الأنبياء ٥٤
کپی متن آیه |
---|
قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ |
ترجمه
الأنبياء ٥٣ | آیه ٥٤ | الأنبياء ٥٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُبِینٍ»: واضح. روشن و آشکار.
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»
- مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است
- مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود
- ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را
- محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها
- تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»
- سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى
- مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است
- بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)
- چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «54»
(ابراهيم) گفت: به تحقيق كه شما و پدرانتان در گمراهى آشكار بوده و هستيد!
نکته ها
در آيات گذشته، سخن پيرامون تورات و قرآن بود، امّا در اين آيه خداوند مىفرمايد:
فرستادن پيامبران و كتب آسمانى، مسئله جديدى نيست و ما پيش از اينها نيز در زمان ابراهيم عليه السلام برنامهى دعوت منحرفان را داشتيم.
با نگاهى به تاريخچهى بتپرستى، به دست مىآيد كه ساختن مجسّمه در ابتدا، جنبهى
جلد 5 - صفحه 461
يادبود بزرگان را داشته كه تدريجاً حالت قداست به خود گرفته و به صورت پرستش آنها درآمده است. «1»
كلمهى «تماثيل» جمع «تمثال» به معناى مجسّمههاى بىروح است.
پیام ها
1- انبيا پيش از مبعوث شدن، مورد توجّه خداوند هستند. «مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ»
2- رشد واقعى آن است كه انسان را به يكتاپرستى برساند. رُشْدَهُ ... إِذْ قالَ لِأَبِيهِ ...
3- حضرت ابراهيم خود آمادگى پذيرش رشد را داشت. «رُشْدَهُ» و نفرمود:
«رشدا». (استعدادها وظرفيتهاى وجودى انسانها براى رشد متفاوت است)
4- در نهى از منكر، شرط سنّى وجود ندارد. «قالَ لِأَبِيهِ»
5- نهى از منكر را از نزديكان خود شروع كنيم. «قالَ لِأَبِيهِ»
6- در نهى از منكر، تعداد ملاك نيست، گاه مىبايست يك نفر در مقابل يك گروه قرار گيرد. «قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ» 7- در نهى از منكر، ابتدا به نهى از بزرگترين منكرات بپردازيم. «قالَ .. ما هذِهِ التَّماثِيلُ»
8- يكى از شيوههاى موفّق در نهى از منكر، مخاطب قرار دادن وجدانهاست.
«ما هذِهِ التَّماثِيلُ»
9- باطلها و منكرات را تحقير كنيم. «ما هذِهِ التَّماثِيلُ»
10- در نهى از منكر، مردم را از شخصيّت و كرامت انسانىشان آگاه سازيم. «أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ» و نفرمود «تعكفونها»
11- جلوه رشد در مبارزه با خرافات و ترك آن است. رُشْدَهُ .. إِذْ قالَ ...
12- پدران، زمينهساز انحرافات نسل خود هستند. «وَجَدْنا آباءَنا»
13- رفتار نياكان در تربيت فرزندان مؤثر است، هرچند برآن سفارش هم نكنند.
«1». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 462
«وَجَدْنا آباءَنا»
14- تقليد كوركورانه وتعصّب كور بر رفتار نياكان، مذموم و ممنوع است. «وَجَدْنا آباءَنا- أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»
15- در نهى از منكر، خجالت كشيدن، كنايهگويى و رودربايستى، جايگاهى ندارد. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
16- نه قدمت و نه كثرت، هيچكدام دليلى بر حقّانيت نيست. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
17- در عقائد بايد تكيهگاه استدلال باشد نه راه نياكان. وَجَدْنا آباءَنا ... آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ
18- گمراهى، درجاتى دارد. «ضَلالٍ مُبِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54)
قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: گفت ابراهيم عليه السلام به جواب آنان: هر آينه بتحقيق باشيد شما و پدران شما در گمراهى آشكارا. اين دليل است به بطلان تقليد كه ايشان را چون پرسيد به چه جهت بتان را مىپرستيد، هيچ حجت نداشتند جز تمسك به طريقه پدران خود؛ ابراهيم عليه السلام فرمود: شما و پدران شما در ضلالت بوديد. سخن ايشان منقطع شد و هيچ نتوانستند بگويند جز آنكه استبعاد نموده:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)
ترجمه
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه
جلد 3 صفحه 558
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.
