آل عمران ١٩٤

از الکتاب
کپی متن آیه
رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى‌ رُسُلِکَ‌ وَ لاَ تُخْزِنَا يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ إِنَّکَ‌ لاَ تُخْلِفُ‌ الْمِيعَادَ

ترجمه

پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچ‌گاه از وعده خود، تخلف نمی‌کنی.

ترتیل:
ترجمه:
آل عمران ١٩٣ آیه ١٩٤ آل عمران ١٩٥
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَلَی رُسُلِکَ»: بر زبان پیغمبرانت. مضاف محذوف است و تقدیر چنین است: عَلَی أَلْسِنَةِ رُسُلِکَ. «لا تُخْزِنَا»: خوارمان مدار و زبونمان مگردان. «مِیعَاد»: مصدر میمی است و به معنی وعده. یا به معنی زمان وعده است و مراد رستاخیز است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول آیات ۱۹۱، ۱۹۲، ۱۹۳ و ۱۹۴:[۲]

از امامين امام باقر|باقر و امام صادق|صادق عليهماالسلام روايت شده كه اين آيات و آيات ديگر آخر سوره آل عمران درباره امام على مرتضى عليه‌السلام و جماعتى از اصحاب و ياران او نازل گرديد، زيرا هنگامى كه پيامبر بعد از مرگ عموى خود ابوطالب مأمور هجرت به سوى مدينه گشت قريش بر ضد او با يكديگر هم‌سوگند شدند كه يك شب در وقتى كه پيامبر در خواب باشد بر او حمله كنند و با وارد آوردن ضربات متعدد وى را بكشند تا قاتل او معلوم نگردد و كسى نتواند به علت معلوم نبودن قاتل از او خونخواهى كند.

بنابراين خداوند امر فرمود كه على در آن شب به جاى پيامبر بخوابد تا بتواند آن شب به طرف مدينه هجرت كند على عليه‌السلام طبق امر خداوند به جاى پيامبر خوابيد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به طرف مدينه هجرت فرمود. مشركين وقتى آمدند و على را به جاى پيامبر ديدند در عين حال تعجب به قهقرى برگشتند و توطئه اى كه براى قتل پيامبر چيده بودند، به خواست خداوند عملى نگرديد سپس على مرتضى به دستور رسول خدا زوجات او را به طرف مدينه حركت داد وقتى كه ابوسفيان از اين موضوع اطلاع يافت با عده اى على مرتضى را دنبال كرد كه شايد از هجرت او با زوجات پيامبر به سوى مدينه جلوگيرى به عمل آورد.

ابوسفيان غلامى داشت به نام اسود كه بسيار زرنگ و در عين حال قوى و نيرومند هم بود. به اين غلام دستور داد كه زودتر برود و در هر جا به على مرتضى برخورد نمايد جلو او را بگيرد تا خودش برسد، اسود با عجله و شتاب فراوان به راه افتاد تا به على مرتضى رسيد. او را از رفتن مانع شد و گفت: بايد صبر كند تا ابوسفيان برسد و حتى تهديد كرد كه اگر به رفتن ادامه دهد او را خواهد كشت.

على به اسود فرمود: كه از جلو راه او خارج شود و در غير اين صورت به ضرر او تمام خواهد شد. اسود با شمشير به على مرتضى حمله ور گرديد و جنگ بين آن دو نفر درگرفت. سرانجام اسود بدست على عليه‌السلام كشته شد و على عليه‌السلام به راه خود با زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله و همراهان ديگر ادامه داد. ابوسفيان وقتى كه به محل حادثه رسيد غلام خود اسود را كشته يافت. لذا با سرعت و شتاب هر چه تمام‌تر على عليه‌السلام را دنبال كرد تا اين كه بالأخره به او رسيد و گفت: يا على با اجازه چه كسى اين زنان را كه از فاميل ما مى باشند با خود به مدينه مي‌برى در حالتى كه غلام مرا هم به قتل رسانيده اى.

