البقرة ٢٣٣
کپی متن آیه |
---|
وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَ حَوْلَيْنِ کَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَ الرَّضَاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَ وَ کِسْوَتُهُنَ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذٰلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ |
ترجمه
البقرة ٢٣٢ | آیه ٢٣٣ | البقرة ٢٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُرْضِعْنَ»: باید شیر بدهند. «حَوْلَیْنِ»: مدّت دو سال. «رَضاعَة»: شیردادن. «الْمَوْلُودِ لَهُ»: پدر. «رِزْقُ»: نفقه. «کِسْوَة»: جامه. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته و برحسب عُرف محیطی که زن در آن زندگی میکند. «لا تُضَآرَّ»: نباید زیانخورده بشود. (لا) حرف نهی است و (تُضَآرَّ) فعل مضارع مجزوم است و فتحه به جای جزمه آمده است. «فِصَال»: از شیر بازگرفتن طفل. «تَرَاضٍ»: خوشنودی. «تَشَاوُرٍ»: رایزنی. «أَن تَسْتَرْضِعُوا»: این که دایه بگیرید. «مَا آتَیْتُمْ»: آنچه به عنوان مزد برای دایه مقرّر داشتهاید و بدو میدهید. (آتَیْتُمْ) به منزله (أَعْطَیْتُمْ) است و به دو مفعول نیازمند است که هر دو در اینجا محذوفند. تقدیر چنین است: (آتَیْتُمُوهُ الْمَرَاضِعَ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
حُرِّمَتْ عَلَيْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ... (۵) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۹) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۱۲) أَسْکِنُوهُنَ مِنْ حَيْثُ... (۷) لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ... (۵) حُرِّمَتْ عَلَيْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ... (۳) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۳) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۶) أَسْکِنُوهُنَ مِنْ حَيْثُ... (۵)
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«233» وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
مادرانى كه مىخواهند دوران شيردهى را كامل سازند، دو سال تمام فرزندانشان را شير دهند. و خوراك وپوشاك اين مادران، به وجهى نيكو بر عهده (پدر و) صاحب فرزند است. هيچ كس جز به قدر توانش مكلف نمىشود. هيچ مادرى به خاطر فرزندش ونيز هيچ پدرى به خاطر فرزندش نبايد دچار ضرر شود. و (اگر پدر نباشد، هزينه خوراك و پوشاك مادر) بر عهده وارث اوست. و اگر پدر و مادر با توافق و مشورت يكديگر بخواهند كودك را (زودتر از دو سال) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست. واگر (به جهت عدم توانايى يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايهاى براى فرزندانتان بگيريد، گناهى بر شما نيست، به شرط اينكه آنچه را به وجهى پسنديده قرار گذاشتهايد بپردازيد. و از خدا پروا داشته و بدانيد خدا به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
نکته ها
در مورد پدر و مادر و فرزند، در اين آيه كلمات «أب» و «امّ» نيامده، بلكه «والد» و «والده» آمده است. زيرا كلمات «أب» و «امّ» شامل عمو، معلّم و پدر زن مىشود. همانگونه كه زنان پيامبر صلى الله عليه و آله امّهات مؤمنان هستند، نه والدات آنها.
چون آيات قبل مربوط به طلاق و جدايى زن و شوهر از يكديگر بود، لازم است تكليف
جلد 1 - صفحه 365
كودكان و نوزادان نيز روشن شود، تا آنان فداى اختلافات پدر و مادر نشوند.
توجّه به عواطف مادر، اهميّت شير مادر، مقدار نياز طبيعى نوزاد به شير و مدّت آن، در اين آيه مطرح شده است.
پیام ها
1- اسلام، دينى جامع است. حتّى براى تغذيه مناسب نوزاد با شير مادر، برنامه دارد. «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ»
2- حتّى مادرِ طلاق داده شده، در شير دادن نوزادش بر سايرين اولويّت دارد.
«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ»
3- مدّت شير دادن كامل دو سال است. «حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ»
4- بايد حقوق مالى و مادّى مادر و دآيه در برابر شير دادن فرزند پرداخت شود. «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ ... إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ»
5- مقدار خرجى بايد بر اساس عرفِ شناخته شده و به قدر توانايى باشد.
«بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها»
6- تكليف، براساس قدرت وبه اندازهى توانايى انسان است. «لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها»
7- فرزند نبايد اسباب ضرر به والدين شود. «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها»
8- بايد زندگى مادر در دوران شيردهى تأمين شود، هرچند پدر فرزند از دنيا رفته باشد. «وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ»
9- از شير گرفتن كودك، نياز به مشورت وتوافق والدين دارد. «فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ»
10- زن و شوهر درباره امور نوزاد بايد مشورت كنند. «تَشاوُرٍ»
11- در شير دادن، اوّل مادر بعد دايه. «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ ... إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ»
12- رعايت تقوا در تغذيه كودكان، بر عهده والدين است. «... وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 366
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (233)
بعد از آن احكام رضاع را بيان مىفرمايد:
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 416
وَ الْوالِداتُ: و زنان مطلقه و غير آنها كه طفل شيرخوار دارند خواه قبل از طلاق متولد شوند يا بعد از آن، حكم مادر آنست كه: يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَ: شير دهند فرزندان خود را، حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ: دو سال كامل تمام. رضاع مادر دو قسم است: 1- واجب در وقتى است كه طفل ارتضاع نكند مگر از پستان مادر خود، يا دايه يافت نشود، يا پدر عاجز باشد از استيجار. 2- مستحب- در وقتى است كه به رضايت مادر ارضاع نمايد فرزند را، در هر دو صورت مدت رضاع دو سال است. لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ: براى كسى كه بخواهد تمام گرداند شير دادن فرزند خود را، يا بر پدران واجب است ارضاع اولاد، چنانچه نفقه و كسوه بر او واجب است باشد و مادر شير مىدهد به اولاد براى پدر، زيرا اولاد متعلق به پدر و مادر به منزله ظرفى است كه اطفال در رحم او به وديعه گذارده شود، چنانچه منسوب است به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: و انّما الوالدات اوعية مستودعات و للاحساب اباء حدّ مدت ارضاع دو سال كامل به مولودى است كه شش ماهه متولد شده باشد.
تنبيه: از آيه شريفه «حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ» و از آيه «حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» استفاده شده به دلالت اقتضاء كه اقل مدت حمل شش ماه باشد، زيرا مجموع حمل و رضاع سى ماه، و بيست و چهار ماه آن مدت رضاع و بقيه كه شش ماه است مدت حمل مىشود. در زمان عمر بن خطاب زنى را نزد او آوردند كه فرزند ششماهه آورده، عمر حكم رجم كرد. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اگر كسى به كتاب خدا با تو مخاصمه كند بر تو غالب شود. عمر گفت: چگونه؟ فرمود: به جهت فرمايش الهى «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» مدت رضاع دو سال و مدت حمل شش ماه، مجموع سى ماه باشد، عمر امر نمود او را رها كردند «1». و مدت رضاع سنت دو سال و كمتر از بيست و يك ماه جايز نباشد، زيرا موجب ضرر طفل است.
