طه ٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ هَلْ‌ أَتَاکَ‌ حَدِيثُ‌ مُوسَى‌

ترجمه

و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟

و آيا حكايت موسى به تو رسيده است
و آيا خبر موسى به تو رسيد؟
و آیا داستان موسی به تو رسیده است؟
و آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است؟
آيا خبر موسى به تو رسيده است؟
و آیا داستان موسی به تو رسیده است؟
آيا خبر داستان موسى به تو رسيده است؟
آیا خبر (سرگذشت شگفت) موسی (با فرعون) به تو رسیده است؟
و آیا گزارش (وحیانی) موسی تو را رسید؟
و آیا رسیده است به تو داستان موسی‌

Has the story of Moses reached you?
ترتیل:
ترجمه:
طه ٨ آیه ٩ طه ١٠
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَلْ أَتَاکَ»: آیا به تو رسیده است؟ عربها برای تثبیت خبر در دل مخاطب، آن را با استفهام می‌آغازند و وی را بدین وسیله تشویق و ترغیب به شنیدن می‌نمایند. «حَدِیثُ»: سخن. مراد خبر و قصّه است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌ «9»

و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟!

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌ «9»

چون حق تعالى در آيات قبل، شمه‌اى از عظمت قرآن بيان فرمود، بعد از آن براى تسليه خاطر مبارك حضرت ختمى مآب صلّى اللّه عليه و آله ذكر جمله‌اى از انبياى سلف را مى‌فرمايد:

وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌: و آيا آمده است تو را خبر موسى بن عمران عليه السلام و قصه او را دانسته‌اى.

نكته: استفهام براى تقرير كلام و اخبار است بر وجه تحقيق، زيرا قبل از اين باليقين حديث موسى كليم به حضور رسالت مآب نرسيده بود تا او را تنبيه فرمايد، و اين از قبيل آنست كه شخصى غير خود را اخبار نمايد بر وجه تحقيق و گويد:


«1» التوحيد، صدوق، ص 195، ذيل حديث 9.

«2» در اين مورد رجوع شود:

1) اصول كافى، ج 1، ص 104- 100. كتاب التوحيد، باب النهى عن الصفة بغير ما وصف به نفسه تعالى.

2) مرآة العقول، ج 1، ص 354- 345.

3) شرح ملا صالح مازندرانى بر كافى، ج 3، ص 287- 259.

4) وافى، مجلد 2، جزء 1، ص 90- 88.

جلد 8 - صفحه 247

آيا شنيدى خبر فلانى را، يعنى بتحقيق آمد تو را خبر فلانى، پس مطّلع كند شنونده را به معرفت آنچه اشاره شده به آن، و اين ابلغ است در تقرير جواب در قلب شنونده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌ «9» إِذْ رَأى‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‌ «11» إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12» وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ «13»

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي «14» إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‌ «15» فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‌ «16»

ترجمه‌

و آيا رسيد بتو خبر موسى‌

چون ديد آتشى پس گفت به كسانش درنگ كنيد همانا من يافتم آتشى را شايد من بياورم براى شما از آن شعله‌اى يا بيابم بر اثر آتش هدايتى‌

پس چون آمد نزد آن ندا كرده شد اى موسى‌

بدرستيكه من پروردگار توام پس بيرون كن نعلين خود را همانا تو در وادى مقدس طوائى‌

و من برگزيدم تو را پس گوش ده آنچه را وحى ميرسد بتو

بدرستيكه من خدائى هستم كه نيست خدائى مگر من پس عبادت كن مرا و بر پادار نماز را براى ياد من‌

همانا قيامت آينده است نزديك بود پنهان دارمش تا جزا داده شود هر كسى بآنچه سعى ميكند

پس باز ندارد تو را از آن كسيكه ايمان نميآورد بآن و پيروى كرده‌


جلد 3 صفحه 500

است از خواهش دلش پس هلاك شوى.

