البقرة ٤٠
کپی متن آیه |
---|
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ |
ترجمه
البقرة ٣٩ | آیه ٤٠ | البقرة ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَنِیإِسْرَآئِیلَ»: پسران اسرائیل. اسرائیل لقب یعقوب است. «أَوْفُوا»: به تمام و کمال وفا کنید. «أُوفِ»: وفا میکنم. «إِیَّایَ»: از من. «إرْهَبُونِ»: از من بترسید. یاء ضمیر حذف شده و در اصل (إرْهَبُونِی) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ... (۱) وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ... (۱) وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا... (۳)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«40» يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ
اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايم را كه به شما ارزانى داشتم، به خاطر بياوريد و به پيمانم (كه بستهايد) وفا كنيد، تا من (نيز) به پيمان شما وفا كنم و تنها از من پروا داشته باشيد.
نکته ها
اسرائيل، نام ديگر حضرت يعقوب است كه از دو كلمهى «اسر» و «ئيل» تركيب يافته است.
«اسر» به معناى بنده و «ئيل» به معناى خداوند است. بنابراين اسرائيل در لغت به معناى بندهى خداست.
تاريخ بنىاسرائيل و اسارت آنان به دست فرعونيان و نجات آنها به دست حضرت موسى عليه السلام وبهانهگيرى وارتداد آنان، يك سرنوشت وتاريخ ويژهاى براى اين قوم به وجود آورده است. اين تاريخ براى مسلمانان نيز آموزنده و پندآموز است كه اگر به هوش نباشند، به گفته روايات به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
پيمانهاى الهى، شامل احكام كتابهاى آسمانى و پيمانهاى فطرى كه خداوند از همه گرفته است، مىشود. در قرآن به مسئله امامت، عهد گفته شده است: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» «1» يعنى پيمان من «مقام امامت» به افراد ظالم نمىرسد. پس وفاى به عهد يعنى وفاى به امام و رهبر آسمانى و اطاعت از او.
«1». بقره، 124.
جلد 1 - صفحه 102
همچنين در روايات مىخوانيم: نماز، عهد الهى است. «1»
پیام ها
1- ياد نعمتهاى پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست. «اذْكُرُوا ... أَوْفُوا»
به هنگام دعوت به سوى خداوند، از الطاف او ياد كنيد تا زمينهى پذيرش پيدا شود. «اذْكُرُوا»
2- ياد و ذكر نعمتها، واجب است. «اذْكُرُوا»
3- نعمتهايى كه به نياكان داده شده، به منزلهى نعمتى است كه به خود انسان داده شود. با اينكه نعمتها به اجداد يهودِ زمان پيامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان مىگويد فراموش نكنند. «اذْكُرُوا»
4- وفا به پيمانهاى الهى، واجب است. «بِعَهْدِي»
5- بهرهگيرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسير تكاليف الهى است. «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» آرى، اگر مطيع خدا بوديم، خداوند نيز دعاهاى ما را مستجاب خواهد كرد. «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»
6- در انجام تكاليف الهى، از هيچ قدرتى نترسيم و ملاحظهى كسى را نكنيم.
تبليغات سوء دشمن، ملامتها، تهديدها و توطئهها مهم نيست، قهر خدا از همه مهمتر است. «وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40)
بعد از آن خطاب به اهل كتاب فرمايد كه:
يا بَنِي إِسْرائِيلَ: اى پسران يعقوب، اسرائيل عليه السّلام! اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ: ياد بياوريد نعمتهاى مرا كه به فضل و كرم انعام نمودم بر شما. و مراد به يادآورى تفكر در آن قيام به شكر آن باشد. و چون در آيات قرآنى اعتبار به عموم لفظ است، پس آيه شريفه شامل اهل اسلام مىباشد كه ياد بياوريد نعمتهائى كه به شما انعام فرمودم. وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي: و وفا كنيد به عهد و پيمان من كه در شأن پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با شما بستهام كه به او ايمان آريد و پيروى او نمائيد، أُوفِ بِعَهْدِكُمْ: تا وفا نمايم به عهد شما به نيكوئى ثواب، يعنى تا جزاى وفادارى را به احسن وجه رساندم. وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ: و مرا بترسيد در وفاى به عهد و نقض عهد.
