النحل ١٠٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۶ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
مَنْ‌ کَفَرَ بِاللَّهِ‌ مِنْ‌ بَعْدِ إِيمَانِهِ‌ إِلاَّ مَنْ‌ أُکْرِهَ‌ وَ قَلْبُهُ‌ مُطْمَئِنٌ‌ بِالْإِيمَانِ‌ وَ لٰکِنْ‌ مَنْ‌ شَرَحَ‌ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ‌ غَضَبٌ‌ مِنَ‌ اللَّهِ‌ وَ لَهُمْ‌ عَذَابٌ‌ عَظِيمٌ‌

ترجمه

کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!

ترتیل:
ترجمه:
النحل ١٠٥ آیه ١٠٦ النحل ١٠٧
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُکْرِهَ»: مجبور گردد. وادار شود. «قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ»: دل او ثابت بر ایمان و ماندگار بر آن است. «مَن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً»: کسی که از کفر خوشحال و بدان معتقد گردد. واژه (صَدْراً) تمییز است. «شَرَحَ»: مراد از شرح صدر، باز کردن آن برای قبول و پذیرش چیزی است (نگا: أنعام / طه / ، شرح / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گوید: این آیه درباره عمار یاسر نازل شده. هنگامى که مشرکین در مکه او را به انواع عذاب و شکنجه دچار کرده و مجبور نموده بودند که از دین رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برگردد، گویند: او را در چاهى آویزان کرده بودند تا کفر را بر زبان جارى سازد.

عمار به ناچار در چنین موقعى کفر را بر زبان جارى ساخت در حالتى که قلب او مطمئن و سرشار از ایمان بوده است سپس با حالت جزع و زارى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد. پیامبر فرمود: اى عمار آیا قلب تو سرشار از ایمان مى باشد یا نه؟ عمار گفت: آرى یا رسول اللّه با اطمینان کامل قلب من مملو از ایمان است سپس این آیه نازل گردید.[۱]

تفسیر

نکات آیه

۱- میل و گرایش به کفر پس از پذیرش ایمان (ارتداد)، موجب خشم شدید الهى است (من کفر بالله من بعد إیمنه ... فعلیهم غضب من الله)

۲- لزوم پایدارى بر ایمان، پس از ورود به جرگه مؤمنان (من کفر بالله من بعد إیمنه ... فعلیهم غضب من الله)

۳- جواز تقیه در دین و اظهار لفظى کفر در شرایط اجبار و اکراه، با وجود ایمان استوار قلبى (إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن)

۴- برخى از مسلمانان صدراسلام (مانند عماریاسر) به خاطر فشارهاى شدید کافران - على رغم ایمان باطنى خود - الفاظ کفرآمیز بر زبان جارى کردند. (من کفر بالله من بعد إیمنه إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن) طبق شأن نزولى که درباره آیه آمده است، قضیه مربوط به عماریاسر است که از شدت شکنجه، سخنان کفرآمیز بر زبان جارى کرد.

۵- باورهاى قلبى انسان، ملاک واقعى ایمان و کفر اوست. (إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن)

۶- بر زبان راندن کلمات کفرآمیز در شرایط عادى و بدون اجبار و اکراه، جایز نیست. (من کفر بالله من بعد إیمنه إلاّ من أُکره ... فعلیهم غضب من الله)

۷- مؤمنان واقعى، منزه از کمترین تردید در مورد حقانیت ایمان و عقیده خویش (و قلبه مطمئنّ بالإیمن) برداشت فوق، بر این اساس است که منظور از «مطمئن بودن به ایمان» اطمینان داشتن به حقانیت و درستى باورهاى خود باشد.

۸- ارتداد، پذیرش قلبى کفر بدون هیچ اجبار و اکراهى و پس از اظهار ایمان (من کفر بالله من بعد إیمنه ... و لکن من شرح بالکفر صدرًا)

۹- ممنوعیت تقیه و اظهار لفظى کفر، براى کسانى که عمل آنان راه گرایش به کفر را براى دیگران بگشاید. * (و لکن من شرح بالکفر صدرًا) برداشت فوق، بر این احتمال استوار است که «لکن» استدراک از «من أکره» باشد; یعنى، در شرایط اکراه تقیه جایز است مگر براى کسى که تقیه وى موجب شود که مؤمنان دیگر در ایمان سست شوند و به کفر گرایش پیدا کنند.