تفسير

گفته‌اند چون اين سوره در اوائل بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده خداوند براى دلگرمى آنحضرت بامر رسالت و صبر و بردبارى آن سرور در تحمل شدائد و ناملايمات دعوت ابتداء امر رسالت حضرت موسى را بيان فرموده باين تقريب كه آيا قصّه بعثت موسى را كه شگفت آور است شنيده‌اى و آن از اين قرار است چون نشنيدى بشنو پس از آنكه حضرت موسى چند سال در مدين خدمت شعيب را نمود با اجازه آنحضرت عازم سفر بمصر شد براى ملاقات مادر و برادرش هارون و باعيال خود صفورا دختر شعيب عليه السّلام و اطفال خويش و گوسفندانى كه در آنمدت مالك شده بود رهسپار گرديد و چون بوادى و سرزمين طوى كه كوه طور آنجا است رسيد شب جمعه بود و هوا بسيار سرد و تاريك و زمين پر از يخ عيالش را درد زائيدن گرفت با آنكه راه را هم گم كرده بود و گوسفندانش متفرق شده بودند ناگهان از جانب كوه طور آتشى را مشاهده نمود ناچار بخانواده خود گفت درنگ نمائيد من آتشى كه اميد فرج در آنست مشاهده نمودم چون ايناس رؤيت بدون شبهه يا موجب استيناس و رافع وحشت است شايد من بياورم از آن آتش شعله و پاره‌اى كه با آن گرم شويم يا بوسيله آن آتش افروخته و كسانيكه در اطراف اويند براه مقصود واقف گرديم و بجانب آتش حركت كرد و چون نزديك شد ديد آتش سفيد رنگى از درخت سبزى مشتعل است در اينجا قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پس رو بآتش رفت كه از آن اقتباس نمايد آتش رو باو آورد موسى ترسيد و عقب رفت و آتش هم بجاى خود برگشت باز موسى نزديك بآن شد براى انجام مقصود و آتش رو باو نمود و او عقب كشيد و آتش بمحل خود باز گشت كرد تا سه مرتبه و در دفعه سوّم آتش برنگشت و نداى خداوند را شنيد و تتمّه حديث در سوره قصص ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و آن ندا اين بود كه خدا فرمود اى موسى همانا من و براى تأكيد مكرّر كرد پروردگار توام پس نعلين خود را از پايت بيرون كن بدرستيكه تو در وادى پاكيزه و مقدّس ناميده شده بطوائى و مناسب با ادب و تواضع پا برهنه بودن است و در فقيه و اكمال و علل از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره روايت نموده كه نعلين آنحضرت از پوست حيوان مرده بود لذا مأمور بخلع‌


جلد 3 صفحه 501

شد ولى در بعضى از روايات از اين معنى تكذيب شده و فرموده‌اند مراد خلع محبت اهل و اولاد است و در بعضى فرموده‌اند مراد خوف از تلف عيال در وضع حمل و خوف از فرعون است و هر يك در محل و مورد خود از ظاهر و باطن صحيح و مناسب است و بعضى طوى را بمعناى طى كرده شده گرفته‌اند و بنابراين حال است براى وادى يعنى انّك بالواد المقدّس الّذى طويته و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آن وادى مقدّس شد براى آنكه پاكيزه شد در آن ارواح و برگزيده شد در آن ملائكه و سخن گفت خداوند با موسى سخن گفتنى و نيز خداوند بموسى عليه السّلام فرمود و من برگزيدم تو را به نبوت پس گوش ده آنچه را بتو وحى ميشود كه همان معناى نبوّت است و بنابراين لما يوحى قابل تعلق به اخترتك و استمع هر دو است يعنى برگزيدم تو را براى چيزيكه وحى ميشود پس گوش ده آنرا و اوّل جمله‌ئى كه بآنحضرت وحى شد توحيد خداوند يگانه و نفى شريك و اخلاص در عبادت بود كه منتهاى علم و كمال عمل است و پس از آن اقامه نماز براى ادامه ياد خدا و مشغول شدن قلب و زبان بذكر او كه طريقه موحّدين و سيره مقرّبين است و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه مراد آنستكه هر گاه نمازى از شخص فوت شود هر وقت يادش بيايد بايد بخواند ماداميكه وقت نماز حاضرش تنگ نشده باشد و بايد دانست كه مسلما روز قيامت خواهد آمد نهايت آنكه وقتش معلوم نيست چون خداوند خواسته است مخفى باشد و ناگهان آشكار گردد تا مردم از آن خائف و ترسان باشند و بقدرى خداوند باخفاء آن اهتمام دارد كه نزديك بود وقت آنرا بر خلق و خويش مخفى كند و اين كلام را معمولا براى مبالغه در كتمان امرى ميگويند چنانچه در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزديك بود مخفى كنم آنرا از خودم و بعضى «اكاد اخفيها من نفسى» قرائت نموده‌اند و قمّى ره نيز نقل نموده پرسيدند چگونه مخفى مينمايد آنرا بر خودش فرمود قرار ميدهد آنرا بدون وقت و بعضى گفته‌اند مراد بيرون آوردن از خفاء است چون اخفاء باين معنى نيز ميآيد در هر حال روز قيامت ميآيد و پنهان است وقتش يا ميآيد و نزديك است ظاهر شود بمعناى اخير براى آنكه هر كس بپاداش كار خود از خوب و بد برسد پس نبايد حضرت موسى و امت او را باز دارد از تصديق بروز قيامت يا