تنبيه: از آيه شريفه قاعده كليه استفاده شود به اينكه: آنچه را كه به توسط پيغمبر مرسّل و كتاب منزل از امّت عهد گرفته شده به وفاى آن، هر آينه البته لازم و واجب است وفاى به آن؛ و ملازم باشد وفاى به آن عهود، وفاى حق تعالى را به آنچه وعده فرموده است از عطاى جزيل و ثواب جميل در دنيا و آخرت. و لذا وفاى به عهد يكى از قوائم دين مىباشد، چنانچه ابى مالك گويد: به حضرت سجاد عليه السّلام عرض كردم: اخبرنى بجميع شرايع الدّين. فرمود: قول الحقّ و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد «1». يعنى: خبر ده
«1» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 92، حديث اوّل (بنقل از خصال صدوق)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 128
مرا به آنچه جامع است شرايع دين را. فرمود: قبول به حق، و حكم به عدل، و وفاى به عهد است.
و على بن ابراهيم قمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه شخصى از آن حضرت سؤال نمود كه فدايت شوم، به درستى كه خداوند مىفرمايد: «بخوانيد مرا تا اجابت كنم» و ما مىخوانيم، پس استجابتى نيست براى ما. فرمود: به جهت آنست كه وفا نمىكنيد به عهد خدا، اگر وفا مىنموديد شما، هر آينه وفا مىفرمود خدا براى شما «1».
تتمه: و از جمله عهد الهى و مصاديق فرمايش سبحانى، ولايت عهد حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در غدير خمّ از امّت اخذ فرمود. چنانچه عياشى روايت نموده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد از اين آيه شريفه، فرمود: اوفوا بولاية علىّ فرضا من اللّه أوف لكم بالجنّة «2».
يعنى: وفا كنيد به ولايت على عليه السّلام كه واجب است از جانب خدا تا وفا كنم براى شما به بهشت.
نكته: در آيه شريفه سابقه فرمود: فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ، و در اينجا فرمود:
وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ. اين براى آنست كه در آيه سابق بيان مبادى تقوى بود، لذا مختتم است به رهبت كه مقدمه تقوى مىباشد، و در اين آيه چون مقدمات تقوى حاصل شد، امر فرمود به اقدام بر آن و نيز چون خطاب اوّليه شامل عالم و مقلّد است، ايشان را امر به رهبت فرمود كه مبدء سلوك است؛ و خطاب دوم چون خصوص اهل علم بود، آنها را امر به تقوى فرمود كه منتهاى سلوك مىباشد.
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 90، حديث سوّم.
«2» همان مدرك، حديث ششم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 129
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40)
ترجمه
اى پسران اسرائيل ياد كنيد نعمت مرا كه انعام نمودم بر شما و وفا كنيد بعهد من تا وفا كنم بعهد شما و از من بترسيد.
