الأعراف ١٩٠
کپی متن آیه |
---|
فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِکُونَ |
ترجمه
الأعراف ١٨٩ | آیه ١٩٠ | الأعراف ١٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِیمَا»: در اعطاء. واژه (ما) میتواند مصدری و به معنی: دادن، و یا این که موصول و به معنی: خداداد باشد. «عَمَّا»: از کاری که. از چیز یا چیزهائی که. واژه (ما) مصدری یا موصول است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ «190»
پس چون (خداوند) به آن دو، فرزندى صالح داد، آنان در آنچه به ايشان عطا نمود، براى خدا شريكانى قرار دادند، ولى خداوند از آنچه كه آنان شريك او قرار مىدهند، برتر است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190)
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً: پس آن هنگام كه عطا فرمود به ايشان فرزند صالحى را، جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ؛ (حذف مضاف و اقامه مضاف اليه) مقام آن، و تقدير (جعل اولادهما له شركاء فيما اتى اولادهما؛ قرار دادند اولادان آن ولد براى خدا شريكان، يعنى فرزندان خود را عبد الشمس و عبد العزى و امثال آن نام نهادند، فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ؛ پس متعالى است ذات احديت الهى از آنچه شريك مىگيرند.
تنبيه: سيد مرتضى علم الهدى رضوان اللّه عليه در تنزيه الانبياء در بيان اين آيه فرمايد: چون به دلايل عقليه ثابت شده كه پيغمبران جايز نيست بر ايشان كفر و شرك و معاصى، زيرا موجب سلب اطمينان و وثوق و صدور معاصى از ايشان مستوجب مذمت و عقاب و واجب است مخالفت آنان، و حال آنكه خداى تعالى امر به اطاعت ايشان فرموده و اين برخلاف فرض است؛ بنابراين در تأويل آيه وجوهى است به دلايل عقل:
جلد 4 صفحه 266
1- (ضمير جعلا) در آيه راجع نيست به آدم و حوا، بلكه راجع به ذكور و اناث از اولاد آدم و حوا باشد، يا راجع به جنسين است از كسانى كه مشرك شوند نسل ايشان، پس معنى چنين شود: چون عطا فرمود خدا آدم و حوا را ولد صالح كه تمنا و طلب كرده بودند، قرار دادند كفار اولادين اين دو را اضافه به غير خداى تعالى و مؤيد اين تاويل است آيه: فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ. و اين مبنى است بر آنكه مراد از تثنيه جنسين يا نوعين باشد.
2- آنكه (هاء) در آيه: جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ: راجع به ولد باشد نه خدا، و معنى آنكه آن دو طلب كردند از خداى تعالى، ولد صالح را، پس شرك قرار دادند بين دو طلب، و اين مثل آنست كه شخصى گويد: طلب نمودى از من درهم را، وقتى عطا نمودم شرك نمودى آن را به ديگرى، يعنى طلب كردى ديگرى را اضافه به او.
3- آنكه تمام ضميرها در آيه متعلق نباشد به آدم حوا، و قرار داده شود (هاء) در (تغشّيها) ضمير در: دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما، و آتاهُما صالِحاً، راجع به كسى كه مشرك شود و متعلق نباشد به آدم از خطاب مگر: خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ كه اشاره به عامه خلق باشد؛ و همچنين: وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها بعد از آن تخصيص داده از آن بعضى از ايشان را. بنابراين ابتدا اخبار فرموده از امر تمام بشر كه مخلوق از يك فرد آدم و حوا، بعد عود كلام فرمايد به آنچه سؤال نمودند از خدا، پس چون عطا فرمود آن را، ادعا نمودند براى خدا شركا در عطيّه او.
