هود ٦٨
کپی متن آیه |
---|
کَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ إِنَ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْداً لِثَمُودَ |
ترجمه
هود ٦٧ | آیه ٦٨ | هود ٦٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا»: انگار در آنجا بسر نبردهاند و هرگز ساکن آن دیار نبودهاند (نگا: اعراف / ، یونس / ). «أَلا بُعْداً لِّثَمُودَ»: (نگا: هود / ).
تفسیر
- آيات ۶۱ - ۶۸ سوره هود
- معناى «إنشاء» و «استعمار»، در جمله: «هُوَ أنشَأكُم مِنَ الأرضِ»
- استدلال براى عدم جواز عبادت غير خدا
- پاسخ قوم ثمود، به دعوت صالح «ع»
- قوميت پرستى و مليت گرايى، دو عامل، در ردّد عوت حضرت صالح «ع»
- جواب حضرت صالح «ع»، به دلايل قوم خود
- بحث روايتى: (داستان ناقه صالح و قوم ثمود)
- گفتاری در باره داستان صالح «ع»، در چند فصل
- ۱- ثمود، قوم صالح «علیه السلام»
- ۲- بعثت صالح «عليه السلام»
- ۳- شخصيت صالح «عليه السلام»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ «68»
آنچنان (قوم ثمود در اثر اين صيحه و زلزله نابود شدند) كه گويى هرگز در آنجا ساكن نبودهاند، بدانيد كه همانا ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند. بدانيد كه ثمود (از رحمت الهى) دور باد.
نکته ها
«جاثِمِينَ»، از «جَثْم» به معناى نشستن بر زانو ويا افتادن به روى است، حالتى مثل برقگرفتگى كه انسان را در هر حالى كه هست خشك مىكند وقدرت فرار را از او مىگيرد.
كلمهى «يَغْنَوْا» از ماده «غنى» به معناى اقامت در مكانى است.
پروندهى قوم لجوج و ستمگر ثمود در اين آيه بسته مىشود.
حضرت صالح عليه السلام از انبياى عرب و قوم ثمود بوده كه در وادى القرى (سرزمينى ميان مدينه و شام) زندگى مىكردند و شغلشان كشاورزى و باغدارى بوده است. نام حضرت صالح عليه السلام در تورات كنونى نيست. «1»
همان گونه كه امروزه وقتى هواپيماهاى مافوق صوت، ديوار صوتى را مىشكنند، در اثر صداى مهيب ناشى از آن شيشهها خرد مىشود، زنان باردار سقط مىكنند و ضربان قلبها تند مىگردد، پايان عمر جهان نيز با صيحهاى همراه خواهد بود كه به واسطهى آن همه چيز در هم فرو خواهد ريخت. «ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ» «2»
«1». تفسير الميزان.
«2». يس، 49.
جلد 4 - صفحه 88
چنانكه قيامت و صحنه محشر هم به واسطهى صيحهاى پديد خواهد آمد. «إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً، فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» «1»
پیام ها
1- نزول قهر و عذاب الهى بر ستمكاران، نتيجهى ظلم وستم خود آنهاست. «أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
2- كيفر الهى فقط در قيامت نيست، ظلم و ستم، در همين دنيا نيز كيفر داده مىشود. «أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها: گوئيا هرگز نبودهاند در آن خانهها. در تفسير وسيط نقل نموده كه خداى تعالى بدان صيحه هلاك نمود تمام قوم ثمود را در مشارق و مغارب و بيابان و كوهها مگر يك مرد، او را أبو دغال گفتندى. و از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند: أبو دغال كيست، فرمود: پدر قبيله ثقيف. أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ: آگاه باشيد بدانيد بدرستى كه قوم ثمود انكار كردند پروردگار خود را. أَلا بُعْداً لِثَمُودَ: بدانيد دورى از رحمت حق ثابت است براى قوم ثمود به سبب كفر و قبول نكردن ايمان را به سوء اختيار با ظهور آيات الهيه و بينات سبحانيّه. و در اين فرمايش تنبيه است بر آنكه عذاب آنها به استحقاق بود نه ظلم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)
ترجمه
و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است
گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى
و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك
پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعدهايست غير دروغ
پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا
و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانههاشان بر جاى ماندگان
گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.
