طه ١١٩
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنَّکَ لاَ تَظْمَأُ فِيهَا وَ لاَ تَضْحَى |
ترجمه
طه ١١٨ | آیه ١١٩ | طه ١٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَضْحَیا»: حرارت آفتاب سوزان به تو نمیخورد و گرمازده نمیگردی. مراد این است که کار کردن و رنجکشیدن در میان نیست.
تفسیر
- آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه
- تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»
- علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش، و معناى كلمۀ «فَتشَقىَ»، در آيه شريفه
- وجه مفرد آوردن جملۀ «تَشقَی»، در آيه: «فَقُلنَا يَا آدَمُ...»
- وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد
- بيان عدم منافات آيه: «وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ»، با عصمت انبياء
- بررسى گفتار بعضى مفسران، در معناى «معيشت ضنك»
- مقصود از نابينا محشور نمودن اعراض کنندگان از ياد خدا
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخی از آیات گذشته)
- روايت خواستگارى اميرمؤمنان «ع» از دختر ابوجهل، قطعا جعلی است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى «119»
ودر آنجا (بهشت)، نه تشنه مىشوى و نه از حرارت آفتاب آزار مىبينى.
نکته ها
گرچه شيطان در اينجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است، ولى در جاى ديگر به دشمنى او با همهى انسانها هشدار داده شده است. «عَدُوٍّ لَكُمْ» «1»
مراد از «تشقى» در اينجا، مشقّتهاى زندگى مادّى است كه از آيات بعدى استفاده مىشود كه مىفرمايد: در بهشت، گرسنگى، برهنگى و تشنگى نيست، يعنى اگر از بهشت بيرون شديد، به مشقّت مبتلا خواهيد شد.
پیام ها
1- از بزرگترين الطاف الهى بر بندگان، معرّفى خطر شيطان است. «هذا عَدُوٌّ»
2- جنگ و دشمنى ميان حقّ و باطل، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است.
«هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»
3- زن و مرد، هر دو در تيررس تبليغات دشمن و وسوسههاى شيطان قرار دارند.
«عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»
«1». نساء، 92.
جلد 5 - صفحه 400
4- سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است. «هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ»
5- زندگى در دنيا، همراه با مشقّت است. «فَتَشْقى» 6- نيازها و خواستههاى اوليّهى انسان در چهار چيز نمود پيدا مىكند: گرسنگى و تشنگى كه مشقّت درونى است وبرهنگى وبىمسكنى كه مشقّت بيرونى است و در آيه به هر چهار مورد اشاره شده است. «أَلَّا تَجُوعَ لا تَعْرى لا تَظْمَؤُا لا تَضْحى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119)
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها: و بدرستى كه تو تشنه نشوى در بهشت، زيرا چشمههاى صافى دائم جارى است بلكه تغذيه اهل بهشت از اطعمه و اشربه، صرف لذت است نه رفع مرض گرسنگى و تشنگى. وَ لا تَضْحى: و در آفتاب نباشى، زيرا ظلّ بهشت هميشه ظليل است بدون وجود آفتاب، و در بيرون بهشت اين نعمتها ميسر نيست.
«1» منهج الصادقين، ج 6، ص 33.
جلد 8 - صفحه 338
تنبيه: تخصيص اين چهار چيز كه طعام و شراب و لباس و مسكن كه مانع از گرما و سرما است، به جهت آنكه مدار معاش آدميان بر آن منوط مىباشد، پس اين هر دو آيه تذكر آن چيزى است كه احتياج آدميان است در دنيا و خود را به زحمت اندازند، و در بهشت به طريق اتم و اكمل مهيا باشد بدون هيچ رنجى.
نكته: در جمع بين گرسنگى با برهنگى و تشنگى با آفتاب، دو وجه ذكر شده: 1- آنكه تشنگى از شدت حرارت و آن از انكشاف آفتاب است، و گرسنگى و برهنگى نيز متشابهند از جهت آنكه گرسنگى و برهنگى و عارى بودن باطن و جوف است از غذا، چنانچه برهنگى عارى بودن ظاهر جسم است.