«1» بحار الانوار، جلد 104، صفحه 66، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 417
وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ: و بر آن كس كه اين فرزند براى او زائيده شده، يعنى بر پدر واجب است، رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ: روزى شيردهندگان و لباس آنها به طريق اقتصار و اعتدال، و يا بر قدر وسعت او، و يا به حسب رأى حاكم شرع. لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها: مكلف نشود هيچ نفسى مگر به آنچه قدرت و توانائى آن را دارد. لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها: بايد كه صدمه نرساند و اذيت نكند هيچ مادرى به فرزند شيرخواره خود كه او را از خود جدا نكند و به پدر دهد. يا بايد رنج رسانيده نشود مادر به سبب فرزند. مراد آنست كه با وجود رغبت مادر به شير دادن، فرزند را از او نگيرند و به دايه دهند. يا او را به رضاع اكراه نكند و اگر قبول نمايد، نفقه و كسوه از او باز نگيرد. وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ: و بايد كه ضرر نرساند پدر به طفل خود كه او را در وقت شيرخوارگى از مادر بازگيرد. يا بايد كه ضرر رسانيده نشود پدر بواسطه فرزند، يعنى زياده از نفقه و كسوه از او طلب نكند.
نكته: اضافه ولد يك مرتبه به پدر، يك مرتبه به مادر، جهت اشفاق ايشان است بر او و تنبيه بر آنكه سزاوار آنست كه هر دو مشفق شوند در استصلاح فرزند و شفقت بر او، و جايز نيست كه ضرر رسانند به او، و يا به سبب او متضرر شوند از يكديگر. و از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه مضاره نكنند مادر را به منع شوهر از مواقعه به جهت ترس حمل و نه پدر را به امتناع او از مجامعت به جهت شفقت بر فرزند. «1» و اگر پدر بميرد، وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ: و بر وارث است مثل آنچه بر پدر بود از نفقه و كسوه و اذيت نكردن، يعنى وارث مخارج مرضعه را از مال طفل بدهد اگر پدرش مرده باشد. و اگر يكى از پدر و مادر بميرند، بر آن ديگرى واجب است تربيت طفل و ارضاع و انفاق. فَإِنْ أَرادا فِصالًا:
پس اگر بخواهند پدر و مادر از شير گرفتن طفل را قبل از تمام شدن دو سال
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 224، حديث شماره 2 و 3 و 6 و 11
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 418
در صورتى كه اين اراده حاصل شده باشد، عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ: از رضايت والدين و مشورت آنها با يكديگر در باب رضاع و فطام قبل از دو سال، فَلا جُناحَ عَلَيْهِما: پس هيچ بأسى و وبالى نيست بر والدين در اين مشورت و اعتبار تراضى والدين جهت مراعات صلاح طفل است و احتراز از اقدام هر يك بر ضرر رسانيدن او به جهت غرضى يا غير آن. وَ إِنْ أَرَدْتُمْ: و اگر بخواهيد اى پدران يا كسانى كه به استرضاع محتاجيد، أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ: اينكه دايه بگيريد جهت شير دادن اولاد خود را خواه مادر را مانعى باشد از رضاع يا نباشد مگر وقتى كه بىاجرت يا كمتر از اجرت دايه راضى باشد، در اينصورت، فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ: پس بأسى نيست بر شما در دايه گرفتن، إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ: چون تسليم كنيد به دايهها آنچه اراده كردهايد كه به ايشان دهيد. و اشتراط تسليم براى جواز استرضاع نيست، بلكه براى رعايت اولى و اصلح است براى طفل. وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسيد و بيانديشيد خدا را از مخالفت در ندادن اجر مزدوران و تقصير در امر اولاد صغار. اين مبالغه است بر آنچه مشروع باشد در امر اطفال و مرضعه در محافظت و مراقبت امور آنها. وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: و بدانيد بدرستى كه خداى تعالى به آنچه مىكنيد از ارضاع و فصال و استرضاع و غير آن از افعال و اعمال، بينا است. ذكر اين كلام به جهت ترغيب است در اطاعت اوامر و تهديد در مخالفت احكام. (احكام رضاع رجوع به رسائل عمليه است).
تنبيه: بر صاحب ولد لازم است براى رضاع اختيار نمايد دايه مؤمنه عفيفه متقيه كريمه را زيرا اخلاق و حالات او در طفل مؤثر واقع شود و حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: الرّضاع يغيّر الطّباع «1» شير تغيير مىدهد طبيعتها را، بلكه اگر خارج از مذهب باشد، فطرت اوليه را تغيير دهد، اگرچه پدر و مادرش هم مؤمن باشند؛ چنانچه در احوالات يكى
تفسير اثنا عشرى ج1 419
(از رسول خدا)- قرب الاسناد، صفحه 45 (از امير المؤمنين)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 419
از اجله علماء كه در ازمنه اخيره به ناحق مصلوب شد، نقل كردند كه پسرش در موقع صلب آن مظلوم، مشغول كف زدن و قهقهه شده به تماشاى پدر نظاره مىكرد. پس از كشفيات محقق گرديد در عربستان دايهاى كه براى او اختيار نمودند ناصبى بوده، كه تأثير شير او، قلب ماهيت طفل را نمود، و عاقبت هم خير نديده به سزاى خود رسيده مقتول شد.
و نيز تأثير شير پلنگ نسبت به نمرود، و شير سگ ماده نسبت به بخت النصر، آن آثار ظاهر ساخت.
يكى از ظرفاء حكايت كرد كه من براى معالجه و دوا چند صباحى شير الاغ تناول نمودم، اين شير چنان در مزاج من تأثير كرد كه اگر كسى الاغى در جلو داشت هر وقت هش مىگفت من مىايستادم. اينست تأثير شير.
تتمه: از جمله اسباب تحريم رضاع است، و حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: يحرم من الرّضاع ما يحرم من النّسب: «1» يعنى حرام مىشود از جهت رضاع آن كسانى كه حرام مىشوند از جهت نسب، مثلا مادر و دختر و خواهر كه از جهت نسب حرام هستند اگر يكى از اين عناوين حاصل شد از جهت رضاع نيز باعث نشر حرمت مىشود. بنابراين در قسمت رضاع بسيار بايد مواظبت نمود، چه بسا نشر حرمت شده باشد و نكاح را فاسد نمايد قبلا يا بعدا و شخص ملتفت نباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (233)
ترجمه
و مادران شير ميدهند فرزندانشان را دو سال تمام از براى كسيكه خواسته باشد كه تمام كند شير دادن را و بر صاحب فرزند است روزى ايشان و پوشش آنها بخوبى تكليف نميشود هيچ نفسى مگر بقدر گنجايش او نبايد ضرر برساند مادرى براى فرزندش و نه پدرى براى فرزندش و بر وارث است مانند آن پس اگر اراده كردند آندو از شير گرفتن را از روى تراضى با يكديگر و مشاورت پس نيست گناهى بر ايشان و اگر خواسته باشيد كه بدايه دهيد فرزندانتان را پس نيست گناهى بر شما چون تسليم كنيد آنچه را داديد بخوبى و بترسيد از خدا و بدانيد آن كه خدا بهر كارى مىكنيد بينا است..
