعراض مردم از قوانين مقدّسه الهيه مىگردد و تماما فساد در زمين خواهد بود. أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ: اين جماعت موصوفه به صفات سه گانه، ايشان زيانكارند در دنيا و آخرت؛ زيرا سرمايه ايمان و صلاح و ثواب اخروى را بدل كردند به انكار و فساد و عقاب ابدى.
در منهج، سعد و قاص نقل نموده كه مراد به اين فاسقان خوارجند كه از عهده عهد خارج شده ايمان آورده و بعد آن عهد را شكستند، و فرمايشات حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در حق علوى عليه السلام فراموش
«1» همان مدرك.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 102
نموده با آن حضرت در مقام محاربه برآمدند و آن حضرت هم در بصره با ناكثين محاربه و در صفين با قاسطين و در نهروان با مارقين مقاتله فرمود.
تنبيه: چون آيات شريفه عبرت به عموم لفظ باشد، نه خصوص سبب؛ پس در هر عصر و زمانى كسانى كه متصف به اين صفات، از نقض عهد و قطع رحم و فساد در زمين باشند، مشمول آيه شريفه خواهند بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «27»
جلد 1 صفحه 47
ترجمه
آنانكه ميشكنند پيمان خدا را پس از استواريش و قطع ميكنند چيزيرا كه امر كرده است خدا بآن كه وصل شود و فساد ميكنند در زمين آنگروه ايشانند زيانكاران..
تفسير
عهد خداوند با بنى آدم استوار شده بود بر اقرار بربوبيت حق جل شأنه و نبوت محمد صلى اللّه عليه و آله و امامت على عليه السلام و محبت و كرامت شيعيانش و امر الهى صادر شده بود بصله رحم و اقارب و دوستان و همسايگان و اهل ايمان و اولياء و انبياء و پيغمبر خاتم (ص) و آل اطهار و اقارب اخيار آنحضرت تا روز قيامت و نيز امر فرموده بود بخيرات و قربات و طاعاتى كه موجب اتصال و ارتباط خلق است بحق پس شامل ميشود آيه شريفه شرك و كفر و تفريق ميان انبياء و اولياء و انكار فضل امير المؤمنين (ع) و شيعيانش را و ترك محبت و معاشرت با ارحام و اقارب و همسايگان و ساير اهل ايمان را بلكه ترك هر امريرا كه موجب اتصال و قرب خلق است بحق چون آن مقصود با لذات است از هر فصل و وصل و نتيجه ترك و قطع و نقض فساد است در زمين و ثمره وصل صلاح و نظام پس بايد در اداء حقوق تمام صاحبان حقوق كه بيان شد كوتاهى ننمود و الا بخسران ابدى كه حرمان از نعيم و ابتلاء بعذاب اليم است گرفتار خواهيم شد و اعظم از تمام حقوق پس از حق خداوند حق پيغمبر خاتم (ص) است و حق رحم آنحضرت كه به تبع حق او است كه بمراتب از حق پدر و مادر بالاتر است پس بايد در اداء حقوق سادات و ذريه طاهراش كوشيد تا شربت وصل از دست آن حضرت نوشيد و در اعزاز و اكرام و احترام ايشان كوتاهى ننمود تا راه قرب باستان مقدسش را پيمود.
