هود ١٣
کپی متن آیه |
---|
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ |
ترجمه
هود ١٢ | آیه ١٣ | هود ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اَمْ»: یا. بلکه. «مِثْلِهِ»: مانند آن. مِثْل صفت اوّل (سُوَرٍ) است و با موصوف خود میتواند مطابقت بکند یا نکند (نگا: مؤمنون / ، اعراف / . «مُفْتَرَیَاتٍ»: به هم بافتهها. ساختههای دروغین. صفت دوم (سُوَرٍ) است. «مِن دُونِ اللهِ»: سوای خدا. جار و مجرور متعلّق به فعل (أُدْعُوا) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵ - ۱۶ سوره هود
- پنهان شدن مشركان براى پرهيز از روبرو شدن با دعوت پيامبر «ص»
- خداوند متعال، ضامن رزق همه جنبندگان است
- مراد از خلقت آسمان ها و زمین، در شش روز
- معناى این که فرمود: «وَ كَانَ عَرشُهُ عَلَى المَاء»
- اثبات وجود ملائكه، قبل از خلقت آسمان ها و زمين، از آیه شریفه
- مراد كفار از اين كه مسأله معاد و بعث بعد از مرگ را «سحر» خواندند
- مقصود از كلمۀ «امت»، در آيه: «وَ لَئِن أخَّرنَا عَنهُمُ العَذَابُ إلَى أُمَّةٍ مَعدُودَة»
- عذابى كه كفار آن را مسخره مى كردند، آنان را فرا خواهد گرفت
- صبر و عمل صالح، جدای از ايمان نيستند
- توضيح درباره معنای آیه: «فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعضَ مَا يُوحَى إلَيك...»
- پاسخ خداوند، به چون و چراى كفار درباره نزول قرآن
- اگر مى گویید «قرآن»، افتراء است، شما نيز همانند آن را بیاورید
- تحدی به آوردن «مثل قرآن»، شامل معارف قرآن نيز هست
- نقد سخن برخی از مفسران، در باره «تحدی» و «اعجاز قرآن»
- با عجز از آوردن مثل قرآن، راهی جز یقین به الهی بودن قرآن نمی ماند
- معنای این که: «قرآن، به علم خدا نازل شده»، چیست؟
- نتيجه عمل، تابع عوامل پديد آورنده عمل است
- بحث روايتى: (روایاتی در ذیل آیات گذشته)
- رواياتى در ذيل جملۀ «لِيَبلُوَكُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «13»
يا اينكه مىگويند: (او) قرآن را از پيش خود بافته و ساخته است! بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره مثل اين از پيشِخود ساختهها، بياوريد و (براى اين كار) هر كس از غير خداوند را كه مىخواهيد (نيز به كمك) دعوت كنيد.
نکته ها
قرآن، تنها از نظر فصاحت و بلاغت معجزه نيست، بلكه از نظر معارف، مواعظ، براهين، اخبار غيبى و قوانين نيز معجزه است، زيرا جملهى «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت از همهى مردم است، نه فقط عربهايى كه فصاحت و بلاغت قرآن را مىفهمند، چنانكه در آيهى ديگرى نيز مىفرمايد: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» اگر تمام انس و جنّ جمع شوند نمىتوانند مثل قرآن را بياورند. «1»
جهات اعجاز قرآن بسيار است: حلاوت و شيرينى الفاظ آن در قرائت، يكنواخت بودن محتواى آن با آنكه در مدّت 23 سال نازل شده است، بيان علومى كه تا آن زمان خبرى از آنها نبود، پيشگويى امورى كه بعداً به وقوع پيوست، اخبار از تاريخ اقوام گذشته كه نشانى از آنها باقى نمانده است، بيان قوانينى جامع و كامل در همهى ابعاد فردى و اجتماعى زندگى انسان، دور ماندن از هرگونه تحريف، تغيير، كهنه شدن و به فراموشى سپرده شدن در طول قرنهاى متمادى.
با اين همه تخفيف و آن همه تحريك، باز هم بشر عاجز است. قرآن در يكجا مىفرمايد:
مثل تمام قرآن را بياوريد، «أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ» «2»، يكجا مىفرمايد: مثل ده سورهى قرآن بياوريد (همين آيه)، جاى ديگر باز هم تخفيف داده و مىفرمايد: يك سوره مثل قرآن
«1». اسراء، 88.