تفسير
خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفتهاند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيلهاى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفهاى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفتهاند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور
جلد 3 صفحه 94
بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آوردهاى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائدهاى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهرهمند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر
جلد 3 صفحه 95
تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَأَن لَم يَغنَوا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُم أَلا بُعداً لِثَمُودَ (68)
مثل اينكه اصلا نبودند در آن منازل آگاه باشيد محققا ثمود كافر شدند پروردگار خود را آگاه باشيد دوري و بعد از رحمت الهي ثمود راست.
كَأَن لَم يَغنَوا فِيها غني دارايي است لم يغنوا عدم و جدان است ضمير فيها راجع بديار است گويا اينها مثل اينكه نه داري بوده و نه ساكن دار زيرا بكلي آثار آنها منهدم شد و عمارات ويران گرديد بقول آن لر که گفت نه خاني آمده و نه خاني رفته فقط اجساد گنديده متعفّن آنها که نشانه خزي و عذاب است باقي مانده.
أَلا إِنَّ ثَمُودَ قوم صالح كَفَرُوا رَبَّهُم بدتر از شرك زيرا که منكر خدا شدند الا بعدا از خدا و از رسول و دين و اخلاق و اعمال صالحه و رحمت و فضل الهي لثمود قوم صالح.
85
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 68)- آن چنان مردند و نابود شدند و آثارشان بر باد رفت که: «گویی هرگز در آن سرزمین ساکن نبودند» (کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها).
«بدانید قوم ثمود نسبت به پروردگار خود کفر ورزیدند و فرمانهای الهی را پشت سر انداختند» (أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ).
«دور باد قوم ثمود از لطف و رحمت پروردگار و نفرین بر آنها» (أَلا بُعْداً لِثَمُودَ).
نکات آیه
۱- عذاب نازل شده بر قوم ثمود ، موجب نابودى آنان و تخریب آثار زندگانى در دیار ایشان شد. (کأن لم یغنوا فیها) «غِنىً» (مصدر لم یغنوا) به معناى اقامت کردن و سکنى گزیدن است. ضمیر در «فیها» به «دیار» در آیه قبل برمى گردد و جمله «کأن لم یغنوا فیها»; یعنى، گویا قوم ثمود در دیارشان اقامت نکرده بودند و این کنایه از بین رفتن دیار آنان است.
۲- قوم ثمود، ربوبیت خداوند را انکار کردند و از فرمانش سرپیچى نمودند. (ألا إن ثمودا کفروا ربهم) چون «ربهم» بدون واسطه حرف «باء» مفعول براى «کفروا» قرار گرفته است، مى توان گفت در «کفروا» معناى عصیان و نافرمانى اشراب شده است; یعنى: عصوا ربهم کافرین به.
۳- سرپیچى قوم ثمود از فرمانهاى خداوند ، موجب گرفتارى آنان به عذاب استیصال شد. (کأن لم یغنوا فیها ألا إن ثمودا کفروا ربهم)
۴- قوم ثمود بر اثر نافرمانى خداوند ، سزاوار هلاکت و دورى از رحمت الهى شدند. (ألا بُعدًا لثمود) توضیحِ کلمه «بُعداً» در آیه ۶۰ ذیل برداشت شماره ۵ آورده شد.
موضوعات مرتبط
- ربوبیت خدا: مکذبان ربوبیت خدا ۲
- رحمت: محرومان از رحمت ۴
- عذاب: موجبات عذاب استیصال ۳
- عصیان: آثار عصیان از خدا ۳، ۴; عصیان از خدا ۲
- عصیانگران: ۲
- قوم ثمود: آثار عذاب قوم ثمود ۱; تاریخ قوم ثمود ۱، ۴; عصیان قوم ثمود ۲، ۳، ۴; عوامل هلاکت قوم ثمود ۴; کفر قوم ثمود ۲; موجبات عذاب قوم ثمود ۳; موجبات محرومیت قوم ثمود ۴; نابودى سرزمین قوم ثمود ۱; هلاکت قوم ثمود ۱
منابع