تنبيه چندى بود عازم بودم كه مسائل محل ابتلائيرا كه در كتب فقهيه نديدم مفصلا ذكر شده باشد بقدر وسع خود شرح دهم اينك در ضمن اين تفسير بمناسبت آيات انشاء اللّه تعالى موفق باين مقصود خواهم شد و از آن جمله است مسئله قطع رحم وصله آن آنچه بطور اجمال فقهاء عظام بيان فرمودهاند آنستكه قطع رحم از معاصى كبيره وصله آن واجب است و بنظر حقير اهم مصاديق آن و الدين است كه اداء حقوق آنها صله رحم و ترك آن قطع و موجب عقوق است كه آنرا يكى از هفت معصيت كبيره كه مورد اتفاق مسلمانان است شمردهاند و بتجربه قطعيه رسيده است كه كسيكه
جلد 1 صفحه 48
عاق و الدين باشد از دنيا خير نمىبيند يا جوانمرگ ميشود و يا بفقر و فاقه و سختى گرفتار ميگردد و بالعكس هر كس پدر و مادر از او راضى باشند عمرش طولانى و بنعيم دنيا و آخرت فائز خواهد شد و در خبر قدسى است كه خداوند فرمود بعزت و جلال خود قسم كه اگر عاق و الدين عبادت جميع پيغمبران را بنمايد از او قبول نميكنم و اول خطى كه در لوح محفوظ نقش گرفت آن بود كه منم خدائى كه جز من خدائى نيست هر كه پدر و مادر از او راضى باشد من نيز از او راضيم و هر كه پدر و مادر بر او خشمناك باشد منهم بر او خشمناكم، و از حضرت رسول (ص) روايت شده است كه بوى بهشت از هزار سال راه شنيده ميشود ولى نميشنود آنرا كسيكه قطع رحم كرده باشد و نفرين فرمود كسى را كه پدر و مادر يا يكى از آندو از او راضى نباشند كه خدا هرگز او را نيامرزد و جبرئيل آمين گفت و اخبار در اين باب زياد است مقصود نمونه از آن بود و بكمتر چيزى هم پدر و مادر حق پيدا ميكنند كه اولاد را عاق نمايند، از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه هر كه از روى خشم به پدر و مادر خود نگاه كند در حالتى كه آنها بر او ظلم نموده باشند خداوند هيچ نمازى را از او قبول نميكند و بوى بهشت بمشامش نمىرسد و كمتر چيزى كه موجب عقوق ميشود گفتن كلمه اف است در مقابل پدر و مادر و اگر كمتر از آن چيزى تصور ميشد خداوند آنرا تعيين ميفرمود، و از حضرت كاظم (ع) سؤال نمودند كه اگر كسى به اولاد خود از باب محبت بگويد پدر و مادرم فدايت چگونه است جواب فرمودند اگر پدر و مادر گوينده زنده باشد از عقوق حساب ميشود: و صله بر دو قسم است واجب و مستحب صله واجب اداء حقوق واجبه آنها است كه فقهاء عظام متعرض شدهاند از آن جمله اطاعت اوامر آنها است در غير واجبات و محرمات از امورات مباحه و مستحبه و مكروهه بلكه در واجبات كفائيه با وجود من به الكفايه هم قائل شدهاند و در واجبات و محرمات اگر چه اطاعت آنها لازم نيست ولى بايد بهر وجه ممكن است تحصيل رضاى آنها را بنمايد و تظاهر در خلاف آنها نكند، و صله مستحب احسان در باره آنها زيادتر از مقدار واجب است كه از حضرت رسول (ص) مروى است كه فرمود نيكوئى در باره پدر و مادر افضل است از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا و در صورت تعارض حقوق پدر و مادر بنظر حقير اطاعت پدر را بايد ترجيح دهد و احسان بمادر را
جلد 1 صفحه 49
و تا ميتواند بايد سعى كند كه اختلاف را از ميان آندو رفع نمايد براى آنكه بتواند بحقوق هر دو عمل نمايد و دعاى در حق آنها لازم است اگر چه مذهب آنها حق نباشد و آيات و اخبار در اين باب بسيار است عمده مقصود بيان امورى است كه كمتر متعرض آن شدهاند از آن جمله بيان موضوع رحم و مصداق صله و قطع است كه بنظر حقير چون بيانى در اين باب از شرع نرسيده مراد از رحم مطلق خويشاوندى نسبى است كه عرفا قوم و خويش حساب شوند اگر چه خيلى دور باشند و محرميت در بين نباشد و مراد از صله مطلق