در عيون اخبار الرضا عليه السّلام مأمون سؤال مىكند از حضرت رضا كه آيا فرمايش شما نيست انبياء معصومند؟ فرمود: بلى. عرض كرد: پس معنى قول خدا چيست: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما؟ حضرت رضا عليه السّلام فرمود: حوا تولد نمود براى آدم پانصد بطن، و در هر شكمى مذكر و مؤنثى، و آدم و حوا خواندند خدا را كه اگر عطا فرمائى صالحى را، هر آينه از شاكرين باشيم. چون مرحمت شد ايشان را فرزند صالحى از نسل، به خلقت مستوى و عارى از زمن و عاهت، پس آنچه عطا شد آدم و حوا را، دو صنف بودند: صنفى مذكر، و صنفى مؤنث. آنگاه قرار دادند صنفان براى خداوند سبحان، شركاء در آنچه عطا شد به ايشان، و شكر ننمودند آن دو صنف، مانند
جلد 4 صفحه 267
شكر ابوين خود خداى عز و جل را؛ فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ. پس مأمون گفت:
شهادت دهم بتحقيق تو فرزند رسول خدايى. «1» و عياشى- از ائمه هدى عليهم السلام روايت نمودهاند: كان شركهما شرك طاعة لا شرك عبادة. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 189 تا 190
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (189) فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190)
ترجمه
او است كه آفريد شما را از يك نفر و آفريد از آن جفتش را تا انس گيرد با او پس چون نزديكى نمود با او برداشت بارى سبك پس گذراند چندى با آن و چون سنگين شد خواندند خدا پروردگارشان را كه اگر بدهى ما را نسل شايسته هر آينه ميباشيم البتّه از شكرگزاران
پس چون داد آندو را نسل شايسته قرار دادند آندو از براى او شريكهائى در آنچه داد آندو را پس برتر است خدا از آنچه شريك قرار ميدهند.
تفسير
خداوند خلق فرمود تمام بشر را از حضرت آدم و خلق فرمود زوجه او حوّا را از فاضل طينت او چنانچه در اول سوره نساء گذشت براى آنكه حضرت آدم با او مأنوس شود و از تنهائى وحشت ننمايد و چون با او هم بستر شد آبستن گرديد ولى تا وقتى كه سبك بود از حال خود خبر نداشت پس از سنگين شدن فهميد آبستن است و بحضرت آدم عرضه داشت و هر دو عهد كردند كه اگر خداوند بآنها نسل شايسته دهد كه مبرّى از عيب و نقص باشد شكر نعمت خدا را بجا آورند و چون خداوند تعالى بفاصله چندى بآندو هزار پسر و دختر عنايت فرمود كه همه صحيح و سالم و مبرّى از عيب بودند آنها مانند پدر و مادر خودشان كه شاكر بودند شكر خدا را ننمودند و از هر دو صنف كه مرد و زن باشد مشرك بعمل آمد پس شريك قرار دادند آندو صنف يعنى مرد و زن براى خداوند در نعمتهائيكه بآندو عطا فرموده بود با آنكه منزه است خداوند از شركائى كه آنها براى او قائل ميشوند
جلد 2 صفحه 502
چنانچه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام در جواب اشكال مأمون بر عصمت انبياء بملاحظه ظاهر آيه باين تقريب نقل نموده است و آنكه مأمون بعد از استماع اين بيان عرض كرد كه گواهى ميدهم بر آنكه تو حقّا پسر پيغمبر خدائى و ظاهر روايت آنستكه امام عليه السّلام بذيل آيه كه يشركون بصيغه جمع است تمسك فرموده بر مدعاى خود كه از جعلا دو صنف اراده شده نه دو فرد و الّا بايد يشركان بصيغه تثنيه باشد و انصاف آنستكه اين بهترين تفاسيرى است كه از اين آيه شريفه شده است و بدترين آنها آنست كه عامّه عميا قائل شدهاند كه آدم و حوا چندى بر آنها گذشت كه خداوند بآنها اولادى عنايت نفرموده بود روزى شيطان نزد آندو