الأنبياء ٩٧
کپی متن آیه |
---|
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ کَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ کُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هٰذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِينَ |
ترجمه
الأنبياء ٩٦ | آیه ٩٧ | الأنبياء ٩٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْوَعْدُ»: مصدر است و به معنی موعود بوده و مراد رستاخیز و قیامت است. «شَاخِصَةٌ»: خیره شده. مات برده. «شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ ...»: چشمها باز و خیره و مات ایستاده و پلکها از شدّت خوف به هم زده نشود. (شاخِصَةٌ) خبر مقدّم (أَبْصَارُ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۲ - ۱۱۲ سوره انبياء
- مراد از «امت واحده» در آيه شریفه: «إنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُم أُمَّةً وَاحِدَة»
- نكوهش اختلاف مردم در امر دين
- شرط قبولی اعمال، ایمان همراه با عمل صالح است
- وجوه مختلف در معناى آيه: «وَ حَرَامٌ عَلَى قَريَةٍ أهلَكنَاهَا أنَّهُم لَا يَرجِعُون»
- يادآورى معاد و تهديد مشركان به عذاب جاودانى
- مقصود از «زبور»، «ذكر» و «وراثت»، در آيه: «إنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون»
- اعلام خطر رسول خدا «ص»، به مشركان استهزاء كننده
- بحث روايتى
- بيان ضعف روايات اهل سنت، در ذیل آیه «إنَّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ حَصَبُ جَهَنّم»
- روايتى درباره اين كه على «ع» و شيعيانش، از مصاديق آيه: «إنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنَى...» مى باشند
- روايتى در اين كه آيه: «وَ لَقَد كَتَبنَا فِى الزَّبُور...»، درباره مهدی «ع» و اصحاب اوست
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ «97»
و وعدهى حقّ (برپايى قيامت) نزديك گرديد، پس در آن هنگام چشمهاى كفّار (از وحشت و حيرت) خيره و باز ماند (و با خود گويند:) اى واى بر ما! براستى كه ما از اين (روز) در غفلت بوديم، بلكه ما ستمگر بوديم.
نکته ها
كلمهى «شاخِصَةٌ» از مادهى «شخوص» به معناى خارج شدن از مكانى بسوى مكان ديگر است و چون در هنگام تعجّب، چشم حالتى پيدا مىكند كه گويا مىخواهد از حدقه خارج شود، لذا به اين حالت چشم نيز شخوص مىگويند.
گرچه قيامت در نظر دور مىنمايد، ولى در حقيقت نزديك است. «اقْتَرَبَ الْوَعْدُ» اين نزديك بودن، در آيات ديگر نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. از جمله در آيه اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ... «1» و «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» «2»
پیام ها
1- هجوم فتنهگران (يأجوج و مأجوج) نشانهى پايان عمر دنيا و نزديكى قيامت است. حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ ... وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُ
2- وقوع قيامت، قطعى و حتمى است. «اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ»
«1». قمر، 1.
«2». معارج، 7- 8.
جلد 5 - صفحه 496
3- قيامت و حوادث آن، ناگهانى است. «فَإِذا هِيَ»
4- قيامت، روز بُهت و حيرت است. «شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ»
5- قيامت، روز بيدارى و تأسف وجدانهاى خفته است. «يا وَيْلَنا»
6- غفلت از قيامت، از نشانههاى بارز كفر و كافران است. كَفَرُوا ... كُنَّا فِي غَفْلَةٍ
7- ريشه همهى انحرافها و بدبختىها، غفلت است. «كُنَّا فِي غَفْلَةٍ»
8- غفلت از قيامت، مايهى ستم به خود و ديگران است. كُنَّا فِي غَفْلَةٍ ... كُنَّا ظالِمِينَ
9- قيامت، روز اقرار و اعتراف است. «كُنَّا ظالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ (97)
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُ: و نزديك رسيده وعده راست كه وقوع قيامت است، گرچه به نظر دور است لكن هر چه آيندنى است نزديك باشد. فَإِذا هِيَ: پس آن هنگام كه قيامت واقع شود شأن و قصه اينست كه: شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا: خيره و بازمانده باشد از هول رستخيز چشمهاى آنانكه كافر شدهاند در
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 71.
«2» سوره يس، آيه 51.