۱۰- اکراه و اجبار، از موجبات رفع تکلیف است. (من کفر ... إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن) از اینکه خداوند اجازه فرموده است که در شرایط اکراه و اجبار، مى توان گفتار کفرآمیز به زبان آورد، به دست مى آید که تکلیف در شرایط اکراه و اجبار برداشته مى شود.

۱۱- اسلام و کفر، تنها به زبان و گفتار نیست. (من کفر بالله من بعد إیمنه إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمن و لکن من شرح بالکفر صدرًا فعلیهم غضب من الله) از آن جایى که خداوند کسانى که به زبان کافر شوند ولى قلباً مؤمن باشند را، از زمره کافران نشمرده و بلکه آنان را مؤمن دانسته است، مطلب فوق استفاده مى شود.

۱۲- اسلام، آیینى انعطاف پذیر و منطبق با هر شرایط و تحولات (من کفر ... إلاّ من أُکره ... و لکن من شرح بالکفر صدرًا فعلیهم غضب من الله) از اینکه خداوند اجازه فرمود که در شرایط اکراه و اجبار گفتار کفرآمیز به زبان آورد به دست مى آید که اسلام، آیینى است با هر شرایط و تحولات اجتماعى در زندگى بشر قابل انطباق و انعطاف پذیر است و شرایط و تحولات زندگى بشرى را در احکام خویش لحاظ کرده است.

۱۳- مرتدان، مورد غضب و خشم خداوندند. (من کفر بالله من بعد إیمنه ... فعلیهم غضب من الله)

۱۴- مرتد، داراى عذابى بزرگ است. (من کفر بالله من بعد إیمنه ... لهم عذاب عظیم)

۱۵- عذاب بزرگ، نمود خشم شدید الهى است. (فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم)

روایات و احادیث

۱۶- «عن أبى عبدالله(ع) قال: ... ما فرض على القلب من الإیمان فالأقرار و المعرفة ... و هو قول الله عزّوجلّ «إلاّ من أکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان ...»...;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: آنچه که از ایمان بر قلب واجب شده، اقرار و معرفت است ... و این است قول خداى عزّوجلّ «إلاّ من أکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان...»...».

۱۷- «عن أبى عبدالله(ع): ... أنزل الله عزّوجلّ فیه (عماربن یاسر) «إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان»...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... خداى عزّوجلّ آیه «إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان» را درباره [عماربن یاسر] نازل فرموده است ...».

۱۸- «بکربن محمد عن أبى عبدالله(ع) قال: إن التقیة ترس المؤمن و لا إیمان لمن لاتقیة له، قلت: جعلت فداک أرأیت قول الله تبارک و تعالى: «إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان» قال: و هل التقیة إلاّ هذا;[۴] بکربن محمد از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: تقیه سپر مؤمن است و ایمان ندارد کسى که تقیه نکند. بکر گفت: به امام عرض کردم: فدایت شوم! رأى شما درباره سخن خداى تبارک و تعالى «إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان» چیست؟ حضرت فرمود: آیا تقیه غیر از این است؟»

۱۹- «عن أبى عبدالله(ع) قال رسول الله(ص): رفع عن أمتى أربع خصال ... و ما أکرهوا علیه ... و ذلک قول الله عزّوجلّ ... «إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان»;[۵] از امام صادق(ع) روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: چهار چیز از امت من برداشته شده ... [یکى از آنها] چیزى است که با اکراه بر آنها تحمیل شود ... و این است فرموده خداى عزّوجلّ: إلاّ من أُکره و قلبه مطمئنّ بالإیمان».