«2». اسراء، 88.
جلد 4 - صفحه 32
بياوريد. «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» «1» علاوه بر اين تخفيفها، انواع تحريكها را نيز بكار برده است. يكجا مىفرمايد: اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند، نمىتوانند. يكجا مىفرمايد: از همهى مغزهاى كرهى زمين دعوت كنيد، امّا هرگز نمىتوانيد كه مثل قرآن بياوريد. تاريخ نيز ثابت كرده است كه دشمنانى كه جنگهاى بسيارى عليه اسلام بهراه انداختهاند، توطئهها چيدهاند، امّا هرگز نتوانستند حتّى يك سوره مثل قرآن بياورند، آيا معجزه غير از اين است؟
پیام ها
1- كفّار بجاى آنكه دليل وبرهانى بياورند، به پيامبر صلى الله عليه و آله تهمت مىزدند كه قرآن ساختهى خود توست، نه كلام خدا. «يَقُولُونَ افْتَراهُ»
2- قرآن، معجزهى جاودان تاريخ است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «13»
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ: بلكه مىگويند كافران كه محمد صلّى اللّه عليه و آله بافته
«1» تفسير عياشى ج 2 ص 141.
جلد 6 - صفحه 34
و افترا نموده، آنچه را كه گويد به من وحى شده يعنى قرآن را از پيش خود ساخته. «1» حق تعالى براى الزام آنان در جواب فرمايد: قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ: بگو: پس بياوريد ده سورهاى مثل قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن نظم در حالتى كه بافته و ساخته شما باشد. حاصل آنكه زعم شما آن است كه قرآن را نزد خود مىتوان بافت؛ شما كه در فصاحت مهارت كامل داريد، انشا كنيد كلامى مثل قرآن. وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و بخوانيد براى معاونت و مساعدت بر معارضه هر كه را قدرت داريد. از غير خداى تعالى، تا به هيئت اجتماعيه در مقام معارضه برآئيد. إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ: اگر هستيد راستگويان در ادعا كه قرآن مفترى و مختلق است.
برهان: بر صاحبان دانش از طرز كلام، و ارباب بينش از خواص و عوام، ظاهر و هويدا است كه سبك آيات معجز نظام خالق الانام معلوم است كه قائل آن كمال اعتماد و نهايت وثوق را به آن داشته و شواهد اعجاز از انجام و آغاز آن به وجوه متعدده گواهى باشد اما:
1- در مقام تحدّى به يك آيه اكتفا نفرمود كه مبادا در جنب آيات كثيره مستهلك و به نظر نيايد.
2- آنكه همه را در يك سوره و يك جا جمع ننموده بلكه در مواضع عديده به اقسام مختلفه ذكر فرموده تا خواننده هميشه متذكر و فراموش نكند.
3- آنكه در تحدّيات آيات متشابهه و كلمات مجمله قرار نداد بلكه تمامى صريح الدلالهاند بر اصل مدعا.
4- آنكه امر نفرمود قرآن را در صندوق نهند و آن را به همه كس ندهند، مانند يهود و نصارا كه كتب اصلى را مخفى دارند.
5- آنكه عجز خلق را اختصاص به زمانى دون زمانى نداد بلكه به لفظى كه دلالت بر تأييد دارد، نفى تمكن و اقتدار از اتيان به مثل آن را نمود و صريحا به نداى بلند در جامعه عالم اعلام فرمود كه تا روز قيامت اگر تمام جن و انس جمع
«1» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 147.
جلد 6 - صفحه 35
شوند براى آوردن يك سوره مثل قرآن، هر آينه عاجز باشند؛ با آنكه عجز در زمان ادعا اثبات مدعا را مىنمود.
6- آنكه عجز را تخصيص به تمام قرآن نداد، بلكه اتيان به ده سوره سهل است به يك سوره هم اكتفا نمود. بديهى است اتيان به تمام قرآن اشكل از اتيان يك سوره باشد. انتقال از اشكل به اسهل را جهتى بجز اطمينان به عدم تمكن هيچ نيست.