تفسير
جمله خبريه مفيد معنى امر مؤكد است زيرا اشعار دارد بر آنكه متكلم وقوعش را محقق دانسته و شامل است مطلقات و غير آنها را اگرچه بعضى مختص به مطلقات دانستهاند بمناسبت آن كه روى سخن قبلا متوجه بآنها بوده است و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه آزاد مجبور نميشود بشير دادن طفل ولى كنيز مجبور ميشود فيض ره فرموده بنابر اين محتمل است معنى آيه آن باشد كه شير دادن حق آنها است اگر بخواهند شير دهند كسى نبايد ممانعت نمايد چون از پيغمبر (ص) روايت شده است كه هيچ شيرى از براى طفل بهتر از شير مادر نيست و در فقيه از امير المؤمنين (ع) روايت شده است كه چيزى براى شيرخوار پر بركت تر از شير مادر نيست ولى بنظر حقير آيه در مقام بيان حد كمال شير دادن است و
جلد 1 صفحه 293
نظر باثبات حق براى مادر يا پدر يا طفل ندارد بلى از أدله خارجيه استفاده ميشود كه در صورت توقف حفظ طفل بر شير دادن مادر بايد مادر بدهد و الا فلا چنانچه گفتهاند در صورتى كه طفل پستان دايه را نگيرد يا دايه پيدا نشود يا پدر تمكن نداشته باشد واجب است بر مادر كه شير دهد تا مدتيكه لازم است بلى ممكن است از لحن آيه و روايات استفاده مطلق الرجحان شود و تفصيل موارد وجوب و استحباب بمحلش واگذار گردد در هر حال حد كمال ارضاع دو سال كامل هلالى است و چون در اين قبيل امور نوعا مسامحه ميشود تصريح شده است كه كوتاهى ننمايند و مؤيد اين نظر آنستكه حكم معلق باراده شده است و با وجوب منافات دارد چون ظاهر آنستكه قول خداوند لمن أراد أن يتم الرضاعة خبر است از مبتداء محذوف يعنى اين حكم از براى كسى است كه بخواهد فرزند خود را شير تمام بدهد و محتمل است متعلق باشد بيرضعن يعنى شير ميدهند از براى كسى كه بخواهد فرزند خود را شير تمام بدهد كه پدر باشد چون اختيار اولاد و نفقهاش با پدر است و بنابراين ممكن است از آيه استفاده شود خلاف فرموده فيض ره يعنى شير دادن زن طفل را براى مرد حق مرد است اگر بخواهد بايد زن اطاعت كند ولى انصاف آنستكه ظاهر همان معنى اول است و روايات هم مؤكد آنست و ممكن است استفاده شود از آيه شريفه حكم شير دادن زيادتر از دو سال كه موجب نشر حرمت نميشود و بر كسيكه فرزند از آن او است كه او پدر است واجب است نفقه و كسوه زنان شير دهنده بنحو متعارف و در اين تعبير اشاره بآنستكه فرزند از آن پدر است و باين جهت مخارج طفل بعهده او است و نسب از طرف پدر اعتبار ميشود و اين تعبير لطيفى است كه حكم را با دليل ضمنى اثبات ميكند و اگر بر والد ميفرمود اين لطف را نداشت و اگر بر زوج ميفرمود عموميت نداشت زيرا بسا ميشود كه مرد زن را طلاق داده باشد كه در اينصورت صاحب فرزند است و شوهر نيست و اين نفقه و كسوه بايد در حد وسع و امكان مرد باشد و نبايد زائد از مقدار وسع بر او از طرف مرضعه تحميلى شود و نيز نبايد مرد كمتر از متعارف و وسع خود بدهد و بر مرضعه تحميل كند ارضاع را و نبايد ضرر برساند مادر بپدر به سبب ولدش باين نحو كه لجاج و عناد نمايد و براى خشم بر پدر از شير دادن امساك كند خصوصا بعد از آنكه بچه را بخود انس داده باشد و تقاضا كند از مرد چيزيرا
جلد 1 صفحه 294
كه خارج از وسع او باشد يا آنكه قلب مرد را معطوف بطفل نمايد و تمكين نكند و بفهماند كه اگر با من نزديكى كنى آبستن ميشوم و به بچه ضرر ميرسد و نبايد ضرر برساند پدر بمادر بسبب ولدش باين نحو كه بگيرد بچه را از مادرش و منع كند او را از شير دادن طفل خود اگر زن بخواهد شير دهد بچه را خصوصا بعد از آنكه بمادر انس گرفته باشد يا آنكه در اداء بعضى از حقوق زن خود كوتاهى كند و بزن بفهماند كه اگر بخواهم با تو نزديكى كنم آبستن ميشوى و اين براى طفل مضر است خلاصه آنكه مرد و زن طفل را وسيله اضرار بيكديگر قرار ندهند و در كافى بهمين تقريب كه منع از حق مقاربت از طرف مرد و زن باشد تفسير شده است از حضرت صادق (ع) و در برهان چند روايت ديگر به اين معنى نقل نموده است و در يك روايت از آن حضرت بوجوب اعطاء اجر ارضاع بقدر متعارف بزنان مطلقه تفسير شده است و فرموده كه نبايد طفل را پدر از مادرش جدا كند مگر در صورتى كه دايه پيدا شود كه كمتر بگيرد ولى اگر مادر حاضر شود بهمان ميزان بگيرد اولويت دارد و در مدت حمل بايد نفقه زن را بدهد اين بيانات مناسب است با آنكه لا تضار صيغه نهى از فعل معلوم باشد و مفعول محذوف و اگر از فعل مجهول باشد معنى تفاوت پيدا نمىكند نهايت آنكه منعكس ميشود يعنى حكم اضرار مرد بزن مقدم در ذكر ميگردد و بعضى از قراء تضار برفع قرائت نمودهاند و بنابراين جمله خبريه مفيد معنى امر است و بدل لا تكلف نفس الا وسعها است و در هر حال باء جاره در دو موضع براى سببيت است و ممكن است باء براى تعديه باشد و مراد آن باشد كه نبايد ضرر برساند مادر بولدش به اين كه از شير دادن امساك نمايد براى لجاج و عناد با پدر يا ساير اغراض فاسده بدون مرجح عقلى و مجوز شرعى همچنين نبايد ضرر برساند مرد به فرزندش باغراض فاسده از قبيل منع مادر از شير دادن و امثال اينها بنابراين معنى كلام محتاج بتقدير نيست و فعل نهى معلوم است و تكلفى ندارد و التيامش با صدر و ذيل آيه زيادتر است ولى با ظاهر روايات چندان وفق ندارد و بنظر حقير بنا بر قرائت مشهور فعل مجهول اولى است اگرچه فيض ره ابتدا معنى معلوم را ذكر فرموده و بعد معنى مجهول را بنحو احتمال بيان نموده است در هر حال مراد واضح است و مستفاد ميشود كه مطلق اضرار جائز نيست خواه بزن و مرد باشد خواه بطفل و آنچه ذكر شده از باب مثال است و البته هر جا كه امر بمحبت و الفت و حفاظت و صيانت شده است اضرار و ايذاء اقبح و ملاك حرمتش اشد است و بر وارث صاحب ولد است كه پدر باشد بعد از
جلد 1 صفحه 295
