الأحقاف ٢٥
کپی متن آیه |
---|
تُدَمِّرُ کُلَ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لاَ يُرَى إِلاَّ مَسَاکِنُهُمْ کَذٰلِکَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ |
ترجمه
الأحقاف ٢٤ | آیه ٢٥ | الأحقاف ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تُدَمِّرُ»: درهم میکوبد. ویران و نابود میسازد. «أَصْبَحُوا»: گشتند و شدند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِ... (۱)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ... (۰) أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ... (۱) فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَ... (۰) مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلَّا مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25»
(آن باد) به فرمان پروردگارش همه چيز را در هم مىكوبد. پس صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانههايشان ديده نمىشد، اينگونه، تبهكاران را جزا مىدهيم.
نکته ها
مراد از «عارِضٌ» توده ابرى است كه در آسمان پيدا شود و گستردگى آن تمام افق را بپوشاند. «أَوْدِيَةٌ» جمع «وادى» به معناى درّه و سرزمين محل سكونت است.
«تُدَمِّرُ» از «تدمير» به معناى هلاك و نابود كردن است.
قوم عاد كه با بىآبى و خشكسالى شديدى روبرو شده و مدتها منتظر باران بودند، ابتدا با ديدن توده ابر خوشحال شدند، ولى بعد فهميدند كه اين ابرِ نعمت نيست، بلكه ابرِ نقمت و همان عذابى است كه خواهانش بودند و براى آمدنش عجله مىكردند.
پیام ها
1- نزول قهر خداوند، پس از اتمام حجت است. أُبَلِّغُكُمْ ... رِيحٌ فِيها عَذابٌ
2- برخى ابرها، بارانزا نيستند، بلكه سبب وزش طوفانهاى سخت و هولناك مىشوند. مشركان با ديدن ابرها گفتند: «هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا» امّا حضرت هود فرمود: بَلْ هُوَ ... رِيحٌ فِيها عَذابٌ
جلد 9 - صفحه 45
3- طبيعت، هم مسير لطف خداست، «أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ» «1» و هم مىتواند وسيله قهر خداوند باشد. «رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ»
4- عذاب اليم، مخصوص آخرت نيست، در دنيا نيز ممكن است، رخ دهد. «رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ»
5- اگر قهر خدا فرا رسد، هيچ چيز مانع آن نيست. «تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ»
6- حركت ابر و بادها نيز تصادفى نيست، بلكه با فرمان الهى است. «بِأَمْرِ رَبِّها»
7- آثار بجامانده از مجرمان، نمايشگاه عبرت است. «لا يُرى إِلَّا مَساكِنُهُمْ»
8- قلع و قمع مجرمان، سنّت الهى است. «كَذلِكَ»
9- عامل هلاكت مردم، رفتار خودشان است. «نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلاَّ مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25»
تُدَمِّرُ: هلاك كند و نابود سازد آن باد از غايت شدت و سطوت، كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها: هر چيز را به فرمان پروردگار خود از نفس و اموال و انعام شما. اضافه رب به ريح دال است بر آنكه بادها و تصريف آن از جمله چيزى است كه شاهد است بر عظمت قدرت سبحانى، چه آن از اعاجيب خلق و از اكابر لشكر او است.
چون بر آنها نازل شد، اموال و مواشى و نفوس آنان را مستأصل ساخت و خيمهها و شتران با هودجها باد به بالاى هوا مىبرد و مانند ملخ پراكنده مىنمود.
مروى است اول كسى كه عذاب را مشاهده نمود زنى بود، بعد از معاينه به آنها گفت: بادى را مىبينم كه در او شعله آتش است. حضرت هود مؤمنان را از ميان ايشان خارج و به حظيرهاى برد، و آن باد چون به ايشان مىرسيد با روح و ملين بدن آنها بود و متلذذ مىشدند. عاديان چون ديدند مواشى آنها را باد در صحرا پران مىسازد، به خانهها آمدند درها را بستند. باد متوجه خانهها شده به قدرت كامله الهى درها و بناهاى آنها را از جا بركند و هفت شب و روز پشتههاى ريگ بر ايشان مىريخت تا همه در زير آن پنهان و هلاك شدند. بعد
جلد 12 - صفحه 86
باد ريگها را برطرف و اجساد آنها را به دريا ريخت. نزد بعضى اجساد آنها را به كوهها مىزد تا پاره پاره شدند.
