أَوّاب
ریشه کلمه
- اوب (۱۷ بار)
قاموس قرآن
صيغه مبالغه است يعنى بسيار زجوع كننده [ص:44]، اين كلمه پنج بار در قرآن آمده است، و آن صفت كسانى است كه پيوسته به اطلاعات و استغفار و دعا و ترك معاصى بسوى خدا رجوع مىكنند، اوّابين جمع اوّاب است [اسراء:25]. در حالات حضرت داود هست [سباء:10]، يعنى اى كوهها و اى پرندهها با او تسبيح برگردانيد و هم آواز شويد، در جاى ديگر هست [ص:18-19]، ما كوهها را مسّخر كرديم كه با او صبح و شام تسبيح مىكردند كه دسته جمعى با او هم آواز بودند از اين آيات روشن مىشود كه كوهها و پرندگان در تسبيح، خدا با داود هم صدا مىشدند، تمام موجودات خدا را تسبيح مىكنند لكن ما تسبيح آنهارا نمىفهميم [اسراء:44]، كوهها و پرندگان كه درتسبيح با او هم صدا مىشدند و مىفهميدند؟ خدا مىداند. در مفردات گويد: فرق اَوب و رجوع آن است كه اَوب به معنى رجوع با اراده و اختيار است و رجوع اعّم مىباشد. ولى در قاموس هست: آبَتِ الشمسُ يعنى آفتاب غروب كرد و در نهايه هست: «شَقَلوُ نامِنَ الصَّلوةِ حَتّى آبَتِ الشَّمْسُ» و در قرآن مجيد آمده «ياجِبالُ اَوِّبى» مىدانيم كه آفتاب و كوهها صاحب اراده نيستند ولى اَوب در آنها به كار رفته است. امّا ناگفته نماند قول راغب قوى به نظر مىرسد زيرا اثبات ترادف ميان اوب رجوع مشكل است، درباره «يا جِبالُ اَوِبّى» بايد گفت آنهانسبت به تسبيح و فرمان خدا ذى شعور و صاحب ارادهاند هر چند نسبت به ما جامد باشند، و در اقرب الموارد گويند: آبَتْ، لغتى است در «غابَتْ» يعنى گاهى به جاى «غابَتِ الشمس» پس آيت عبارت ديگر غابت است به معنى اوب نيست.