7- آنكه سوره را تخصيص نداد به سورههاى مشتمله بر آياتى كه فصحا اعتراف به عجز و آن را در اعلى درجه فصاحت و بلاغت دانستند. بلكه فرمود:
همه آن كلام خدا باشد هر سوره مىخواهيد مثل آن را بياوريد.
8- آنكه اذن عام داد در مساعدت و معاضدت بر معارضه به هر كه مىخواهيد و هر چه توانيد. پس وقتى ظاهر شد عجز شما در حال انفراد و اجتماع هر آينه اعجاز قرآن مسلم و نبوت آورنده آن محقق شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ «12» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «13» فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «14»
ترجمه
پس شايد تو ترك كننده باشى بعضى از آنچه را وحى ميشود بتو و تنگ ميشود بآن سينهات كه ميگويند چرا فرستاده نشد براى او گنجى يا نيامد با او فرشتهاى جز اين نيست كه تو بيم دهندهاى و خدا بر هر چيزى كار گذار است
يا ميگويند افتراء بسته آن را بگو پس بياوريد ده سوره مانند آن در حاليكه افتراء بسته شده باشند و بخوانيد هر كه را بتوانيد از غير خدا اگر باشيد راستگويان
پس اگر اجابت نكردند مر شما را پس بدانيد كه نازل نشده است مگر بر طبق دانش خدا و آنكه نيست خدائى مگر او پس آيا شما ثابتان در اسلاميد.
تفسير
گفتهاند پيغمبر اكرم از قرائت بعضى از آيات قرآن كه مشتمل بر لعن و سبّ اهل شرك و آلهه آنها بود خود دارى ميفرمود براى دفع شرّ و آزار آنها و آنكه مبادا از باب ياوه گوئى و هرزه سرائى بر سبيل استهزاء و سخريّه بگويند چرا خداوند گنجى از براى محمّد از آسمان نازل نكرد كه مانند پادشاهان براى خود تهيّه لشگر و اسلحه نمايد و محتاج بكمك مردم نباشد يا چرا با او ملكى نفرستاد كه تصديق او را نمايد و مردم قهرا معتقد برسالت او شوند و ايمان آورند لذا خداوند انشاء احتمال فرمود نه براى ترديد كه منافى با علم است بلكه براى افاده آنكه با اين سيره جاى اين احتمال است و نبايد بآن ادامه داد و دلتنگ از اقوال و اعمال آنها شد و اهميّت به قبول و ردّ مردم داد بلكه بايد رسول بوظيفه خود كه ابلاغ و انذار است عمل نمايد خواه قبول و اطاعت كنند خواه استهزاء و ردّ چون خداوند حافظ و نگهبان و نگهدار بندگان و عالم به احوال و افعال و اقوال آنها است خير را به اهلش ميرساند و شرّ را از او دفع ميفرمايد و جزاى افعال و اقوال را خواهد داد پس در كلّيه امور توكّل بحقّ و بى اعتنائى بخلق واجب و لازم است و اين خطاب براى آنستكه آنها مأيوس شوند از اينكه بتوانند به اين ياوه سرائيها جلوگيرى از اجراء غرض الهى نمايند و بدانند كه پيغمبر اكرم جدّا مأموريّت به انجام وظيفه دارد و الا ساحت مقدّس نبوى منزّه است از ملاحظه بيجا و مسامحه در اداء وظيفه و جهل بآن و در كافى از امام
جلد 3 صفحه 65
صادق عليه السّلام روايت شده است در شأن نزول اين آيه كه پيغمبر بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود كه من از خدا خواستم ميان من و تو دوستى اندازد اجابت فرمود و خواستم ميان من و تو برادرى قرار دهد قرار داد و خواستم تو را وصى من فرمايد فرمود پس دو نفر از قريش گفتند و اللّه يك صاع از خرما در خيك پوسيده محبوبتر است نزد ما از آنچه محمّد از خدايش خواسته پس چرا از خدا نخواست كه فرشتهاى فرستد براى معاونت او در دفع دشمنانش يا گنجى بفرستد كه رفع فقر و فاقه خود را بآن نمايد و اللّه هيچ حقّ و باطلى را از خدا نخواست مگر آنكه اجابت نمود ملتمس او را پس اين آيه نازل شد و قمّى ره و عيّاشى ره نيز قريب باين معنى را روايت نمودهاند و عيّاشى بر حديث خود علاوه نموده است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نماز با صوت بلند دعا كرد و همه شنيدند در باره امير المؤمنين عليه السّلام كه خدايا دوستى و محبّت على را در دلهاى اهل ايمان و هيبت و عظمت او را در دلهاى اهل نفاق جاى ده و ظاهرا مراد از اهل نفاق همان دو نفر و اتباع آن دو هستند از قبيل سوّمى و چهارمى و امثال آنها