آل عمران ١٩٥
کپی متن آیه |
---|
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَاباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ |
ترجمه
آل عمران ١٩٤ | آیه ١٩٥ | آل عمران ١٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِسْتَجَابَ»: پذیرفت. پاسخ داد. «أَنِّی»: که من. فتحه همزه با توجّه به حرف جرّ محذوفی است که تقدیر چنین است: فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ بِأَنِّی لآ أُضِیعُ. «بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ»: برخی از برخی دیگرید. مراد این که مرد و زن از یک جنس بوده و برتری آنان با عمل صالح است. «لاُکَفِّرَنَّ»: بیگمان محو میگردانم و میزدایم. «ثَوَاباً»: مفعول مطلق فعل محذوف (لأُثِیبَنَّهُمْ) است یا تمییز و یا حال (جَنَّات) و ... «حُسْنُ الثَّوَابِ»: پاداش نیکو. اضافه صفت به موصوف است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِي عَنِّي... (۱)
لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۴) وَ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ... (۰) وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ... (۲) وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ... (۳)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: مجاهد و عمرو بن دينار روايت كنند كه امسلمة از پيامبر سؤال كرد: كه چرا در موضوع هجرت اسم مردان برده شده و از زنان نامى به ميان نيامده است؟ سپس اين آيه نازل گرديده است.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«195» فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ
پس پروردگارشان دعاى آنان را مستجاب كرد (و فرمود:) كه من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، خواه مرد يا زن، (گرچه) همه از يكديگريد، تباه نمىكنم (و بىپاداش نمىگذارم). پس كسانى كه هجرت كرده واز خانههايشان رانده شده و در راه من آزار و اذيّت ديده، جنگيده و كشته شدند، قطعاً من لغزشهايشان را مىپوشانم و در باغهايى كه نهرها از زيرشان جارى است، واردشان مىكنم. (اين) پاداشى است از طرف خدا و پاداش نيكو تنها نزد خداست.
«1». غافر، 51.
جلد 1 - صفحه 680
پیام ها
1- دعاى قلبى، استجابت قطعى دارد. دعايى كه همراه با ياد دائمى خدا؛ «يذكرون» فكر؛ «يتفكّرون» و ستايش خدا باشد، «سبحانك» قطعاً مستجاب مىشود. «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
2- دعاى اهل فكر و ذكر، به سرعت مستجاب مىشود. «فاستجاب»
3- استجابت دعا، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
4- در جهانبينى الهى، هيچ عملى بدون پاداش نيست. «لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ»
5- دعائى مستجاب مىشود كه همراه با عمل و تلاش دعا كننده باشد، گرچه خود دعا نيز نوعى عمل است. «فَاسْتَجابَ لَهُمْ ... لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ»
6- عمل و عامل هر دو مورد توجّهند. حُسن فعلى و حُسن فاعلى هر دو مدّ نظر هستند. «لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ»
7- تنها به عمل مؤمنان پاداش داده مىشود، چرا كه اعمال كفّار بىارزش و حبط و نابود مىگردد. «عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
8- در بينش الهى، مرد و زن در رسيدن به مقام والاى انسانى برابر هستند. «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»
9- جنس مرد برتر از زن نيست. «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
10- در جامعه اسلامى، همهى مسلمانان از يك پيكرند. «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
11- تا گناهان وعيوب محو نشود، كسى وارد بهشت نمىشود. «لَأُكَفِّرَنَّ ... لَأُدْخِلَنَّهُمْ»
12- هجرت، جهاد، تبعيد و تحمّل آزار در راه خدا؛ زمينههاى عفو خداوند هستند. «هاجَرُوا، أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ ... لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ ...»
13- علاقه به وطن، يك حقّ پذيرفته شدهى قرآنى است و گرفتن اين حق، ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ»
14- در پيمودن راه خدا؛ هجرت، تبعيد، شكنجه و جهاد و شهادت لازم است.
جلد 1 - صفحه 681
«فِي سَبِيلِي»
15- به خاطر بعضى لغزشها، افراد را طرد نكنيم. در اين آيه، خردمندانى كه حتّى از اولياى خدا و اهل بهشتند، سابقهاى از لغزش دارند، ولى خداوند آنها را مىپوشاند. «لَأُكَفِّرَنَّ»
16- عنايت و توجّه مخصوص خداوند، براى خردمندان مؤمن است. «لا أُضِيعُ ... لَأُكَفِّرَنَّ ... لَأُدْخِلَنَّهُمْ ...» همهى اين فعلها به صيغه متكلم وحده آمده است. به علاوه كلمهى «ربّهم» نشانهى عنايت خاص خداوند به خردمندان است.