جلد 1 صفحه 68
تفسير
در علل روايت نموده از حضرت صادق (ع) در حكايت حضرت يعقوب كه او اسرائيل است و معنى آن عبد اللّه است زيرا اسرا بمعنى عبد است و ئيل اللّه است و در روايت ديگر است كه اسرا به معنى قوه است و ئيل اللّه است و نعمت به بعثت خاتم انبياء و استقرار آنحضرت در شهرى كه مسكن بنى اسرائيل بوده و وضوح دلائل صدق او در دعوى نبوت تفسير شده كه بسهولت بتوانند خدمت حضرت برسند و ايمان بياورند و اخذ احكام نمايند و عهد آنميثاقى است كه گرفته است خداوند از پيشينيان بنى اسرائيل بتوسط انبياء عظام و ايشان امر فرمودهاند بآنها كه توصيه نمايند و بسپارند آنعهد را با خلاف خودشان تا آنكه ايمان بياورند به محمد عربى هاشمى (ص) كه واضح است امر او بآيات و مؤيد است دعوت او به معجزات آن محمديكه يكى از آيات او على بن ابى طالب است كه رفيق شفيق او است عقلش از عقل او و علمش از علم او و حلمش از حلم او است و دين او مؤيد بشمشير او است تا خداوند هم وفا نمايد بعهد خود با بنى اسرائيل كه آنعهد وجوب نعيم ابدى است در سراى كرامت الهى براى آنان و بايد بترسند از خداوند در مخالفت پيغمبر خاتم همانا خداوند قادر است كه صرف نمايد بلاء دشمنان آنانرا براى موافقت با او و دشمنان آنان قادر نيستند كه دفع نمايند انتقام الهى را از آنان وقتى كه مخالفت امر خدا را نموده باشند و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه فرمود يعنى وفا كنيد بولايت على (ع) كه واجب است از طرف خدا وفا ميكنم من از براى شما بدخول بهشت فيض ره فرموده اين حكم جارى است در هر عهدى كه از براى خدا است با هر كس و قمى روايت نموده است كه مردى از حضرت صادق (ع) سؤال نمود كه خداوند فرموده بخوانيد مرا اجابت ميكنم براى شما و ما ميخوانيم و اجابت نميكند جواب فرمود شما وفا بعهد خداوند نميكنيد و خدا فرموده وفا كنيد بعهد من تا وفا كنم بعهد شما بخدا قسم اگر وفا كنيد شما بعهد خداوند وفا ميكند خداى تعالى بعهد شما، حقير عرض ميكنم عهد گاهى از يك طرف است گاهى از دو طرف اگر عهد از دو طرف باشد باين معنى كه كسى عهد كند براى ديگرى در مقابل عهدى كه آنديگرى براى آنكس نموده است حكم عقد را پيدا ميكند در آنكه آنديگرى اگر بعهد خود وفا ننمود آنكس هم اگر وفا نكند عقلا و عرفا مورد تقبيح و ملامت نميشود و اصل اصيل بسيارى از خيارات در معاملات همين است اگر چه بادله خاصه در هر باب تمسك نمودهاند بنابر اين امام صادق (ع) ميخواهد بفرمايد
جلد 1 صفحه 69
چون خداوند از بنى آدم عهد گرفته بود بر ايمان و اطاعت و در مقابل بآنها وعده فرموده بود نعيم ابدى و اجابت دعا را وقتى مردم بعهد خودشان وفا ننمودند خداوند هم اگر وفا نفرمايد معلوم نيست چون عهد خداوند در مقابل عهود بنى آدم بوده است و اين معنى غير از اشتراط صريح اجابت دعا است بترك معصيت و شايد باين ملاحظه باشد التماس قبول توبه در ادعيه ماثوره با آنكه خداوند وعده قبول فرموده و اشتراط قبول توبه بترك معصيت معقول نيست مطلب دقيق است تامل لازم دارد و مراد از بنى اسرائيل بعضى گفتهاند يهودانند و بعضى اعم از يهود و نصارى دانستهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا بَنِي إِسرائِيلَ اذكُرُوا نِعمَتِيَ الَّتِي أَنعَمتُ عَلَيكُم وَ أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِكُم وَ إِيّايَ فَارهَبُونِ (40)
(اي فرزندان يعقوب ياد كنيد نعمت مرا که بر شما انعام نمودم و بعهد من وفا كنيد تا بعهد شما وفا كنم و تنها از من بترسيد) اسرائيل لقب حضرت يعقوب پيغمبر «ع» و مركب از كلمه اسرا بمعني عبد يا صفوة و از كلمه ئيل بمعني اللّه در لغت عبراني است و اسرائيل بمعني عبد اللّه يا صفوة اللّه است (بنا بر مضمون اخباري که در تفسير برهان نقل ميكند) و حضرت يعقوب دوازده پسر داشت چنانچه كافي در باب نصّ بر ائمه حديث مفصلي از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده و در ضمن آن حديث است که:
1» ان عليّا «ع» حضره الذي حضره فدعا ولده و كانوا اثني عشر ذكرا فقال لهم يا بنيّ انّ اللّه عزّ و جلّ قد أبي الّا ان يجعل في سنّة من يعقوب و ان يعقوب
جلد 2 - صفحه 8
دعا ولده و كانوا اثني عشر ذكرا فاخبرهم بصاحبهم الا و انّي اخبركم بصاحبكم الحديث»«.