و نيز عيّاشى ره از زيد بن ارقم روايت نموده كه جبرئيل امين بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد بولايت على بن- أبي طالب عليه السّلام در شب عرفه و آنحضرت از ترس تكذيب اهل نفاق در اين امر به مضيقه افتاد و جماعتى را كه من هم در آنها بودم احضار فرمود و مشورت كرد كه در موسم حج بمردم ابلاغ فرمايد ما ندانستيم چه بگوئيم و گريان شد جبرئيل عرض كرد از ابلاغ امر الهى به جزع آمدى حضرت فرمود خير ولى خدا ميداند كه من از قريش چه چيزها ديدم وقتى كه اقرار برسالتم ننمودند تا مرا امر بجهاد فرمود و لشگر آسمانى بياريم فرستاد حال چگونه اقرار بولايت على عليه السّلام بعد از من مينمايند پس جبرئيل منصرف شد و صعود و نزول كرد و اين آيه را نازل نمود حقير عرض ميكنم ظاهرا بين اين روايت و روايات سابقه تنافى نباشد بلكه هر يك مؤيّد ديگرى است چون احتمال قوى دارد كه شب عرفه بعد از صعود جبرئيل پيغمبر اكرم آن فرمايش را كه در روايت كافى و غيره اوّلا نقل شد براى امتحان اصحاب فرموده باشد و بعد از اظهار آن دو نفر جبرئيل نزول و آيه را نازل نموده باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دعا فرموده و منتظر تكميل شرائط ابلاغ بوده تا روز هيجدهم ذو الحجّه كه مأموريّت خود را انجام داده است و انصاف آنستكه مناسب با اين خطاب عتاب آميز اين امر مهمّ است نه آيات مشتمله
جلد 3 صفحه 66
بر سب و شتم بت پرستان و آلهه آنها كه در قرآن بسيار است با آنكه توقع معجز بيجا و ياوه سرائى آنها هميشه بوده و هيچگاه مورد اعتناء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نبوده و حقير به تبع مفسّرين اوّلا تقرير و تقريب نمودم و در آيه دوم اشاره شده است بآنكه اگر كفّار يا منافقان واقعا طالب معجزهاند و قرآن را كه بزرگترين معجزه باقيه تو است منكرند كه از نزد خدا باشد و ميگويند تو آنرا از پيش خود انشاء و جعل نمودى و بدورغ نسبت بخدا دادى بگو شما كه عرب فصيح بليغ تحصيل كرده تاريخ دانيد ده سوره مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن نظم و ترتيب و اشتمال بر مواعظ و نصائح و حكم و معارف و قصص و حكايات از پيش خود انشاء و جعل نمائيد با كمك يكديگر و هر كس را هم كه بتوانيد از فصحاء و بلغاء و دانشمندان ساير ملل دعوت كنيد براى معاونت و شركت در اين مقصود جز خدا اگر راستگو هستيد در اين نسبت كه بمن ميدهيد چون لازمه اين ادّعاء شما آنستكه بتوانيد مانند يك سوره يا ده سوره يا تمام قرآن انشاء و جعل نمائيد پس عدد ده خصوصيّتى ندارد لذا در جاى ديگر بمثل و سوره تحدّى و طلب شده است بلى چون عدد كامل است حسن دارد كه از باب مثال ذكر شود و در آيه سوم خطاب به اهل ايمان شده است براى وجود حضرت ختمى مرتبت در رأس ايشان به اين تقريب كه اگر بعد از اين تحدّى و طلب كفّار اجابت ملتمس شما را ننمودند بدانيد كه قادر نيست بر آوردن چنين كلامى احدى جز خدا و نازل نشده است قرآن جز از بحر علم محيط الهى و ثابت شويد در اسلام و دين حقّ و اعتناء نكنيد بهرزه گوئى و ياوه سرائى كفّار و اهل نفاق و محتمل است خطاب در اين آيه متوجّه بآنها باشد يعنى اگر اجابت ننمودند ساير ملل شما را در دعوتى كه از آنها نموديد براى معاونت خودتان در معارضه با قرآن بدانيد كه نازل از طرف خدا است و دست از دين باطل خود برداريد و موحّد و مسلمان شويد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ قُل فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ مُفتَرَياتٍ وَ ادعُوا مَنِ استَطَعتُم مِن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُم صادِقِينَ «13»
يا ميگويند که پيغمبر اينکه قرآن مجيد را افتراء بسته بخدا از جانب خدا نيست بگو اگر چنين است پس بياوريد شما بده سوره مثل قرآن که افتراء بسته شده و بخوانيد و دعوت كنيد براي كمك بخود هر قدر که ميتوانيد از مخالفين قرآن از غير خدا اگر راست ميگوييد.