على عليه‌السلام فرمود: با اجازه كسى به راه افتاده ام كه اجازه من بدست اوست. بنابراين بهتر است كه برگردى و كار خود را به جنگ و جدال نكشانى. ابوسفيان اعتنائى نكرد و كار آن‌ها به جنگ كشيد. در اين جنگ ابوسفيان كارى از پيش نبرد و با نوميدى مراجعت كرد، على عليه‌السلام با ياران و زوجات پيامبر به مدينه آمد پس از ورود به مدينه دستور داد كه همراهان به استراحت پردازند و پس از استراحت نماز گذارند و به شكرانه وارد شدند به مدينه در حال سلامت به ذكر خداوند مشغول شدند و تا صبح به ذكر خدا و نماز پرداختند و شكر و سپاس خداى را بجاى آوردند سپس نزد رسول خدا آمدند و قبل از رسيدن خدمت پيامبر، جبرئيل نزد رسول خدا آمد و موضوع على مرتضى را به وى خبر داد و اين آيات را نازل نمود سپس پيامبر به على فرمود: يا على خداوند اين آيات را درباره تو و اصحاب و ياران تو نازل گردانيد.[۳]

تفسیر

نکات آیه

۱- بهره مندى از پاداشهاى موعود الهى، خواسته خردمندان از پروردگار خویش (لاولى الالباب ... ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۲- خداوند، نویددهنده پاداش به خردمندان مؤمن (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۳- پیامبران، واسطه خداوند در نوید پاداش به خردمندان (اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۴- وفاى خداوند به وعده هاى خویش، جلوه اى از ربوبیّت او (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۵- نوید پاداش به خردمندان مؤمن از سوى خداوند، پرتوى از ربوبیّت او (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۶- توجّه و شیفتگى مؤمنان خردمند، در دعا و مناجات نسبت به ربوبیّت خداوند (ربّنا ما خلقت هذا باطلا ... ربّنا و اتنا) تکرار کلمه «ربّنا» از سوى خردمندان، نشانگر توجه خاص آنان به خداوند است.

۷- بشارت و نوید، از روشهاى رسولان الهى براى تربیت انسانها (ما وعدتنا على رسلک)

۸- اعتقاد خردمندان، به توحید ربوبى (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة) چون خردمندان تمامى افعال (خلقت، وارد ساختن ستمگران به دوزخ، ارسال رسولان و میراندن انسانها و ... ) را پرتوى از ربوبیّت خداوند مى دانند.

۹- خردمندان، مؤمن به خداوند، رسالت تمامى انبیا و برپایى قیامت (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۰- ترغیب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و درخواست پاداشهاى موعود وى (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک)

۱۱- نوید الهى به سرافرازى خردمندان مؤمن و پیروزى آنان بر دشمنان دین (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة) «یوم القیمة»، ظرف براى «لا تخزنا» است. بنابراین مراد از «ما وعدتنا»، نویدهاى دنیوى خواهد بود که از مصادیق روشن آن به قرینه «لا تخزنا»، خوار نگشتن در دنیاست ; و این نوید براى مؤمنان تنها با پیروزى بر دشمنان دین تحقق مى یابد.

۱۲- خردمندان، خواستار عزّت و سرافرازى از خداوند در دنیا و آخرت (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۳- دور ماندن از خوارى و خذلان در روز قیامت، خواسته و دعاى خردمندان به پیشگاه خداوند (و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۴- هراس خردمندان مؤمن از خوارى و خذلان در روز قیامت (و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۵- خوارى و خذلان، از عذابهاى سخت الهى، در قیامت (و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۶- خوارى و عزت در قیامت، تنها در اختیار خداوند است. (و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۷- توأم بودن بیم و امید (خوف و رجا) در خردمندان مؤمن (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة) چون از یک سو به وعده هاى الهى دل بسته اند و از سوى دیگر نگران فرجام خویش در قیامت هستند.

۱۸- ارزش توأم بودن بیم و امید (خوف و رجا) در انسان (اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة)

۱۹- نقش دعا در تحقق وعده هاى الهى و رهایى از خذلان در آخرت (ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة) اگر دعا در تحقق وعده هاى الهى تأثیر نداشت، خداوند آن را به عنوان ویژگى مؤمنان خردمند نقل نمى کرد.