آمد بصورتيكه نشناختند او را و شكايت نمودند ازين پيش آمد باو و او گفت اگر من كارى بكنم كه حال شما خوب شود و داراى اولاد شويد اسم مرا بر او ميگذاريد گفتند بلى اسم تو چيست گفت حارث و چون داراى ولد شدند او را عبد الحارث ناميدند پس قرار دادند براى خدا شريك در نام گذارى و بعضى گفتهاند اول دفعه كه حوّا آبستن شد شيطان بصورت مبدّل نزد او آمد و گفت محتمل است آبستن باشى بحيوانى و حوا مشوّش شد و بآدم عرض كرد و هر دو مهموم شدند بار ديگر آمد و گفت اگر از خدا بخواهى كه او را بشرى تامّ الخلقه قرار دهد و آسان بزائى اجابت ميفرمايد و اسم او را عبد الحارث بگذار و آنقدر وسوسه نمود تا حوا برضايت حضرت آدم اسم او را عبد الحارث گذارد و اسم شيطان وقتى با ملائكه بود حارث بود و قمّى و عيّاشى رحمة اللّه عليهما از امام باقر عليه السلام نقل نمودهاند كه شرك آدم و حوا در اين قضيه شرك در طاعت بود نه عبادت و بنظر حقير بايد حمل بر تقيّه شود چون خودشان فرمودند اگر دو روايت از ما بشما رسيد كه يكى مخالف با عامّه بود ديگرى موافق شما روايت مخالف را اخذ نمائيد چون رشد در مخالفت آنها است علاوه بر آنكه اين توجيه بر خلاف ادلّه عقليّه است كه دلالت بر عصمت انبيا دارد و مخالف با ظاهر آيه شريفه است از جهاتى از آن جمله آنكه شرك ظاهر در آنستكه غير خدا را شريك قرار دهند در خلق يا عبادت نه در تسميه و اطاعت ديگر آنكه ظاهر از ما آتيهما نعمت است كه آنرا مستند بغير خدا نمايند نه آنكه آنرا بعنوان عبوديّت اضافه بغير خدا كنند ديگر آنكه شركاء كه قرائت مشهوره است دلالت بر جمع دارد و حارث يكنفر بود بلى بنابر قرائت شركا كه مصدر است عيبى ندارد
جلد 2 صفحه 503
ديگر ذيل آيه است كه قبلا بيان شد دلالت بر فاعل جمع دارد نه بر تثنيه و آدم و حوا دو نفر بيشتر نبودند و ممكن است گفته شود اين عمل نه شرك است نه معصيت چنانچه معمول است عبد را اضافه بغير اسماء خدا مىنمايند و نام مىنهند مانند عبد النّبى و عبد العلى اگر چه از امام باقر عليه السّلام روايت شده است كه ابغض اسماء نزد خداوند حارث و مالك و خالد است و شايد براى آن باشد كه حارث نام شيطان بوده است و مالك و خالد خلاف ادب و كذب است و بنابر اين عبد الحارث بدتر خواهد بود و انصاف آنستكه مسلمان و شيعه نبايد بىانصافى كند و از اسماء انبيا و ائمه هدى و اسمائيكه دلالت بر عبوديت خدا دارد تعدى نمايد و باسماء مهمله گبر و ترسا بپردازد در هر حال از مطلب دور نشويم اگر حضرت آدم و حوا نام ولد خودشان را عبد الحارث گذارده باشند بعنوان آنكه مطيع يا مملوك شيطان است فسق بلكه كفر است و اگر باين عنوان نباشد بلكه او را نشناخته باشند و خواسته باشند مسئول او را اجابت نموده باشند و اين اسم را گذارده باشند باميد آنكه در آتيه فرمان پذير او باشد در امور مباحه اشكالى ندارد و نبايد مورد ملامت خداوند واقع شوند پس اين وجه غير وجيه و بيرون از صوابست و بين اين وجه و وجه اول وجوه متوسطه است كه در مجمع و غيره نقل شده و مجال ذكر آنها نيست و اللّه اعلم بالصواب.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِيَسكُنَ إِلَيها فَلَمّا تَغَشّاها حَمَلَت حَملاً خَفِيفاً فَمَرَّت بِهِ فَلَمّا أَثقَلَت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُما لَئِن آتَيتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرِينَ (189) فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَي اللّهُ عَمّا يُشرِكُونَ (190) أَ يُشرِكُونَ ما لا يَخلُقُ شَيئاً وَ هُم يُخلَقُونَ (191)