أَم يَقُولُونَ ظاهر آيه عطف بجمله قبل است که گفتند لولا انزل عليه كنز او جاء معه ملك، كانّه يك دليل آنها بر تكذيب پيغمبر عدم نزول كنز و عدم مجيئي ملك است و يك دليل بودن قرآن مجيد افتراء بر خدا افتَراهُ مرجع ضمير قرآن مجيد است که ما يوحي اليك باشد، و افتراء اخص از كذب است يعني دروغ بغير بستن که فلان همچه گفت و همچه كرد با اينكه نگفته و نكرده پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مدعي بود که اينکه قرآن كلام خدا است و از جانب او نازل شده، آنها منكر بودند که از جانب خدا نيست و از او نازل نشده بلكه بافتهگي خود پيغمبر است باعانت بعضي از اصحابش مثل سلمان، در جواب آنها بفرما که اگر چنين است پس شما هم عرب هستيد و در فصاحت و بلاغت كم نظيريد و هم مسلك شما از كفار هم بسيار هستند از يهود و نصاري و مجوس و بسيار آنها هم عرب فصيح هستند قُل فَأتُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ که معناي معجزه اينست که از قدرت بشر خارج باشد و جز خداي متعال بر او قدرت نداشته باشد و پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هم يك بشر است او هم باراده خود قدرت ندارد.
اشكال- در اينجا ميفرمايد ده سوره در جاي ديگر ميفرمايد مثل قرآن در جاي ديگر يك سوره در سوره اسري ميفرمايد قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الإِنسُ وَ الجِنُّ
جلد 11 - صفحه 20
عَلي أَن يَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا يَأتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَو كانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهِيراً آيه 90 و در سوره بقره ميفرمايد وَ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلي عَبدِنا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثلِهِ وَ ادعُوا شُهَداءَكُم الاية آيه 21.
جواب- معجزه كلّ آن معجزه است بعض هم معجزه، قرآن هر سوره آن معجزه است و اينکه غاية تنزل است سوره اسري در مكه در اوائل بعثت پس از قضيه معراج نازل شده، اينکه سوره نيز در مكه پس از سوره اسري نزول پيدا كرده، سوره بقره در مدينه نازل شده كانّه اولا مثل آن را بياوريد اگر نميتوانيد ده سوره اگر قدرت نداريد يك سوره و اگر يك سوره هم قدرت نداريد بدانيد که از جانب خدا است و افتراء نيست مُفتَرَياتٍ ميگوييد اينکه افتراء است شما هم مثل آن از اينکه افتراها بياوريد.
وَ ادعُوا مَنِ استَطَعتُم مِن دُونِ اللّهِ هر كس را که قدرت و استطاعت داريد از حكماء و خطباء و دانشمندان و فصحاء و بلغاء و شعراء را دعوت كنيد از غير خدا زيرا فقط خداوند قدرت دارد غير او هر که باشد و هر چه باشد جز عجز و ناتواني چيزي ندارد إِن كُنتُم صادِقِينَ که ميگوييد قرآن مجيد افتراء است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- از آنجا که این بهانه جوییها و ایراد تراشیها به خاطر آن بود که آنها اصولا وحی الهی را منکر بودند و میگفتند: این آیات از طرف خدا نیست، اینها جملههایی است که «محمّد» به دروغ بر خدا بسته، لذا در این آیه به پاسخ این سخن با صراحت هر چه بیشتر پرداخته، میگوید: «آنها میگویند: او (پیامبر) آنها را به خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
«به آنها بگو: اگر راست میگویید (که اینها ساخته و پرداخته مغز بشر است) شما هم ده سوره همانند این سورههای دروغین بیاورید و از هر کس میتوانید- جز خدا- برای این کار دعوت کنید» (قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
ج2، ص331
نکات آیه
۱- مشرکان عصر بعثت ، قرآن را دروغهایى ساخته و پرداخته دست پیامبر(ص) قلمداد مى کردند. (أم یقولون افتریه) «إفتراه» به معناى دروغ بافتن است. ضمیر فاعلى در «إفتراه» به پیامبر(ص) برمى گردد.