پيوند و اتصال و اتحاد و يگانگى و دلجوئى و كمك و احسان و محبت و مودت و الفت است كه موجب حفظ روابط قوميت باشد و مراد از قطع مطلق ايذاء و اهانت و خيانت و نفاق و شقاق است و هر چه را كه موجب دلتنگى و برودت و قطع روابط وداديه گردد چنانچه اگر حاجتى داشته باشند و شخص متمكن از قضائش باشد و ننمايد و دلتنگ شوند قطع رحم نموده و اگر ترك مراوده كند و در موقع مناسب ديدن ننمايد بدون عذر موجه بنظر حقير مشمول اين آيه است بلكه اگر آنها كنارهگيرى كنند و ترك معاشرت نمايند و باين مناسبت شخص هم ترك كند بعيد نيست مشمول باشد چنانچه از پيغمبر (ص) روايت شده است كه بدترين اعمال نزد خداوند شرك است و بعد از آن قطع رحم و بايد شخص قطع نكند رحم خود را اگر چه او قطع نمايد بلى اگر احراز كند كه او از مراوده ملول ميشود و باين جهت ترك نمايد عيب ندارد چون قطع صادق نيست ولى بايد بانحاء ديگرى صله نمايد خلاصه آنكه بهر وسيله ممكن است بايد اتصال و اتحاد را حفظ كند و بعد از حقوق ارحام حقوق ذوى الحقوق و دوستان و احسان كنندگان است كه بايد كاملا مراعات نمود و تدارك باحسن كرد اخص خصوص حق معلم و استاد است كه فرمودهاند كسيكه حرفى بكسى تعليم نمايد او را بنده خود نموده يعنى بايد متعلم از معلم اطاعت نمايد چنانچه بنده از مولاى خود اطاعت ميكند و بعضى خواستهاند حق معلم را بر حق پدر و مادر رجحان دهند و بنظر حقير چون پدر و مادر نوعا حق تعليم هم دارند حق آنها رجحان دارد بلى اگر پدر و مادر هيچ حق تعليم نداشته باشند شايد حق معلم رجحان پيدا كند ولى احكام خاصه كه راجع بآنهاست بحال خود باقى است بعد از اينها حق همسايه است كه هر كه در اداء آن كوتاهى كند مسئول است از حضرت ختمى مرتبت مروى است كه بعضى همسايهها سه حق دارند و آنهمسايه رحم
جلد 1 صفحه 50
مسلمان است و بعضى دو حق و آنهمسايه مسلمان است و بعضى يك حق و آنهمسايه كافر است كه فقط حق همسايگى دارد، و نيز از آنحضرت مروى است كه نيك همسايه دارى كن تا مسلمان باشى و هر كس روزها روزه بگيرد و شبها عبادت كند و همسايه خود را اذيت نمايد او از اهل جهنم است، و از حضرت امير المؤمنين (ع) مروى است كه پيغمبر (ص) نوشت بمهاجر و انصار كه همسايه آدمى مانند نفس او است در آنكه اضرار نفس حرام و حفظش واجب است و احترام همسايه مانند احترام مادر است و بقدرى آنحضرت سفارش همسايه را فرمود كه ما تصور كرديم براى همسايه ارث مقرر خواهد شد خلاصه آنكه با همسايه هم بايد مانند ارحام احسان نمود و در حوائج او سعى كرد و چيزى را از او دريغ ننمود و در مواقع لزوم ديدن كرد و مهربانى و دلجوئى و گاهگاهى احسان و كمك و دستگيرى نمود و اسباب اذيت او را فراهم نكرد و ترك معاشرت ننمود كه اين وصلت هم مأمور به و قطعش حرام است و از براى همسايه هم حد تحقيقى تعيين نشده است ظاهرا بايد محوّل بعرف شود كه تا هر مقدار اطلاق همسايه ميشود مراعات آداب شود اگر چه مستفاد از بعضى اخبار آنستكه از چهار جانب تا چهل خانه همسايه است و شايد منظور منتهاى حد همسايگى باشد و اللّه اعلم، پس از اينها حقوق اهل ايمان است بيكديگر كه شيخ انصارى (قده) در كتاب مكاسب متعرض شده و از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه پيغمبر (ص) فرمود از براى مسلمان بر برادر خود سى حق است كه رهائى از آنحقوق پيدا نمىكند مگر باداء آن يا عفو نمودن برادر مؤمن او را بپوشد لغزش او را و ترحم كند بر حال او و بپوشاند عورت او را و درگذرد از خطاى او و قبول كند عذر او را و رد نمايد غيبت او را و كوتاهى نكند در نصيحت او و مراعات نمايد