موضوعات مرتبط

  • اجبار: آثار اجبار ۱۰
  • احکام ۶: احکام ۶ ثانوى ۳، ۱۰، ۱۹
  • ارتداد: آثار ارتداد ۱; مفهوم ارتداد ۸
  • اسلام: انعطاف پذیرى اسلام ۱۲; تاریخ صدر اسلام ۴; حقیقت اسلام ۱۱; ویژگیهاى اسلام ۱۲
  • اطمینان: مراد از اطمینان قلب ۱۶
  • اکراه: آثار اکراه ۱۰
  • ایمان: اهمیت استقامت در ایمان ۲; اهمیت ایمان قلبى ۱۱; ملاک ایمان ۵
  • تقیه: احکام تقیه ۳، ۹; اهمیت تقیه ۸; تقیه جایز ۳; تقیه ممنوع ۹
  • تکلیف: عوامل رفع تکلیف ۱۰
  • خدا: موجبات غضب خدا ۱; نشانه هاى غضب خدا ۱۵
  • دین: نفى اکراه در دین ۱۹
  • عذاب: اهل عذاب ۱۴; عذاب بزرگ ۱۴، ۱۵; مراتب عذاب ۱۴
  • عقیده: آثار عقیده ۵
  • عماریاسر: ایمان عماریاسر ۱۷; تقیه عماریاسر ۴; کفر اکراهى عماریاسر ۴
  • کافران: آثار تهدیدهاى کافران صدراسلام ۴
  • کفر: اظهار لفظى کفر ۳، ۶، ۹; تشویق به کفر ۹; حقیقت کفر ۱۱; ملاک کفر ۵
  • گرایشها: گرایش به کفر ۱
  • مؤمنان: اطمینان مؤمنان ۷; تنزیه مؤمنان ۷
  • مرتدان: عذاب مرتدان ۱۴; غضب بر مرتدان ۱۳
  • مسلمانان: اظهار لفظى کفر مسلمانان صدراسلام ۴
  • مغضوبان خدا ۱۳:
  • مکره: احکام مکره ۱۹

منابع

  1. چنان که ابن ابى حاتم در تفسیر خود این موضوع را نیز از ابن عباس روایت کرده است. صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره جماعتى نازل شده که آن‌ها را مجبور کرده بودند از دین اسلام برگردند. اینان عمار یاسر و پدرش یاسر و مادرش سمیه بوده و نیز صهیب و بلال و خباب بودند که کفار اینان را عذاب می‌نمودند، پدر و مادر عمار را کشتند و عمار آنچه که آن‌ها با زبان خواسته بودند، اجرا نمود. سپس خداوند این موضوع را به رسول خود خبر داد. مردم گفتند: عمار کافر شده، پیامبر فرمود: نه، چنین نیست بلکه دل عمار سرشار از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او توام مى باشد. بعد از این واقعه عمار گریه کنان نزد پیامبر آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه شده است؟ گفت: یا رسول اللّه شر و بدى به من روى آورده است زیرا از خدایان مشرکین به خوبى یاد کردم. پیامبر دست به چشمان عمار زد و به وى فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند، همان عمل را انجام بده سپس این آیه نازل گردید. چنان که ابن عباس و قتاده روایت کرده اند و نیز گویند درباره عده اى از اهل مکه نازل شده که ایمان آورده سپس براى رفتن به مدینه از مکه بیرون آمده بودند. در بین راه قریش به آن‌ها برخوردند و آن‌ها را شکنجه دادند که به کفر گرایند. اینان از روى اجبار به کفر گرائیده بودند، چنان که مجاهد روایت کرده است. گویند: پدر و مادر عمار نخستین شهداى اسلام بودند، برخى معتقدند آنانى که شکنجه دیدند عبارتند از: عیاش بن ابى‌ربیعة برادر رضاعى ابوجهل و ابوجندل بن سهیل بن عمرو و ولید بن ولید بن مغیرة و دیگران از اهل مکه و اینان آنچه داشتند به مشرکین دادند و مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و این آیه نازل گردید.
  2. کافى، ج ۲، ص ۳۴، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۸- ، ح ۲۳۵.
  3. کافى، ج ۲، ص ۲۱۹، ح ۱۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۹- ، ح ۲۳۷.
  4. قرب الأسناد، ص ۳۵، ح ۱۱۴; نورالثقلین ، ج ۳، ص ۸۹، ح ۲۴۱.
  5. کافى، ج ۲، ص ۴۶۲، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۹- ، ح ۲۳۹.