الأعراف ٥٢
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ |
ترجمه
الأعراف ٥١ | آیه ٥٢ | الأعراف ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَصَّلْناهُ»: معانی و مفاهیم آن را اعم از عقائد و احکام و مواعظ، مفصّلاً و مشروحاً بیان داشتهایم و روشن نمودهایم. «عَلی عِلْمِ»: آگاهانه. مشتمل بر دانش بسیار. حال ضمیر فاعلی (نا) و به معنی (عالِمینَ) و یا حال ضمیر مفعولی (هُ) و به معنی (مُشْتَمِلاً عَلی عِلْمٍ کَثیرٍ) است. «هُدیً وَ رَحْمَةً»: مفعولٌله یا حال (کِتابٍ) یا ضمیر (هُ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِيمٍ... (۲)
لٰکِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا... (۱) کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْکَ فَلاَ... (۲) مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي... (۱)
تفسیر
- آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف
- مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
- مشاجره و گفتگوى دوزخيان با يكديگر
- جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
- معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
- توضيحى در مورد تعبير به اينكه مؤ منين بهشت را به ارث مى برند.
- وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
- اشاره به نفوذ حكم و امر انسان در قيامت
- معناى (( اعراف (( و مراد از آن در آيه شريفه
- رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند
- مراد از رجال اعراف ، مستضعفين نيستند
- اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصياتى كه براى آنان ذكر شده با جمله : (( والامر يومئذ للّه (( منافات ندارد
- اشاره به اقوال متعددى كه درباره معناى اعراف و مراد از اصحاب اعراف گفته شده است .
- روايتى از آلوسى درباره مراد از رجال اعرافنقل كرده و صاحب المنار آن را بى اعتبار دانسته است .
- سخن ما با صاحب المنار كه با مقايسه مسائل قيامت با نظام جارى در دنيا روايت مذكور رامردود دانسته است .
- دو قول ديگر در معناى اعراف و بيان اصول اقوال در مسئله اعراف
- معناى اعراف در قرآن
- دلالت جمله : (( الذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا(( بر اينكه انسان ناچار از تدين به ديناست .
- بحث روايتى (در ذيل آيات شريفه )
- روايتى از پيغمبر اكرم (ص ) درباره كيفيت مرگ مؤ من و كافر
- چند روايت ديگر درباره جهنم كافر و اهل دوزخ
- رواياتى در اين باره كه مراد از (( مؤ ذن (( در (( و اذّن مؤ ذن بينهم ...(( على (ع ) مىباشد
- مؤ ذن بودن على عليه السلام و اعلام حكم خداوند توسط او در آخرت ازفضائل آن حضرت به حساب مى آيد.
- رواياتى درباره اصحاب اعراف
- اشكال وارد بر رواياتى كه اصحاب اعراف را به كسانى كه داراى حسنات و سيئاتمساوى هستند تفسير مى كنند.
- چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «52»
و حال آنكه در حقيقت ما برايشان كتابى آورديم كه آن را بر اساس علم (آگاهانه)، تفصيل داديم تا هدايت و رحمتى براى اهل ايمان باشد.
نکته ها
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: انّ اللّه سبحانه لم يعظ احداً بمثل هذا القرآن ... خداوند هيچ كس را به مانند قرآن موعظه نكرده است، زيرا قرآن، ريسمان محكم و أمن الهى است، بهار قلبها و چشمهسار علم مىباشد و براى قلب و دل انسان، جلايى به جز قرآن نيست، با وجود اينكه ياددارندگان رفتند و مشتى فراموشكنندگان ماندند. «2»
«1». بقره، 152.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 176.
جلد 3 - صفحه 77
پیام ها
1- خداوند به وسيلهى كتاب، اتمام حجّت كرد و انسان را از مغرور شدن به دنيا و فراموشى آخرت وانكار آيات، (در آيه قبل) نجات مىدهد. «لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ»
صدها چراغ دارد و بيراهه مىرود
بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش
2- آوردن كتاب هدايت و رحمت، كار خداوند است كه آن را بخش بخش و به تدريج نازل كرده است. «لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ»
3- وحى خداوند، بر اساس علم الهى به نيازهاى انسان و جهان است. «بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ»
4- كتاب و علم الهى، بسيار با عظمت است. كتاب ... علم هر دو نكره است.