۲- قرآن در تحدى با مشرکان ، آنان را به آوردن ده سوره همانند سوره هاى قرآن فراخواند و آنان را به مبارزه طلبید. (أم یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله)
۳- خداوند ، براى آوردن سوره هایى همانند قرآن ، هیچ شرط و محدودیتى را پیش روى انسانها قرار نداده است. (فأتوا بعشر سور مثله مفتریت وادعوا من استطعتم) «من» در «من استطعتم» شامل جن و انس ، عرب و عجم و ... مى شود و این بدان معناست که در آوردن همانند براى قرآن ، هیچ محدودیتى فرض نشده است.
۴- خداوند ، انسانها را در ارائه همانند براى قرآن ، به آوردن مطالب حقیقى و واقعى ملزم نکرده است. (فأتوا بعشر سور مثله مفتریت) توصیف «عشر سور» به «مفتریات = بافته هاى دروغین» گویاى این معناست که: خداوند انسانها را درآوردن هم طراز براى قرآن، به ارائه مطالب و محتوایى حقیقى و واقعى همانند قرآن ملزم نمى کند; بلکه همانندى در فصاحت و بلاغت و شیوایى سخن را کافى مى داند.
۵- مشرکان براى ساختن سوره هایى همانند قرآن، به کمک خواهى از هرکس مجاز بودند. (وادعوا من استطعتم)
۶- خداوند ، چگونگى استدلال علیه مشرکان و ادعاهاى نارواى آنان را به پیامبر(ص) تعلیم مى داد. (أم یقولون افتریه قل فأتوا) برداشت فوق ، از کلمه «قل» که خطاب به پیامبر است ، استفاده مى شود.
۷- آوردن همانند براى قرآن ، تنها در توان خداوند است. (وادعوا من استطعتم من دون الله) قید «من دون الله» به این معنا نیست که از خدا کمک نخواهید; بلکه در کنار تأکید بر شمول و عموم (من استطعتم) این حقیقت را بیان کرده است که آوردن همانند براى قرآن ، تنها در توان خداوند است.
۸- قرآن در عصر پیامبر(ص) ، به بخشهایى به نام «سوره» تقسیم بندى شده بود. (فأتوا بعشر سور مثله)
۹- اثبات راستى و درستى ادعاها ، منوط به ارائه دلیل و برهان است. (قل فأتوا بعشر سور مثله ... إن کنتم صدقین) «فأتوا بعشر سور» در حقیقت جواب شرط (إن کنتم ...) است; یعنى ، اگر در ادعاى خویش راستگو هستید ، آن را با آوردن ده سوره همانند آن ثابت کنید.
موضوعات مرتبط
- ادعا: اهمیت برهان در ادعا ۹; شرایط اثبات ادعا ۹
- اعداد: عدد ده ۲
- خدا: اختصاصات خدا ۷; تعالیم خدا ۶
- قرآن: تاریخ قرآن ۸; تحدى قرآن ۲; تحدى مطلق قرآن ۳، ۴، ۵; سوره بندى قرآن ۸; قرآن در صدراسلام ۸; قرآن و مشرکان ۲; همانندسازى براى قرآن ۲، ۳، ۴، ۵، ۷
- محمد(ص): احتجاج محمد(ص) ۶; افترا به محمد(ص) ۱; محمد(ص) و مشرکان ۶; معلم محمد(ص) ۶
- مشرکان: ادعاهاى بیجاى مشرکان ۶; افتراهاى مشرکان صدراسلام ۱; مشرکان صدر اسلام و قرآن ۱; مشرکان و قرآن ۵
منابع