«
و نسب بني اسرائيل باين دوازده پسر يعقوب منتهي ميشود و حضرت موسي بزرگترين پيغمبران بني اسرائيل بوده نسبش بچهار واسطه به يعقوب ميرسد (موسي بن عمران بن يصهر بن قاهث إبن لاوي بن يعقوب) اذكُرُوا نِعمَتِيَ الَّتِي أَنعَمتُ عَلَيكُم مراد از نعمت الهي که ببني اسرائيل عنايت فرموده نعمتهايي است که در آيات بعد ذكر ميفرمايد، و اينکه جمله بر وجوب شكر منعم دلالت دارد چنانچه بحكم عقل شكر منعم واجب است و براي شكر نعمت شش مورد ذكر نمودهاند:
1- هر وقت خداوند نعمتي بانسان عنايت فرمايد 2- هنگامي که بلائي از انسان دفع نمايد 3- هر موقع متذكر نعمتي از نعم الهي بشود 4- هر موقع که متذكر دفع بلائي بشود 5- هر وقت موفق بعبادت و عمل خيري گردد 6- هر وقت از گناه و فعل قبيحي حفظ شود ولي ميتوان گفت شكر بحسب مفهوم آن که «صرف الشيء فيما خلق لاجله» باشد در همه حال و در هر مورد ثابت است.
وَ أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِكُم وفاي بعهد از صفات بسيار ستوده، و حسن و مدح و لزوم آن بادله اربعه ثابت است.
در قرآن كريم در صفات نيكوكاران ميفرمايد:
1- مجلد اول صفحه 291 (هنگامي که حضرت علي «ع» محتضر شد پسران خود را خواست و آنها دوازده پسر بودند پس بآنها فرمود خداي عز و جل سنتي از يعقوب در من قرار داد و بدرستي که يعقوب پسران خود را خواند و آنها دوازده پسر بودند پس خبر داد آنان را بصاحب و پيشوايشان و آگاه باشيد که من شما را از صاحب و پيشوايتان خبر ميدهم تا آخر حديث)
[.....]
جلد 2 - صفحه 9
وَ المُوفُونَ بِعَهدِهِم إِذا عاهَدُوا«1» و در مدح اسماعيل پيغمبر ميفرمايد: إِنَّهُ كانَ صادِقَ الوَعدِ«2» و نيز ميفرمايد وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ كانَ مَسؤُلًا«3» و در صفات مؤمنين ميفرمايد: وَ الَّذِينَ هُم لِأَماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ«4» و از ابي مالك است که ميگويد خدمت علي بن الحسين عليه السّلام عرض كردم:
5» اخبرني بجميع شرايع الدين قال قول الحق و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد»«
«
و از حسين بن مصيب روايت شده که گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم که فرمود «
6» ثلاثة لا عذر لاحد فيها اداء الامانة الي البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر و برّ الوالدين برّين كانا او فاجرين»«
و غير اينها از اخبار ديگر که در عاشر بحار صفحه 143 نقل فرموده است.
و لزوم وفاء بعهد بحكم عقل نيز ثابت است زيرا هر عاقلي وفاي بعهد را حسن و پسنديده و نقض عهد را قبيح و زشت ميشمارد، و اجماع مسلمين و ضرورت دين بلكه جميع اديان نيز بر حسن آن و لزوم رعايت آن قائم است.
و مراد از عهد که در آيه شريفه است ممكن است عهد و ميثاق خداوند با جميع اولاد آدم باشد چنانچه در آيات قرآني است مانند آيه أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعبُدُونِي هذا صِراطٌ مُستَقِيمٌ«7» و آيه شريفه أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي«8» و ممكن است عهد و ميثاقي باشد که در همين سوره پس از چند آيه ديگر ميفرمايد:
وَ إِذ أَخَذنا مِيثاقَ بَنِي إِسرائِيلَ لا تَعبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً
1- سوره بقره آيه 172
(2- سوره مريم آيه 55
(3- سوره اسري آيه 36
4- سوره مؤمنون آيه 8
(5- مجلد عاشر بحار صفحه 143
(6- مجلد عاشر بحار صفحه 143
(7- سوره يس آيه 60
(8- سوره اعراف آيه 171
جلد 2 - صفحه 10
وَ ذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ الاية«1» و ممكن است عهد و ميثاقي که همه انبياء از امتهاي خود بر تصديق بنبوت حضرت خاتم و امامت اوصياي او گرفتند چنانچه مفاد بسياري از اخبار است که در كافي شريف ذكر شده و في الجمله از آيات شريفه قرآن نيز استفاده ميشود.