جلد 8 - صفحه 444
حالى كه گوينده اين باشند كه: يا وَيْلَنا: اى واى بر ما. قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا: به تحقيق بوديم ما در دنيا در بىخبرى از اين روز و از اين حال، و به سبب مشغولى به حطام دنيوى تفكر ننموديم تا به براهين عقليه علم به وقوع آن حاصل كنيم.
بعد از آن از اين ترقى نموده، گويند كافران: بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ: بلكه بوديم ما ستمكاران بر نفس خود كه سخن پيغمبران نشنيديم و آنچه ايشان از آن خبر مىدادند قبول نكرديم و تكذيب ايشان نموديم. حاصل آنكه نه براهين عقليه را تتبع نموديم، و نه دلايل نقليه را نظر كرديم.
تنبيه: يكى از صفات ذميمه مهلكه، غفلت است، يعنى غافل شدن از عذاب خدا و مطمئن گشتن به امرى كه موافق هوى و هوس و ملايم طبع مىباشد. منبع هر هلاكتى و سر چشمه هر شقاوتى، غفلت داشتن از روز بازپسين و محاسبه خداوند مبين است؛ چنانچه كفار در روز قيامت از شدت دهشت و وحشت چشمهاى آنها خيره شده گويند: واى بر ما كه در غفلت بوديم و اين روز محاسبه و مؤاخذه را انديشه نكرديم.
پس زهى سعادت آنكه از خواب غفلت بيدار گردد و در صدد تسويه و تدارك اعمال برآيد تا در آن روز حسرت و ندامت نبرد، زيرا علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد، و روايت شده كه خروس در ذكر خود مىگويد: (اذكروا اللّه يا غافلين) به ياد آوريد خدا را اى غفلت دارندگان. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ (97) إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ (98) لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ (99) لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ (100) إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ (101)
لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ (102) لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (103)
ترجمه
- و نزديك شود وعدهئى كه حقّ است پس آنگاه امر از اين قرار است كه خيره باشد چشمهاى آنانكه كافر شدند ميگويند اى واى بر ما بتحقيق بوديم در غفلت از اين بلكه بوديم ستمكاران
همانا شما و آنچه مىپرستيد غير از خدا فروزينه جهنّميد شمائيد مرآنرا وارد شوندگان
اگر بودند آنان خدايان وارد نميشدند در آن و تمامى باشند در آن جاودانيان
مر ايشانرا است در آن ناله زار و آنان در آن نميشنوند
همانا آنانكه پيشى گرفته است براى آنان از ما صفت خوبى آنگروهند از آن دور كرده شدگان
نميشنوند صداى اشتعال آنرا و ايشان باشند در آنچه خواهان باشد نفسهاشان جاودانيان
اندوهناك نكند آنها را ترسيكه بزرگترين ترسها است و پيشواز نمايند از ايشان ملائكه و گويند اين روز موعود شما است آنروز كه بوديد وعده داده ميشديد.
تفسير
- خداوند تعالى بعد از ذكر باز شدن راه يأجوج و مأجوج و انهدام سدّ آنها اعلام فرموده نزديك شدن قيامت را با بيان بعضى از احوال مردم در
جلد 3 صفحه 579
آنروز باين تقريب كه در چنين روز و موقفى چشمهاى كفّار از شدّت هول و هراس خيره و مات ميشود بطوريكه قادر بر بهم زدن آن نيستند و بىاختيار با خود ميگويند واى بر ما چه غفلتى داشتيم ما در دنيا از چنين روز و موقفى براى اشتغال بامور موقته و لذائذ فانيه و بىفكرى در اين عاقبت وخيم بلكه ظلم عظيم كه از ما بر ما واقع شد و گوش بمواعظ بزرگان نداديم و خداوند ميفرمايد شما و آنچه ميپرستيد فروزينه يعنى مايه فروزان شدن يا هيزم جهنّميد چون حصب سنگ ريزه و غيره است كه پرتاب بسوى آتش شود براى اشتعال آن و بعضى حطب بطاء مؤلّفه قرائت نمودهاند و در مجمع آنرا از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بمعناى هيزم است و شما براى طعمه آتش جهنّم وارد آن ميشويد و اينكه لها واردون فرموده نه فيها براى اشعار باين نكته است و اگر معبودهاى شما بحقّ و در حقيقت خدا بودند وارد در جهنّم