النساء ٦٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۲۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

آنها کسانی هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، می‌داند. از (مجازات) ِ آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!

آنها كسانى هستند كه خدا از آنچه در دل‌هاى آنهاست آگاه است. پس، از آنان روى گردان و پندشان ده و با آنان سخنى رسا و مؤثر در جانشان بگو
اينان همان كسانند كه خدا مى‌داند چه در دل دارند. پس، از آنان روى برتاب، و[لى‌] پندشان ده، و با آنها سخنى رسا كه در دلشان [مؤثّر] افتد، بگوى.
اینانند که خدا از قلب آنها آگاه است، تو (ای رسول) از آنان روی بگردان و آنها را نصیحت کن و به گفتار دلنشین و مؤثر با ایشان سخن بگو.
اینان کسانی هستند که خدا آنچه را که [از نیّات شوم، کینه و نفاق] در دل های آنان است می داند؛ بنابراین از آنان روی برتاب، و پندشان ده، و به آنان سخنی رسا که در دلشان اثر کند بگوی.
خداوند از دلهايشان آگاه است. از آنان اعراض كن و اندرزشان بده به چنان سخنى كه در وجودشان كارگر افتد.
اینان کسانی هستند که خداوند ما فی‌الضمیرشان را می‌داند، پس از ایشان روی بگردان و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان مؤثر افتد بگو
اينان كسانى‌اند كه خدا آنچه را در دلهاشان هست مى‌داند، پس از آنها روى بگردان و پندشان ده و به آنان گفتارى رسا كه در جانشان بنشيند بگو.
آنان کسانیند که خداوند می‌داند در دلهایشان چیست (و پندارشان بر چه روال و گفتارشان در چه مسیری است). پس از ایشان کناره‌گیری کن (و به سخنانشان توجّه مکن و به سوی حق دعوتشان نما) و اندرزشان بده و با گفتار رسائی که به (اعماق) درونشان رسوخ کند با آنان سخن بگوی (و نتائج اعمالشان را بدیشان گوشزد نما).
ایشان همان کسانند که خدا می‌داند چه در دل‌هاشان دارند؛ پس از آنان روی بگردان و پندشان ده و برایشان سخنی در (ژرفای) جان‌هاشان برگوی.
آنانند که خدا می‌داند آنچه در دلهای ایشان است پس روی گردان از ایشان و اندرز ده ایشان را و بگو ایشان را به دلهای ایشان گفتاری رسا


النساء ٦٢ آیه ٦٣ النساء ٦٤
سوره : سوره النساء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَعْرِضْ عَنْهُمْ»: از ایشان روی بگردان. مراد عدم توجّه به منافقان و خودداری از معاقبه آنان به خاطر مصلحت در آن زمان و اوان است. «بَلِیغاً»: رسا. مؤثّر.


تفسیر

نکات آیه

۱- خداوند، آگاه به اسرار درونى منافقان (اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۲- خداوند، آگاه به نیّات و اسرار درونى انسان (یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۳- عذرتراشیهاى بى پایه منافقان، در مورد عملکرد نارواى خود در برابر پیامبر (ص) (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً. اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۴- دروغگویى منافقان، در ادعاى خیرخواهى و صلحجویى (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً. اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۵- دوگانگى نیّت و گفتار منافقان (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً. اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۶- نیات پلید و پنهان منافقان، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پیامبر (سنّت) (ان یتحاکموا الى الطّاغوت ... ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً. اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم)

۷- هشدار خداوند به منافقان مبنى بر افشاى نیات پلید آنان (اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم) ابهام در «ما فى قلوبهم» گویاى این معناست که منافقان در مراجعه به طاغوت نیّتهاى پلیدى در دل داشتند که تنها خدا از آن آگاهى داشت.

۸- پیامبر (ص)، موظّف به چشمپوشى از خطاى کسانى که از مراجعه به طاغوت، اظهار ندامت کردند. (ثم جاؤک یحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً ... فاعرض عنهم) کلمه «اعراض»، به قرینه «عظهم» (آنان را نصیحت کن»، به معناى اعراض از عقوبت و خطاى آنان است، نه به معناى دورى از آنان.