فوت او مانند آن حكمى كه براى مورث او ثابت شده بود چنانچه عياشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه پرسيدند از اين حكم فرمود نفقه بر وارث است مانند آنچه بر پدر است و از حضرت صادق (ع) پرسيدند فرمود سزاوار نيست از براى وارث آنكه ضرر برساند بزن و طفل بآنكه او را از مادر جدا كند و اگر ارثى دارد از مالش از او دريغ نمايد و در كافى از آنحضرت روايت شده است در تفسير على الوارث مثل ذلك كه خداوند نهى فرموده از اضرار بطفل و اضرار بمادر او در شير دادن طفل خود و نيست بر زن حقى و اجرى در شير دادن زيادتر از دو سال كامل و در فقيه از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه حكم فرمود در موضوع مردى كه فوت شده بود و طفلى از او باقى مانده بود و دايه براى او گرفته بودند كه بايد اجرت شير دادن دايه از ميراث او داده شود و اگر پدر و مادر با رضايت و مشورت يكديگر پيش از دو سال خواسته باشند بچه را از شير بگيرند گناه كار نيستند چنانچه در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده و اين توسعه است بعد از تحديد بدو سال و موكول بتراضى و تشاور پدر و مادر با يكديگر شده است براى مراعات صلاح طفل كه مبادا يكى از آندو براى غرض شخصى اقدام نمايد به گرفتن از شير در صورتى كه مضر باشد براى بچه و اگر خواسته باشيد كه دايه بگيريد از براى اطفالتان پس گناهى نيست بر شما در اينكار در وقتى كه تسليم كنيد بدايه آنچه را كه بنا بود بدهيد بر حسب قرار داد بر طبق موازين شرعيه و مقتضاى عدل و انصاف بخوبى و خوشى و بعضى ما اتيتم بقصر قرائت نموده- اند يعنى آنچه را آورديد بخوبى و در كافى از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه دايه احمق و عليل چشم مگيريد زيرا كه شير سرايت ميكند و از امير المؤمنين (ع) روايت شده است كه متوجه باشيد به كسيكه شير ميدهد اطفالتانرا چون طفل باخلاق او پرورش مىيابد تا جوان شود و از خدا بترسيد و مقررات شرعيه را در باره اطفال و زنان شير دهنده منظور داريد و بدانيد كه خداوند بتمام افعال و اعمال شما بصير و بر مقاصد شما خبير است و امر بتقوى براى تأكيد و تهديد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الوالِداتُ يُرضِعنَ أَولادَهُنَّ حَولَينِ كامِلَينِ لِمَن أَرادَ أَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَي المَولُودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وَ كِسوَتُهُنَّ بِالمَعرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفسٌ إِلاّ وُسعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَولُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَي الوارِثِ مِثلُ ذلِكَ فَإِن أَرادا فِصالاً عَن تَراضٍ مِنهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيهِما وَ إِن أَرَدتُم أَن تَستَرضِعُوا أَولادَكُم فَلا جُناحَ عَلَيكُم إِذا سَلَّمتُم ما آتَيتُم بِالمَعرُوفِ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ (233)
(و مادران اولاد خودشان را دو سال تمام شير دهند، آنكه بخواهد تمام شير دهد و روزي و جامه مادران باندازه معروف بر كساني است که فرزند براي آنها زائيده شده، هيچ نفسي جز باندازه گنجايش و طاقت او تكليف نميشود، مادر بفرزندش زيان نرساند، و آنكه فرزند براي او زائيده شده (پدر) نيز بفرزندش زيان وارد نكند، و بر گردن وارث پدر نيز همين وظيفه است، پس اگر از روي تراضي و مشورت پدر و مادر اراده فصال نمودند باكي بر آنها نيست و اگر بخواهيد براي فرزندانتان دايه بگيريد که آنها را شير دهند بزه بر شما نيست هر گاه تسليم كنيد باندازه معروف آنچه دادهايد و از نافرماني خدا بپرهيزيد بدرستي که خدا بآنچه ميكنيد بيناست) وَ الوالِداتُ يُرضِعنَ أَولادَهُنَّ حَولَينِ كامِلَينِ ظاهر اينکه جمله وجوب ارضاع
جلد 2 - صفحه 470
مادر است لكن مشهور و معروف بين علماء است که ارضاع طفل بر مادر واجب نيست بلكه خلافي در اينکه مسئله نميباشد، و اينکه جمله اگر چه بلسان خبر ميباشد ولي در مقام امر است و دلالت بر وجوب آن آكد از امر است، لكن بواسطه قرائن داخلي و خارجي از ظاهر آن صرف نظر شده و بر استحباب حمل شده است.
امّا قرائن داخلي جملاتي است که بعد از اينکه جمله ذكر شده مانند جمله:
لِمَن أَرادَ أَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ و جمله عَلَي المَولُودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وَ كِسوَتُهُنَّ و جمله لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها و جمله وَ عَلَي الوارِثِ مِثلُ ذلِكَ و جمله وَ إِن أَرَدتُم أَن تَستَرضِعُوا که بيان هر يك بيايد.
و قرائن خارجي اخباري است که در اينکه مورد رسيد مانند خبري که سليمان بن داود از حضرت صادق عليه السّلام از رضاع ميپرسد حضرت ميفرمايد «
1» لا تجبر المرأة علي ارضاع الولد»«.
و بعضي تفصيل دادهاند که اگر خود ولد مالي دارد، از آن مال مرضعه براي او بگيرند و گرنه بر پدر از باب وجوب نفقه ارضاع او واجب است و اگر پدر معسر و تنگدست باشد بر مادر ارضاع واجب است مگر اينكه مرضعه پيدا شود که رايگان طفل را شير دهد چنانچه نفقه طفل در صورت مفروض بر مادر واجب است.
لكن اينکه تفصيل تمام نيست زيرا اولا وجوب انفاق از حيث واجب النفقه بودن و مسئله ارضاع از حيث مادر بودن دو امر است، و ثانيا ممكن است در اينصورت مادر اجرت دهد و مرضعه بگيرد.
و بعضي تفصيل ديگر داده که لبا يعني شير اول ولادت بر مادر واجب است چون حفظ ولد منوط بآنست و شير دادن بعد از لبا بر او واجب نيست.
1- مجلد سيم وسائل كتاب نكاح باب 68
جلد 2 - صفحه 471
و اينکه تفصيل نيز تمام نيست زيرا اولا حفظ نفس ولد منوط بلبا نيست چنانچه كثيرا مشاهده شده است و ثانيا حفظ نفس محترمه بر همه افراد مسلمين واجب است و مادر در اينجهت خصوصيتي ندارد و بكلمه «حولين كاملين» بعضي استدلال نمودهاند که ارضاع دو سال تمام واجب است و همچنين بآيه شريفه:
وَ حَملُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهراً«1» بضميمه حديث وارد بر اينكه اقلّ حمل شش ماه است.
لكن مشهور بين علماء اعلام اينست که حولين كاملين حدّ كامل ارضاع است و اقلّ آن بيست و يك ماه است که با نه ماه که مدت حمل در اغلب زنان است سي ماه ميشود.