17- در تحقق وعدههاى خداوند، ذرّهاى شك و ترديد وجود ندارد. تمام وعدهها با تأكيد بيان شده است. «أَنِّي ... لَأُكَفِّرَنَّ ... لَأُدْخِلَنَّهُمْ»
18- هر پاداشى ممكن است با تغيير مكان و زمان ارزش خود را از دست بدهد، اما پاداشهاى الهى مطابق فطرت و خلقت انسان است و هرگز از ارزش آن كاسته نمىشود. «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ ...»
19- نهرهاى بهشت، هم از پاى درختان آن جارى است؛ «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا» و هم از زير جايگاه مسكونى بهشتيان. «مِنْ تَحْتِهِمْ»*
20- مغفرت و بهشت، ثوابى عمومى است، ولى آن ثوابى كه در شأن لطف خدا و مؤمنان است، ثواب ديگرى است كه فقط نزد خداست و ما از آن خبر نداريم.
«وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»
21- پاداشهاى الهى براى مردم به طور كامل قابل وصف نيست، همين اندازه بدانيم كه از هر پاداشى بهتر است. «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»
22- پاداشهاى الهى، همراه با انواع كرامتهاست. «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (195)
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ: پس اجابت فرمود دعوات ايشان را پروردگارشان، و ايشان را به مطالب و مقاصد خود رسانيد، أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ:
بدرستى كه من ضايع نگردانم عمل هيچ بجا آورندهاى را، مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى: از مرد و زن، بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ: بعضى از شما از برخى ديگرند، زيرا مردان از زنان، و زنان از مردانند. يا به جهت آنكه زنان و مردان از اصل واحدند، يا به جهت اجتماع و اتّفاق در دين اسلام.
بيان: اين جمله، معترضه، و براى بيان شركت زنان و مردان است در آنچه موعود است براى اهل ايمان. پس هر كه عملى نمايد، اجر به او مرحمت شود، چه مرد باشد يا زن، بلكه چه مؤمن باشد چه كافر، زيرا عادل حقيقى به مقتضاى عدل، جزا و پاداش خواهد داد، اگرچه كافر باشد؛ چنانچه نوشيروان به سبب
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 333
عدالت، و خاتم طائى به جهت سخاوت، در جهنم تخفيف عذاب دارند.
فَالَّذِينَ هاجَرُوا: پس آنانكه هجرت كردند از بلاد شرك و از اوطان و عشاير خود دورى كردند به جهت حفظ دين، وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ: و بيرون كرده شدند از شهرها و منزلهاى خود، وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي: و اذيت و رنجانيده شدند در راه طاعت من به سبب ايمان، مانند «بلال» كه او را به ضرب و شتم و ستم آزار ميرسانيدند، و «صهيب» كه اموال او را غارت كردند، وَ قاتَلُوا: و آنانكه مقاتله كردند با كفار به جديت و ثبات تمام، مانند حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و اتباع آن حضرت، وَ قُتِلُوا: و آنانكه كشته شدند در جهاد مانند حمزه و ساير شهداء، لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ: هر آينه البته بپوشانم و عفو نمايم از ايشان بديهائى كه نمودند، وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي: و هر آينه البته- داخل نمايم ايشان را در بوستانهايى كه جارى است، مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از پيش آنها نهرها، ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: در حالتى كه ثوابى است بر اعمال آنها از جانب خداى تعالى، وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ: و خداى تعالى نزد اوست نيكوئى پاداش بر طاعات، و قادر بر آن، يعنى او است ثواب دهنده، نه غير او.
بيان: حسن ثواب را دو وجه تفسير نمودهاند:
1- ثواب اعمال مذكوره بر وجهى باشد كه به وصف درنيايد، زيرا نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب بشرى خطور نموده.
2- ثواب آن متصف باشد به دوام و خلود و سلامتى از نقصان و شوائب.
