الرعد ٢٥
کپی متن آیه |
---|
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ |
ترجمه
الرعد ٢٤ | آیه ٢٥ | الرعد ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اللَّعْنَةُ»: لعن و نفرین. طرد از رحمت خدا و بیبهرهماندن از نعمت او. «سُوءُ الدَّارِ»: سرانجام بد. پایان بد جهان که دوزخ است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد
- وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال
- معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه
- بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»
- مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود
- منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است
- وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق
- حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود
- فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك
- مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه
- وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است
- معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»
- مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند
- معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»
- بحث روايتى
- رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»
- چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25»
(در برابر گروه اوّل) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از محكم بستن مىشكنند و آنچه را خداوند به پيوند آن فرمان داده قطع مىكنند و در زمين فساد مىنمايند.
آنانند كه برايشان لعنت است و برايشان بدمنزلى است.
نکته ها
در برابر صفات نيكو وبارز اولوا الالباب در وفاى به عهد و ارتباط با آنچه خداوند بر وصل آن فرمان داده، قرآن به گروهى اشاره مىكند كه ضد اين صفات را دارا مىباشند، يعنى عهد و پيمان مىشكنند و آنچه را امر به وصل آن شده، قطع مىكنند. لذا در مقابل «عُقْبَى الدَّارِ»، براى اين افراد «سُوءُ الدَّارِ» در نظر گرفته شده است.
فساد در زمين، بارها در قرآن نسبت به افراد و اعمالى مطرح شده است، از جمله افرادى كه مصداق مفسد معرّفى گرديدهاند، فرعون است. «إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» «1» همچنين افعالى مثل: هلاك حرث و نسل «2»، ايجاد تفرقه و آدمكشى نيز از جمله مصاديق فساد در زمين دانسته شده است. قرآن «3» جزاى «مفسد فىالارض» را كشتن، دار زدن، قطع عضو و يا تبعيد مىداند و كسانى را كه در دل ارادهى بلند پروازى و فساد دارند، محرومان از الطاف الهى در قيامت مىشمارد.
امام سجّاد عليه السلام به فرزندش وصيّت مىفرمايد: «اياك و مصاحبة القاطع لرحمه، فانى وجدته ملعونا فى كتاب الله» «4» از دوستى و مصاحبت با كسانى كه قطع رحم مىكنند بپرهيز، زيرا من در قرآن، آنها را ملعون يافتم. يَقْطَعُونَ ... لَهُمُ اللَّعْنَةُ
«1». قصص، 4.
«2». بقره، 205.
«3». مائده، 33.
«4». بحار، ج 74، ص 196.
جلد 4 - صفحه 351
پیام ها
1- يكى از شيوههاى تربيتى و تبليغى، روش مقايسه است. يُوفُونَ ... عُقْبَى الدَّارِ- يَنْقُضُونَ ... سُوءُ الدَّارِ
2- نقطهى شروع تمام انحرافات، جدايى انسان از خداوند است. يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ ... يُفْسِدُونَ
3- قطع رحم از گناهان كبيره است، زيرا وعده عذاب براى آن داده شده است.
يَقْطَعُونَ ... لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ
4- فساد انسان، به همه جا سرايت مىكند. «يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25»
بعد از بيان حال موفين به عهد و درجات ايشان، احوال ناقضين و شامت مآل آنها را فرمايد:
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ: و آن كسان كه مىشكنند پيمان خداى تعالى را. مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ: بعد از محكم كردن آن به اعتراف و قبول، و ملتزم نشدند به عهد عقلى و شرعى.
صفت دوم: وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ: و مىبرند پيوستگى آنچه را كه خدا امر فرمود به آن كه صله نمايند، يعنى قطع رحم نمايند، يا قطع ايمان به انبياء و كتب و غير آن از حقوق خدا و خلق كنند و به لوازمات بندگى و
جلد 6 - صفحه 377
فرمانبردارى رفتار نكنند.