نميشدند با آنكه آنها مخلّد در آتشند چنانچه پرستش كنندگان آنها مخلّدند و در جهنّم ناله شديدى دارند مانند صداى خرولى از شدّت وحشت و عذاب صداى يكديگر را نميشنوند يا صداى دادرسى را نميشنوند از جنس خدايانشان و غير آنها و ظاهر ما تعبدون بملاحظه لفظ ما كه در غير ذوى العقول استعمال ميشود و آنكه مقصود بخطاب كفّار مكّهاند كه بتپرست بودند و آنكه آنرا از سنگ و چوب و فلزّاتى كه مناسب با حصب جهنّم بودن است ميساختند بتها هستند نه امثال مسيح عليه السّلام و عزير و ملائكه كه هر يك معبود جمعى از كفّار بودند و بنابراين لفظ ما تعبدون شامل آنذوات مقدّسه نميشود تا احتياج باخراج داشته باشد ولى خداوند براى رفع تشكيك مشكّكين و شبهه معاندين بيان حال ايشانرا بلافاصله در تحت عنوان كلّى منطبق بر ايشان بطور يقين در آيه بعد فرموده براى آنكه در قوّه استثناء باشد باين تقريب كه كسانيكه قبلا براى آنها از ما ذكر خيرى شده و وصف خوبى ايشانرا نموديم آنگروه كه جماعت صلحاء ميباشند دور كرده خواهند بود از جهنّم بفاصله زيادى كه صداى اشتعال آنرا نميشنوند و احساس نميكنند با آنكه محسوس است و در آنچه دل خواهشان باشد و اشتياق بآن داشته باشند مخلّد و جاويد خواهند بود محزون و غمگين نميكند ايشانرا هول و ترسيكه بزرگتر از هر هول و ترسى است كه در دنيا روى ميدهد و آنوقتى است كه صور دميده
جلد 3 صفحه 580
ميشود و مردم در صحراى محشر مجتمع ميشوند و ملائكه رحمت از ايشان براى تهنيت و تبريك استقبال مينمايند و عرضه ميدارند اين آنروز موعود الهى است گوارا باد بر شما نعمتهاى جاودان بهشت كه نتيجه دسترنج دنيوى شما است قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون آيه إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ نازل شد حال اهل مكّه ديگرگون و سخت آشفته گرديد پس عبد اللّه بن زبعرى وارد بر آنها گشت با آنكه در اطراف اين آيه بحث ميكردند و بآنها گفت محمّد اين سخن را گفته گفتند بلى گفت اگر اقرار كند نزد من او را محكوم مينمايم پس جمع شد بين آن دو و بحضرت عرض كرد اين آيه را كه قبلا تلاوت نمودى در باره ما و خدايان ما است بالخصوص يا در باره تمام امم و خدايان آنها است حضرت فرمود در باره شما و خدايانتان و ساير امم و خدايانشان است مگر كسانيكه خدا آنها را استثناء فرموده او گفت محكوم شدى مگر تو ستايش ننمودى عيسى بن مريم را بذكر خير با آنكه نصارى او و مادرش را ميپرستند و دستهئى از مردم ملائكه را ميپرستند آيا اين خدايان در آتش نيستند با كسانيكه آنها را مىپرستند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خير پس صداى قريش بخنده بلند شد و بحضرت گفتند ابن زبعرى محكومت كرد پيغمبر فرمود سخن باطلى گفتيد مگر من نگفتم مگر كسانيرا كه خدا آنها را استثنا نموده كه فرموده همانا آنانكه سبقت گرفت از براى ايشان از ما صفت خوبى از عذاب دورند بقدرى كه صداى شعله آتش را هم نميشنوند و آنچه دلخواهشان باشد هميشه براى ايشان موجود است و در قرب الاسناد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خداوند روز قيامت هر چه را مردم جز او ميپرستيدند از آفتاب و ماه و غير آن دو حاضر ميفرمايد پس سؤال ميشود از هر كس كه چيزى را ميپرستيده كه چرا آنرا ميپرستيدى پس ميگويند پروردگارا ما آنها را ميپرستيديم براى آنكه وسيله قرب ما بتو باشند پس خداوند امر ميفرمايد بملائكه كه تمامشان را از عابد و معبود بجهنّم ببريد مگر كسانيرا كه من استثنا نمودم كه بايد از آتش دور باشند حقير عرض ميكنم ظاهرا مراد از آفتاب و ماه اوّلى و دوّمى باشد چون در روايت ديگرى بآن دو تفسير شده و آنكه بصورت دو گاو محشور ميشوند و با بندگانش بجهنّم ميروند و وجه مناسبت تعبير از آن دو
جلد 3 صفحه 581