جلد 3 صفحه 502

نماز كسيكه ايمان بيكى از آن دو ندارد و متابعت هواى نفس امّاره خود را نموده در اين بى‌ايمانى پس هلاك شود العياذ باللّه آنحضرت يا كسيكه باز داشته شده است از اين عقيده حقه مانند فرعون و فرعونيان چون ادلّه قطعيّه بر ثبوت هر دو اقامه شده است بطوريكه جاى شبهه و ترديد براى احدى باقى نمى‌ماند مگر آنكه خواسته باشد هوا پرستى كند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هَل‌ أَتاك‌َ حَدِيث‌ُ مُوسي‌ «9»

آيا آمده‌ ‌است‌ ترا حديث‌ و قصه‌ موسي‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور

جلد 13 - صفحه 11

قرآن‌ حديث‌ موسي‌ ‌را‌ بيان‌ فرموده‌ مفصلا و اشارة چون‌ قضاياي‌ موسي‌ ‌از‌ قبل‌ ‌از‌ ولادتش‌ ‌تا‌ زمان‌ رحلتش‌ بسيار امور عجيبه‌ دارد و ‌براي‌ تنبيه‌ بسيار مفيد ‌است‌ اوّلا قبل‌ ‌از‌ ولادت‌ كهنه‌ خبر دادند بفرعون‌ ‌که‌ فرزندي‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ بوجود ميايد ‌که‌ دستگاه‌ سلطنت‌ و خدايي‌ ترا ‌در‌ ‌هم‌ ميكوبد ‌او‌ اوّلا ميان‌ زنهاي‌ بني‌ اسرائيل‌ و مردان‌ ‌آنها‌ جدايي‌ انداخت‌ و مردان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ باعمال‌ شاقه‌ وادار نمود و زنهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ باسيري‌ و كنيزي‌ برد و ثانيا جاسوسان‌ زيادي‌ مقرر نمود ‌که‌ ‌در‌ خانه‌هاي‌ بني‌ اسرائيل‌ دائما وارد ميشدند و ‌هر‌ زني‌ ‌که‌ آثار حمل‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌بود‌ شكم‌ ‌او‌ ‌را‌ پاره‌ ميكردند ‌اگر‌ پسر ‌بود‌ سر ميبريدند ‌که‌ مثنوي‌ ميگويد (صد هزاران‌ طفل‌ سر ببريده‌ شد ‌تا‌ كليم‌ اللّه‌ موسي‌ ديده‌ شد) خداوند حمل‌ مادرش‌ ‌را‌ ‌تا‌ حين‌ ولادت‌ مخفي‌ فرمود چنانچه‌ ‌در‌ مورد حضرت‌ بقيّة اللّه‌ ‌هم‌ ‌از‌ بني‌ عباس‌ نظير ‌آن‌ ‌بود‌ و حمل‌ ‌او‌ مخفي‌ شد ‌تا‌ حين‌ ولادت‌ و شرح‌ ولادتش‌ ‌تا‌ زمان‌ رسالتش‌ ‌در‌ چندين‌ آية ‌بعد‌ ‌در‌ همين‌ سوره‌ ميايد.

