الأنعام ١٠٠
کپی متن آیه |
---|
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ |
ترجمه
الأنعام ٩٩ | آیه ١٠٠ | الأنعام ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْجِنَّ»: موجودات ناپیدا و پوشیده از حسّ انسان، که مراد اهریمنان و یا فرشتگان است. جنّ که آفریدگانی نهان از دیدگانند. این واژه میتواند مفعول اوّل فعل (جَعَلوا) و (شُرَکآءَ) مفعول دوم آن باشد و برعکس. یا این که (شُرَکاءَ) مفعول اوّل و (لِلّهِ) مفعول دوم، و (الْجنّ) بدل بشمار آید. «خَلَقَهُمْ»: آنان را آفریده است. مراد از (هُمْ) کافران، یا فرشتگان و اهریمنان و جنّیان است. «خَرَقُوا»: از پیش خود ساختهاند. سرهم کردهاند. به هم بافتهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ... (۰) وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ... (۲) يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ مَا... (۰) وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا... (۱) يَا أَبَتِ لاَ تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ... (۰) قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِيُّنَا... (۲) أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِي... (۲) قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ (۰)
لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ... (۰) وَ أَنِ اعْبُدُونِي هٰذَا صِرَاطٌ... (۰) وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا... (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
كلبى گوید: این آیه در شأن زنادقه آمده كه ابلیس را شریك خدا در امور شر مى دانستند و مى گفتند: خداوند خالق نور و خیر و مردم و چارپایان و دوّاب مى باشد و ابلیس خالق شر و ظلمت و درندگان و مارها مى باشد.[۳]
شیخ بزرگوار ما این موضوع را بدون عنوان شأن و نزول ذكر نموده است.
تفسیر
- آيات ۱۰۵ - ۹۱، سوره انعام
- موارد استعمال كلمه (( قدر )) و معناى جمله : (( و ما قدروا الله حق قدره )) .
- وجود كتب آسمانى و وجود معارف و احكام الهى در بين مردم ، دو شاهد بر لزوم هدايت مردم ازجانب خدا است .
- بيان اينكه در آيه : (( قل من انزل الكتاب )) كه در آن به نزول تورات بر موسى احتجاج شده ، رسول خدا(ص ) ماءمور به سؤال از يهود شده نه از مشركين .
- اشكالاتى كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته اند مسؤل در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات .
- اشكال سوم و پاسخ آن .
- آنچه از معارف الهى و ارزشهاى معنوى كه در گوشه و كنار جهان وجود دارد، ميراثانبياء(ع ) و از آثار وحى است .
- داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است .
- بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد.
- مراد از افتراء زدن به دروغ بر خدا در: (( فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا )) .
- سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خدا).
- حقيقت زندگى انسان پس از مرگ .
- مراد از انشاء و پديده آوردن بنى آدم از (( نفس واحدة )) و تقسيم آنان به (( مستقر )) و (( مستودع )) .
- وصف (( بديع السموات والارض )) متضمن حجت بر استحاله فرزند داشتن خدا است .
- دقائق و لطائفى كه از جمله : (( لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار )) استفاده مىشود.
- در قرآن كريم افعال انسان به خود او نسبت داده شده و قانون (( عليت )) مسلم دانسته شدهاست .
- از نظر قرآن ذوات تمامى اشياء مخلوق خدا است ولىاعمال و رفتار آنان منسوب به (( تقدير و هدايت )) مى باشد.
- دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت .
- خلقت و حسن ، متلازمند و هر چيزى ذاتا و به لحاظ اينكه آفريننده خدا است ، نيكو است .
- حسن و قبح ، از امور اعتباريه مى باشند و قابل خلق و ايجاد نيستند.
- پاسخ به اشكالى ديگر و بيان اينكه انحصار خلقت و عليت ايجاد در خدا، مستلزم نفىقانون عليت نيست .
- جواب اين شبهه كه عليت خدا در بقاء اشياء مستلزم توارد و اجتماع دو علت مستقل در معلول واحد است .
- موجودات در بقاء خود نيز همچون حدوث محتاج خدا هستند.
- نظام جارى در عالم دلالت بر وجود صانع مى كند.
- رواياتى در ذيل (و ما قدروا الله حق قدره ).
- رواياتى در مورد نزول آيه : (( و من اظلم ممن افترى على الله ... )) درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح .
- روايتى راجع به (( طينت )) آدمى .
- رواياتى درباره (( مستقر )) و (( مستودع )) در آيه شريفه .
- چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ «100»
و آنان براى خدا شريكانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنان را نيز خدا آفريده است و از روى نادانى براى خداوند، پسران و دخترانى ساخته و پرداختند. خداوند برتر و منزّه است از آنچه آنان دربارهى او وصف مىكنند.
نکته ها
«خلق»، ايجاد چيزى از روى حساب است و «خرق»، پارهكردن چيزى بىرويّه و بىحساب.
«خَرَقُوا» يعنى بدون دقّت و مطالعه مطلبى را اظهار كردن، يا بدون حساب ساختن و بى دليل ادّعا كردن است. «1»
به گفتهى قرآن، مسيحيان، حضرت عيسى را و يهوديان حضرت عُزَير را پسر خدا مىدانستند. «2» جمعى هم ملائكه را فرزندان خدا مىپنداشتند. زردشتيان، اهريمن را كه از جنّ بود رقيب خدا قرار داده و همهى بدىها را به او منسوب مىكردند، برخى عربها هم ميان خدا و جنّ، نسبتى فاميلى معتقد بودند. «جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً» «3» اين آيه همه آن گمانها را باطل شمرده و مىفرمايد: خداوند از همهى اين اوصاف، منزّه و برتر است.
پیام ها
1- جهل، ريشهى خرافه گرايى است. خَرَقُوا ... بِغَيْرِ عِلْمٍ (عقائد انسان نسبت به خداوند بايد بر اساس علم باشد.)
2- چگونه مخلوق، شريك خالق مىشود؟ شُرَكاءَ ... وَ خَلَقَهُمْ
3- ازدواج و فرزند آورى، تأمين يك كمبود و نقص است و خداوند از اين عيبها، منزّه است. «سُبْحانَهُ»
«1». تفسير نمونه.
«2». توبه، 30.
«3». صافّات، 158.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 521
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ (100)
پس البته آيات داله بر وحدانيت الهى، در عقب آن توبيخ اهل شرك و رد ايشان فرمايد:
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَ: و قرار دادند براى ذات كبريائى سبحانى
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 343
شركاء از جن، يعنى به عبادت ملائكه مشغول و گفتند «الملائكة بنات اللّه» و تسميه ايشان به جن به جهت مخفى بودن آنها است. و يا مراد شياطيناند كه اطاعت آنها مىنمودند مانند اطاعت خدا. و يا عبادت بتان نمودند به گمراهى شيطان كه خير را نسبت به خدا و شر را نسبت به شيطان مىدادند مانند مجوس كه مىگفتند: يزدان، فاعل خير، و اهريمن فاعل شر مىباشد. وَ خَلَقَهُمْ: و حال آنكه مىدانند اللّه خالق ايشان است نه جن، و مخلوق مثل خالق نباشد، و لكن از فرط جهالت و حماقت، مخلوق را شريك خدا قرار دهند. و عالمند كه حق تعالى ايجاد فرموده ايشان را نه جن، و با اين علم، عبادت غير نمايند وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ: و افترا كردند براى ذات احديت، پسران مانند عيسى و عزير كه يهود و نصارى قائل به ابن اللّه بودن آن دو شدند، و همچنين دختران كه قريش قائل شدند ملائكه دختران اويند بِغَيْرِ عِلْمٍ: اين عقيده بدون علمى است ايشان را به حقيقت آنچه گويند، و دليلى بر اين مدعى ندارند، بلكه محض ادعا و تقليد است سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ: پاك و منزه است ذات الهى و متعالى است وجود سبحانى از آنچه توصيف كنند او را كه فرزند و شريكى دارد، زيرا ولد يا به ولادت يا به تبنّى است، و هر دو موجب تشبيه، و آن مستلزم نقص و عيب، و حق تعالى از نقص و عيب منزه و مبرا باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ (100)
ترجمه
و قرار دادند براى خدا شريكهائى از جنّ با آنكه خلق كرده است آنها را و تراشيدند براى او پسران و دخترانى را از بىدانشى منزّه است او و برتر است از آنچه نسبت ميدهند.