بآفتاب و ماه در سوره الرّحمن بيايد انشاء اللّه تعالى و معلوم است كه بردن بتها بجهنّم براى زيادتى عذاب بتپرستان و حسرت و ندامت آنها است كه به بينند بتها ميسوزند و قربى پيش خدا نداشتند تا مقرّب آنها شوند و در اخبار عديده آيات اخيره بوجود مبارك امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آنحضرت و ائمه اطهار كه مصاديق جليّه عناوين مذكوره در آياتند تفسير شده و فرمودهاند آنان كسانى هستند كه خداوند ايشانرا بخوبى ياد فرموده و از جهنّم دور و در بهشت مخلّدند و زير سايه عرش الهى جاى دارند و از فزع اكبر ايمنند و حزن و اندوه و بيم و ترسى ندارند و ملائكه باستقبالشان ميآيند و ايشانرا بشارت ببهشت و نعمتهاى بىمنتهاى آن ميدهند و اين آيات در باره ايشان نازل شده ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اقتَرَبَ الوَعدُ الحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيلَنا قَد كُنّا فِي غَفلَةٍ مِن هذا بَل كُنّا ظالِمِينَ (97)
و نزديك شد وعده الهي که ثابت و محقّق است و قابل تغيير نيست که قيامت باشد پس در روز قيامت چشمهاي كفّار مضطرب ميشود اهوال قيامت را که مشاهده
جلد 13 - صفحه 244
ميكنند و ميگويند: اي واي بر ما که بوديم در غفلت همچه روزي بلكه بوديم که به خود ظلم كرديم و ايمان نياورديم.
(وَ اقتَرَبَ الوَعدُ الحَقُّ) جايي که در زمان بعثت حضرت رسالت بفرمايد که روز بعثت نزديك شده چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد در سوره قمر: (اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَرُ) و در سوره معارج ميفرمايد: «إِنَّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» در زمان ما چه اندازه نزديك شده بلكه به مقتضاي حديث شريف که ميفرمايد:
«من مات قامت قيامته»
از پلك چشم به چشم نزديكتر است.
(فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا) که چشم ببالا ميافتد و از وحشت محشر جايي را نميبيند بلكه در آيه شريفه دارد: «وَ مَن كانَ فِي هذِهِ أَعمي فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعمي» اسراء آيه 74. و نيز ميفرمايد:
در سوره طه: «وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمي» آيه 124. و ميگويند:
(يا وَيلَنا قَد كُنّا فِي غَفلَةٍ مِن هذا): هر چه بما ميگفتند باور نميكرديم تا رسيديم به آن.
(بَل كُنّا ظالِمِينَ): در شرك و كفر و ضلالت بسر برديم عمر خود را.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 97)- و بلا فاصله میگوید: «و وعده حق [قیامت] نزدیک میشود» (وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ).
«در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت از حرکت باز میماند» و خیره خیره به آن صحنه نگاه میکنند (فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
در این هنگام پردههای غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار میرود و فریادشان بلند میشود «ای وای بر ما! ما از این صحنه در غفلت بودیم» (یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا).
و چون نمیتوانند با این عذر، گناه خویش را بپوشانند و خود را تبرئه کنند با صراحت میگویند: «نه، بلکه ما ظالم و ستمگر بودیم»! (بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ).
اصولا چگونه ممکن است با وجود این همه پیامبران الهی و کتب آسمانی و این همه حوادث تکان دهنده، و همچنین درسهای عبرتی که روزگار به آنها
ج3، ص190
میدهد در غفلت باشند، آنچه از آنها سر زده تقصیر است و ظلم بر خویشتن و دیگران.
نکات آیه
۱- تحقق وعده راستین خداوند به برپایى قیامت، نزدیک است. (و اقترب الوعد الحقّ )
۲- هجوم یأجوج و مأجوج، از علایم نزدیکى برپایى قیامت است. (حتّى إذا فتحت یأجوج ... و اقترب الوعد الحقّ) ماجراى یأجوج و مأجوج مربوط به دوره آخرالزمان است. بنابراین ذکر مسأله برپایى قیامت پس از این ماجرا، بیانگر این است که این ماجرا از علایم برپایى قیامت است.