فَأَصْبَحُوا لا يُرى: پس گشتند بر صفتى و حالتى كه ديده نمىشدند، يعنى اگر كسى به ديار ايشان گذر مىكرد نمىديد، إِلَّا مَساكِنُهُمْ: مگر منزلهاى ايشان را. مراد آنكه همه هلاك شدند مساكن و منازل ايشان خالى بماند.
كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ: همچنانكه جزا داديم آنها را به عذاب استيصال، پاداش دهيم گروه مجرمان درگاه سبحانى را كه در كفر و معاصى فرو رفته و از حدود فرامين الهى به غايت گذشته باشند.
مفسرين نقل نمودهاند كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله هرگاه باد را مشاهده كردى فرمودى: (اللّهمّ انّى اسئلك خيرها و خير ما ارسلت به و اعوذ بك من شرّها و شرّ ما ارسلت به) «1» و چون ابرى ديدى كه در آن مظنه باران بودى رنگ حضرت متغير گشتى و برمىخواستى و مىنشستى و مىآمدى و مىرفتى.
عرض مىكردند سبب خوف و اضطراب از چيست، فرمودى: از آن مىترسم كه مبادا اين ابر مثل آن چيزى باشد كه قوم عاد گفتند: (هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا) «2».
واقعه عجيبه: طبرسى رحمه اللّه در احتجاج از على بن يقطين نقل نموده كه منصور دوانقى امر نمود به حفر چاهى، مشغول چاه شدند تا منصور مرد و آب خارج نشد. به مهدى گفتند، دستور داد كه حفر كنيد تا آب بيرون آيد اگرچه بيت المال تمام شود. ابو موسى برادر يقطين مأمور شد، حفر نمودند تا سوراخى در اسفل چاه پيدا شد، بادى از آن بيرون مىآمد. خبر به ابو موسى دادند، گفت مرا پائين ببريد در حالى كه طول چاه چهل ذراع بود او را كنار محملى و در دلوى گذارده پائين رفت، وقتى به قعر چاه رسيد هول او را گرفت و شنيد صداى باد را در قعر چاه، امر كرد گشاده نمايند سوراخ را و آن را مانند درب بزرگى نمودند.
پس شخصى را به دلوى گذاشته در آن نمودند كه خبر آورد، دو نفر به توسط
«1» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 326، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2» تفسير ابو الفتوح (چ اسلاميه) ج 10 ص 167.
جلد 12 - صفحه 87
ريسمان پائين رفتند، مقدارى مكث نموده ريسمان را حركت او را بالا كشيدند، پس از سؤال، گفتند:
امر عظيم مشاهده نموديم، مردان و زنان و خانهها و ظروف و متاع تمام آنها به همان هيئت مسخ شده به سنگ، اما زنان و مردان با لباس، بعضى نشسته جمعى ايستاده، بعضى تكيه كننده و برخى خوابيده، پس چون حساب نموديم جامههاى آنها فرا گرفت شبيه گرد و منازل آنها برپا بود.
ابو موسى نوشت واقعه را براى مهدى عباسى، او هم نوشت براى حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام، و پس از حضور سؤال نمود قضيه را، حضرت گريه شديدى نمودند فرمود: اينها بقيه قوم عاد هستند، خداى تعالى غضب فرمود بر ايشان، پس مسخ فرمود آنها را با منازلشان، اين جماعت اصحاب احقافند.