در ترجمه اينکه آيات بين عامه و خاصّه بانحايي ترجمه شده و وجوهي گفتند که احسن و اتم و اكمل از تمام آنها فرمايش منسوب بحضرت رضا عليه آلاف التحية و الثناء است و ابتداء ما نقل حديث را ميكنيم و بر طبق آن آيه شريفه را ترجمه ميكنيم و سپس اشاره بكلمات مفسرين و صحت و سقم آنها را بيان ميكنيم حديث از إبن بابويه بسند معتبر تا منتهي ميشود بابي الصلت هروي
(قال لما جمع المأمون لعلي بن موسي الرضا عليه السّلام اهل المقالات من اهل الاسلام و الديانات من اليهود و النصاري و المجوس و من الصابئين و سائر اهل المقالات فلم يقم احد الا و قد الزمه حجته كانّه القمه حجرا قام اليه علي إبن محمّد إبن الجهم فقال يا إبن رسول اللّه أ تقول بعصمة الانبياء فقال نعم و ذكر الحديث الي ان قال فقال له المأمون فما معني قول اللّه تعالي فلمّا آتيهما صالحا جعلا له شركاء فيما آتيهما فقال الرضا عليه السّلام انّ حوّا ولدت لادم خمس مائة بطن في کل بطن ذكر و انثي و ان آدم و حوّا عاهدا اللّه و دعواه و قالا لئن آتيتنا صالحا لنكوننّ من الشاكرين فلمّا آتيهما صالحا من النسل خلقا سويّا بريئا من الزمانة و العاهة كانا يأتيهما صنفان صنفا ذكرانا و صنفا اناثا فجعل الصنفان للّه تعالي ذكره شركاء فيما آتيهما
جلد 8 - صفحه 52
و لم يشكراه كشكر ابويهما له عز و جل قال اللّه تعالي فتعالي اللّه عما يشركون فقال المأمون اشهد انّك إبن رسول اللّه حقا)
خداوند آن خداييست که تمام شما را كليه بشر را از يك نفس که آدم ابو البشر باشد خلق فرمود و از آن نفس واحده يعني از فاضل طينت آدم جفت او را که حوا باشد آفريد براي اينكه انيس و مونس او باشد و وحشت تنهايي از او برطرف شود پس موقعي که مجتمع شدند و نزديك يك ديگر رفتند حوا حمل پيدا كرد حمل سبكي پس مدتي بهمين سبكي گذرانيد پس چون حملش سنگين شد آدم و حوا پروردگار خود را خواندند که اگر بآنها اولاد صالح سالم از آفات و نواقص باشند عطا فرمايد شكرگزار اينکه موهبت باشند خداوند هزار اولاد بآنها عطا فرمود پانصد ذكور و پانصد اناث در پانصد دفعه در هر دفعه يك ذكر و يك انثي و اينها دو صنف شدند صنف ذكور و صنف اناث و در اينکه دو صنف باغواي شيطان مشرك شدند در اينکه نعمت صحت و سلامتي که بآنها عنايت شده بود و مثل پدر و مادر خود بر توحيد باقي نماندند و حال آنكه خداوند بزرگتر و عاليتر است از آنچه باو شرك بياورند آيا شريك قرار ميدهند چيزي را که خلق نميكند شيئي را و آنها تمام مخلوق خداوند متعال هستند هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ مرجع ضمير اللّه است که در آيه قبل ذكر فرموده و خلق از افعال مختصه باو است و لذا نفرمود خلقكم اللّه و تقديم هو و الذي دلالت بر اختصاص دارد و اما غير او و لو مجتمعا قدرت بر خلق يك ذباب ندارند إِنَّ الَّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ حج آيه 72، و خطبه منسوبه بامير المؤمنين [ع]
(انا خالق السموات و الارض)
از مجعولات و مفتريات شيخ رجب برسي است از غلات و مراد از نفس واحده شخص واحد است که آدم باشد
جلد 8 - صفحه 53
وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها حوا که از زيادتي گل آدم سرشته شده و تعبير بزوج دون زوجه براي اينکه است که صفات مختصه بنساء است مثل حائض و حامل و مقرب زيرا زوج مرد غير زن نميشود بلي در جايي که هر دو را باين وصف ذكر كنند ميگويند زوج و زوجه لِيَسكُنَ إِلَيها سكونت آدم براي رفع وحشت تنهايي بود و احتياج بهم جنس داشت براي دفع شهوت و انس بآن بخصوص اگر طرف زيبا و خوش صورت باشد فَلَمّا تَغَشّاها كنايه از مواقعه و جماع و هم بستر شدن است حَمَلَت حَملًا خَفِيفاً چون اوان حمل يك نطفه يا علقه يا مضغه بيش نيست بسيار سبك است مانع از حركت و ذهاب و اياب و حمل و نقل نيست فَمَرَّت بِهِ مدتي که در اينکه اطوار بود قبل از صورت بندي و افاضه روح فَلَمّا أَثقَلَت که افاضه روح شد بخصوص اگر دو فرد باشند چنانچه در خبر حضرت رضا عليه السّلام بود بسيار سنگين ميشود آدم و حوّا نميدانستند يكي است يا دو ذكر است يا انثي انسان است يا حيوان صحيح الاعضاء است يا ناقص صحيح است يا معيب وجيه المنظر است يا قبيح از اينکه جهت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُما اينکه دعاء نه براي اينکه حمل بخصوص بوده بلكه هر چه خداوند بآنها عطا فرمايد و لو پانصد مرّه لَئِن آتَيتَنا صالِحاً مراد صالح مقابل طالح نيست که مؤمن و متقي باشند بلكه مقابل معيب و ناقص است لَنَكُونَنَّ مِنَ الشّاكِرِينَ نه اينكه اگر نباشد صالح ما شاكر نيستيم بلكه براي اينکه نعمت در عبادت و بندگي بيش از پيش كوشش ميكنيم که بر هر نعمتي شكري واجب فَلَمّا آتاهُما صالِحاً خداوند بآنها هزار اولاد صالح ذكورا و اناثا عنايت فرمود تا اينکه قسمت آيه ضمير تثنيه راجع بآدم و حوا بود و البته اولاد آدم منحصر باين هزار که از بطن حوا خارج شدند نبود بلكه از آنها هم در اينکه مدت ذكور و اناث بسياري بوجود آمد بتوسط حوريه و جنيه بطريقي که در سوره بقره در مجلد ثاني اينکه تفسير ذكر شد که مورث توهم تزويج برادر و خواهر که مجوس
جلد 8 - صفحه 54
گفتند نباشد و اخبار وارده در اينکه باب را هم متعرض شدهايم بنا بر اينکه عده اولاد آدم بالغ بر چندين هزار شد و اينها دو صنف شدند صنف رجال و صنف نساء جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ اينکه دو صنف دستگاه بتپرستي در آنها شيوعي پيدا كرد باغواء شيطان که اولين مذاهب باطله همين دستگاه بتپرستي بود و دليل بر اينكه مرجع اينکه تثنيه دو صنف اولاد آدم و حوا است نه خود آدم و حوا لفظ شركاء است زيرا اگر آدم و حوا بود ميفرمود جعلا له شريكا و شركاء جمع است که شريكهايي هر دسته يك شريك قرار دادند بعلاوه ضميرهاي جمع است در بقيه آيات فِيما آتاهُما در آنچه باين دو صنف خداوند مرحمت فرمود تماما صحيح و سالم فَتَعالَي اللّهُ عَمّا يُشرِكُونَ و اگر مرجع ضمير جعلا و آتيهما آدم و حوا بود چنانچه عامه عميا گفتند بايد بفرمايد عما يشركان و همچنين جمله بعد أَ يُشرِكُونَ بفرمايد أ يشركان و اينکه استفهام انكاري است که نبايد شرك بياورند و دليل بر بطلان شرك جمله ما لا يَخلُقُ شَيئاً وَ هُم يُخلَقُونَ اما كلمات مفسرين- مفسرين عامه مرجع ضمير جعلا له شركاء را بآدم و حوا ارجاع ميكنند و نسبت شرك بآنها ميدهند، و اينكه اسم فرزند خود را عبد الحارث گذاردند باغواي شيطان و حارث اسم شيطان است و اينکه خلاف ضرورت مذهب شيعه است و ادله عصمت انبياء را ما در مجلد اول كلم الطيب بيان كردهايم بلكه اولين شرط نبوت و مهمترين شرائط عصمت است اما مفسرين خاصه بعضي گفتند مرجع ضمير جعلا له نسل صالح است و تعبير بتثنيه براي اينکه است که در هر بطني ذكر و انثي بوده و اينکه خلاف ظاهر است مسلما و بعضي گفتند بهمان نفس واحده و زوجها برميگردد لكن بحذف مضاف يعني ولد نفس واحده و زوجها و بعضي گفتند هر كدام از افراد آدم نفس واحده و از براي او زوجيست و ذكر تثنيه نفس واحده و زوج آن از اولاد آدم يعني جنس اولاد آدم