دوستى او را و رعايت كند تعهد او را و عيادت كند او را در مرض او و حاضر شود در موت او و اجابت كند دعوت او را و قبول كند هديه او را و تلافى كند احسان او را و شكر گذارد نعمت او را و كوتاهى نكند در يارى او و حفاظت نمايد از عيال او و برآورد حاجت او را و اجابت نمايد مسئلت او را و چون عطسه نمايد باو يرحمك اللّه بگويد و ارشاد نمايد گم شده او را و جواب دهد سلام او را و بخوبى با او تكلم نمايد و بخوشى باو انعام كند و قسم او را قبول نمايد و دوست او را دوست داشته باشد و دشمنى با او نكند و يارى كند با او خواه ظالم باشد خواه مظلوم و يارى او وقتى ظالم باشد بآنستكه او را از اين عمل قبيح منصرف نمايد و وقتى مظلوم باشد بآنستكه رفع
جلد 1 صفحه 51
ظلم از او نمايد و او را بحقش برساند و او را تسليم ظالم ننمايد و ذليل نكند و بخواهد براى او از خير آنچه براى خود ميخواهد و نخواهد براى او آنچه را براى خود نميخواهد پس از بيان حقوق فرموده است كسيكه در اداء اين حقوق كوتاهى كند و روز قيامت صاحب حق از او مطالبه نمايد خداوند او را حاضر فرموده پس حكم ميفرمايد از براى صاحب حق بر ضرر كوتاهى كننده در خاتمه امر لازم است تاكيدى در باب حق سادات شود كه چنانچه در ذيل تفسير آيه اشاره شد اعظم حقوق است چون دوستى آنها مزد رسالت است و اگر در اداء حق آنها قصورى يا تقصيرى روى دهد در اداء حق پيغمبر اكرم كوتاهى شده است و انسان عاق پيغمبر (ص) ميشود كه به مراتب از عاق و الدين بالاتر است و حقوق واجبه ايشان نصف خمس است كه بنظر حقير از جهت تعلق حق ايشان بعين بنحو ملكيت طوليه بايد شخص خودش ببرد و به آنها برساند و اذن حاكم شرع هم لازم نيست و ديگر اكرام و احترام و محبت و مودت ايشان است و از حضرت ختمى مرتبت مرويستكه شفاعت من ثابت است از براى هر كس اعانت نمايد ذريه مرا بدست يا زبان يا مال خود و فرمود چهار كس را من شفاعت ميكنم در روز قيامت اگر بقدر تمام اهل دنيا معصيت نموده باشند (اول) آنكس كه اكرام كند ذريه مرا (دوم) آنكه حاجت ايشانرا برآورد (سوم) آنكس كه سعى نمايد از براى آنها در وقتى كه مضطر شده باشند (چهارم) آنكه بدل و زبان با آنها دوستى كند و فرمود اكرام كنيد خوبان ذريه مرا از براى خدا و بدان ايشان را براى من و از اينجا معلوم ميشود شرافت نسبت بآنحضرت بقدرى است كه بواسطه معصيت از بين نميرود و گمان ميكنم چنانچه شواهدى هم دارم كه ذكرش موجب تطويل است اگر خداى نخواسته انحرافى هم از مسلك حق براى ايشان روى دهد توجهات اجداد كبارشان شامل حال آنها شود و سعيد از دنيا بروند در هر حال تكليف ما آنستكه باحترام پيغمبر (ص) از آنها احترام نمائيم و كاملا ايشانرا اگر چه فاسق هم باشند با غير بيك چشم نگاه نكنيم و مراعات توصيه خدا و رسول را در باره ايشان بنمائيم و ثمره طيبه را از اين شجره طيبه بدست بياوريم ولى انصاف آنستكه ايشان هم بايد احترام پيغمبر (ص) را از سايرين بيشتر داشته باشند و كارى نكنند كه اهانت از مقام مقدس نبوى شود بلكه بايد از غير خودشان بهتر باشند تا جد امجدشان از ايشان راضى و خوشنود باشد نه
جلد 1 صفحه 52