مهدى پرسيد: احقاف چيست؟ حضرت فرمود: ريگستان «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «21» قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22» قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23» فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ «24» تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلاَّ مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25»
ترجمه
و ياد كن برادر قوم عاد را هنگاميكه بيم داد قوم خود را در بلاد احقاف با آنكه آمدند بيم دهندگان پيش از او و بعد از او كه پرستش نكنيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ
گفتند آيا آمدى نزد ما كه برگردانى ما را از معبودهايمان پس بياور براى ما آنچه وعده ميدهى ما را اگر هستى از راستگويان
گفت جز اين نيست كه آن علم نزد خدا است و ميرسانم بشما آنچه را فرستاده شدم بآن ولى من مىبينم شما را گروهى كه نميدانيد
پس چون ديدند آنرا كه ابر پهناورى است رو آورنده بواديهاى آنها
جلد 4 صفحه 654
گفتند اين ابر پهنى است باران دهنده ما را نه چنين است بلكه آن چيزى است كه شتاب ميكرديد بآن بادى است كه در آن عذابى است دردناك
نابود ميكند هر چيزى را بامر پروردگارش پس درآمدند بحاليكه ديده نميشد جز مسكنهاشان اينچنين پاداش ميدهيم گروه گناهكاران را.
تفسير
خداوند متعال دستور فرموده به پيغمبر خود كه يادآورى فرمايد كفّار مكّه را از قصّه هود پيغمبر كه از قبيله عاد بود و عرب اهل يك قبيله را برادر ميخوانند و انذار و تخويف فرمود قوم خود را از عبادت غير خدا در احقاف كه گفتهاند جمع حقف است كه آن تپّه شن طولانى است و بر بلادى از يمن كه در ساحل بحر عمّان بوده باعتبار شنزار بودن غلبه استعمال پيدا كرده و آن ديار باين نام خوانده ميشود در صورتى كه قبل از آنحضرت و بعد از او پيغمبرانى را خداوند فرستاده بود كه مردم را دعوت بتوحيد ميكردند و او فرمود من بر شما از عذاب روز بزرگ پر هول و هراس تاريخى كه در نتيجه اعمال شما پيش مىآيد ميترسم و آنها در جواب گفتند تو آمدى كه ما را از عبادت خدايانمان برگردانى بعبادت خداى ناديده كه خودت ادّعاء ميكنى بوعده و وعيد اگر راست ميگوئى در روز معيّنى آن عذاب را بر ما نازل نما و حضرت در جواب فرمود علم بموعد عذاب نزد خدا است هر وقت مقدّر باشد نازل ميفرمايد وظيفه من فقط ابلاغ رسالت است ولى شما مردم نادانى هستيد كه بوظيفه خودتان عمل نميكنيد پس چون ديدند عذاب موعود را بصورت ابر سياه پهناورى در آسمان كه متوجّه بلاد آنها است گفتند اين ابر عريض باران خوبى بما ميدهد و چون سالها بود باران در بلاد آنها نيامده و بقحطى دچار شده بودند خوشحال شدند و حضرت هود فرمود اشتباه نكنيد اين همان است كه بعجله از من مطالبه مينموديد آن بادى است كه در آن عذاب اليم شما است هلاك و نابود ميكند هر چه را اصابت نمايد از انسان و حيوان و اموال شما و حضرت با اتباعش از آنها كناره كرد و در محوّطهاى از چوب يا نىجاى گزين گرديد و باد آمد و هفت شب و هشت روز ادامه داشت و تپّههاى شن را كنده و بر سر كفّار ريخت و آنها زير شنها ماندند تا مردند و بعدا بدنهاى آنها را آشكار نمود و بدريا پرتاب كرد و به اهل ايمان و
جلد 4 صفحه 655
متعلّقات آنها ابدا آسيبى نرسيد چنانچه از بعضى روايات و بيانات مفسّرين استفاده ميشود و عجب در آنستكه گفتهاند آن باد بحضرت هود عليه السّلام و اهل ايمان هم ميرسيد با آنكه سبك و ملايم با طبع بود كه از آن لذّت ميبردند ولى كفّار را از زمين ميكند و در هوا ميراند بطوريكه مانند ملخ در آسمان مشهود ميگشتند و بزمين ميريختند لذا قمّى ره در ذيل تدمّر كلّ شىء بأمر ربّها فرموده لفظ آيه عامّ و معناى آن خاص است چون آن باد باشياء بسيارى اصابت نمود و نابود ننمود آنها را ولى مال كفار را نابود كرد بتمامى و تمام اين اخبار از هلاك امّتها تحذير و تخويف است براى اين امّت و خدا فرموده امر آنها بجائى رسيد كه جز منازلشان اثرى از آن قوم مشهود نميشد و ترى بصيغه خطاب و نصب مساكن نيز قرائت شده يعنى اگر آنجا بر وى جز منازلشان را نميبينى اين طور مجازات ميكنيم ما گروه كفّار و گناهكاران را كه با انبياء و اولياء خدا مخالفت نمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيءٍ بِأَمرِ رَبِّها فَأَصبَحُوا لا يُري إِلاّ مَساكِنُهُم كَذلِكَ نَجزِي القَومَ المُجرِمِينَ «25»
درهم كوبيد هر چيزي را بامر پروردگارش پس صبحگاه آنها ديده نميشد مگر زمين که در او ساكن بودند همين نحو جزا ميدهيم قوم مجرمين را.