5- هدايت با قرآن، از بزرگترين رحمت و لطفهاى خداوند به مؤمنان است.
«هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
6- قرآن، هدايتگر اهل باور است، نه انسانهاى لجوج و بهانهگير. «لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (52)
بعد از شرح مناظرات و مكالمات فرق ثلاثه بهشتى- جهنمى- اعرافى- براى تنبه و تذكر هر مكلف عاقلى، شروع به ذكر تشريف و توصيف كتاب مجيد و فرقان حميد فرمايد:
وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ: و هر آينه بتحقيق اتيان نموديم كفار را كتابى كه مراد قرآن است. گرچه انزال قرآن، به توسط جبرئيل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و بعد آن حضرت تلاوت مىنمود بر مردم، لكن اسناد اين انزال و ارسال و مجىء آن را نسبت به مقام ربوبى داده، براى كمال توثيق و تصديق است تا خلجان شك و شبهه افترا از قلوب كفار بر آيد. و اثبات فرمايد كه كل قرآن از ابتدا تا انتها كلام من است بلا تفاوت، و رسانيدن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيدن من است، چه قول و فعل او، عين قول و فعل من مىباشد.
فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ: تفصيل داديم قرآن را و بيان كرديم هر امر و حكم آن را بالانفراد، در حالى كه عالم به كل و جزء آن مىباشيم. نزد بعضى تفصيلش داديم آن را بر علوم كثيره. هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ: در حالى كه هدايت و رحمت است براى قومى كه تصديق كنند و ايمان آرند به آن. به قولى: قرآن دلالت موصله مرشده خلق است به حق، و ناجى مؤمنين است خاصه از گمراهى و ضلالت.
حضرت امير المؤمنين در ذيل خطبهاى فرمايد: و انّ اللّه سبحانه لم يعظ احدا بمثل هذا القران، فانّه حبل اللّه المتين و سببه الامين و فيه ربيع القلوب و ينابيع
«1» نهج البلاغه، حكمت 77.
جلد 4 صفحه 83
العلم و ما للقلب جلاء غيره مع انّه قد ذهب المتذكرون و بقى النّاسون او المتناسون: «1» و بدرستى كه خداوند سبحان موعظه نفرمود احدى را به مثل اين قرآن. پس بدرستى كه قرآن ريسمان محكم الهى است كه هرگز منقطع نشود، و سبب امين سبحانى است از وصول تمسك به آن. و در قرآن است بهار قلوب، يعنى سبزى و طراوت و خرمى و نظارت دل و چشمههاى علم و دانش، و نيست از براى قلب جلا و صيقلى به غير قرآن، با وجود آن كه، رفتند ياد دارندگان، و باقى ماندند فراموش كنندگان يا نسيان نمايندگان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (52)
ترجمه
و بتحقيق آورديم براى آنها كتابيرا كه تفصيل داديم آنرا از روى دانش با آنكه هدايت و رحمت است براى گروهى كه ايمان ميآورند.
تفسير
كلام گاهى مجمل است يعنى مراد متكلم از آن بدست نمىآيد و گاهى مبيّن است يعنى مراد متكلم از آن بدست مىآيد و قرآن از قبيل قسم دوم است و گاهى هم اگر محتاج به بيان و تفسير باشد مبيّن و مفسّر آن يا در خود قرآن است يا خداوند براى مصالحى كه از آن جمله احتياج مردم است بخاندان نبوت علم آنرا نزد آنها بوديعت گذارده است پس قرآن مبيّن نازل شده و مراد از تفصيل بيان است بعلاوه تمام
جلد 2 صفحه 432
عقائد حقه و احكام لازمه و مواعظ حسنه از قرآن استفاده ميشود بلكه هيچ حقيقتى نيست مگر آنكه در قرآن بيان شده است نهايت آنكه هر كس بقدر فهم و عقل و معرفت خود بهرهمند ميشود و معانى آن علمى و يقينى و برهانى است نه حدسى و ظنّى و خيالى و متكلم آن عالم و حكيم و رحيم است و آنكتاب را بر وفق علم و حكمت براى هدايت و رحمت بر بندگان نازل فرموده است ولى انتفاع از آن مخصوص باهل ايمان است پس مانند آنستكه براى هدايت و رحمت بر ايشان نازل شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد جِئناهُم بِكِتابٍ فَصَّلناهُ عَلي عِلمٍ هُديً وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونَ (52)
و هراينه بتحقيق ما آورديم آنها را بكتابي که در او تفصيل تمام خصوصيات را از مبدء تا معاد و احكام را از واجب تا حرام و مواعظ و نصايح و آنچه در امر دين محتاج بودند داديم از روي علم و اينکه كتاب هدايت و رحمت بود براي كساني که ايمان آوردند.