آنكه خداى نخواسته كارى كنند كه عاقشان فرمايد و يكى از سعادات بزرگ وصلت با اين خاندان مقدس است چه دختر بدهند و چه دختر بگيرند چون نسبت سببى يا نسبى با پيغمبر (ص) پيدا ميكنند و باين شرافت فائز ميگردند ولى بايد اجتناب نمايند بعد از مواصلت از طلاق كه موجب قطع فراهم نشود و كاملا بايد مراعات ادب و احترام را بنمايند كه مبادا كارى كنند كه پيغمبر (ص) و حضرت زهراء عليها السلام از آنها مكدر شوند و از اين مواصلت استثنا شده است جمع بين دو زن فاطميه كه احتياط شديد در ترك آنست زيرا در روايت صحيحه وارد شده كه اين امر بحضرت زهراء سلام اللّه عليها ميرسد و بر او گران ميايد و اين نكته هم ناگفته نماند كه در اثبات نسب شهرت كافى است شجره نامه لازم ندارد بلكه همينقدر باحتمال آنكه اولاد پيغمبر (ص) باشد اگر اين آداب را بجا بياورند مأجورند اگر چه در واقع نباشد بنابر اين راه وسوسه شيطان مسدود است خداوند توفيق عنايت فرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثاقِهِ وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفسِدُونَ فِي الأَرضِ أُولئِكَ هُمُ الخاسِرُونَ «27»
(كساني که عهد و پيمان خود را پس از بستن آن ميشكنند و آنچه خدا به پيوستن آن امر فرموده قطع ميكنند و در روي زمين فساد مينمايند، و اينان خود زيانكارانند) كلام در تفسير اينکه آيه در چند مقام است:
«مقام اول»
در جمله «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثاقِهِ» اينکه قسمت صفت فاسقين است که در آيه قبل بود و نقض مقابل ابرام است و نقض عهد معني شكستن پيمان و قرارداد است مقابل وفاء بعهد که بمعني پابندبودن به پيمان و عمل نمودن بآنست، و مراد از عهد قرارداديست که بين دو طرف بسته ميشود و اينکه بر سه قسم است:
اول قراردادي که خداوند با بندگانش ميبندد که ايمان بخدا و انبياء و
1- سوره بقره آيه 187
جلد 1 - صفحه 483
اولياء و ملائكه و كتب آسماني و معاد و جزاء بياورند و اوامر و نواهي الهي را بپذيرند و در مقابل بسعادت ابد و بهشت جاوداني نائل شوند و اينکه قرارداد هم تكويني است که بوسيله عقل و فطرت انساني خداوند با بشر منعقد نموده و هم تشريعي که بوسيله انبياء و فرستادگان خود با بني آدم مقرر داشته چنانچه مضمون بسياري از آيات شريفه است مانند آيه شريفه أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعبُدُونِي«1» (آيا با شما عهدنكردم اي فرزندان آدم که شيطان را عبادت نكنيد بدرستي که او براي شما دشمن آشكارايي است و اينكه مرا عبادت كنيد) و آيه شريفه إِنَّ اللّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنِينَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ«2» (بدرستي که خداوند از مؤمنان جانها و مالهاي آنها را ميخرد به اينكه براي آنان بهشت باشد) و غير اينها از آيات ديگر.
و اينکه معني عام است و شامل عهد ربوبيت و عهد ولايت و عهد تصديق بانبياء و عهد اطاعت و ساير عهود الهي ميشود و اختصاص ببعض موارد ندارد، بلي ممكن است بمناسبت آيه قبل شأن نزولش در حق اهل كتاب باشد که در كتب انبياء سلف از آنان عهد گرفته شده که به پيغمبر اسلام و اوصياء او و دين و كتاب او ايمان بياورند و آنها قبول كردند و پس از بعثت حضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقض عهد نمودند و ايمان نياوردند، ولي شأن نزول آيه با عموم منافات ندارد قسم دوم قراردادي است که بنده با خدا ميبندد مانند عهد و نذر و قسم، و وفاي بآنها واجب است و نقض آنها گناه و موجب كفّاره است قسم سوم قراردادي است که در ميان بندگان است مانند عقود و شروط، و هر كدام تابع حكمي است که در فقه بيان شده و ميثاق مصدر ميمي از وثوق بمعني احكام و استواري است و ظنّ قوي را نيز تعبير-
1- سوره يس آيه 60
2- سوره توبه آيه 112
جلد 1 - صفحه 484
بوثوق ميكنند چون احتمالش در دل قوي و محكم، و خلاف آن ضعيف و سست است، و كسي که انسان اطمينان بقول و فعل و ديانت او داشته باشد بثقة تعبير ميشود و خبري که ناقل آن ثقة باشد موثّق گويند.