۳- قیامت، وعده راستین و تخلف ناپذیر الهى (و اقترب الوعد الحقّ )
۴- خیرگى و بهت زدگى کافران هنگام برپایى قیامت (و اقترب الوعد الحقّ فإذا هى شخصة أبصر الذین کفروا) «شخوص» به معناى دوختن چشم به یک شىء، بدون تحرک است غالباً چنین حالتى براى افراد مبهوت پیش مى آید.
۵- قیامت، واقعه اى غافل گیرانه و ناگهانى است. (و اقترب الوعد الحقّ فإذا هى شخصة) برداشت یاد شده از «إذا»ى فجائیه، به دست مى آید.
۶- قیامت، حادثه اى وحشت زا و دهشت آفرین براى کافران (و اقترب الوعد الحقّ فإذا هى شخصة أبصر الذین کفروا) خیره شدن دیدگان کافران و بهت زدگى آنان، ناشى از حوادث هولناک و دهشت آفرین قیامت است.
۷- نمود حالت ترس و وحشت انسان در دیدگان وى در قیامت (فإذا هى شخصة أبصر الذین کفروا)
۸- اظهار حسرت کافران در قیامت، به خاطر غفلت عمیق و پیوسته خویش از روز قیامت (یویلنا قد کنّا فى غفلة من هذا ) مظروف قبرداشت یاد شده از آمدن «فى» - که براى ظرفیت است - استفاده مى شود. بدین صورت که غفلت، ظرف و انسانِ غافل،رار گرفته است و این حکایت از غوطه ور شدن و فرورفتن در عمق غفلت دارد.
۹- ستم پیشگى، عامل اصلى دورى از حق، گرایش به کفر و بدبختى در جهان آخرت است. (یویلنا قد کنّا فى غفلة من هذا بل کنّا ظلمین) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «بل» در «بل کنّا...» اضراب ابطالى باشد; یعنى، حقیقت این نیست که در آغاز گفتیم که ما در غفلت به سر مى بردیم; بلکه حقیقت این است که ما از ظالمان و ستم پیشگان بودیم.
۱۰- ظلم و غفلت در دنیا، موجب حسرت و ندامت انسان در قیامت (یویلنا قد کنّا فى غفلة من هذا بل کنّا ظلمین) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که «بل» در «بل کنّا...» براى اضراب انتقالى باشد; یعنى، سخنان کافران در قیامت دو چیز است: ۱- اعتراف به غافل بودن خود; ۲- اعتراف به ستمگربودن خویش.
۱۱- اعتراف کافران در قیامت، به ظلم و ستم پیشگى خویش در دنیا (بل کنّا ظلمین )
۱۲- کفر و سرپیچى از عبودیت حق، مصداق بارز ظلم است. (أبصر الذین کفروا ... بل کنّا ظلمین) توصیف کردن کافران به ظالم بودن خود به جاى کافر بودن، بیانگر یکى بودن این دو وصف است و هر کافرى در حقیقت ظالم است.
موضوعات مرتبط
- اقرار : اقرار به ظلم ۱۱
- ترس: نشانه هاى ترس ۷
- چشم: خیرگى چشم در قیامت ۴; نقش چشم ۷
- حسرت: عوامل حسرت اخروى ۱۰
- حق: آثار حق ناپذیرى ۱۲; عوامل حق ناپذیرى ۹
- خدا: حتمیت وعده هاى خدا ۳; وعده هاى خدا ۱
- شقاوت: عوامل شقاوت اخروى ۹
- ظلم: آثار ظلم ۹، ۱۰; موارد ظلم ۱۲
- غفلت: آثار غفلت ۱۰; آثار غفلت از قیامت ۸
- قیامت: ترسناکى قیامت ۶; ترس در قیامت ۷; حتمیت قیامت ۳; خرگ چشم در قامت ۴;ناگهانى بودن قیامت ۵; نزدیکى قیامت ۱; نشانه هاى قیامت ۲; وعده قیامت ۱; ویژگیهاى قیامت ۵
- کافران: اقرار اخروى کافران ۱۱; ترس اخروى کافران ۶; حسرت اخروى کافران ۸; خیرگى چشم کافران ۴; غفلت کافران ۸; کافران در قیامت ۴، ۶، ۸، ۱۱
- کفر: آثار کفر ۱۲; عوامل کفر ۹
- مأجوج: خروج مأجوج ۲
- یأجوج: خروج یأجوج ۲
منابع