جلد 8 - صفحه 55
از زوج و زوجه بدليل قوله تعالي وَ مِن آياتِهِ أَن خَلَقَ لَكُم مِن أَنفُسِكُم أَزواجاً روم آيه 20، اينکه هم
بسيار بعيد است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 190))- «ولی هنگامی که خداوند فرزندی سالم با تناسب اندام و شایستگی کامل به آنها داد، آنها برای خدا در این نعمت بزرگ شرکایی قائل
ج2، ص121
شدند، اما خداوند برتر و بالاتر از شرک آنهاست» (فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ).
نکات آیه
۱- خداوند با پذیرش درخواست آدم(ع) و حوا، فرزندى سالم و شایسته به آنان عطا کرد. (دعوا اللّه ربهما لئن ... فلما ءاتیهما صلحاً)
۲- خداوند، اجابت کننده دعاى بندگان (دعوا اللّه ربهما ... فلما ءاتیهما صلحاً)
۳- اعطاى فرزند و تأمین سلامت او به دست خدا و در اختیار اوست. (فلما ءاتیهما صلحاً)
۴- آدم(ع) و حوا با مؤثر پنداشتن غیر خدا در آفرینش و تأمین سلامت کودکانشان، به شرک گراییدند. (فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء فیما ءاتیهما) برخى از مفسران به دلیل جمله «جعلا له شرکاء» (براى او شریک قرار دادند) بر این نظر هستند که مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نیستند ; زیرا آنان منزه از شرکورزى مى باشند، بلکه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى دیگر بر این باورند که مراد از شرک در اینجا توجه به اسباب و علل طبیعى است، به گونه اى که با اخلاص کامل تنافى داشته ولى با اصل توحید ناسازگار نبوده و نسبت این معنا به آدم(ع) اشکالى ندارد.
۵- آدم(ع) و حوا به عهد خویش با خدا (سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح) وفا نکردند. (لنکونن من الشکرین. فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۶- انسانها معمولاً پس از بیرون آمدن از نگرانیها و اضطرابها، نجاتبخش خویش (خداوند) را فراموش مى کنند و براى او شریک قرار مى دهند. (لئن ءاتیتنا ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۷- انسانها پس از برخوردار شدن از فرزند سالم، على رغم اعتقادشان بر یگانگى خدا در آفرینش و تأمین سلامت جنین، به شرک مى گرایند و غیر او را در آفرینش و سلامت کودکشان مؤثر مى پندارند. (لئن ءاتیتنا ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۸- انسانها پس از نیایش به درگاه خدا و دستیابى به نیازها و آرمانهاى خویش، پیمانها و تعهدات خویش را با خدا فراموش و آنها را نقض مى کنند. (لئن ءاتیتنا صلحاً ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۹- خداوند برتر و والاتر از آن است که چیزى شریک او پنداشته شود. (فتعلى اللّه عما یشرکون) «تعالى» (مصدر «تعالى») به معناى والا و بلند مرتبه بودن است. «عما» مرکب از «عن»، به معناى مجاوزه، و «ما»ى مصدریه مى باشد. بنابراین «تعالى اللّه عما یشرکون»، یعنى خداوند به دلیل بلند مرتبه بودنش به دور و منزه از آن است که براى او شریک پنداشته شود.