و بر طبق اينکه از سماعة از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده که فرمود:
2» الرضاع احد و عشرون شهرا فما نقص فهو جور»«
«
و از عبد اللّه إبن صباح از حضرت صادق عليه السّلام است که فرمود «
3» الفرض في الرضاع احد و عشرون شهرا»«
بلكه از خود آيه اينکه معني ممكن است استفاده شود زيرا ميفرمايد لِمَن أَرادَ أَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ يعني كسي که حدّ كامل ارضاع را اراده كند بايد دو سال شير دهد بنا بر اينکه حولين كاملين حدّ كامل است نه حدّ واجب و امّا زائد بر دو سال را بعضي جايز دانسته بدون اينكه مادر حق اجرتي بر آن زائد داشته باشد و بعضي حرام دانسته و جزو خبائث شمردهاند و مشهور يكي دو ماه را براي صعوبت فطام تجويز نمودهاند.
وَ عَلَي المَولُودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وَ كِسوَتُهُنَّ بِالمَعرُوفِ مراد از المولود له پدر است زيرا فرزند در معظم احكام حبوتي ملحق بپدر است يعني در مدت ارضاع بر پدر است که نفقه و كسوة مادر را بدهد خواه بزوجيت او باقي باشد يا مطلقه شد باشد
1- سوره احقاف آيه 14
2- مجمع البيان
3- وسائل مجلد سيم باب 70 كتاب نكاح
[.....]
جلد 2 - صفحه 472
چه بطلاق رجعي و چه بطلاق بائن و مادر در هر صورت ميتواند مطالبه اجرت بر ارضاع كند.
و گرنه رزق و كسوة زوجه جزء نفقات واجبه بر زوج است و اختصاص بحالت ارضاع و غير آن ندارد و قيد بِالمَعرُوفِ مشعر بر اينست که آنچه متعارف است ميتواند مطالبه كند و زائد بر آن را حق ندارد.
لا تُكَلَّفُ نَفسٌ إِلّا وُسعَها هر نفسي باندازه تمكن و طاقت او تكليف شده، پدر باندازه تمكنش بايد رزق و كسوه مرضعه را بدهد و به مقدار بيش از آن مكلف نشده است.
لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَولُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ مضاره از باب مفاعله است و اينکه باب اگر چه اغلب بين اثنين است ولي در اينکه مقام (مانند بسياري از موارد ديگر) در اينکه معني استعمال نشده و بمعني اضرار است و ممكن است مراد اينکه باشد که مادر حق ندارد بولد خود ضرر برساند بواسطه امتناع از ارضاع در صورتي که پدر اجرت بر آن دهد و همچنين پدر حق ندارد بولد خود ضرر زند بواسطه منع از ارضاع يا ندادن اجرت بر ارضاع و امثال اينها، و مصاديق اضرار مادر و پدر بر اولاد بسيار زياد است که در فقه متعرضند و باء در بولدها و بولده بنا بر قولي زائد است ولي بنا بر مشرب تحقيق که حرف زائد در قرآن نميباشد براي تقويت است.
و ممكن است باء بولدها و بولده براي سببيت باشد و مراد ضرر رسانيدن مادر بپدر باشد بمنع او از مواقعه بواسطه خوف از حمل و ضرر رسانيدن پدر بمادر باشد بامتناع از مواقعه بواسطه حمل و كم شدن شير يا فقدان آن و ممكن است
جلد 2 - صفحه 473
ضرر رسانيدن بمادر منع او از حق الحضانه باشد يعني با اينكه او راغب است طفل را شير دهد و نگاه دارد از او بستانند و بدايه دهند و ضرر رسانيدن بپدر اينکه باشد که مادر با اينكه فرزند با او خو گرفته او را پيش پدر اندازد و گويد براي او دايه بگير و بر طبق معاني بالا اخباري هم وارد شده است مانند حديث حماد بن عثمان از حلبي از ابي عبد اللّه (ع) و حديث ابي الصباح كناني از ابي عبد اللّه و حديث مروي از كافي و احاديث مرويه از تفسير علي بن ابراهيم و احاديث مرويه از تفسير عياشي که ذكر آنها موجب تطويل كلام ميشود و جمع بين آنها باينست که گفته شود در آيه نهي از مطلق مضاره نموده چه ضرر رسانيدن مادر بر ولد يا والد باشد و چه ضرر رسانيدن پدر باشد بر ولد يا والده در هر يك از موارد مذكوره.
وَ عَلَي الوارِثِ مِثلُ ذلِكَ در كلمه وارث بين مفسرين اختلاف است، بسياري از آنها گفتند مراد وارث طفل است که اگر طفل بميرد ارث او را ميبرد يعني بر همان كسي که اولي بميراث طفل است، همين وظيفه است که بر پدر واجب بود از تعهد كودك و اجرت رضاع و نحو آن هنگامي که كودك را پدر نباشد و اينکه معني صحيح نيست زيرا حق حضانت با پدر و مادر است و حق ولايت با پدر يا جد پدري و اگر پدر نباشد بر جدّ پدري و اگر جد پدري نداشته باشد بر قيّمي که پدر يا جدّ پدري معين كردهاند و اگر آنها قيم تعيين نكردهاند بر حاكم شرع يا شخص منصوب از جانب حاكم شرع است و اگر او نباشد بر عدول مؤمنين است و براي مطلق وارث نه حق حضانت هست نه حق ولايت.
بلكه مراد وارث پدر است که اگر پدر بميرد بر ساير ورثه پدر که عبارت از ابوين ميّت يعني جدّ و جدّه طفل و ساير اولاد ميّت يعني برادران و خواهران و زوجه ميّت غير از مادر طفل ميباشند همان وظيفه که بر پدر واجب بود بر آنها
جلد 2 - صفحه 474
واجب است و بايد كسوة و نفقه که بر پدر بود که براي اجرت ارضاع بدهد آنها نيز بمادر بدهند و حق ندارند طفل را از مادر بگيرند در صورتي که راغب باشد او را نگاهداري كند و شير دهد.
و اينکه معني از بسياري از اخبار استفاده ميشود مانند خبري که كافي از حلبي از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که فرمود «
علي الوارث مثل ذلک فانه نهي ان يضارّ بالصبيّ او يضارّ امّه في الرضاعة».
و مانند حديث كناني که در كافي از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده که فرمود «
و علي الوارث مثل ذلک فانه نهي ان يضارّ بالصبيّ او يضارّ امه في رضاعه
و مانند خبري که از تفسير علي بن ابراهيم روايت شده که فرمود
و علي الوارث مثل ذلک لا تضارّ المرأة الّتي لها ولد و قد توفي زوجها فلا يحل للوارث ان يضارّ ام الولد في النفقة.
و از تفسير عياشي از محمّد بن مسلم از احد صادقين روايت شده که فرمود
و علي الوارث مثل ذلک هو في النفقة
و از ابي الصباح از حضرت صادق عليه السّلام است «
لا ينبغي للوارث ان يضارّ المرأة فيقول لا ادع ولدها يأتيها و يضارّ ولدها ان کان لهم عنده شيئي و لا ينبغي له ان يقتر عليه
» و غير اينها از اخبار ديگر و همين اخبار شاهدي قوي است بر تعميمي که ذكر شد.