«ابن عمر» روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
روز قيامت حق تعالى، رضوان را امر فرمايد تا بهشت را بيارايد. بعد فرمايد:
كجايند آنانكه در راه من جهاد كردند و اذيّت شدند و از وطن تبعيد گرديدند و شهيد شدند؟ ايشان را حاضر كنند و بهشت را بر آنها جلوه دهند و با جلال تمام بر ناقههاى نور سوار، و وارد بهشت گردانند. چون قدم در بهشت نهند، ملائكه گويند: سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدّار.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 334
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (195)
ترجمه
پس اجابت كرد مر ايشان را پروردگارشان كه من ضايع نميكنم كار كار كننده از شما را از مرد و زن بعض شما از بعضى هستند پس آنانكه مهاجرت نمودند و بيرون شدند از ديارشان و اذيت شدند در راه من و جهاد كردند و كشته شدند هر آينه محو ميكنم البته از آنها گناهانشان را و هر آينه داخل ميكنم آنها را در بهشتهائيكه ميرود از كنار آنها نهرها بپاداش از نزد خدا و خدا نزد او است
جلد 1 صفحه 553
نيكوئى پاداش..
تفسير
خداوند دعاى صاحبان علم و معرفت را بعد از ذكر و فكر و تنزيه و تسبيح و تقديس و توجه و خطاب با سوز و گداز پنج مرتبه و تضرع و سؤال مغفرت و جنت مستجاب فرمود چون شرايط داعى و دعا موجود بود و آداب آن مراعات شد و براى مزيد اطمينان آنها تصريح فرمود كه خداوند هيچ عمل عمل كننده را ضايع و باطل نمىفرمايد خواه مرد باشد خواه زن روايت شده كه ام سلمه بحضرت رسول (ص) عرض كرد بعد از هجرت چرا از زنها ذكرى در قرآن نشده است اين آيه نازل شد و مرد از زن تولد ميشود و زن از مرد توليد ميشود و بعضى از مردم از نسل بعض ديگرند و همه از يك اصل بوجود آمدهاند
بنى آدم اعضاء يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگار
ديگر عضوها را نماند قرار
و نسبت فضل و عدل و احسان الهى بهمه يكسان است تفاوت در نسبت آنها از حيث تفاوت در مرتبه علم و تقوى است و مزيت بحسب است نه نسب علاوه بر آنكه اهل ايمان همه از يك طينت پاك خلق شدهاند و مانند يك نفس شريفند و متفق در دين و رأى و طاعت و عبادتند پس هيچ اقتضائى موجود نيست كه اعمال بعضى مقبول و بعضى مردود شود مگر آنكه خللى در آداب و شرائط اعمال از آنها روى داده باشد پس كسانيكه براى نصرت دين از اوطان و عشاير خود دست كشيدند و بملازمت ركاب حضرت ختمى مرتبت مهاجرت نمودند و از خوف تعرض كفار بجان و مال و عرض آنها ناچار شدند كه از خانهها و علايق خود صرف نظر نمايند و از مكه بيرون روند و چه آزار و اذيتها كه از كفار بآنها رسيد و در راه خدا و مرضات پيغمبر (ص) تحمل نمودند و اينها همه براى آن بود كه ايمان بخدا و پيغمبر (ص) آورده بودند و الا كسى با آنها عداوت شخصى نداشت و علاوه بر همه در راه اسلام جانبازى نمودند و با كفار جهاد كردند و بدرجه شهادت رسيدند اين چنين اشخاص استحقاق و لياقت پيدا كردند كه خداوند با تأكيد بفرمايد از گناهان آنها ميگذرم و نعيم ابدى را كه بهترين پاداشها است و نزد من است بآنها از قبل خود بپاداش ميدهم و تكرار ثواب و بيان نسبت بخداوند براى افاده كمال تشريف نسبت و تعظيم نعمت است و در امالى وارد است كه
جلد 1 صفحه 554
امير المؤمنين (ع) چون بعد از پيغمبر (ص) از مدينه هجرت فرمود كه ملحق بآنحضرت شود با جمعى از كفار قريش مدافعه و غلبه فرمود و همراه او حضرت فاطمه زهراء عليها السلام و حضرت فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبير بودند و با كمال جرأت و جلادت طى منازل و قطع مراحل مىنمودند و در منزل اول جمعى از ضعفاء مؤمنين و ام ايمن بآنها ملحق شدند و در تمام منازل ذكر خداوند را در حال ايستاده و نشسته و خوابيده مىنمودند و در نماز واجب بحضرت امير المؤمنين (ع) اقتدا مىكردند تا وارد