۱۰- توجه به عظمت و والایى خداوند بازدارنده انسان از توهم شریک براى اوست. (فتعلى اللّه عما یشرکون) با توجه به توضیح برداشت قبل، از جمله «فتعالى ... » این نکته به دست مى آید که شریک براى خدا پنداشتن برخاسته از نشناختن عظمت و والایى اوست.
روایات و احادیث
۱۱- على بن محمد بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون و عنده الرضا(ع) ... فقال له المأمون: فما معنى قول اللّه عز و جل: «فلما اتاهم صالحا جعلا له شرکاء فیما آتاهما» فقال له الرضا(ع): ... ان آدم و حواء ... قالا: «لئن آتیتنا صالحا لنکونن من الشاکرین فلما آتیهما صالحا» من النسل خلقا سویا بریئا من الزمانة و العاهة و کان ما آتاهما صنفین صنفا ذکرانا و صنفا اناثا فجعل الصنفان للّه تعالى ذکره شرکاء فیما آتاهما ... .[۱] على بن محمد جهم گوید: در مجلس مامون بودم و امام رضا(ع) حضور داشت ... مامون به امام(ع) گفت: معناى سخن خداوند « ... جعلا له شرکاء» چیست؟ فرمود: ... آدم و حواء ... به خدا گفتند: «اگر فرزند صالحى به ما دادى از شاکران خواهیم بود. آنگاه که خداوند به آن دو فرزندى صالح داد»، یعى نسلى کامل از نظر خلقت و بدور از فلجى و آفت (به آن دو بخشید) آن نسل، دو گروه بودند ; مرد و زن. و آن دو گروه، براى خدا در مورد آنچه به آنها داد شریک قرار دادند ... .
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): و شرک ۴ ; اجابت دعاى آدم(ع) ۱ ; اعطاى فرزند به آدم(ع) ۱، ۴، ۵ ; خواسته هاى آدم(ع) ۱ ; عهد آدم(ع) با خدا ۵ ; عهدشکنى آدم(ع) ۵ ; قصه آدم(ع) ۱، ۴ ; کفران آدم(ع) ۵ ; گرایشهاى آدم(ع) ۴
- اضطراب: آثار رفع اضطراب ۶
- انحراف: عوامل انحراف ۶
- انسان: عهد انسان ها با خدا ۸ ; عهد شکنى انسان ها ۸
- توحید: افعالى ۷
- حوّا: اجابت دعاى حوّا ۱ ; اعطاى فرزند به حوّا ۱، ۴، ۵ ; خواسته هاى حوّا ۱ ; عهد حوّا با خدا ۵ ; عهدشکنى حوّا ۵ ; قصه حوّا ۱، ۴ ; کفران حوّا ۵ ; گرایشهاى حوّا ۴
- خدا: اختیارات خدا ۳ ; افعال خدا ۲ ; تنزیه خدا ۹ ; زمینه فراموشى خدا ۶، ۸ ; وحدانیت خدا ۹
- دعا: اجابت دعا ۲
- ذکر: آثار ذکر خدا ۱۰
- شرک: زمینه شرک ۶ ; زمینه شرک افعالى ۷ ; موانع شرک ۱۰
- عهدشکنى: زمینه عهدشکنى ۸
- فرزند: اعطاى فرزند ۳
- نوزاد: منشأ سلامتى نوزاد ۳، ۷
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۶، ح ۱، ب ۱۵ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۰۸، ح ۳۹۷.