و مراد از ميثاق عهد، استحكام و استواري آنست بواسطه احكام فطريه و ادلّه عقليه و آيات قرآني و ساير كتب آسماني و اخبار مأثوره که همه اينها سبب استحكام عهود و پيمانهاست
«مقام دوم»
در جمله «وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ»: اينکه جمله معني عامّي است و شامل جميع چيزهايي ميشود که خداوند امر بوصل آنها فرموده از صله نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم وصله امام عليه السّلام و صله رحم و صله اخوان و غيره امّا صله نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باطاعت اوامر و ترك مخالفت او و تخلّق باخلاق و رفتار او و احسان بذريّه آن حضرت و نحو اينهاست و صله امام عليه السّلام نيز باطاعت اوامر و ترك نواهي او و اداء حق او و تشرف بزيارت و اقامه عزاء و ساير توسلات است و اخبار درباره اينکه دو مورد بسيار است که ببعضي از آنها در ذيل آيه وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ اشاره نمودهايم و امّا صله رحم در فضيلت آن آيات و اخبار بسيار وارد شده، در قرآن كريم ميفرمايد وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً وَ بِذِي القُربي الاية«1» (خدا را عبادت كنيد و براي او چيزي را شريك قرار ندهيد و بپدر و مادر احسان كنيد و بخويشان نيز احسان نمائيد) و نيز ميفرمايد وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الأَرحامَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيكُم رَقِيباً«2» (و بپرهيزيد از عذاب خدايي که مورد سؤال و بازرسي قرار ميگيريد
1 و 2- سوره نساء آيه 40 و آيه 2
[.....]
جلد 1 - صفحه 485
درباره او و درباره خويشاوندان، بدرستي که خداوند بر شما نگهبان و مراقب است) و نيز در صفات اولوا الالباب ميفرمايد الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يَخشَونَ رَبَّهُم وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ«1» (صاحبان خرد كساني هستند وصل ميكنند آنچه را که خدا بوصل آن امر فرموده و از پروردگارشان بيم ميدارند و از بدي حساب ميترسند) و اينکه آيه نيز مشتمل همه انواع صله است و از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود
2» «ان اعجل الخير ثوابا صلة الرحم»«
(محققا عمل نيكي که ثوابش زودتر از هر چيزي بانسان ميرسد صله رحم است) و نيز فرمود
3» «من سرّه ان يمدّ في عمره و ان يبسط في رزقه فليصل رحمه»«
(كسي که خوشش ميآيد از اينكه عمرش طولاني و رزقش فراخ شود، بايد صله رحم كند) و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده که
صلوا ارحامكم و لو بالتسليم
»«4» (با خويشاوندانتان به پيونديد اگر چه بسلام باشد) و از حضرت باقر عليه السّلام روايت است که فرمود
5» «صلة الارحام تزكّي الاعمال و تنمي الاموال و تدفع البلوي و تيسّر الحساب و تنسئ في الاجل»«
(صله رحم اعمال آدمي را تزكيه و اموال را نموّ و بلا را دفع، و حساب را آسان، و اجل را تأخير مياندازد) و از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده که فرمود
6» «صلة الرحم تهون الحساب يوم القيمة و هي منساة في العمر و تقي مصارع السوء»«
(صله رحم حساب را آسان و عمر را فراموش يعني عقب مياندازد و از تصادمات بد حفظ ميكند) و در اينكه صله رحم واجب است يا مستحبّ مؤكّد اختلاف شده و حقّ اينست که حكم آن در موارد و اشخاص و انحاء صله مختلف است و تحقيق در فقه شده و امّا قطع رحم بلا شبهه حرام و از كبائر است، چنانچه از همين آيه و آيات شريفه
1- سوره رعد آيه 21
2 و 3 و 4 و 5 و 6- جامع السعادات
جلد 1 - صفحه 486
ديگر استفاده ميشود. در آيه ديگر ميفرمايد الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثاقِهِ وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفسِدُونَ فِي الأَرضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ«1» و از رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود
2» «ابغض الاعمال الي اللّه تعالي الشرك باللّه ثم قطيعة الرحم ثم الامر بالمنكر و النهي عن المعروف«
(دشمن- داشتهترين كارها نزد خداي تعالي شرك بخدا و پس از آن قطع رحم و پس از آن امر بمنكر و نهي از معروف است) و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده که فرمود
3» «اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال في ايدي الاشرار»«