مدينه شدند و پيش از ورود آنها آيه الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً تا اين آيه نازل شد پس مراد از ذكر على (ع) و مراد از انثى فواطم است كه على از فاطمه يا از فواطم است و آنها از او هستند و قمى فرموده مراد از مهاجرين در اين آيه شريفه امير المؤمنين (ع) و سلمان است و أبو ذر كه از مدينه اخراج شد و عمار است كه در راه خدا اذيتها ديدند فيض ره فرموده و شامل ميشود اين آيات هر كس را موصوف باين صفات باشد حقير عرض ميكنم ولى افراد كملين همان كسانند كه بيان فرمودند كه اوضح مصاديق آيهاند و آيات در شأن آنها نازل شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي بَعضُكُم مِن بَعضٍ فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخرِجُوا مِن دِيارِهِم وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهِم وَ لَأُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ ثَواباً مِن عِندِ اللّهِ وَ اللّهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوابِ (195)
پس اجابت فرمود پروردگار آنها دعاي آنها را محققا من ضايع نميكنم عمل هر عمل كننده از شما را چه مرد باشد و چه زن بعضي از بعضي يعني تفاوت نميكند هر که باشد پس كساني که هجرت كردند و آنها را از مراكز خود كفار بيرون نمودند و گرفتار اذيت كفار شدند در راه من و با كفار مقاتله كردند و كشته شدند هر آينه من از گناهان آنها گذشت ميكنم و آنها را داخل بهشتهايي مينمايم که از زير آن بهشتها نهرهايي جاري ميشود، اينکه تكفير سيّئات و دخول جنة ثوابيست از جانب خدا و نزد خداوند ثواب بسيار خوبي است.
اينکه آيه شريفه و لو در مورد مهاجرين و مجاهدين وارد شده لكن ذكر آنها از باب بيان مصاديق است و قرائن زيادي در آيه هست که دلالت بر عموم دارد و شامل جميع مؤمنين ميشود تا قيام قيامت:
1- جمله فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم که ضمير هم راجع است بجملات آيات سابقه که اولي الالباب باشند که صفات آنها را بيان فرموده که اجابت سؤال آنها است 2- جمله أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم که شامل جميع اعمال برّ ميشود که هيچ عمل خيري از بين نميرود و ضايع نميگردد.
جلد 4 - صفحه 464
3- جمله مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي که شامل هر مرد و زني از مؤمنين ميشود 4- جمله بَعضُكُم مِن بَعضٍ که صريح است که هر فردي از افراد.
صدق بعض بر او ميشود يعني فرقي بين افراد نيست که بعضي دون بعض باشد.
سپس خداوند بر اينکه عموم متفرّع ميسازد بعض مصاديق آن را که چون عم هيچ عاملي از بين نميرود فَالَّذِينَ هاجَرُوا که بقصد تشرّف خدمت حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اخذ احكام و نصرت اسلام و هجرت بمدينه نمودند.
وَ أُخرِجُوا مِن دِيارِهِم كساني که در اذيت مشركين در مكه بودند و بالاخره متفرق شدند بعضي بحبشه، برخي بطائف، برخي بمواضع ديگر که آنها اخراج بلد كردند.
وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي چه در مكه که در شعب ابي طالب چند سالي گرفت چه سائر اذيتها از مشركين و يهود در مدينه بآنها متوجه شد.
وَ قاتَلُوا در جبهه جنگ حاضر شدند در بدر و احد و سائر غزوات و سريه وَ قُتِلُوا شهداء بدر، احد، موته و غير اينها.
لَأُكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهِم حسب سؤال آنها که گفتند كَفِّر عَنّا سَيِّئاتِنا وَ لَأُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ حسب دعاء آنها که گفتند وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَبرارِ.
ثَواباً مِن عِندِ اللّهِ گفتند معني ثواب اعطاء نعمت است بازاء عمل از روي اكرام و احترام در آخرت پس شامل نعم دنيوي يا بدون عمل يا بدون اكرام احترام صدق ثواب نميكند.