۹- پیامبر (ص)، موظّف به موعظه منافقانى که از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت کردند. (یریدون ان یتحاکموا الى الطّاغوت ... فاعرض عنهم و عظهم)

۱۰- شرح صدر، گذشت و تحمّل برخوردهاى مخالفین، از وظایف رهبران الهى (اولئک الّذین ... فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بلیغاً)

۱۱- روش برخورد پیامبر (ص) با منافقان، برخاسته از تعلیم خداست. (اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بلیغاً)

۱۲- لزوم هشیارى پیامبر و رهبران الهى، در برخورد با شگردهاى منافقان (ان اردنا الّا احساناً و توفیقاً. اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم) خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پیامبر (ص) مى آموزد که عذر منافقان دروغ و بى پایه است تا به این وسیله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر این اساس، پایه ریزى نماید.

۱۳- موضعگیرى سازنده، همراه با پند و اندرز پنهانى، روش برخورد با منافقان (فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بلیغاً) چنانچه «فى انفسهم» متعلّق به «قل» باشد، به این معناست که این گفتار پندآموز تو باید در بین خود آنان و به دور از چشم دیگران باشد.

۱۴- موعظه باید به گونه اى باشد که در وجود شنونده کارگر اُفتد. (و قل لهم فى انفسهم قولا بلیغاً) با توجّه به این احتمال که «فى انفسهم» متعلق به «بلیغاً» باشد، معناى جمله چنین است: به آنان سخنى بگو که مؤثر در جان آنان باشد.

۱۵- برخورد با گروهها و قشرهاى جامعه، باید بر اساس آگاهى و اطلاعات صحیح از آنان باشد. (اولئک الّذین یعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم) چون خداوند نخست پیامبرش را به درون و نیّت منافقان آگاه ساخت و آنگاه دستورات لازم و نحوه برخورد را به او خاطر نشان ساخت.

روایات و احادیث

۱۶- لزوم دورى جستن از منافقین مخالفت کننده با حکم خدا و رسول (ص)، به دلیل نگون بختى و گرفتارى ایشان به عذاب الهى (و اذا قیل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول ... فاعرض عنهم) امام کاظم (ع) در بیان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت علیهم کلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب ... .[۱]

موضوعات مرتبط

  • انسان: اسرار انسان ۲
  • پشیمانى: اظهار پشیمانى ۸، ۹
  • خدا: تعالیم خدا ۱۱ ; عذاب خدا ۱۶ ; علم غیب خدا ۱، ۲
  • خطاء: عفو خطاء ۸
  • روابط اجتماعى:۱۵
  • رهبرى: زیرکى رهبرى ۱۲ ; مسؤولیت رهبرى ۱۰، ۱۲
  • زیرکى: اهمیت زیرکى ۱۲
  • سنّت: اعراض از سنّت ۶
  • شرح صدر: اهمیت شرح صدر ۱۰
  • طاغوت: مراجعه به طاغوت ۸، ۹
  • عفو: اهمیّت عفو ۱۰
  • محمّد (ص): اعراض از محمّد (ص) ۶ ; محمّد (ص) و منافقان ۱۱، ۱۲ ; مخالفان محمّد (ص) ۱۶ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۸، ۹
  • منافقان: اسرار منافقان ۱ ; اعراض از منافقان ۱۶ ; افشاى منافقان ۷ ; برخورد با منافقان ۱۱ ; پشیمانى منافقان ۹ ; خطر منافقان ۱۶ ; خیرخواهى منافقان ۴ ; دروغگویى منافقان ۴ ; روش برخورد با منافقان ۱۳ ; روش برخورد منافقان ۴ ; صلحخطلبى منافقان ۴ ; عذاب منافقان ۱۶ ; عذرخواهى منافقان ۳ ; عمل منافقان ۳ ; مکر منافقان ۱۲ ; منافقان و محمّد (ص) ۳، ۶ ; موعظه به منافقان ۹، ۱۳ ; نفاق منافقان ۵ ; نیّت منافقان ۶، ۷ ; هشدار به منافقان ۷
  • موضعگیریها:۱۳
  • موعظه: آداب موعظه ۱۴

منابع

  1. کافى، ج ۸، ص ۱۸۴، ح ۲۱۱ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۸۷، ح ۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۰۹، ح ۳۶۸ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۵۵، ح ۱۸۳.