فَإِن أَرادا فِصالًا عَن تَراضٍ مِنهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيهِما فصال بمعني فطام و از شير باز گرفتن است و مراد از اينکه فطام، قبل از تماميت دو سال است مثل اينكه بعد از بيست و يك ماه که حد اقل ارضاع است «چنانچه گذشت» پدر و مادر تراضي نموده و صلاح طفل را در اينکه ديدند که او را از شير باز دارند مانعي بر آنها نيست.
و مفهوم اينکه جمله اينست که اگر يكي از آنها راضي نشود يا بر طفل
جلد 2 - صفحه 475
ضرري متوجه باشد قبل از اتمام حولين كاملين فطام جايز نباشد.
وَ إِن أَرَدتُم أَن تَستَرضِعُوا أَولادَكُم فَلا جُناحَ عَلَيكُم يعني اگر خواستيد براي طفل مرضعه غير از مادر بگيريد، يا بواسطه اباء مادر از ارضاع طفل، يا رضايت مادر در ارضاع مرضعة، يا بواسطه اينكه متبرعي پيدا ميشود که طفل را شير دهد و يا مرضعه باقل از اجرت المثل بچه را شير دهد و مادر حاضر بتبرع يا باقل از اجرت المثل نباشد.
إِذا سَلَّمتُم ما آتَيتُم بِالمَعرُوفِ يعني آنچه براي اجرت شير دادن با مرضعه قرار داد ميكنيد بايد باو بدهيد و اگر قراردادي نشده اجرت المثل بايد باو داده شود و مراد از معروف همين است که شما كمتر از اجرت المثل باو ندهيد مگر برضايت او، و او نيز حق مطالبه بيشتر از اجرت المثل ندارد مگر اينكه قبلا قرارداد شده باشد.
وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ دستورات الهي را رعايت كنيد و بر خلاف آنها رفتار ننمائيد و آنچه موجب ضرر طفل يا اضرار بمادر از طرف پدر و يا اضرار بپدر از طرف مادر يا اضرار وارث بمادر يا طفل، و يا كوتاهي در اداء حق مرضعه باشد از آن اجتناب كنيد، و بدانيد که خداوند از نيات و كارهاي شما و از ظاهر و باطن شما با خبر است و همه اعمال و رفتارتان نزد او آشكارا، و نسبت بهمه آنها بيناست.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 233)- هفت دستور در باره شیر دادن نوزادان! این آیه که در واقع ادامه بحثهای مربوط به مسائل ازدواج و زناشویی است، به سراغ یک مسأله مهم یعنی مسأله «رضاع» (شیر دادن) رفته و جزئیات آن را باز گو میکند.
1- نخست میگوید: «مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند» (وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ).
بنابراین، هر چند ولایت بر اطفال صغیر به عهده پدر گذاشته شده است اما حق شیر دادن در دو سال شیر خوارگی به مادر داده شده و او است که میتواند در این مدت از فرزند خود نگاهداری کند و به اصطلاح حق حضانت در این مدت از آن مادر است. و این یک حق دو جانبه است که هم برای رعایت حال فرزند است و هم رعایت عواطف مادر.
2- سپس میافزاید: «این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را کامل کند» (لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ).
یعنی مدت شیر دادن طفل لازم نیست، همواره دو سال باشد، دو سال برای کسی است که میخواهد شیر دادن را کامل کند، ولی مادران حق دارند با توجه به وضع و رعایت سلامت او این مدت را کمتر کنند.
3- هزینه زندگی مادر از نظر غذا و لباس در دوران شیر دادن بر عهده پدر نوزاد است تا مادر با خاطری آسوده بتواند فرزند را شیر دهد. لذا در ادامه آیه میفرماید:
«و بر آن کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است، خوراک و پوشاک مادران را بطور شایسته بپردازد» (وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
در اینجا تعبیر به «الْمَوْلُودِ لَهُ» (کسی که فرزند برای او متولد شده) به جای تعبیر به «اب» (پدر) قابل توجه است، گویی میخواهد عواطف پدر را در راه انجام وظیفه مزبور، بسیج کند، یعنی اگر هزینه کودک و مادرش در این موقع بر عهده مرد گذاشته شده به خاطر این است که فرزند او و میوه دل اوست، نه یک فرد بیگانه.
توصیف به «معروف» (بطور شایسته) نشان میدهد که پدران در مورد لباس و غذای مادر، باید آنچه شایسته و متعارف و مناسب حال او است را در نظر
ج1، ص212
بگیرند، نه سختگیری کنند و نه اسراف.
و برای توضیح بیشتر میفرماید: «هیچ کس موظف نیست بیش از مقدار توانایی خود را انجام دهد» (لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها).
4- سپس به بیان حکم مهم دیگری پرداخته، میفرماید: «نه مادر (بخاطر اختلاف با پدر) حق دارد به کودک ضرر زند، و نه پدر (بخاطر اختلاف با مادر)» (لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ).
یعنی هیچ یک از این دو حق ندارند سرنوشت کودک را مال المصالحه اختلاف خویش قرار دهند و بر جسم و روح نوزاد، ضربه وارد کنند.
5- سپس به حکم دیگری مربوط به بعد از مرگ پدر میپردازد میفرماید:
«و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد» (وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ).
یعنی: آنها باید نیازهای مادر را در دورانی که به کودک شیر میدهد تأمین کنند.
6- در ادامه آیه، سخن از مسأله باز داشتن کودک از شیر به میان آمده اختیار آن را به پدر و مادر واگذاشته، هر چند در جملههای سابق، زمانی برای شیر دادن کودک تعیین شده بود ولی پدر و مادر با توجه به وضع جسمی و روحی او، و توافق با یکدیگر میتوانند کودک را در هر موقع مناسب از شیر باز دارند، میفرماید: «اگر آن دو با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند کودک را (زودتر از دو سال یا بیست و یک ماه) از شیر باز گیرند گناهی بر آنها نیست» (فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما).
7- گاه میشود که مادر از حق خود در مورد شیر دادن و حضانت و نگاهداری فرزند خودداری میکند و یا به راستی مانعی برای او پیش میآید، در این صورت باید راه چارهای اندیشید و لذا در ادامه آیه میفرماید: «اگر (با عدم توانایی یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهای برای فرزندان خود بگیرید، گناهی بر شما نیست، هر گاه حق گذشته مادر را بطور شایسته بپردازید» (وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ).
ج1، ص213
بنابراین، انتخاب دایه به جای مادر، بیمانع است مشروط بر این که این امر سبب از بین رفتن حقوق مادر، نسبت به گذشته نشود.
و در پایان آیه به همگان هشدار میدهد که «تقوای الهی پیشه کنید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید بیناست» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
مبادا کشمکش میان مرد و زن، روح انتقامجویی را در آنها زنده کند و سرنوشت یکدیگر و یا کودکان مظلوم را به خطر اندازد، همه باید بدانند خدا دقیقا مراقب آنها است.