۲۰- ایمان، زمینه تحقق نویدهاى الهى به خردمندان و رهایى از خوارى و خذلان اخروى (فامنّا ربّنا ... ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة) با توجّه به اینکه «اتنا» عطف است بر «اغفر لنا»، در جمله «فامنّا ربّنا فاغفرلنا»، معلوم مى شود که خردمندان انتظار برآورده شدن دعا و خواست خویش را، بر ایمانشان به ربوبیّت خداوند مترتب ساختند.

۲۱- خداوند، هرگز از وعده هاى خویش تخلف نمى کند. (انّک لا تخلف المیعاد)

۲۲- خوار نگشتن و رسوا نشدن در قیامت، با ارزشترین نوید الهى به خردمندان مؤمن (اتنا ما وعدتنا ... فلا تخزنا ... انّک لا تخلف المیعاد) جمله «انّک .. » پس از جمله «و لا تخزنا»، دلالت مى کند که عدم خوارى، از وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن است. بنابراین عطف «لا تخزنا» بر «اتنا ما وعدتنا»، عطف خاص بر عام است و دلالت بر اهمیّت برتر معطوف (لا تخزنا) دارد.

موضوعات مرتبط

  • آخرت:۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۲
  • ارزشها:۱۸
  • امیدوارى:۱۷، ۱۸
  • انبیا:۹ بشارت انبیا ۹ ۳، ۷ ; نقش انبیا ۹ ۳
  • ایمان:۸ آثار ایمان ۸ ۲۰ ; ایمان ۸ به انبیا ۹ ; ایمان ۸ به خدا ۹ ; ایمان ۸ به قیامت ۹
  • پاداش:۲، ۳، ۵، ۱۰
  • پیروزى:۱۱
  • تربیت: روش تربیت ۷
  • ترس:۱۷، ۱۸ پسندیده ۱۴
  • توحید: ربوبى ۸
  • خدا:۹ پاداشهاى خدا ۹ ۱، ۲، ۳ ; ربوبیت خدا ۹ ۴، ۵، ۶ ; وعده خدا ۹ ۲، ۴، ۱۹، ۲۰، ۲۱
  • دعا:۱، ۱۲، ۱۳ آثار دعا ۱، ۱۲، ۱۳ ۱۹ ; تشویق به دعا ۱، ۱۲، ۱۳ ۱۰
  • دنیا:۱۲
  • ذلت: اخروى ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۲۰، ۲۲ ; عوامل ذلت ۱۵ ; عوامل نجات از ذلت ۱۹، ۲۰ ; منشأ ذلت ۱۶
  • رسوایى: اخروى ۲۲
  • عاقلان:۱۷ ایمان عاقلان ۱۷ ۸، ۹ ; بشارت به عاقلان ۱۷ ۱۱، ۲۰، ۲۲ ; پاداش عاقلان ۱۷ ۲، ۳ ; پیروزى عاقلان ۱۷ ۱۱ ; ترس عاقلان ۱۷ ۱۴ ; دعاى عاقلان ۱۷ ۱، ۱۲، ۱۳ ; علایق عاقلان ۱۷ ۶
  • عذاب: اخروى ۱۵
  • عزت: درخواست عزت اخروى ۱۲، ۱۶ ; درخواست عزت دنیوى ۱۲ ; منشأ عزت ۱۶
  • عهد: وفاى به عهد ۴
  • قیامت:۹
  • مؤمنان: پاداش مؤمنان ۱۰ ; تشویق مؤمنان ۱۰ ; مؤمنان عاقل ۲، ۵، ۶، ۹، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۲
  • نجات:۱۹، ۲۰ درخواست نجات ۱۹، ۲۰ ۱۳
  • وعده:۲، ۴، ۱۹، ۲۰ با ارزش ۲۲ ; تخلف از وعده ۲، ۴، ۱۹، ۲۰ ۲۱

منابع

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۷۲.
  3. كتاب نهج البيان از شيبانى و تفسير برهان.