(وقتي که قطع رحم شود مالها در دست بدان قرار گيرد) و در حديث ديگر قطع رحم را از گناهاني شمرده که تعجيل در فناء مينمايد«4» و غير اينها از اخبار ديگر و امّا صله اخوان که عبارت از پيوستن با برادران ديني است اقسام بسيار دارد از زيارت آنان و الفت و مودّت و سبقت بسلام و احسان و ارسال هدايا و ضيافت و قضاء حاجت و اصلاح حال يكديگر و عيادت مرضي و دعاء خير و صدقه بارباب حاجت و غير اينها از انحاء محبّت و وداد که درباره هر يك از آنها و ثمرات و نتائج آنها آيات و اخبار بسيار وارد شده که انشاء اللّه تعالي در مقام مناسبي ذكر خواهيم نمود و بر عكس درباره قطع اينکه صله که تباعد و تقاطع و تفرقه و مسامحه در اداء حقوق يكديگر باشد در مذمتش آيات و اخبار بسيار است که آنها را نيز در مقام خود ذكر خواهيم نمود و كافي است حديثي که در وسائل الشيعة از كنج كراچكي از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده که
«للمؤمن علي اخيه ثلاثون حقا لا برائة له الا بالاداء او العفو
1- سوره رعد آيه 25
2 و 3 و 4- جامع السعادات
جلد 1 - صفحه 487
اللهالحديث»}
(مؤمن بر برادر خود سي حق دارد که آنها از وي برداشته نشود مگر اينكه اداء كند يا برادر مؤمنش گذشت نمايد، تا آخر حديث)
«مقام سوم»
در جمله «وَ يُفسِدُونَ فِي الأَرضِ أُولئِكَ هُمُ الخاسِرُونَ» معني افساد و اقسام آن در ذيل آيه شريفه وَ إِذا قِيلَ لَهُم لا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ الاية گذشت«1» و همچنين معني خسران که زيان در تجارت است مقابل ربح که سود در تجارت ميباشد در ذيل آيه شريفه أُولئِكَ الَّذِينَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدي الاية بيان شد، مراجعه شود«2»
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 27)- زیانکاران واقعی! از آنجا که در آیه قبل، سخن از اضلال فاسقان بود در این آیه با ذکر سه صفت فاسقان را معرفی میکند: 1- «فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند میشکنند» (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ). انسانها در واقع پیمانهای مختلفی با خدا بستهاند، پیمان توحید و خداشناسی، پیمان عدم تبعیت از شیطان و هوای نفس، فاسقان همه این پیمانها را شکسته، و از خواستههای دل و شیطان پیروی میکنند.
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟
در واقع خداوند هر موهبتی به انسان ارزانی میدارد، همراه آن عملا پیمانی با زبان آفرینش از او میگیرد، به او چشم میدهد، یعنی با این چشم حقایق را ببین، گوش میدهد یعنی صدای حق را بشنو ...
ج1، ص57
و به این ترتیب هرگاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهای خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است. آری فاسقان، همه یا قسمتی از این پیمانهای فطری الهی را زیر پا میگذارند.
2- سپس به دومین نشانه آنها اشاره کرده میگوید: «آنها پیوندهائی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع میکنند» (وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ). این پیوندها شامل پیوند خویشاوندی، پیوند دوستی، پیوندهای اجتماعی، پیوند و ارتباط با رهبران الهی و پیوند و رابطه با خداست.
3- نشانه دیگر فاسقان، فساد در روی زمین است میفرماید: «آنها فساد در زمین میکنند» (وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ). و در پایان آیه میگوید: «آنها همان زیانکارانند» (أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ). چه زیانی از این برتر که انسان همه سرمایههای مادی و معنوی خود را در طریق فنا و نیستی و بدبختی و سیه روزی خود به کار برد؟
اهمیت صله رحم در اسلام
- گر چه آیه فوق از احترام به همه پیوندهای الهی سخن میگفت، ولی پیوند خویشاوندی یک مصداق روشن آن است. اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهای قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشاوندان و بستگان را شدیدا نهی کرده است، زشتی و گناه قطع رحم به حدی است که امام سجّاد علیه السّلام به فرزند خود نصیحت میکند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکی از آن پنج گروه کسانی هستند که قطع رحم کردهاند: «بپرهیز از معاشرت با کسی که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است».
نکات آیه
۱ - خداوند، انسانها را به عهدها و پیمانهایى ملتزم ساخته است. (الذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثقه) «عهد» به معناى پیمان است و مراد از عهد اللّه (پیمان خدا) مى تواند وظایف و تکالیفى باشد که خداوند آنها را بر دوش انسانها گذاشته است. همچنین مراد از آن مى تواند تعهداتى باشد که آدمى خویشتن را ملتزم به رعایت آنها کرده و به گونه اى - همانند سوگند به خدا - آنها رابه خداوند مرتبط کرده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.