(وَ هَل‌ أَتاك‌َ) استفهام‌ تقريريست‌ ‌يعني‌ آمده‌ ‌است‌ ترا و ‌با‌ خبر ‌شده‌!

(حَدِيث‌ُ مُوسي‌) و بعضي‌ گفتند چون‌ حديث‌ موسي‌ مفصلا اوّلا ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ بيان‌ ‌شده‌ و آنچه‌ قبل‌ ‌از‌ نزول‌ ‌اينکه‌ سوره‌ بوده‌ فقط اشاره‌ بوده‌ و ‌بر‌ ‌هر‌ تقدير استفهام‌ ترديدي‌ نيست‌ چون‌ خداوند ميدانست‌ ‌که‌ حديث‌ موسي‌ ‌را‌ ‌براي‌ پيغمبر بيان‌ فرموده‌ ‌ يا ‌ نفرموده‌ بتقدير اوّل‌ بيان‌ فرموده‌ و بتقدير دوم‌ بيان‌ نفرموده‌ و لكن‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ ‌در‌ همان‌ عالم‌ نورانيت‌ تمام‌ قرآن‌ باو افاضه‌ شد ‌که‌ مراتب‌ نزول‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ بيان‌ كرديم‌ ‌که‌ اول‌ مرتبه‌ نزول‌ ‌در‌ همان‌ عالم‌ بروح‌ مقدس‌ ‌رسول‌ بوده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- آتشی در آن سوی بیابان! از اینجا داستان موسی، پیامبر بزرگ خدا شروع می‌شود و در بیش از هشتاد آیه بخشهای مهمی از سر گذشت پر ماجرای او تشریح می‌گردد، تا دلداری و تسلیت خاطری باشد برای پیامبر (ص) و مؤمنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوی دشمنان در فشار بودند.

این آیات را می‌توان به چهار بخش تقسیم کرد:

بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسی و اولین جرقه‌های وحی سخن گفته.

بخش دوم: از دعوت موسی و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونیان به آیین یکتا پرستی سخن می‌گوید.

بخش سوم: از خروج موسی و بنی اسرائیل از مصر و چگونگی نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونیان بحث می‌کند.

بخش چهارم: پیرامون گرایش تند انحرافی بنی اسرائیل از آیین توحید به شرک و پذیرش وسوسه‌های سامری سخن می‌گوید.

در این آیه روی سخن را به پیامبر کرده، می‌گوید: «و آیا خبر موسی به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسی).

نکات آیه

۱ - سرگذشت حضرت موسى(ع)، فصلى مهم و قابل تأمل و تأسى براى پیامبر(ص) بود. (و هل اتیک حدیث موسى)

۲ - تاریخ زندگى موسى(ع) و حوادث آن، درس آموز و شایان توجه و تأمل براى رهبران و مبلغان دین است. (و هل اتیک حدیث موسى)

۳ - برانگیختن مخاطب، به دقت در گفتار و تشویق او به شنیدن گزارش، روشى مطلوب در شیوه اطلاع رسانى است. (هل اتیک حدیث موسى) استفهام «هل أتاک...» مجازى و براى تشویق به استماع است.

موضوعات مرتبط

  • تبلیغ: روش تبلیغ ۳
  • تفکر: تفکر در قصه موسى(ع) ۱
  • ذکر: ذکر قصه موسى(ع) ۲
  • رهبران دینى: عبرت رهبران دینى ۲
  • عبرت: عوامل عبرت ۲
  • مبلغان: عبرت مبلغان ۲
  • موسى(ع): اهمیت قصه موسى(ع) ۱; عبرت از قصه موسى(ع) ۲

منابع