مانند آيه: وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ«2» (و ياد كن زماني را که خدا ميثاق پيغمبران را گرفت که آن كتاب و حكمت که شما را دادم و سپس پيغمبري آيد و تصديق كند آنچه را که با شماست باو ايمان آريد و او را ياري كنيد).
و آيه: وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأتِي مِن بَعدِي اسمُهُ أَحمَدُ«3» (و بشارت دهندهام به پيغمبري که بعد از من ميآيد و اسم او احمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است).
و مراد از عهد الهي با بندگانش در جمله أُوفِ بِعَهدِكُم وعدههايي است که خداوند به بندگان داده از اعطاء و ازدياد نعمت دنيوي و دفع بليات آن و ايتاء نعم اخروي و نجات از مهالك آن در اثر ايمان و اخلاق فاضله و اعمال صالحه، و معلوم است که خداوند خلف وعده نميفرمايد زيرا خلف وعده قبيح است و فعل قبيح محال است از خداوند صادر شود و اينکه جمله دلالت بر موضوع رجاء دارد چنانچه جمله بعد إِيّايَ فَارهَبُونِ بر موضوع خوف دلالت دارد و ما در مجلد سوم كلم الطيب در خاتمه كتاب ادلّه رجاء را در تحت دوازده عنوان متعرض شدهايم.
وَ إِيّايَ فَارهَبُونِ رهب بمعني خوف و خشية است و راهب كسي را گويند
1- آيه 82 و 83
2- سوره آل عمران آيه 57
3- سوره صف آيه 6
جلد 2 - صفحه 11
که لباس خوف پوشيده و از لذائذ دنيوي چشم بسته و در جاي خلوتي بعبادت نشسته باشد چنانچه در ميان نصاري معمول بوده و دين اسلام از رهبانيت منع فرموده و بمعاشرت و مراوده امر نموده و متنعّم شدن بنعم الهي و در عين حال ترك معاصي را دستور داده است و مؤمن بايد هميشه بين خوف و رجاء باشد و اخبار در اينکه باره دو دسته است:
يك دسته دلالت دارد بر اينكه خوف و رجاء بايد مساوي باشد و هيچكدام بر ديگري ترجيح نداشته باشد.
و يك دسته دلالت ميكند بر اينكه رجاء بايد بيشتر از خوف باشد و وجوهي در جمع بين اينکه دو دسته اخبار گفتهاند که بنظر تمام نيست و آنچه بنظر درست ميرسد اينست که دسته اول راجع بنظر عبد نسبت بخودش ميباشد که بايد نه مأيوس از رحمت نه مأمون از عذاب باشد که هر دو از گناهان كبيره است، و دسته دوم راجع بنظر عبد نسبت بخدا است که رحمت او بر غضبش سبقت دارد يا من سبقت رحمته غضبه و تفصيل اينکه مطلب را انشاء اللّه در محل مناسبتر متذكر خواهيم شد«1».
و كسره نون فارهبون دليل برياء محذوف متكلم است که در اصل فارهبوني بوده.
1- و در كلم الطيب مجلد سيم در خاتمه بيان كردهايم.
12
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 40)- یاد نعمتهای خدا! از آنجا که داستان نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان و خلافت آنها در زمین، سپس فراموش کردن پیمان الهی و گرفتار شدن آنها در چنگال رنج و بدبختی شباهت زیادی به داستان آدم دارد، خداوند در این آیه روی سخن را به بنی اسرائیل کرده چنین میگوید: «ای بنی اسرائیل! به خاطر بیاورید نعمتهای مرا که به شما بخشیدم، و به عهد من وفا کنید تا من نیز به عهد شما وفا کنم، و تنها از من بترسید» (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ) «1».