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيءٍ تمام آنها مثل چوب خشك روي زمين افتادند که گفتند:
باد آنها را بلند ميكرد ميكوفت بكوه و عمارات تمام اشجار و مزارع آنها از بين رفت عمارات آنها خراب شد.
بِأَمرِ رَبِّها که باد مأمور بامر پروردگار بود شعور و ادراك داشت.
فَأَصبَحُوا يعني چون صبح روز نهم شد ديگر اثري از آنها باقي نماند لا يُري إِلّا مَساكِنُهُم فقط مساكن خراب شده آنها ديده ميشد.
كَذلِكَ نَجزِي القَومَ المُجرِمِينَ تهديد است که اينکه نحو عذابها خصيصه آنها نيست بلكه هر قومي که مجرم شدند باين نحوها گرفتار ميشوند و جزا داده ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- آری! تند بادی است ویرانگر که «همه چیز را به فرمان
ج4، ص434
پروردگارش درهم میکوبد و نابود میکند» (تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها).
منظور از «همه چیز» انسانها و چهار پایان و اموال آنهاست.
زیرا در جمله بعد میافزاید: «پس آنها صبح کردند در حالی که چیزی جز مساکن و خانههای آنها به چشم نمیخورد» (فَأَصْبَحُوا لا یُری إِلَّا مَساکِنُهُمْ).
و این نشان میدهد که مساکن آنها سالم بود، اما خودشان هلاک شدند، و اجساد و اموالشان نیز به وسیله تند باد به بیابانهای دور دست، و یا در دریا افکنده شد.
و در پایان به این حقیقت اشاره میکند که این سرنوشت مخصوص این قوم گمراه نبود، بلکه «ما این گونه قوم مجرم را کیفر میدهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).
این هشداری است به همه مجرمان و گنهکاران و کافران لجوج و خودخواه که شما نیز اگر همین مسیر را طی کنید سرنوشتی بهتر از آن نخواهید داشت.
نکات آیه
۱- عذاب قوم عاد، تندبادى ویرانگر و نابود کننده همه مظاهر حیات (ریح ... تدمّر کلّ شىء) تعبیر «کلّ شىء» گر چه عام است و شامل همه مظاهر طبیعت مى شود; اما «لایرى إلاّ مساکنهم» نشان مى دهد که این ویرانگرى، بیشتر متوجه جانداران و موجودات زنده بوده است.
۲- وزش طوفان بلا بر قوم عاد، به فرمان خدا و براساس تدبیر او و نه پدیده اى اتفاقى (تدمّر کلّ شىء بأمر ربّها) کلمه «أمر» مى تواند به معناى فرمان باشد. در این صورت تصریح به این که ویرانگرى هاى باد به دستور خدا صورت گرفته، در حقیقت رد ذهنیت مادى کسانى است که همه پدیده هاى هستى را، به عوامل صرفاً طبیعى نسبت مى دهند و اراده الهى را نادیده مى گیرند.