تفسير
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمههاى بىشعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مىافتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بىسابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفتهاند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و
جلد 3 صفحه 559
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفتهاند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمههاى بىروحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چارهجوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.
جلد 3 صفحه 560
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ لَقَد كُنتُم أَنتُم وَ آباؤُكُم فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54)
حضرت ابراهيم فرمود: هر آينه بتحقيق هستيد شما و آباء شما در گمراهي آشكار.
ضلالت دو قسم است: يك قسم اينكه حقّ بر انسان مخفي ميشود و امر مشتبه ميشود مثل كسي که راه را گم كند و بيراهه رود اينکه قابل هدايت است که اگر راه نمايي او را متذكّر كند بر ميگردد، و اينها آن كفّار و مشركين و مخالفين هستند که به راهنمايي انبياء و أوصياء و علماء پس از اقامه معجزه و دليل بر ميگردند و در طريق حقّ وارد ميشوند. انبياء و ائمّه براي هدايت اينکه دسته و همچنين علماء أعلام آمدهاند.
جلد 13 - صفحه 195
و يك قسم ضلالت هست که اينها با هزار معجزه و دليل از طريق ضلالت خود بر نميگردند.
بر سيه دل چه سود خواندن وعظبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 54)- از آنجا که هیچ دلیلی نداریم که نیاکان عاقلتر و عالمتر از نسلهای بعد باشند، بلکه غالبا قضیه به عکس است چون با گذشت زمان علم و دانشها گستردهتر میشود، ابراهیم بلافاصله به آنها «پاسخ گفت: هم شما و هم پدرانتان بطور قطع در گمراهی آشکاری بودید» (قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
نکات آیه
۱- قوم ابراهیم و نیاکان آنان، در گمراهى آشکار قرار داشتند. (قال لقد کنتم أنتم و ءاباؤکم فى ضلل مبین )
۲- مخالفت قاطع و صریح ابراهیم(ع) با شرک و تقلید کورکورانه پدر و قوم خویش (إذ قال لأبیه و قومه ... لقد کنتم أنتم و ءاباؤکم فى ضلل مبین )
۳- بت پرستى و شرک، ضلالت و گمراهى آشکار است. (ما هذه التماثیل ... أنتم و ءاباؤکم فى ضلل مبین )
۴- فراوانى پیروان و سابقه تاریخى یک اندیشه، دلیل حقانیت آن نیست. (قالوا وجدنا ءاباءنا ... أنتم و ءاباؤکم فى ضلل مبین ) برداشت یاد شده از آن جا به دست مى آید که مردم بت پرست در پاسخ به اعتراض حضرت ابراهیم(ع)، مسأله سابقه تاریخى اندیشه بت پرستى و فزونى پیروان اندیشه شرک را مطرح کردند; ولى حضرت ابراهیم(ع) با گمراه خواندن آنان و اجدادشان چنین استدلالى را مردود دانست.
موضوعات مرتبط
- آزر: تقلید آزر ۲
- ابراهیم(ع): شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۲; قصه ابراهیم(ع) ۲
- بت پرستى: حقیقت بت پرستى ۳
- تاریخ: نقش تاریخ ۴
- تقلید: مبارزه با تقلید ۲
- جمعیت: نقش جمعیت ۴
- شرک: حقیقت شرک ۳
- عقیده: دلایل حقانیت عقیده ۴
- قوم ابراهیم: تاریخ قوم ابراهیم ۱; تقلید قوم ابراهیم ۲; گمراهى اجداد قوم ابراهیم ۱; گمراهى قوم ابراهیم ۱
- گمراهى: موارد گمراهى ۳
منابع