وَ لَقَد جِئناهُم بِكِتابٍ اينکه كتاب خصوص قرآن مجيد نيست زيرا ضمير هم باصحاب نار برميگردد شامل تمام كفار از زمان آدم تا آخر دنيا است بلكه شامل كتب آسماني ميشود از صحف آدم، شيث، نوح، هود، صالح، ابراهيم، موسي، داود، عيسي و قرآن مجيد که هر كدام بمناسبت وقت و اقتضاء و استعداد بشر آنچه لازمه سعادت آنها بود تفصيل داده شده و بآنها رسيده و ابلاغ شده.
فَصَّلناهُ عَلي عِلمٍ مكرر ذكر شده که صفات الهيه حقيقة صفتيت ندارد که عارض ذات شود نظير صفات مخلوق بلكه عين ذات است باين معني که ذات حق صرف الوجود است بجميع مراتب وجود، وجود علمي، قدرتي، حياتي، ابدي سرمدي، كبريايي، عظمتي و ساير مراتب غير متناهي و غير محدود پس جهل در ساحت قدسش روا نيست چه جهل بسيط و چه مركب که تخيّل علم است بنا بر اينکه فرق بين علم و جهل مركب با اينكه هر دو در نفس شبيه بيكديگرند اينست که اگر مطابق با واقع شد علم است و اگر بر خلاف واقع تعلق گرفته جهل مركب است هُديً وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونَ تمام اينکه كتب و احكام براي هدايت سرتاسر بشر است لكن آنهايي که ايمان ميآورند هدايت ميشوند و اينکه كتب و احكام موجب
جلد 7 - صفحه 334
مشمولية آنها است برحمت الهي، اما كساني که ايمان نياوردند همين كتب سبب مزيد ضلالت و كفر آنها ميشود و نقمت و بدبختي آنها چنانچه ميفرمايد وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَساراً اسري آيه 83، و از همين جهت تعبير بلام اختصاص فرموده.
و نكته ديگر آنكه المؤمنين جمع محلّي بالف و لام است شامل جميع مؤمنين ميشود حتي عصات از مؤمنين هم مشمول رحمت ميشوند و نجات پيدا ميكنند و از تمام امراض قلبيه باطنيه پاك ميشوند و آمرزيده ميشوند مشروط به اينكه كثرت معاصي باعث نشود که بيايمان بميرند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 52)- این آیه اشاره به این است که محرومیت کفار و سرنوشت شومشان نتیجه کوتاهیها و تقصیرات خودشان است و گر نه از ناحیه خداوند هیچ گونه کوتاهی در هدایت و رهبری و ابلاغ آیات و بیان درسهای تربیتی نشده است لذا میگوید: ما در هدایت و راهنمایی آنها چیزی فروگذار نکردیم «کتابی برای آنها فرستادیم که تمام اسرار و رموز آن را با آگاهی کامل تشریح کردیم» (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ).
«کتابی که مایه هدایت و موجب رحمت برای ایمان آورندگان بود» اگرچه افراد لجوج و خودخواه از آن بیبهره میمانند (هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
نکات آیه
۱- قرآن، کتابى از جانب خداوند و ارجمند و گرانقدر (و لقد جئنهم بکتب) مراد از «کتاب» قرآن کریم است که به صورت نکرده آورده شده تا اشاره به عظمت و والایى آن باشد.
۲- خداوند قرآن را بر اساس علم خویش تبیین کرده و معارف آن را به روشنى بیان داشته است. (و لقد جئنهم بکتب فصلنه على علم) «على علم» مى تواند متعلق به «فصلنه» باشد و نیز مى تواند متعلق به «جئنهم» گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.
۳- نزول قرآن ناشى از علم کامل خداوند به نیازهاى هدایتى مردم (و لقد جئنهم بکتب فصلنه على علم هدى) برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است که «على علم» متعلق به «جئنهم» باشد. نکرده بودن کلمه «علم» اشاره به عظمت آن علم دارد که در برداشت فوق به «علم کامل» تعبیر شده است.