و تحقيق كلام اينست که خداوند عالم فياض مطلق است لكن قابليت محل لازم دارد و نعم اخروي بنصّ آيات شريفه و اخبار متواتره و ضرورت دين غير مؤمن قابليت آنها را ندارد فقط ايمان و اعمال صالحه قابليت ميآورد، و اما نه
جلد 4 - صفحه 465
دنيويّه را بر مدار مصالح و حكمت که اگر اقتضاء كرد افاضه ميشود و الّا فلا، پس جمله ثَواباً مِن عِندِ اللّهِ بواسطه همان ايمان و همان اعمال صالحه است که قبلا ذكر شد.
وَ اللّهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوابِ هم از جهت دوام نعمت که فناء ندارد و هم از جهت وفور نعمت که فيها ما لا عين رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر و هم از جهت كيفيت و التذاذ ويژه لذائذ روحاني که بمراتب فوق لذائذ جسمانيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 195)
شأن نزول:
این آیه دنباله آیات پیشین در باره صاحبان عقل و خرد، و نتیجه اعمال آنها میباشد و در مورد نزول آن نقل شده که: «امّ سلمه» (یکی از همسران رسول خدا) خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: در قرآن از جهاد و هجرت و فداکاری مردان، فراوان بحث شده آیا زنان هم در این قسمت سهمی دارند؟ آیه نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.
تفسیر:
نتیجه برنامه خردمندان- در پنج آیه گذشته، فشردهای از ایمان و برنامههای عملی و درخواستهای صاحبان فکر و خرد و نیایشهای آنها بیان شد در این آیه میفرماید: «پروردگارشان و بلافاصله درخواستهای آنها را اجابت میکند» (فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ).
ج1، ص363
و برای این که اشتباه نشود و ارتباط پیروزی و نجات آدمی با اعمال و کردار او قطع نگردد بلافاصله میفرماید: «من هرگز عمل هیچ عملکنندهای از شما را ضایع نمیکنم» (أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ).
سپس برای این که تصور نشود که این وعده الهی اختصاص به دسته معینی دارد صریحا میفرماید: «این عملکننده خواه مرد باشد یا زن، تفاوتی نمیکند» (مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی).
از اینجا روشن میشود این که پارهای از افراد بیاطلاع گاهی اسلام را متهم میکنند که اسلام دین مردهاست نه زنها، چه اندازه از حقیقت دور است! زیرا همه شما در آفرینش به یکدیگر بستگی دارید «بعضی از شما از بعض دیگر تولد یافتهاید» زنان از مردان و مردان از زنان (بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ).
در جمله بعد چنین نتیجهگیری میکند، میفرماید: «آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را میبخشم» (فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ).
سپس میفرماید: علاوه بر این که گناهان آنها را میبخشم، بطور مسلم «آنها را در بهشتی جای میدهم که از زیر درختان آن، نهرها در جریان است و مملو از انواع نعمتهاست» (وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«این پاداشی است که به پاس فداکاری آنها از ناحیه خداوند، به آنها داده میشود و بهترین پاداشها و اجرها در نزد پروردگار است» (ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ).
اشاره به این که پاداشهای الهی برای مردم این جهان بطور کامل قابل توصیف نیست همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشی بالاتر است.
نکات آیه
۱- اجابت سریع دعاى خردمندان مؤمن از سوى پروردگارشان (لاولى الالباب ... ربّنا ... فاستجاب لهم ربّهم) برداشت فوق بر این مبناست که مفعول «استجاب» در تقدیر باشد ; یعنى «فاستجاب دعائهم» ; و حرف «فاء» در «فاستجاب»، دلالت بر نبودن فاصله بین دعاى خردمندان و استجابت آن از سوى خداوند دارد.
۲- استجابت دعا، جلوه اى از ربوبیّت خداوند است. (فاستجاب لهم ربّهم)
۳- خردمندان مؤمن، مورد لطف و عنایت پروردگار هستند. (فاستجاب لهم ربّهم) اجابت سریع دعاى خردمندان مؤمن و نیز اضافه تشریفیّه در «ربّهم» (پروردگارشان)، دلالت بر عنایت و لطف خاصّ خداوند به آنان دارد.