نکات آیه
۱ - وجوب شیر دادن مادران به فرزندان خویش (و الوالدات یُرضعن اولادهنّ) جمله «یرضعن ... »، جمله اى است خبرى در مقام انشا.
۲ - اولویّت شیر مادر براى تغذیه فرزند نسبت به شیر دیگر زنان و تغذیه هاى دیگر (و الوالدات یرضعن اولادهنّ)
۳ - دوره کامل شیرخوارگى کودک، دو سال کامل است. (و الوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین)
۴ - عدم وجوب شیر دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر* (لمن اراد ان یتمّ الرضاعة) چون حکم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعلیق به اراده مادر کرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.
۵ - شیردهىِ کامل به نوزاد، خواسته عموم مادران (لمن اراد ان یتم الرضاعة) بنابراینکه معنىِ جمله «لمن اراد ... » چنین باشد: مادران چون خواهان یکدوره کامل شیردهى به نوزاد هستند، بر آنان دو سال شیردهى واجب شد.
۶ - مادر در صورت تصمیم پدر به تکمیل شیرخوارگى فرزند، باید دو سال کامل به نوزاد شیر دهد.* (و الوالدات یرضعن ... لمن اراد ان یتم الرضاعة) برخى از مفسّرین برآنند که مراد از «من أراد» پدر فرزند است; یعنى آنگاه بر مادر دو سال شیر دادن لازم است که پدر از او بخواهد. در تأیید این برداشت نیز گفته شده که صیغه «اراد» و «یتمّ» به صورت مذکر، مؤید آن است.
۷ - تأمین نیازها و پوشاک مادران به مقدار متعارف، وظیفه شرعى پدر (و على المولود له زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف)
۸ - زنان مطلّقه نباید از شیر دادن به نوزاد خود امتناع نمایند. (و الوالدات یُرضعن) آیات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.
۹ - تأمین مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شیردهى به نوزاد، بر عهده پدر است. (و على المولود له زرقهنّ) بنابراینکه مراد از «والدات» به قرینه آیات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.
۱۰ - تشخیص عُرف، ملاکى در تعیین حدود برخى از موضوعات شرعى (زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف)
۱۱ - هیچکس به بیش از مقدار قدرت و توانایى خود تکلیف نمى شود. (لا تُکلَّفُ نفس الا وسعها)
۱۲ - میزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران، باید به اندازه توانایى مالى آنان باشد. (و على المولود له زرقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف لا تُکلف نفس الا وسعها) به نظر مى رسد جمله «لا تُکلّف ... » تبیین کلمه «معروف» باشد; یعنى نباید حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانایى مالى شوهر تعیین شود.
۱۳ - وظیفه شوهر در تأمین مخارج زن، بیش از توان او نیست. (و على المولود له ... لا تُکلّف نفس الا وسعها)
۱۴ - مادر، داراى حق حِضانت و شیردهى کودک خویش حتى در دوران جدایى و طلاق از همسر. (و الوالدات یرضعن اولادهنّ) مخاطب جمله «والوالدات ... » علاوه بر مادران، پدران نیز مى باشند; یعنى پدران نیز نباید ارضاع را از عهده مادران خارج کنند; و لازمه این معنا، حق اولویّت مادر در شیر دادن و حضانت کودک است.
۱۵ - توجّه اسلام به نقش سازنده مادر در تغذیه و پرورش کودک* (و الوالدات یرضعن اولادهنّ)
۱۶ - پدر و مادر نباید فرزند را وسیله تضییع حقوق یکدیگر قرار دهند. (لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) بنابراینکه «لا تُضارّ»، مجهول و باء، سببیّه باشد; یعنى نباید به بهانه فرزند، پدر و مادر به دیگرى ضرر رسانند.
۱۷ - پدر و مادر، حق ضرر زدن به فرزند خویش را ندارند. حتى بر فرض وقوع طلاق. (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) بنابراینکه «لا تضارّ» به صیغه معلوم باشد یعنى پدر و مادر ضرر نزنند.
۱۸ - نباید مادر - حتى پس از طلاق - با امتناع از شیر دادن به فرزند، موجب ضرر او شود. (لا تضارّ والدة بولدها)
۱۹ - خوددارى مادر از شیر دادن به کودک خویش، از مصادیق بارز اضرار به فرزند (و الوالدات یرضعن ... لا تضارّ والدة بولدها) نهى از زیان رسانى به کودک پس از الزام مادر به شیر دادن، اشاره به این معناست که از مصادیق بارز ضرر به کودک، خوددارى از شیر دادن به اوست.
۲۰ - خوددارى پدر از تأمین مخارج مادر، موجب زیان کودک خویش (و على المولود له زرقهنّ ... لا تضارّ ... و لا مولود له بولده) نهى از زیان رسانى پدر به کودک خویش، پس از الزام او به تأمین مخارج مادر، اشاره به این معناست که امتناع از تأمین مخارج مادر نهایتاً منجرّ به زیان کودک خواهد شد.
۲۱ - تعلّق تکوینى فرزند به پدر و مادر (بولدها ... بولده)
۲۲ - پدر نباید با محروم کردن همسر خود از تأمین مخارج حتى پس از طلاق او، موجب ضرر فرزند شود. (لا تضارّ ... و لا مولود له بولده)
۲۳ - تعلّق تشریعى کودک به پدر* (و على المولود له زرقهنّ ... و لا مولود له بولده) فرزند براى پدر است و او متکفل مخارج وى مى باشد.
۲۴ - وارثان پدر باید تأمین مخارج زنیکه فرزند میّت را شیر مى دهد، بر عهده بگیرند. (و على الوارث مِثل ذلک) ظاهر این است که مراد از «وارث»، وارثان پدر کودک هستند.
۲۵ - وارثان پدر نباید به فرزند شیرخوار مورّث با عدم رعایت حقوق وى ضرر بزنند. (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلک) جمله «و على الوارث مثل ذلک»، تمامى تکالیفى را که پدر کودک باید نسبت به او رعایت کند، بر عهده وارث پدر گذاشته که از جمله، عدم اضرار به کودک (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.
۲۶ - جواز گرفتن فرزند از شیر قبل از دو سال،به شرطِ رضایت، مشورت و توافق پدر و مادر (فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما) چون حدّ کمال شیر دادن دو سال است، بنابراین «فصال» پس از دو سال طبیعى است و نیاز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از «فصال» در آیه شریفه، «فصال» قبل از دو سال است.
۲۷ - جدا کردن طفل از شیر مادر، باید پس از مشورت با صاحبنظران و توافق والدین صورت گیرد. (فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما) در برداشت فوق، «فصال» حمل شده بر «فصال» از شیر مادر، نه از هر شیرى; یعنى توافق مى کنند که مادر دیگر شیر ندهد و براى تکمیل مدّت شیر، کودک را به دایه اى بسپارند.