در حقیقت این سه دستور اساس تمام برنامههای الهی را تشکیل میدهد.
چرا یهودیان را بنی اسرائیل میگویند؟
«اسرائیل» یکی از نامهای یعقوب، پدر یوسف میباشد، در علت نامگذاری یعقوب به این نام مورخان غیر مسلمان مطالبی گفتهاند که با خرافات آمیخته است.
چنانکه «قاموس کتاب مقدّس» مینویسد: «اسرائیل به معنی کسی است که بر خدا مظفر گشت»! وی اضافه میکند که «این کلمه لقب یعقوب بن اسحاق است که در هنگام مصارعه (کشتی گرفتن) با فرشته خدا به آن ملقب گردید»! ولی دانشمندان ما مانند مفسر معروف، «طبرسی» در «مجمع البیان» در این باره چنین مینویسد: «اسرائیل همان یعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهیم (ع) است» ... او میگوید، «اسر» به معنی (عبد) و «ئیل» به معنی (اللّه) است، و این کلمه مجموعا معنی «عبد اللّه» را میبخشد.
بدیهی است داستان کشتی گرفتن اسرائیل با فرشته خداوند و یا با خود خداوند که در تورات تحریف یافته کنونی دیده میشود یک داستان ساختگی و کودکانه است که از شأن یک کتاب آسمانی به کلی دور است و این خود یکی از مدارک تحریف تورات کنونی است.
نکات آیه
۱ - خداوند، بنى اسرائیل را از نعمتهاى گرانقدر بهره مند ساخت. (یبنى إسرائیل اذکروا نعمتى التى أنعمت علیکم) کلمه «نعمت» به صورت مفرد آمده است. مراد از آن مى تواند نعمتى خاص و ویژه، همانند بعثت موسى (ع) باشد و مى تواند جنس نعمت باشد و شامل نعمتهاى متعددى که در آیات ۴۷ به بعد یادآورى شده است، باشد. اضافه «نعمت» به «یاء» متکم براى رساندن عظمت و شرافت آن نعمت و یا نعمتهاست.
۲ - خداوند از بنى اسرائیل خواست تا نعمتهاى او را همواره به خاطر داشته باشند. (یبنى اسرائیل اذکروا نعمتى التى أنعمت علیکم)
۳ - بنى اسرائیل از مخاطبان قرآن و موظف به پیروى از آن (یبنى إسرائیل اذکروا)
۴ - بنى اسرائیل، جماعتى داراى ترکیب قومى و قبیله اى تا عصر نزول قرآن (یبنى إسرائیل اذکروا) اسرائیل - نام دیگر یعقوب - فرزند اسحاق و نوه ابراهیم (ع) است. از اینکه گروه و طایفه اى با عنوان بنى اسرائیل (فرزندان یعقوب) معروف و مشهور بودند و در عصر پیامبر(ص) به این نام شناخته مى شدند، معلوم مى شود: آنان از بدو پیدایش تا آن عصر، قومیت خویش را حفظ کرده و به صورت قبیله اى زندگى مى کردند.
۵ - وجود پیمان و عهدى متقابل میان خداوند و بنى اسرائیل (أوفوا بعهدى أوف بعهدکم) «عهدى»; یعنى، پیمان و التزامى که خداوند بر عهده مردمان نهاده است و مراد از «عهدکم» وعده هایى است که خداوند به بندگان خویش داده و خود را به انجام آنها ملتزم دانسته است.
۶ - وفا کردن به عهدهاى الهى، از فرامین و سفارشهاى خداوند به بنى اسرائیل (و أوفوا بعهدى)
۷ - بنى اسرائیل زمان پیامبر(ص) آگاه به عهد و پیمانى که خداوند با آنان داشت. (أوفوا بعهدى أوف بعهدکم)
۸ - وفاى خدا به عهد خویش با بنى اسرائیل، مشروط به پایبندى آنان به عهدهاى الهى است. (أوفوا بعهدى أوف بعهدکم)
۹ - ترسیدن از خدا و نهراسیدن از غیر او، توصیه و سفارش خداوند به بنى اسرائیل (و إیى فارهبون) «رهبة» به معناى ترسیدن است. «ارهبون» مرکب از فعل امر «ارهبوا» و نون وقایه مکسور است که حکایت از حذف «یاى» متکلم دارد; یعنى: «و ایاى فارهبونى».