در كافى شريف از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه: انّ رجلا من خثعم جاء الى النّبىّ فقال: اىّ الاعمال ابغض الى اللّه تعالى؟ فقال: الشّرك باللّه. قال: ثمّ ماذا قال قطيعة الرّحم ثمّ قال: ثمّ ماذا قال الامر بالمنكر و النّهى عن المعروف. «1» شخصى از خثعم آمد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض نمود: چه عملى مبغوضتر است نزد حق تعالى؟ حضرت فرمود: شرك به خدا. عرض كرد:
پس، چه چيز؟ فرمود: قطع نمودن رحم. عرض كرد: بعد چه چيز؟ فرمود: امر به منكر و نهى از معروف.
صفت ديگر آنها: وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ: و فساد كنند در زمين به كفر يا محاربه با پيغمبر و مؤمنين يا به معاصى الهى و خرابى بلاد يا فتنه انگيزى و آشوب طلبى. أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ: آن جماعت موصوفين به صفات مذكوره مر ايشان راست دورى از رحمت الهى و تبعيد از جنت سبحانى. وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ: و مر ايشان را است بدى سراى كه جهنم است؛ يا بدى عاقبت در دنيا و آخرت يا بد مكانى است عذاب آتش و مخلد بودن در آن. مفسران در منهج فرمودهاند: مراد به «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» خارجيانند كه سركشى كنند و بر امام عادل خروج نمايند، و مراد به «يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» محاربانند.
تبصره: به مفاد آيه شريفه سر آمد صفات رذيله و جامع ملكات رديّه اين سه صفت باشد 1- نقض عهد كه شامل است عهود خلقى و خالقى را. 2- قطع رحم كه متضمن است رحم آل محمد عليهم السّلام و رحم خويشاوند و اقربا را.
3- فساد در زمين كه حاوى است كليه معاصى را، زيرا اوامر و نواهى الهى جزافى نيست بلكه تمام آن از جزئى و كلى داراى حكم و مصالحى است نسبت به عموم طبقات بشر. بنابراين ارتكاب هر معصيتى گذشته از ضرر شخصيه، موجب ضرر نوعيه و خللى به نظام جامعه عالم وارد سازد، منتها مرتكب آن نظر به
«1» فروع كافى ج 5 ص 58.
جلد 6 - صفحه 378
قصور عقل و احاطه، غافل باشد، و حال آنكه هر معصيتى هر چند صغيره باشد اثر وضعى آن فسادى در نظام اتمّ وارد سازد، چنانچه احاديث آل عصمت آن را محقق سازد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ «26» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28» الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ «29»
ترجمه
و آنانكه ميشكنند پيمان خدا را بعد از محكم نمودنش و قطع ميكنند آنچه را امر نموده است خدا بآن كه وصل كرده شود و فساد ميكنند در زمين آنگروه مر آنها را است دورى از رحمت و مر آنها را است بدى آنسراى
خدا وسعت ميدهد روزى را براى هر كس بخواهد و تنگ ميگرداند و شاد شدند بزندگانى دنيا و نيست زندگانى دنيا در آخرت مگر بهره كمى
و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا نازل نميشود بر او آيتى از پروردگارش بگو همانا خدا گمراه ميكند هر كس را كه ميخواهد و راهنمائى ميكند بسوى خود هر كس را كه بازگشت كند
آنانكه ايمان آوردند و آرام ميگيرد دلهاشان بياد خدا آگاه باشيد بياد خدا آرام ميگيرد دلها
آنانكه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته خوشى است مر ايشان را و نيكوئى بازگشت.