۳- عوامل طبیعى، در خدمت تحقق اراده الهى (ریح ... تدمّر کلّ شىء بأمر ربّها)
۴ - تبدیل مظاهر رحمت آفرین طبیعت، به عوامل عذاب و نقمت، در نتیجه عصیان گرى انسان (ریح ... تدمّر کلّ شىء) با توجه به نقش سازنده باد در سیستم حیات زمین; به کار گرفته شدن آن در راستاى عذاب قوم عاد، بیانگر مطلب یاد شده است.
۵- خانه هاى خالى از سکنه، تنها آثار برجاى مانده از سرزمین قوم عاد پس از فرو نشستن عذاب (فأصبحوا لایرى إلاّ مسکنهم)
۶- خانه هاى مستحکم قوم عاد، ناتوان از محافظت ایشان در برابر عذاب الهى * (فأصبحوا لایرى إلاّ مسکنهم) برداشت یاد شده در صورتى است که از برجاى ماندن خانه هاى قوم عاد، استحکام آن خانه ها استفاده شود.
۷- اجساد قوم عاد، مدفون در زیر شن و یا پراکنده در سرزمین هاى دور، باطوفان بلا* (فأصبحوا لایرى إلاّ مسکنهم) در صورتى که «لایرى» به معناى حقیقى کلمه باشد; دیده نشدن اجساد و بقایاى قوم عاد از دو حال خارج نیست: یا در نتیجه مدفون شدن بهوسیله شن ها است - که واژه «الأحقاف» مى تواند مؤید آن باشد - و یا در نتیجه گردباد و طوفان عظیم، آنان به مناطقى بس دور افکنده شدند.
۸- هلاکت قوم عاد، نمودى از سنت الهى در مجازات جوامع جرم پیشه (کذلک نجزى القوم المجرمین) از تعبیر «کذلک نجزى» - با توجه به فعل مضارع که مفید استمرار است - سنت استفاده مى شود.
۹- مجازات الهى براى جوامع مجرم، مجازاتى سخت ویرانگر و هلاکت بار (کذلک نجزى القوم المجرمین) «کذلک» اشاره به عذاب سخت و ویرانگرى دارد که قوم عاد را نابود ساخت. خداوند امت ها را به مجازاتى چنین سخت، هشدار داده است.
۱۰- سرنوشت شوم حق ستیزى قوم عاد، درسى براى مجرمان همیشه تاریخ (کذلک نجزى القوم المجرمین) تعبیر «کذلک» و به رخ کشیدن سنت، در حقیقت اشاره به مطلب بالا دارد.
۱۱- بلاها، بازتاب عملکرد خود انسان (کذلک نجزى القوم المجرمین) وصف «مجرمین»، مشعر به علیت است.
موضوعات مرتبط
- بلا: موجبات بلا ۱۱
- خدا: تدبیر خدا ۲; سنتهاى خدا ۸; مجارى اراده خدا ۳; مراتب کیفرهاى خدا ۹; ویژگیهاى کیفرهاى خدا ۹
- رحمت: تبدیل رحمت به عذاب ۴
- سنتهاى خدا: سنت کیفر گناهکاران ۸
- عبرت: عوامل عبرت ۱۰
- عذاب: ابزار عذاب ۱; تبدیل رحمت به عذاب ۴; عذاب با طوفان ۱، ۲; موجبات عذاب ۴
- عصیان: آثار عصیان ۴
- عمل: آثار عمل ۱۱
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۳
- قوم عاد: آثار عذاب قوم عاد ۵; آثارباستانى قوم عاد ۵; استحکام خانه هاى قوم عاد ۶; پراکندگى بدنهاى قوم عاد ۷; تاریخ قوم عاد ۱، ۶، ۷; حق ستیزى قوم عاد ۱۰; خانه هاى قوم عاد ۵; دفن بدنهاى قوم عاد ۷; شدت عذاب قوم عاد ۶; عبرت از فرجام شوم قوم عاد ۱۰; منشأ عذاب قوم عاد ۲; ویژگیهاى عذاب قوم عاد ۱، ۷; هلاکت قوم عاد ۸
- گناهکاران: شدت کیفر گناهکاران ۹; هلاکت گناهکاران ۹
منابع