۱۰ - خداوند عطا کننده نعمت به آدمیان است. (نعمتى التى أنعمت علیکم)
۱۱ - ضرورت به خاطر آوردن نعمتهاى خدادادى (اذکروا نعمتى التى أنعمت علیکم)
۱۲ - به یاد خدا بودن و نعمتها را از جانب او دانستن، هدف از ضرورت یاد کردن و به خاطر داشتن نعمتهاست. (اذکروا نعمتى التى أنعمت علیکم) توصیف «نعمت» به اینکه خداوند آن را عطا فرموده (أنعمت علیکم)، به این حقیقت اشاره دارد که: یاد کردن نعمت باید وسیله اى باشد براى یاد کردن منعم; یعنى، یاد کردن نعمت باید ملازم با دیدن خدا در وراى هر نعمت باشد.
۱۳ - ضرورت پایبندى به عهدهایى که خداوند با آدمیان دارد. (أوفوا بعهدى)
۱۴ - وفاى خداوند به عهدى که انسانها در نزد خدا دارند، مشروط به پایبندى آنان به عهدهاى الهى است. (و أوفوا بعهدى أوف بعهدکم)
۱۵ - خداوند، تنها مقامى است که شایسته و بایسته هراس داشتن از اوست. (و إیى فارهبون)
۱۶ - هراس از خدا و نترسیدن از غیر او، زمینه ساز پایبندى به عهد اوست. (أوفوا بعهدى ... و إیى فارهبون)
۱۷ - آگاهیهاى تاریخى، مى تواند داراى نقشى سازنده براى آدمى باشد. (یبنى إسرائیل اذکروا نعمتى التى أنعمت علیکم) به یاد آوردن نعمتهاى گذشته - که نوعى آگاهى تاریخى است - مورد سفارش و توصیه خداوند قرار گرفته است و از آنجا که سفارشهاى خداوند همواره در راستاى سازندگى انسان و هدایت اوست، مى توان به برداشت فوق دست یافت.
موضوعات مرتبط
- انسان: عهد خدا با انسان ها ۱۳، ۱۴; مسؤولیت انسان ۱۵
- بنى اسرائیل: آگاهى بنى اسرائیل ۱۷; بنى اسرائیل صدر اسلام ۷; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۴; ساختار اجتماعى بنى اسرائیل ۴; عهد بنى اسرائیل با خدا ۵، ۸; عهد خدا با بنى اسرائیل ۵، ۷، ۸; مسؤولیت بنى اسرائیل ۲، ۳، ۶، ۹; نعمتهاى بنى اسرائیل ۱، ۲
- تاریخ: آثار علم به تاریخ ۱۷; فواید تاریخ ۱۷
- ترس: آثار ترس از خدا ۱۶; ترس از خدا ۹، ۱۵; ترس از غیر خدا ۱۶
- تکلیف: عوامل عمل به تکلیف ۱۶
- خدا: اختصاصات خدا ۱۵; اوامر خدا ۲; توصیه هاى خدا ۶، ۹; شرایط وفاى عهد خدا ۸، ۱۴; عطایاى خدا ۱۰; عهد خدا ۵، ۷، ۸، ۱۳، ۱۴; نعمتهاى خدا ۱، ۱۰
- ذکر: اهمیّت ذکر نعمت ۱۱; ذکر خدا ۱۲; ذکر نعمت ۲، ۱۲
- رشد: عوامل رشد ۱۷
- عهد: آثار وفاى به عهد ۱۴; اهمیّت وفاى به عهد ۱۳; زمینه وفاى به عهد ۱۶; وفاى به عهد ۶
- قرآن: تبعیت از قرآن ۳; قرآن و بنى اسرائیل ۳; مخاطبان قرآن ۳
- نعمت: منشأ نعمت ۱۰، ۱۲
منابع