تفسير
آيه اوّل با مختصر تفاوتى در سوره بقره گذشت و شايد اينجا بمناسبت آنكه دو عنوان مقابل با نقض عهد و قطع رحم كه وفا وصله است در آيات سابقه ذكر شده بود تكرار شده در هر حال مخلّ بفصاحت نيست چنانچه مكرّر ذكر شده بلكه مؤكّد غرض و مكمّل مقصود است و از مراجعه بما سبق تفسيرش معلوم ميشود و مراد از سوء الدار عذاب آخرت است و يكى از مقدرات الهى براى بندگان روزى است و وسعت و تنگى آن باراده او است كه خداوند بر حسب اقتضاء حال آنها در هر زمان و مكان صلاح بداند تعيين و تقدير ميفرمايد و مربوط بسعى و كوشش و زرنگى و تنبلى مردم نيست چنانچه مشهود است و اگر كسى بخواهد منكر شود انكار امر بديهى را نموده و بر وسعت رزق بايد شكر گذارى كرد ولى نبايد خوشحال شد بزندگانى دنيا و وفور نعمتها و ساير لذائذ آن بطوريكه از فكر آخرت باز ماند چون تمام نعم و لذائذ و زندگانى دنياى فانى در جنب نعم و لذّات و حيات ابدى آخرت باقى
جلد 3 صفحه 205
نيست مگر متاع كمى كه از دست ميرود اگر بآنها تهيّه توشهاى نشود براى سفر آخرت كه همراه باشد و ميگويند كسانيكه بعد از نزول آيات بيّنات و معجزات با هرات باقى بر كفرند چرا آن معجزهاى كه ما خواستيم از قبيل طلا شدن كوه صفا يا آيتى كه ما ادراك كنيم نزول آنرا از جانب خدا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل نميشود بگو در جواب آنها كه چون شما دست از لجاج و عناد بر نداشتيد و بمعجزاتى كه تاكنون خواستيد و آوردم قانع نشديد و هر روز بدلخواه خودتان معجزهاى ميخواهيد كه صلاح نيست اتيان آن و تدبر و تفكّر در آيات الهى ننموديد تا راه اعجاز و حقّ بودن آن بر شما واضح شود و عقل سليم را كه وديعه الهيّه بود در وجودتان از كار انداختيد خداوند هم عنايت خود را از شما سلب كرد و بحال خود واگذارتان فرمود و گمراه شديد چون خداوند اشخاص متعصّب عنود لجوج بى فكر را هدايت نميكند كسى را هدايت ميكند بسوى خود كه طالب حقّ باشد و رجوع كند از تقليد و تعصّب و عناد بحكم عقل و عنايت پروردگار و از او بخواهد با توبه و انابه كه حقّ را بر او آشكار فرمايد و بديده انصاف نظر نمايد و تفكّر كند در آيات الهى كه البتّه براى او واضح و آشكار خواهد گشت چنانچه هدايت نمود كسانيرا كه ايمان آوردند و مطمئن ميباشد دلهاشان بياد خدا و اولياء او و ميدانند مواعيد او حقّ و كلام او صدق و معجزه باقيه است تا قيامت و ديگر دين اسلام حاجت بمعجزه تازهاى ندارد آگاه باشيد بياد خدا و صفات او و مراجعه بآيات قرآن كه ذكر اللّه است و بيانات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كلمات امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد اطهار آندو اطمينان و آرامش پيدا ميكند دلها و پاك ميشود از شكّ و تزلزل و تشويش در اصول و فروع دين چنانچه عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ذكر اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه باو مطمئن ميشود دلها و قمّى ره فرموده كسانيكه ايمان آوردند شيعيانند و ذكر اللّه امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام ميباشند و آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و معاد و بجا آوردند كارهاى شايسته را از فعل واجبات و ترك محرمات، خوشى و خرمى و پاكيزگى عيش است براى ايشان و خوبى بازگشت در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طوبى درختى است در بهشت كه بيخ آن در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخهاى است از آن كه خطور نميكند در دلش رغبت بچيزى مگر آنكه
جلد 3 صفحه 206
ميدهد آنرا باو آندرخت و اگر اسب سوارى بجدّيّت بتازد در سايه آن صد سال بيرون از آن نميشود و اگر كلاغى بپرداز زيرش ببالاى آن نميرسد تا از پيرى بيفتد آگاه باشيد و در آن رغبت نمائيد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه طوبى از آن كسى است كه تمسّك بامر ما نموده در غيبت قائم ما و بشكّ نيفتاده است دل او بعد از هدايت و آندرختى است در بهشت كه اصل آن در خانه على بن أبي طالب عليه السّلام است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخهاى از شاخههاى آنست و اين مراد از قول خداوند طوبى لهم و حسن مآب است و اخبار در تفسير طوبى بدرخت بهشتى و ذكر اوصاف آن بسيار است كه قمّى و عيّاشى و در عيون و خصال و احتجاج و غيرها نقل نمودهاند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از طوبى فرمود درختى است كه اصل آن در خانه من و فرع آن براى اهل بهشت است و دفعه ديگر كه پرسيدند فرمود در خانه على عليه السّلام است عرضه داشتند چگونه ميشود اين فرمود خانه من و على در بهشت يكجا است و بنابراين روايات طوبى بر وزن بشرى كه مصدر طاب يا مؤنث اطيب است علم منقول شده براى آندرخت بهشتى و اراده آن با اراده معناى اصلى منافات ندارد چون استعمال لفظ در بيشتر از يك معنى جائز و مستحسن و در كلام الهى شايع و رايج است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثاقِهِ وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفسِدُونَ فِي الأَرضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ «25»
و كساني که شكستند عهد الهي را از بعد از اخذ ميثاق خداوند و قطع كردند آنچه را که خداوند امر فرموده بود بصله آنها و فساد كردند در زمين اينها اختصاص دارند بلعنت الهي و از براي آنها است جايگاه بدي دار جهنم.
وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ که عبادت و اطاعت شيطان و هواي نفس و متابعت
جلد 11 - صفحه 332
اهل ضلال از كفار و مشركين و ضالين و مضلين و فاسقين و فاجرين كردند مِن بَعدِ مِيثاقِهِ که شريك بر خدا قرار دادند در عبادت و افعال و نظر بغير او وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ نه صله رحم كردند و نه مراعات حقوق الهي و رسول و امام و ذراري رسول و فقراء و مؤمنين نمودند.
وَ يُفسِدُونَ فِي الأَرضِ بارتكاب معاصي و ملهيات و ظلم و تعدي و ساير مفاسد أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ بعد از رحمت و تفضلات الهي دنيا و آخرت وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ جَهَنَّمَ يَصلَونَها فَبِئسَ المِهادُ ص آيه 56.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- دنیا پرستان تبهکار! از آنجا که نیک و بد همواره در مقایسه با یکدیگر به خوبی روشن میگردد پس از ذکر صفات «اولوا الالباب» در اینجا بخشی از صفات اصلی مفسدان و آنها که عقل و اندیشه واقعی خود را از دست دادهاند بیان میدارد، میگوید: «و آنها که عهد الهی را بعد از محکم کردن میشکنند، و پیوندهایی را که خدا فرمان به برقراری آن داده، قطع میکنند، و در روی زمین افساد مینمایند، لعنت و مجازات سرای دیگر از آنهاست» (وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
در حقیقت تمام مفاسد عقیدتی و علمی آنها در سه جمله فوق، خلاصه شده است:
1- شکستن پیمانهای الهی که شامل پیمانهای فطری، و پیمانهای عقلی، و پیمانهای تشریعی میشوند.
2- قطع رابطهها رابطه با خدا، رابطه با رهبران الهی، رابطه با خلق، و رابطه با خویشتن.
3- آخرین قسمت که ثمره دو قسمت قبل است، فساد در روی زمین است.
نکات آیه
۱- خداوند انسانها را به عهدها و پیمانهایى ملزم ساخته است. (والذین ینقضون عهد الله) مراد از «عهد الله» - چنان چه در آیه ۲۰ گذشت - عهدها و پیمانهایى است که خداوند با انسانها دارد و یا عهدها و پیمانهایى است که آدمیان با خداوند مى بندد.
۲- حرمت شکستن عهدها و پیمانهایى که خداوند برعهده انسانها قرار داده است. (والذین ینقضون عهد الله ... أُولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار)
۳- حرمت شکستن پیمانهایى که آدمیان با خدا دارند. (و الذین ینقضون عهد الله)
۴- نقض پیمان به ویژه پس از تأکید بر آن ، امرى ناروا و نکوهیده است. (و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثقه ... أُولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار) «میثاق» در «من بعد میثاقه» مصدر و به معناى استحکام بخشیدن است و ضمیر در «میثاقه» به «عهد» برمى گردد. بنابراین «من بعد میثاقه» ; یعنى ، پس از استحکام بخشیدن به عهد و تأکید بر پایبندى به آن.