۲۸ - جواز گرفتن دایه براى شیر دادن فرزند (و ان اردتم ان تسترضعوا ... فلا جناح علیکم)
۲۹ - جواز گرفتن دایه براى فرزند، به شرط عدم تضییع حق اولویّت مادر در شیر دادن فرزند (و الوالدات یُرضعن ... و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح) با توجّه به اینکه صدر آیه حق اصلى شیر دادن را از مادر مى داند، معلوم مى گردد که دایه گرفتن پدر در صورتى جایز است که این حق ضایع نشود و ثانیاً بازداشتن مادر از شیر دادن کودک منوط به رضایت اوست و دایه گرفتن مصداقى از این بازداشتن است. پس باید با رضایت او، یعنى مراعات حق اولویّت او، به سراغ دایه رفت.
۳۰ - پرداخت کامل حقوق مادر، شرط جواز دایه گرفتن براى کودک (و ان اردتم ان تسترضعوا ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) بنابراینکه مراد از «اذا سلمتم ... » تسلیم اُجرت به مادر باشد; یعنى آنگاه که حقوق مادر را پرداختید، سراغ دایه روید.
۳۱ - پیش پرداخت اجرت به دایه شیرخوار، از آداب لازم دایه گرفتن (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) بنابراینکه مراد از «اذا سلّمتم ... » تسلیم اُجرت به دایه باشد، نه تسلیم حقوق مادر; یعنى آنگاه که اجرت دایه را پرداختید، از او بخواهید که فرزندتان را شیر دهد.
۳۲ - جلوگیرى از ضرر و بى مهرى به فرزند، با پیش پرداخت اُجرت دایه* (و ان اردتم ... اذا سلّمتم) با در نظر گرفتن اینکه آیه در مقام دفع ضرر از کودک است; مى توان گفت که پیش پرداخت اُجرت دایه به جهت دفع ضررى است که در اثر تأخیر اُجرت دایه، ممکن است متوجّه طفل گردد.
۳۳ - جواز اخذ اُجرت براى شیر دادن به طفل (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف)
۳۴ - مشروعیّت اجاره (و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم ... اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف) تجویز دایه گرفتن و پرداخت اُجرت، مبتنى بر تشریع اصل قانون اجاره است.
۳۵ - لزوم رعایت تقوا از سوى مادر، پدر، وارثان پدر و دایه نسبت به حقوق متقابل یکدیگر (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه) خطاب اصلى در«اتقوا اللّه»، متوجّه کسانى است که آیه شریفه آنها را به وظایف و رعایت حقوقى مکلّف کرد; یعنى پدر، مادر و دایه و وارثان پدر.
۳۶ - لزوم رعایت تقوا در حقوق نوزادان و آنچه مربوط به شیردهى آنان است. (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه) محور اصلى آیه، تأمین حیات و رشد نوزادان است. بنابراین مصداق بارز تقوا درآیه شریفه، رعایت حقوق آنان خواهد بود.
۳۷ - خداترسى و توجّه به نظارت او بر اعمال، عامل رعایت حقوق متقابل مادر، پدر و دایه (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه و اعلموا ان اللّه بما تعملون بصیر)
۳۸ - اعمال انسان، مورد نظارت خداوند است. (و اعلموا انّ اللّه بما تعملون بصیر)
۳۹ - خداترسى و توجّه به آگاهى او، عامل رعایت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شیردهى آنان از سوى پدر، مادر، وارثان پدر و دایه (و الوالدات یرضعن ... و اتقوا اللّه)
روایات و احادیث
۴۰ - ممنوعیّت محروم نمودن همسر (مرد یا زن) از آمیزش جنسى، به بهانه وجود فرزند و شیرخوارگى او (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود بولده) امام صادق (ع): کانت المرأة منّا ترفع یدها الى زوجها اذا اراد مجامعتها فتقول: لا اَدعک لانّى اخاف ان احمل على ولدى و یقول الرجل لا اجامعک انى اخاف ان تعلقى فاقتل ولدى فنهى اللّه عزّ و جل اَن تضارّ المرأة الرّجل و ان یضارّ الرّجل المرأة ...[۱].
۴۱ - اولویّت زن مُطلّقه در شیر دادن به فرزندش و دریافت اُجرة المثل از پدر (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) امام صادق (ع): الحبلى المُطلّقة ... و هى احق بولدها ان ترضعه بما تقبله امرأة اخرى انّ اللّه عزّ و جل یقول: «لا تضار والدة بولدها ... »[۲]
۴۲ - وارث پدر حق ندارد با جُدا کردن طفل از مادر، به مادر زیان رساند. (و على الوارث مِثل ذلک) امام صادق (ع): ... لا ینبغى للوارث ان یضارّ المرأة فیقول لاادع ولدها یأتیها ...[۳].
موضوعات مرتبط
- آمیزش: احکام آمیزش ۴۰
- اجاره: احکام اجاره ۳۴
- احکام: ۱، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۴۰، ۴۱، ۴۲ فلسفه احکام ۳۲ ; ملاک احکام ۱۰، ۱۲
- انسان: عمل انسان ۳۸
- اولاد: احکام اولاد ۲۱، ۲۳ ; حقوق اولاد ۱، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۳۶، ۳۹، ۴۲ ; خسارت به اولاد ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۵، ۳۲، ۴۲
- تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۱۵
- ترس: ترس از خدا ۳۷، ۳۹ ; ترس پسندیده ۳۷، ۳۹
- تقوا: اهمیّت تقوا ۳۵، ۳۶
- تکلیف: شرایط تکلیف ۱۱ ; قدرت در تکلیف ۱۱، ۱۲، ۱۳
- حضانت: احکام حضانت ۱۴
- حقوق: مشورت در حقوق ۲۶
- خانواده: حقوق خانواده ۷ ; مشورت در خانواده ۲۶، ۲۷
- خدا: نظارت خدا ۳۷، ۳۸
- دایه: اجرت دایه ۳۱، ۳۲ ; جواز دایه ۲۸، ۲۹ ; حقوق دایه ۳۷ ; شرایط دایه ۳۰ ; مسؤولیت دایه ۳۵، ۳۹
- رضاع: اجرت در رضاع ۳۳، ۴۱ ; احکام رضاع ۱، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۳، ۱۴، ۱۸، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۳، ۴۱ ; اولویّت در رضاع ۲ ; مدّت رضاع ۳
- زن: حقوق زن ۹، ۱۲
- علم: رابطه علم و ایمان ۳۹ ; رابطه علم و عمل ۳۷
- کودک: تغذیه کودک ۱، ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۶، ۲۷، ۳۶
- مادر: حقوق مادر ۴، ۱۴، ۲۹، ۳۰، ۴۱ ; علایق مادر ۵ ; مسؤولیّت مادر ۶، ۸، ۱۸، ۱۹
- مرد: مسؤولیّت مرد ۷، ۹، ۱۳
- ملاکهاى عرفى: ۷: ۹، ۱۲
- موضوع شناسى: منابع موضوع شناسى ۱۰
- نفقه: احکام نفقه ۱۲، ۱۳، ۲۲ ; ترک نفقه ۲۰
- واجبات: ۱
- وارث: مسؤولیّت وارث ۲۴، ۲۵، ۳۵، ۳۹، ۴۲
- والدین: مسؤولیّت والدین ۱۶، ۱۷، ۲۲، ۳۵، ۳۹
- همسر: حقوق همسرى ۱۶، ۳۵، ۳۷، ۴۰
منابع