۴- خردمندان مؤمن، مشمول مغفرت الهى هستند. (ربّنا فاغفرلنا ... فاستجاب لهم ربّهم)
۵- همراهى و همگامى خردمندان مؤمن با ابرار تا به هنگام مرگ، تضمین شده از سوى خداوند (و توفّنا مع الابرار ... فاستجاب لهم)
۶- تضمین تحقق وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن و تضمین رهایى آنان از خوارى در قیامت (ربّنا اتنا ما وعدتنا على رسلک و لا تخزنا یوم القیمة ... فاستجاب لهم ربّهم)
۷- خداوند، هرگز عمل مؤمن را ضایع نکرده و وى را از پاداش اعمالش بهره مند خواهد کرد. (انّى لا اضیع عمل عامل منکم) خطاب «منکم» مى رساند که اگر انجام دهنده اعمال نیک مؤمن باشد، عمل او ضایع نخواهد شد و در دنیا و آخرت به ثمر خواهد نشست.
۸- برقرارى نظام پاداش عمل و تباه نشدن اعمال خیر، پرتوى از ربوبیّت خداوند (فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم)
۹- نقش اعمال انسان در استجابت دعا از سوى خداوند (فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم) جمله «انّى لا اضیع»، بیان سبب اجابت دعاى خردمندان است. یعنى اجابت دعاى خردمندان به سبب اعمال نیک آنان بوده است.
۱۰- ارزیابى دقیق اعمال از سوى خداوند (انّى لا اضیع عمل عامل منکم)
۱۱- عمل، شرط برخوردارى مؤمن از پاداشهاى الهى است. (فامنّا ربّنا و اتنا ما وعدتنا ... فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم) جمله «انّى لا اضیع عمل عامل»، در حقیقت بیان شرطى است براى ثمردهى ایمان.
۱۲- دعا، از مصادیق عمل (ربّنا ... ربّنا ... ربّنا ... فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم) از آنجا که خداوند پس از دعاى مؤمنان فرموده است «لا اضیع عمل عامل منکم»، بنابراین دعا از مصادیق عمل شمرده شده که خداوند فرموده است عمل هیچکس را ضایع نمى کنم.
۱۳- ضایع کردن کار دیگران، نارواست.* (انّى لا اضیع عمل عامل منکم) چون خداوند ضایع نکردن اعمال نیک را به عنوان خویى پسندیده مطرح کرده است.
۱۴- در پیشگاه خداوند، بین زن و مرد در برخوردارى از نتایج اعمال، تفاوتى نیست. (انّى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى)
۱۵- ناروایى تبعیض بین مرد و زن، در اجرت کارى یکسان* (انّى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض)
۱۶- همه انسانها، چه زن و چه مرد، داراى حقیقت و ماهیّتى واحد (من ذکر او انثى بعضکم من بعض) تذکّر این نکته که شما انسانها چه زن و چه مرد از یکدیگر هستید، بیان یکسانى و عدم برترى جنسى نسبت به جنس دیگر است.
۱۷- زنان و مردان، آفریده شده از یکدیگر (من ذکر او انثى بعضکم من بعض) در برداشت فوق، «منْ»، نشویه گرفته شده است.
۱۸- یکسانى زن و مرد در ماهیّت و حقیقت انسانى، فلسفه تساوى آنان در برخوردارى از اجر و پاداش اعمال نیک (انّى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض)
۱۹- بخشش گناهان و دخول در بهشت، پاداش بزرگ الهى، براى هجرت، آوارگى، آزار دیدن در راه خدا و جهاد و شهادت (فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى و قاتلوا و قتلوا لاکفّرنّ عنهم سیّاتهم و لادخلنّهم جنّات ... ثواباً من عند اللّه)
۲۰- آمرزش گناهان و بهشت، پاداش خداوند به هجرت کنندگان از شرک و کفر* (فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم ... لاکفّرنّ عنهم سیّاتهم و لادخلنّهم جنّات) مى توان گفت مراد از هجرت به قرینه ادامه آیه (اخرجوا من دیارهم)، هجرتى است که رانده شدن از خانه و کاشانه را در پى داشته باشد. و این هجرت همان ترک شرک و کفر است.
۲۱- پاداش مهاجران، آوارگان، آزاردیدگان در راه خدا، مجاهدان و شهیدان، تضمین شده از سوى خداوند (انّى لا اضیع عمل عامل منکم ... فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى و قاتلوا و قتلوا) لام قسم و نون تأکید در «لاکفّرنّ» و در «لادخلنّ» دلالت بر تأکید و تضمین پاداش دارد.