2- عرب تأليف دو كلام نمايد بعضى را به بعضى بواسطه دانستن مخاطب به ردّ هر يك به مشابه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى (126)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود
پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى
همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى
و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى
پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بىزوال
پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بىبهره ماند
سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود
گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مىافتد
و هر كس رو گرداند از
جلد 3 صفحه 531
دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا
گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا
گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.
تفسير
خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمهاى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين
جلد 3 صفحه 532
مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّهاند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.
جلد 3 صفحه 533
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّكَ لا تَظمَؤُا فِيها وَ لا تَضحي (119)
و محققا تو تشنه نميشوي و حرارة آفتاب را درك نميكني چنانچه در باب مأكولات گفتيم در مشروبات هم همين نحوه است نه تشنگي دارد و نه سيرابي که ديگر متمايل نباشد مشروباتش هم دائمي است و انهار بهشت چهار است، چنانچه ميفرمايد:
(فِيها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ وَ أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمُهُ وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ وَ أَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفًّي) محمّد آيه 17.
(وَ أَنَّكَ لا تَظمَؤُا فِيها) و حرارت شمس هم ندارد گرمي و سردي در آنجا نيست چنانچه ميفرمايد: (لا يَرَونَ فِيها شَمساً وَ لا زَمهَرِيراً) دهر آيه 13 در بهشت روز و شب نيست ماه و سال نيست زمستان ندارد شمس و قمر و كواكب و آسمان و زمين كرات جوّيه تمام از بين ميرود (إِذَا الشَّمسُ كُوِّرَت وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت) تكوير آيه 1 و 2 (يَومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ) انبياء آيه 104 (وَ السَّماواتُ مَطوِيّاتٌ بِيَمِينِهِ) زمر آيه 76 و غير اينها از آيات.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 119)- «و تو در آن تشنه نخواهی شد و آفتاب سوزان آزارت نمیدهد» (وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحی).
ج3، ص147
در دو آیه فوق به چهار نیاز اصلی و ابتدایی انسان یعنی نیاز به غذا و آب و لباس و مسکن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده است.
نکات آیه
۱ - آدم(ع) در بهشت خویش، از تشنگى و تحمل تابش آفتاب در امان و مصون بود. (و إنّک لاتظمؤا فیها و لاتضحى ) «لاتضحى»; یعنى، روبه روى خورشید قرار نمى گیرى و حرارت آن به تو نمى رسد (لسان العرب). این وصف با توجه به معناى لغوى «جنّة» - که بستان پوشیده از درخت است - به وجود سایه فراوان در سراى آدم(ع) اشاره دارد.
۲ - آب و مسکن، از جمله نیازهاى اساسى انسان از آغاز خلقت (و إنّک لاتظمؤا فیها و لاتضحى )
۳ - دشوارى تأمین نیازهاى اولیه انسان ( غذا، پوشاک ، آب و مسکن )در بیرون بهشت، از هشدارهاى خداوند به آدم(ع) (فتشقى . إنّ لک ألاّتجوع فیها و لاتعرى . و إنّک ... لاتضحى ) «أنّک» عطف بر «ألاّتجوع» است و جمله «إنّ لک...» تفسیر براى «فتشقى» مى باشد. نفى گرسنگى، برهنگى، آفتاب زدگى و تشنگى، به منظور اشاره به سختى هایى است که آدم(ع) در صورت اخراج از بهشت به آن گرفتار مى شد.
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): تشنگى در بهشت آدم(ع) ۱; قصه آدم(ع) ۱; گرما در بهشت آدم(ع) ۱; ویژگیهاى بهشت آدم(ع) ۱; هشدار به آدم(ع) ۳
- انسان: نیازهاى مادى انسان ۲
- خدا: هشدارهاى خدا ۳
- نیازها: سختى تأمین نیازهاى دنیوى ۳; نیاز به آب ۲; نیاز به مسکن ۲
منابع