الأعراف ١٩٠
ترجمه
الأعراف ١٨٩ | آیه ١٩٠ | الأعراف ١٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِیمَا»: در اعطاء. واژه (ما) میتواند مصدری و به معنی: دادن، و یا این که موصول و به معنی: خداداد باشد. «عَمَّا»: از کاری که. از چیز یا چیزهائی که. واژه (ما) مصدری یا موصول است.
تفسیر
نکات آیه
۱- خداوند با پذیرش درخواست آدم(ع) و حوا، فرزندى سالم و شایسته به آنان عطا کرد. (دعوا اللّه ربهما لئن ... فلما ءاتیهما صلحاً)
۲- خداوند، اجابت کننده دعاى بندگان (دعوا اللّه ربهما ... فلما ءاتیهما صلحاً)
۳- اعطاى فرزند و تأمین سلامت او به دست خدا و در اختیار اوست. (فلما ءاتیهما صلحاً)
۴- آدم(ع) و حوا با مؤثر پنداشتن غیر خدا در آفرینش و تأمین سلامت کودکانشان، به شرک گراییدند. (فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء فیما ءاتیهما) برخى از مفسران به دلیل جمله «جعلا له شرکاء» (براى او شریک قرار دادند) بر این نظر هستند که مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نیستند ; زیرا آنان منزه از شرکورزى مى باشند، بلکه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى دیگر بر این باورند که مراد از شرک در اینجا توجه به اسباب و علل طبیعى است، به گونه اى که با اخلاص کامل تنافى داشته ولى با اصل توحید ناسازگار نبوده و نسبت این معنا به آدم(ع) اشکالى ندارد.
۵- آدم(ع) و حوا به عهد خویش با خدا (سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح) وفا نکردند. (لنکونن من الشکرین. فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۶- انسانها معمولاً پس از بیرون آمدن از نگرانیها و اضطرابها، نجاتبخش خویش (خداوند) را فراموش مى کنند و براى او شریک قرار مى دهند. (لئن ءاتیتنا ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۷- انسانها پس از برخوردار شدن از فرزند سالم، على رغم اعتقادشان بر یگانگى خدا در آفرینش و تأمین سلامت جنین، به شرک مى گرایند و غیر او را در آفرینش و سلامت کودکشان مؤثر مى پندارند. (لئن ءاتیتنا ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۸- انسانها پس از نیایش به درگاه خدا و دستیابى به نیازها و آرمانهاى خویش، پیمانها و تعهدات خویش را با خدا فراموش و آنها را نقض مى کنند. (لئن ءاتیتنا صلحاً ... فلما ءاتیهما صلحاً جعلا له شرکاء)
۹- خداوند برتر و والاتر از آن است که چیزى شریک او پنداشته شود. (فتعلى اللّه عما یشرکون) «تعالى» (مصدر «تعالى») به معناى والا و بلند مرتبه بودن است. «عما» مرکب از «عن»، به معناى مجاوزه، و «ما»ى مصدریه مى باشد. بنابراین «تعالى اللّه عما یشرکون»، یعنى خداوند به دلیل بلند مرتبه بودنش به دور و منزه از آن است که براى او شریک پنداشته شود.
۱۰- توجه به عظمت و والایى خداوند بازدارنده انسان از توهم شریک براى اوست. (فتعلى اللّه عما یشرکون) با توجه به توضیح برداشت قبل، از جمله «فتعالى ... » این نکته به دست مى آید که شریک براى خدا پنداشتن برخاسته از نشناختن عظمت و والایى اوست.
روایات و احادیث
۱۱- على بن محمد بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون و عنده الرضا(ع) ... فقال له المأمون: فما معنى قول اللّه عز و جل: «فلما اتاهم صالحا جعلا له شرکاء فیما آتاهما» فقال له الرضا(ع): ... ان آدم و حواء ... قالا: «لئن آتیتنا صالحا لنکونن من الشاکرین فلما آتیهما صالحا» من النسل خلقا سویا بریئا من الزمانة و العاهة و کان ما آتاهما صنفین صنفا ذکرانا و صنفا اناثا فجعل الصنفان للّه تعالى ذکره شرکاء فیما آتاهما ... .[۱] على بن محمد جهم گوید: در مجلس مامون بودم و امام رضا(ع) حضور داشت ... مامون به امام(ع) گفت: معناى سخن خداوند « ... جعلا له شرکاء» چیست؟ فرمود: ... آدم و حواء ... به خدا گفتند: «اگر فرزند صالحى به ما دادى از شاکران خواهیم بود. آنگاه که خداوند به آن دو فرزندى صالح داد»، یعى نسلى کامل از نظر خلقت و بدور از فلجى و آفت (به آن دو بخشید) آن نسل، دو گروه بودند ; مرد و زن. و آن دو گروه، براى خدا در مورد آنچه به آنها داد شریک قرار دادند ... .
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): و شرک ۴ ; اجابت دعاى آدم(ع) ۱ ; اعطاى فرزند به آدم(ع) ۱، ۴، ۵ ; خواسته هاى آدم(ع) ۱ ; عهد آدم(ع) با خدا ۵ ; عهدشکنى آدم(ع) ۵ ; قصه آدم(ع) ۱، ۴ ; کفران آدم(ع) ۵ ; گرایشهاى آدم(ع) ۴
- اضطراب: آثار رفع اضطراب ۶
- انحراف: عوامل انحراف ۶
- انسان: عهد انسان ها با خدا ۸ ; عهد شکنى انسان ها ۸
- توحید: افعالى ۷
- حوّا: اجابت دعاى حوّا ۱ ; اعطاى فرزند به حوّا ۱، ۴، ۵ ; خواسته هاى حوّا ۱ ; عهد حوّا با خدا ۵ ; عهدشکنى حوّا ۵ ; قصه حوّا ۱، ۴ ; کفران حوّا ۵ ; گرایشهاى حوّا ۴
- خدا: اختیارات خدا ۳ ; افعال خدا ۲ ; تنزیه خدا ۹ ; زمینه فراموشى خدا ۶، ۸ ; وحدانیت خدا ۹
- دعا: اجابت دعا ۲
- ذکر: آثار ذکر خدا ۱۰
- شرک: زمینه شرک ۶ ; زمینه شرک افعالى ۷ ; موانع شرک ۱۰
- عهدشکنى: زمینه عهدشکنى ۸
- فرزند: اعطاى فرزند ۳
- نوزاد: منشأ سلامتى نوزاد ۳، ۷
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۶، ح ۱، ب ۱۵ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۰۸، ح ۳۹۷.