۲۲- مهاجر آواره و آزار دیده در راه خدا، و جهادگر و جان باخته، مصداق مؤمن خردمند (لایات لاولى الالباب ... فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم ... و قاتلوا و قتلوا) اجابت دعاى خردمندان به دلیل اعمال آنان است. «انّى لا اضیع ... » و جمله «فالّذین» به دلیل «فا»، بیانگر آن اعمال است.
۲۳- تنها خداوند آمرزنده گناهان و واردکننده بندگان به بهشت. (لاکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لادخلنّهم جنّات)
۲۴- آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شکنجه و آزار آنان در راه خدا (فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى) جمله «فالّذین ... »، هر چند بیان یک ضابطه کلّى است، ولى به قرینه ماضى بودن فعلهاى «هاجروا و ... »، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نیز هست.
۲۵- شرایط دشوار محیط مکّه براى مسلمانان صدر اسلام (فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى) چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مکّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از «دیارهم»، مکّه و اطراف آن است.
۲۶- فداکارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام، در رویارویى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت (فالّذین ... و قاتلوا و قتلوا)
۲۷- حاکمیّت و تسلّط کافران بر سرزمین مکّه و مسلمانان آن دیار، در صدر اسلام (فالّذین ... اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى ... و قتلوا)
۲۸- تحمّل آزارها و شکنجه ها آنگاه ارزشمند است که در راه خدا باشد. (اوذوا فى سبیلى)
۲۹- پاکى ازگناه، شرط ورود به بهشت* (لاکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لادخلنّهم جنّات) تقدّم جمله «لاکفّرنّ ... » بر جمله «لادخلنّهم»، مى تواند اشاره به این حقیقت باشد که پاک شدن از گناه، مقدمه ورود به بهشت است.
۳۰- بهشت داراى نهرهاى متعدد (لادخلنّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار)
۳۱- جریان نهرهاى متعدد، زیر درختان بهشت (جنّات تجرى من تحتها الانهار) به نظر مى رسد مراد از «من تحتها الانهار»، «من تحت اشجارها» باشد، یعنى نهرها از زیر درختان آن جارى است.
۳۲- ترغیب الهى به تحمّل رنجها و سختیهاى راه ایمان، با وعده بهشت و آمرزش گناه مؤمنان آزاردیده و رنج کشیده (فالّذین هاجروا ... لاکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لادخلنّهم جنّات)
۳۳- پاداش نیکو، تنها در نزد خداوند است. (و اللّه عنده حسن الثّواب) تقدیم ظرف «عنده»، دلالت بر حصر دارد.
۳۴- ضایع نشدن اعمال مؤمنان و ثمردهى آن، به بهره مندى از پاداشهاى الهى (مغفرت و بهشت) است. (انّى لا اضیع عمل عامل ... ثواباً من عند اللّه)
۳۵- بهشت و آمرزش گناهان، پاداش نیک خداوند (لاکفّرنّ ... و لادخلنّهم ... ثواباً من عند اللّه و اللّه عنده حسن الثّواب)
موضوعات مرتبط
- آفرینش:۱۷
- آمرزش:۴، ۱۹، ۲۰، ۲۹، ۳۲، ۳۵