۵- خداوند به برقرار کردن پیوندهایى فرمان داده و رعایت آنها را بر آدمیان واجب کرده است. (والذین ... یقطعون ما أمر الله به أن یوصل) براى توضیح عبارت «ما أمر الله» به آیه ۲۱- ذیل برداشت شماره ۱ رجوع شود.
۶- فسادگرى در زمین از محرمات الهى است. (والذین ... یفسدون فى الأرض أُولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار)
۷- کسانى که به پیمانهاى الهى پایبند نباشند ، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد. (والذین ینقضون عهد الله ... أُولئک لهم اللعنة)
۸- آنان که به برقرارى پیوندهایى که خداوند به برقرار ساختن آنها فرمان داده ، ملتزم نباشند ، به لعنت و دورى از رحمت گرفتار خواهند شد. (والذین ... یقطعون ما أمر الله به أن یوصل ... أُولئک لهم اللعنة )
۹- فسادگران در زمین به لعنت خداوند و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد. (و الذین ... یفسدون فى الأرض أُولئک لهم اللعنة)
۱۰- دوزخ ، سرایى شوم و فرجامى ناگوار براى دوزخیان (و لهم سوء الدار) مقصود از سراى شوم دنیا (سوء الدار) - به قرینه مقابله آن با «عقبى الدار. جنات عدن» در آیه ۲۲ و ۲۳ - دوزخ، است.
۱۱- سراى شوم (دوزخ) از آنِ کسانى است که پیمانهاى الهى را نقض کنند و پیوندهایى که خداوند به برقرارى آنها فرمان داده ، نادیده انگارند. (والذین ینقضون عهد الله ... و یقطعون ما أمرالله ... لهم سوء الدار)
۱۲- آنان که در زمین فساد مى کنند ، به سرایى شوم (دوزخ) گرفتار خواهند شد. (و الذین ... یفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار)
روایات و احادیث
۱۳- «دخل عمرو بن عبید على أبى عبدالله(ع) فلما سلّم و جلس ... قال: اُحبّ أن أعرف الکبائر من کتاب الله عزوجل ، فقال: ... منها: ... نقض العهد و قطیعة الرحم لأن الله عزوجل یقول: «اُولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار»... ;[۱] عمرو بن عبید بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست ... و گفت: دوست دارم گناهان کبیره را از کتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... یکى از آن گناهان ... عهدشکنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرماید: أُولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۲، ۳، ۵، ۶
- افساد: احکام افساد ۶; حرمت افساد ۶; کیفر افساد ۹، ۱۲; موارد افساد ۶، ۹، ۱۲
- انسان: تکالیف انسان ها ۱
- جهنم: شومى جهنم ۱۰; موجبات جهنم ۱۲
- جهنمیان: ۱۱، ۱۲
- خدا: اوامر خدا ۱، ۵; عهد خدا با انسانها ۲
- رحمت: محرومان از رحمت اخروى ۷، ۸، ۹
- روابط واجب: ۵ آثار قطع روابط واجب ۱۱
- شرک: گناه شرک ۱۳
- صله رحم: گناه قطع رحم ۱۳
- عمل: عمل ناپسند ۴
- عهد: احکام عهد ۲، ۳;اهمیت وفاى به عهد ۷; وجوب وفاى به عهد ۱
- عهدشکنان: عهدشکنان در جهنم ۱۱; فرجام شوم عهدشکنان ۱۱; لعن بر عهدشکنان ۷
- عهدشکنى: آثار عهدشکنى با خدا ۱۱; حرمت عهدشکنى ۲، ۳; عهدشکنى با خدا ۳، ۷; گناه عهدشکنى ۱۳; ناپسندى عهدشکنى ۴
- گناهان کبیره: ۱۳
- لعن: مشمولان لعن ۷، ۸، ۹
- محرمات: ۲، ۳، ۶
- مفسدان: فرجام شوم مفسدان ۱۲; لعن برمفسدان ۹; مفسدان در جهنم ۱۲
- واجبات: ۱، ۵
منابع
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۲۸۷، ح ۲۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۰۲، ح ۱۱۷.