۲ - ضرورت پایبندى به عهدها و پیمانهایى که خداوند بر عهده انسانها قرار داده است. (الذین ینقضون عهد اللّه)
۳ - ضرورت وفا کردن به پیمانهایى که آدمى با خدا مى بندد. (الذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثقه) برداشت فوق بر این اساس است که: مراد از «عهد اللّه» تعهداتى باشد که انسان با سوگند و مانند آن، رعایت آنها را بر خود لازم کرده است. «میثاق» مصدر و به معناى استحکام بخشیدن است. ضمیر «میثاقه» به «عهد» بر مى گردد; یعنى، بعد از آنکه عهد خویش را محکم کرده و بر وفادارى به آن تأکید کرده اند.
۴ - نقض پیمان، بویژه پس از تأکید بر آن، امرى ناپسند و نکوهیده است. (الذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثقه)
۵ - گسستن پیوندهایى که خداوند به برقرارى آنها فرمان داده، امرى ناروا و حرام است. (و یقطعون ما أمر اللّه به أن یوصل) «أن» مصدریه و «أن یوصل» بدل براى ضمیر در «به» است و مرجع ضمیر، «ما امر اللّه» مى باشد; یعنى: الذى امر اللّه بوصله. مراد از «ما امر اللّه» پیوندهایى نظیر: صله رحم، پیوند ولایت میان اهل ایمان و پیوند ولایت بین پیشوایان بر حق و امت اسلامى است.
۶ - فسادگرى در زمین از محرمات الهى است. (و یفسدون فى الأرض)
۷ - کسانى که به پیمانهاى الهى پایبند نباشند و پیوندهایى را که خدا به برقرارى آنها فرمان داده، نادیده بگیرند، فاسق هستند. (إلا الفسقین. الذین ... یقطعون ما أمراللّه به أن یوصل) «الذین»، صفت توضیحى براى «الفاسقین» مى باشد.
۸ - آنان که در زمین فسادانگیز هستند، فاسقند. (إلا الفسقین. الذین ... یفسدون فى الأرض)
۹ - قرآن کسانى را به گمراهى مى کشاند که: عهدهاى الهى را نقض کنند، پیوندهایى که خداوند به برقرارى آنها فرمان داده بگسلند و در زمین به فسادگرى بپردازند. (و ما یضل به إلا الفسقین. الذین ... یفسدون فى الأرض)
۱۰ - فاسقان، مردمى زیانکارند. (أولئک هم الخسرون)
۱۱ - شکستن پیمانهاى الهى، گسستن روابطى که خداوند به برقرارى آنها فرمان داده و فسادگرى در زمین، زیان واقعى انسان را در پى دارد. (الذین ینقضون عهد اللّه ... أولئک هم الخسرون)
روایات و احادیث
۱۲ - از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «قال لى أبى على بن الحسین ... إیاک و مصاحبة القاطع لرحمه ... قال اللّه عز و جل «الذین ... یقطعون ما امر اللّه به أن یوصل ... أولئک هم الخاسرون»;[۳] پدرم، امام سجاد (ع)، به من فرمود: ... از همنشینى با کسى که قطع رحم مى کند بپرهیز ... خداى عز و جل فرمود: «آنان که ... قطع مى کنند آنچه را که خدا امر به وصل آن نموده ... اینانند زیانکاران».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۵، ۶
- افساد: آثار افساد ۹، ۱۱; افساد در زمین ۸، ۹; حرمت افساد در زمین ۶
- انسان: عهد خدا با انسان ها ۱، ۲
- خدا: عهد خدا ۱، ۲
- زیان: عوامل زیان ۱۱
- زیانکاران: ۱۰، ۱۲
- صله رحم: اهمیّت صله رحم ۱۲; زیان قطع صله رحم ۱۲
- عمل: عمل ناپسند ۴
- عهد: اهمیّت وفاى به عهد ۲، ۳; عهد با خدا ۳
- عهد شکنى: آثار عهد شکنى ۹، ۱۱; سرزنش عهد شکنى ۴; ناپسندى عهد شکنى ۴
- فاسقان: ۷، ۸ زیانکارى فاسقان ۱۰
- فسق: موارد فسق ۷، ۸
- قرآن: اضلال قرآن ۹; قرآن و عهد شکنان ۹; قرآن و مفسدان ۹
- محرمات: ۵، ۶
- مفسدان: فسق مفسدان ۸
- همنشینى: همنشینى ناپسند ۱۲
منابع