- اجرت:۱۴
- اذیت:۲۲ به مسلمانان ۲۴ ; ارزش تحمّل اذیت ۲۲ ۲۸ ; پاداش اذیت ۲۲ ۱۹، ۲۱ ; تحمل اذیت ۲۲ ۳۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲۴، ۲۵، ۲۷
- انسان: تساوى انسان ها ۱۶، ۱۸
- ایثار:۲۶
- بهشت: پاداش بهشت ۳۴، ۳۵ ; درختان بهشت ۳۱ ; موجبات بهشت ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۹ ; نهرهاى بهشت ۳۰، ۳۱ ; وعده به بهشت ۳۲
- پاداش:۷، ۸، ۱۴، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۳۴، ۳۵ موجبات پاداش ۷، ۸، ۱۴، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۳۴، ۳۵ ۱۱
- تبعید:۲۴ پاداش تبعید ۲۴ ۱۹، ۲۱
- تبعیض: در اجرت ۱۵ ; تبعیض ناپسند ۱۵
- جهاد: پاداش جهاد ۱۹
- حقوق:۱۵، ۱۸ تضییع حقوق ۱۵، ۱۸ ۱۳
- خدا: پاداشهاى خدا ۳۳ ; حسابرسى خدا ۱۰ ; ربوبیت خدا ۲، ۸ ; لطف خدا ۳ ; مغفرت خدا ۴ ; وعده خدا ۶
- دعا: اجابت دعا ۱، ۲ ; حقیقت دعا ۱۲ ; زمینه اجابت دعا ۹
- دشمنان:۲۶
- ذلت: اخروى ۶ ; نجات از ذلت ۶
- راه خدا:۲۲، ۲۴، ۲۸
- زن: آفرینش زن ۱۷ ; حقوق زن ۱۵، ۱۸ ; عمل زن ۱۴، ۱۵، ۱۸ ; شخصیّت زن ۱۴، ۱۶
- سختى:۳۲
- شرک:۲۰
- شکنجه:۲۴
- شهادت: پاداش شهادت ۱۹
- شهیدان: پاداش شهیدان ۲۱ ; فضایل شهیدان ۲۲
- عاقلان: آمرزش عاقلان ۴ ; بشارت به عاقلان ۶ ; دعاى عاقلان ۱ ; فضایل عاقلان ۳، ۵
- عمل:۱۵ آثار عمل ۱۵ ۹، ۱، ۳۴ ; بقاى عمل ۱۵ ۳۴ ; پاداش عمل ۱۵ ۷، ۸، ۱۴، ۱۸، ۳۴ ; حسابرسى عمل ۱۵ ۱۰ ; عمل ۱۵ ناپسند ۱۳
- کافران: مکه ۲۷
- کفر:۲۰
- گناه: آثار آمرزش گناه ۲۹ ; آمرزش گناه ۲۳، ۳۲، ۳۵ ; زمینه آمرزش گناه ۲۰ ; عوامل آمرزش گناه ۱۹
- مبارزه: با دشمنان ۲۶
- مجاهدان: پاداش مجاهدان ۲۱ ; فضایل مجاهدان ۲۲
- مرد: آفرینش مرد ۱۷
- مسلمانان: ایثار مسلمانان ۲۶ ; شکنجه مسلمانان ۲۴ ; شهادتطلبى مسلمانان ۲۶ ; مکه مسلمانان ۲۵، ۲۷ ; مسلمانان صدر اسلام ۲۴، ۲۵، ۲۶ ; هجرت مسلمانان ۲۴
- مکه:۲۵، ۲۷
- مؤمنان: آمرزش مؤمنان ۲۲ ; پاداش مؤمنان ۷، ۱۱ ; عمل مؤمنان ۷، ۳۴ ; عاقل مؤمنان ۳، ۴، ۵، ۶، ۲۲
- مهاجران: پاداش مهاجران ۲۱ ; فضایل مهاجران ۲۲
- نظام جزایى:۸
- نیکان: همراهى با نیکان ۵
- هجرت:۲۲، ۲۴ پاداش هجرت ۲۲، ۲۴ ۱۹، ۲۰ ; هجرت ۲۲، ۲۴ از شرک ۲۰ ; هجرت ۲۲، ۲۴ از کفر ۲۰
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۷۴.
- ↑ عبدالرزاق و سعيد بن منصور و ترمذى و حاكم و ابن ابىحاتم از عامه نيز آن را نقل نموده اند و صاحب مجمع البيان چنين افزوده كه بلخى گويد: اين آيه و آيه ۱۹۴ درباره پيروان رسول خدا صلی الله علیه و آله مى باشد و نظير آن در سوره احزاب آيه ۳۵ مى باشد.
- ↑ شيخ مفيد در كتاب الاختصاص موضوع نزول آيه را درباره امام على مرتضى عليهالسلام از نكته نظر فداكارى كه درباره خوابيدن به جاى پيامبر و نيز هجرت با اهل بيت رسول خدا و زوجات پيامبر به مدينه كه شرح آن را طى آيات ۱۹۱ تا ۱۹۴ ذكر نموده ايم، آورده و نيز اضافه نموده كه فرمود: يا على منظور از (ذكر) تو و (انثى) دختران رسول خدا مى باشند.