۴- قرآن، کتابى قابل درک براى مردم و همگان توانا بر بهره گیرى از هدایتهاى آن (و لقد جئنهم بکتب فصلنه على علم هدى و رحمة)
۵- قرآن، ارائه کننده دینى به دور از هر گونه باطل و مبرا از امور واهى و بازدارنده از سعادت انسان (الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً ... و لقد جئنهم بکتب فصلنه)
۶- معارف و احکام قرآن موجب هشیارى انسان از فریفتگى به حیات دنیاست. (غرتهم الحیوة الدنیا ... و لقد جئنهم بکتب)
۷- انسانها با نزول قرآن و دریافت آن هیچ عذر و توجیهى براى گرایش به کفر، به فراموشى سپردن قیامت، فریب خوردن به حیات دنیا و انکار آیات الهى ندارند. (الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً ... و لقد جئنهم بکتب) آیه مورد بحث در پى بیان گرفتارى کافران به آتش دوزخ و بیان عامل دوزخى شدن آنان، اشاره به اتمام حجت الهى براى همگان دارد. یعنى با نزول قرآن و معارف آن بهانه اى براى روى آورى به عقاید و اعمالى که در آیه قبل علل گرفتارى به دوزخ معرفى شده، وجود ندارد.
۸- هدف از نزول قرآن هدایت مردم و دستیابى به رحمت بیکران خداوند است. (و لقد جئنهم بکتب فصلنه على علم هدى و رحمة) با توجه به اینکه همگان دعوت به ایمان شده اند و نیز اینکه آیه در مقام احتجاج علیه کافران است، معلوم مى شود متعلَّق «هدى» و «رحمة» کلمه اى همانند «للناس» مى باشد. یعنى: جئنهم بکتب هدى للناس و رحمة لهم. قابل ذکر است که «هدى» و «رحمة» معفول له براى «جئنهم» است.
۹- قرآن، گنجینه اى از رحمتهاى ویژه الهى براى مؤمنان به آن (هدى و رحمة لقوم یؤمنون)
۱۰- قرآن، جلوه اى از علم و هدایت و رحمت بیکران خداوند (فصلنه على علم هدى و رحمة)
۱۱- تنها مؤمنان به قرآن بهره مند از هدایتها و رحمتهاى بیکران آن هستند. (هدى و رحمة لقوم یؤمنون) با توجه به اینکه هدف از نزول قرآن هدایت مردم و دستیابى همگان به رحمت ویژه الهى است، به نظر مى رسد «لقوم یؤمنون» اشاره به این حقیقت داشته باشد که تنها مؤمنان از هدایتها و رحمتهاى ویژه بهره مند خواهند شد. گفتنى است مراد از «لقوم یؤمنون» به دلیل فراز قبل، مؤمنان به قرآن مى باشند.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: عذر بر تکذیب آیات خدا ۷
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۳
- ایمان: آثار ایمان ۱۱ ; ایمان به قرآن ۱۱
- خدا: رحمت خدا ۹، ۱۰ ; علم خدا ۲، ۳، ۱۰ ; موجبات رحمت خدا ۸ ; هدایت خدا ۱۰
- دنیا: فریبندگى دنیا ۶
- دنیاطلبى: عذر بر دنیاطلبى ۷ ; موانع دنیاطلبى ۶
- قرآن: اتمام حجت قرآن ۷ ; تبیین تعالیم قرآن ۲ ; تعالیم قرآن ۵ ; تنزیه قرآن ۵ ; رحمت قرآن ۱۱ ; فضیلت قرآن ۱، ۲، ۹، ۱۰ ; فلسفه نزول قرآن ۳، ۸ ; فهم قرآن ۴ ; قرآن و خرافات ۵ ; نقش قرآن ۶، ۷ ; وحیانیت قرآن ۱ ; هدایتگرى قرآن ۳، ۴، ۸، ۱۱
- قیامت: عذر بر فراموشى قیامت ۷
- کفر: عذر بر کفر ۷
- گمراهى: عذر بر گمراهى ۷
- مؤمنان: رحمت بر مؤمنان ۹ ; ویژگى مؤمنان ۱۱ ; هدایت مؤمنان ۱۱
- مشمولان رحمت:۹، ۱۱
- هدایت: اهمیت هدایت ۸
منابع