تفسير
مشرك حقيقى كسانى هستند كه چون ديدند در دنيا خيرات و شرورى وجود دارد و فاعل خير بايد خير باشد و فاعل شرّ بايد شر باشد و ممكن نيست از مبدء خير شر صادر شود قائل بدو خدا شدند يكى يزدان و ديگرى اهرمن و گفتند خيرات منسوب بيزدان و شرور منسوب باهرمن است با آنكه در حكمت ثابت شده است كه شر يا وجود ندارد يا مضمحلّ در جنب خير است پس قائل شدند بشركت شيطان كه از جن است و جند او كه فاعل شرورند و از آن تعبير باهرمن ميشود با خدا در امر الوهيت با آنكه خودشان معترفند بآنكه خداوند آنها را خلق فرموده و شيطان خالق آنها نيست و همچنين است حال كسانى كه قائل بنور و ظلمت شدهاند و جمعى اطاعت شياطين را نمودند در وساوس آنها كه گفتند خداى ناديده را نمىشود عبادت نمود پس بايد عبادت بتان را نمود تا بوسيله آنها تقرب بخدا پيدا شود پس اينها هم شياطين را در اطاعت شركاء خدا قرار دادند و جمعى
جلد 2 صفحه 361
ملائكه را شركاء خدا خواندند در امر خلق و گفتند آنها امثال خدايند و بايد عبادت آنها را نمود و دختران اويند و اينكه از ملائكه بجنّ تعبير شده است بنابر اين قول براى آنستكه مانند اجنّه از انظار مخفى هستند و در اين مقام غرض تعلق بتحقير آنها گرفته است و گاهى از ملك بجنّ تعبير ميشود چنانچه فرموده است و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبا و جمعى قائل شدند بدروغ در آوردن از پيش خود كه خدا داراى پسران و دخترانى است چنانچه مشركين عرب قائل شدند بآنكه ملائكه دختران خدا هستند و يهود قائل شدند بآنكه عزيز پسر خدا است و نصارى قائل شدند بآنكه مسيح پسر خدا است و بعضى خرّقوا مشدّدا براى افاده تكثير قرائت نمودهاند و تمام اين خرافات و اقوال فاسده ناشى از جهل و بىعلمى و بىفكرى است كه نميدانند چه ميگويند و چه ميجويند و با چه كسى طرفيّت مىكنند كه در برابر او اسمى از غير ميبرند خداوند منزّه است از جسم و لوازم آن از قبيل اولاد و برتر از آنستكه از براى آن شبه يا مثل يا ضد يا ند يا شريكى باشد و محتمل است ضمير در و خلقهم راجع بشركاء باشد يعنى با آنكه شركاء موهومه مخلوق خدايند و نمىشود مخلوق شريك خالق خود باشد قائل بشركت آنها شدند و در هر حال جمله حاليّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَكاءَ الجِنَّ وَ خَلَقَهُم وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيرِ عِلمٍ سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَصِفُونَ (100)
و قرار دادند از براي خدا شريكهاي جنّ را و حال آنكه خداوند آنها را خلق فرمود و از پيش خود درآوردند از براي خدا پسران و دختران را بدون علم و دانش منزّه است خداوند و بالاتر است از اينكه او را متصف باين صفات نمايند وَ جَعَلُوا ممكن است جميع طبقات كفار باشند و ممكن است خصوص ثنويه باشند ببياني که بيايد لِلّهِ شُرَكاءَ الجِنَّ مسلّما شرك ذاتي نيست چون احدي قائل نشده فقط إبن كمونه احتمال داده، و شرك صفاتي هم مناسبت ندارد ولي ممكن است شرك افعالي باشد چنانچه ثنويه قائل بنور و ظلمت شدند و مجوس قائل بيزدان و اهرمن يزدان خالق خيرات و اهرمن را خالق شرور مثل موذيات و مضرّات و آفات و نحو اينها، و ممكن است بلكه ظاهر اينست که شرك عبادتي باشد که جميع كفار شيطانپرستند و شواهد بر اينکه معني يكي آيه شريفه وَ يَومَ يَحشُرُهُم جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيّاكُم كانُوا يَعبُدُونَ قالُوا سُبحانَكَ أَنتَ وَلِيُّنا مِن دُونِهِم بَل كانُوا يَعبُدُونَ الجِنَّ أَكثَرُهُم بِهِم مُؤمِنُونَ سبأ آيه 3 و 4 و شاهد ديگر آيه شريفه أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ
جلد 7 - صفحه 154
لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ يس آيه 60، و نظائر اينکه آيات و مراد اطاعت شيطان است مثل عبدي که اطاعت مولي ميكند وَ خَلَقَهُم مرجع ضمير هم راجع بجنّ است که طائفه جن مخلوق خداوند هستند چگونه ميشود شريك خدا شوند در فعل و عبادت و اطاعت و ممكن است راجع بفاعل جعلوا باشد که با اينكه خدا شما را خلق فرموده و بايستي عبادت او را بكنيد چگونه عبادت جن ميكنيد و شريك خدا قرار ميدهيد و ممكن است مرجع هر دو باشد وَ خَرَقُوا خرق دروغ نظير افتراء است و فرق با افتراء اينکه است که خرق دروغ درآوردن از پيش خود است و افتراء دروغ بستن است له بنين که گفتند مسيح و عزير إبن اللّه هستند وَ قالَتِ اليَهُودُ عُزَيرٌ ابنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصاري المَسِيحُ ابنُ اللّهِ توبه آيه 30 وَ قالَتِ اليَهُودُ وَ النَّصاري نَحنُ أَبناءُ اللّهِ مائده آيه 21 و بنات گفتند ملائكه دختران خدا هستند أَ فَأَصفاكُم رَبُّكُم بِالبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ المَلائِكَةِ إِناثاً اسراء آيه 42 أَم لَهُ البَناتُ وَ لَكُمُ البَنُونَ طور آيه 39 فَاستَفتِهِم أَ لِرَبِّكَ البَناتُ وَ لَهُمُ البَنُونَ أَم خَلَقنَا المَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُم شاهِدُونَ أَلا إِنَّهُم مِن إِفكِهِم لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللّهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ صافات آيه 149- 152، و غير اينها از آيات بغير علم اگر علم داشتند ميدانستند که ذات اقدس ربوبي صرف وجود است و ماهيت ندارد و محل حوادث نيست و حالّ در چيزي نميشود و محلّ چيزي هم واقع نميشود و توليد و تناسل از لوازم جسم و جسمانيت است و او منزّه و مبرّاء است لَم يَلِد وَ لَم يُولَد وَ لَم يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.
سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَصِفُونَ سبحان تنزّه از جميع عوارض امكاني و جسماني است و تعالي بالاتر از اينکه است که او را وصف نمود بالاخص اينکه نحو اوصاف که از مختصّات جسم و جسماني و عوارض امكاني است.
155
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- برخى مشرکان خداوند را داراى شریکانى از جنیان مى دانستند. (و جعلوا لله شرکاء الجن)
۲- چون جنیان، مخلوق خدا هستند، شریک او نمى توانند باشند. (و جعلوا لله شرکاء الجن و خلقهم)
۳- جنیان (نیروها و موجودات پنهان) مخلوق خداوند هستند. (و جعلوا لله شرکاء الجن و خلقهم)
۴- مخلوق نمى تواند شریک خالق خود باشد. (و جعلوا لله شرکاء الجن و خلقهم)
۵- برخى مشرکان خداوند را داراى پسران و دخترانى مى پنداشتند. (و خرقوا له بنین و بنت بغیر علم)
۶- شریک پنداشتن براى خداوند و انتساب فرزند به او، پندارى باطل و از سر نادانى است. (و خرقوا له بنین و بنت بغیر علم)
۷- عقاید انسان درباره خداوند و اوصاف او باید مبتنى بر علم باشد. (و خرقوا له بنین و بنت بغیر علم)
۸- ضرورت پرهیز از پندارهاى جاهلانه و به دور از علم درباره خداوند (و خرقوا له بنین و بنت بغیر علم سبحنه)
۹- خداوند از داشتن شریک و فرزندان منزه است. (و خرقوا له بنین و بنت ... سبحنه و تعلى عما یصفون)
۱۰- خداوند منزه و برتر از پندارهایى است که جاهلانه درباره او ابراز مى گردد. (بغیر علم سبحنه و تعلى عما یصفون)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: صفات جلال ۶، ۹، ۱۰
- جنّیان: مخلوقیت جنّیان ۲، ۳
- جهل: آثار جهل ۶
- خدا: تنزیه خدا ۹، ۱۰ ; خالقیت خدا ۳ ; خدا و پسر ۵ ; خدا و دختر ۵ ; خدا و فرزند ۵، ۶، ۹
- شرک: بطلان شرک ۶، ۹ ; دلایل بطلان شرک ۲، ۴
- عقیده: اجتناب از عقیده باطل ۸ ; برهان در عقیده ۷ ; عقیده باطل درباره خدا ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۰ ; عقیده به خدا ۸ ; علم در عقیده ۷ ; منشأ عقیده باطل ۶
- مشرکان: خدایان مشرکان ۱ ; عقیده مشرکان ۱، ۵ ; مشرکان و جنیان ۱
- موجودات: پنهان ۳
منابع