طه ١٠

از الکتاب
کپی متن آیه
إِذْ رَأَى‌ نَاراً فَقَالَ‌ لِأَهْلِهِ‌ امْکُثُوا إِنِّي‌ آنَسْتُ‌ نَاراً لَعَلِّي‌ آتِيکُمْ‌ مِنْهَا بِقَبَسٍ‌ أَوْ أَجِدُ عَلَى‌ النَّارِ هُدًى‌

ترجمه

هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله‌ای از آن برای شما بیاورم؛ یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!»

|آن‌گاه كه آتشى ديد، پس به خانواده‌ى خود گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديده‌ام، شايد شعله‌اى از آن برايتان بياورم يا در [روشنايى‌] آتش راهى بيابم
هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت: «درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم، اميد كه پاره‌اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.
آن‌گاه که آتشی مشاهده کرد و به اهل بیت خود (که در بیابان سرد به آتش محتاج بودند) گفت: اندکی مکث کنید که از دور آتشی به چشم دیدم، باشد که یا پاره‌ای از آن آتش بر شما بیاورم یا از آن (به جایی) راه یابم.
هنگامی که آتشی دید، پس به خانواده اش گفت: درنگ کنید؛ بی تردید من آتشی دیدم [می روم] شاید شعله ای از آن را برایتان بیاورم یا نزد آتش [برای پیدا کردن راه] راهنمایی بیابم.
آنگاه كه آتشى ديد و به خانواده خود گفت: درنگ كنيد، كه من از دور آتشى مى‌بينم، شايد برايتان قبسى بياورم يا در روشنايى آن راهى بيابم.
چنین بود که [از دور] آتشی دید و به خانواده‌اش گفت بایستید که من آتشی می‌بینم، باشد که اخگری از آن برای شما بیاورم، یا در پرتو آن راه را باز یابم‌
آنگاه كه آتشى ديد، پس به خانواده خويش گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديدم، شايد پاره‌اى برگرفته از آن براى شما بيارم يا بر آن آتش رهنمونى بيابم.
وقتی (در دل شب تاریک سردی، به هنگام مراجعت از مَدْیَن به مصر، از دور) آتشی را دید و به خانواده‌ی خود گفت: اندکی توقّف کنید که آتشی دیده‌ام. امیدوارم از آن آتش، شعله‌ای برایتان بیاورم، یا این که در دور و بر آتش راهنمائی را بیابم (و راه را از او بپرسم).
چون آتشی دید، پس به خانواده‌ی خود گفت: «درنگ کنید، همانا من با آتشی مأنوس شدم. امید که شعله‌ای از آن برایتان بیاورم یا در پرتو آتش راهی بیابم.»
هنگامی که دید آتشی پس گفت به خاندان خویش درنگ کنید که من یافتم آتشی را شاید بیارم شما را از آن اخگری (گیرانه‌ای) یا بیابم بر آتش راهنمائی را

When he saw a fire, he said to his family, “Stay; I have noticed a fire; Perhaps I can bring you a torch therefrom, or find some guidance by the fire.”
ترتیل:
ترجمه:
طه ٩ آیه ١٠ طه ١١
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُمْکُثُوا»: توقّف کنید. اندکی بایستید. «آنَسْتُ»: دیده‌ام. از مصدر (إیناس) که به معنی احساس کردن چیزی است که موجب خوشحالی و آرامش باشد، برعکس «توجّس» که به معنی احساس کردن چیزی است که موجب خوف و هراس است. «قَبَسٍ»: شعله برگرفته از آتش بر نوک چند چوب. «هُدیً»: راهنما. راهنمائی (نگا: بقره / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذْ رَأى‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10»

هنگامى كه آتشى را ديد، پس به خانواده‌ى خود گفت: قدرى درنگ كنيد، همانا من آتشى يافتم، شايد (بتوانم) مقدارى از آن را براى شما بياورم يا به واسطه‌ى (آن) آتش، راهى بيابم.

نکته ها

«قبس» به قطعه‌اى از آتش مى‌گويند كه از مجموعه آن جدا شده باشد.

در بخشى از سوره فرازهايى از داستان موسى عليه السلام به تفصيل بيان شده است:

الف: انتخاب حضرت موسى عليه السلام براى رسالت.

ب: دعوت آن حضرت از فرعون براى پذيرش حقّ.

ج: خروج او از مصر و غرق شدن فرعون.

د: گوساله پرستى بنى‌اسرائيل.

حضرت موسى عليه السلام به همراه همسر باردار خود، عزم سفر نمود و در بيابان راه را گم كردند.

در آن بيابان تاريك و هواى سرد و بارانى، براى گرمى و راهيابى، نياز به آتش داشتند كه از دور آتشى نمايان شد و حضرت براى به دست آوردن آتش و آسايش خانواده، راهىِ آن مكان شد كه ناگهان ندايى آمد و خداوند موسى را به پيامبرى برگزيد. «1»

آرى، موسى عليه السلام براى پيدا كردن راه نجاتِ خود و خانواده‌اش به سراغ آتش رفت، ولى خداوند راه نجات ديگران را به روى او گشود. او راه زمينى را مى‌جست، امّا خدا راه معنويت و سعادت را به او نشان داد، او راه هدايت فردى را دنبال مى‌كرد، ولى خدا راه هدايت امّت را


«1». آن شب، شب جمعه بوده است. تفسير مجمع‌البيان.

جلد 5 - صفحه 326

به او ارائه نمود.

پیام ها

1- در نقل حقايق تاريخى، ابتدا مخاطبان خود را تشنه‌ى شنيدن كنيم، سپس ماجرا را براى آنها بيان نماييم. «هَلْ أَتاكَ»

2- سؤال كردن، شيوه‌اى مناسب براى تبليغ و تربيت است. «هَلْ أَتاكَ»

3- بيان تاريخ، ارائه يك موعظه تجربى و وسيله‌اى براى عبرت است و دل و خاطر پيامبر را تسلى مى‌دهد. «حَدِيثُ مُوسى‌» (در فرهنگ قرآن، حديث به معناى تاريخ است، نه حادثه‌ى جديد.)

4- گاهى انسان، نور الهى را به صورت نار مى‌بيند. «1» «إِذْ رَأى‌ ناراً»

5- زنان، دوشادوش مردان در چشيدن ناگوارى‌ها سهيم بوده‌اند. «لِأَهْلِهِ»

6- از حوادث تلخ نهراسيد، چرا كه گاهى از دل حوادث به ظاهر ناگوار، لطف خداوند ظاهر مى‌شود. «إِذْ رَأى‌ ناراً»

7- مرد، متكفّل تأمين رفاه خانواده‌ى خويش است. «لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذْ رَأى‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10»

إِذْ رَأى‌ ناراً: ياد بياور زمانى را كه ديد موسى عليه السلام آتشى را.

ابن عباس نقل نموده كه: موسى عليه السلام مردى غيور بود. بعد از انقضاى مدت معهود، از شعيب عليه السلام اجازه رفتن مصر را خواست براى ديدن مادر و برادر خود. شعيب اجازه و اهل او را با جمعى رفقا روانه نمود. حضرت موسى «صفورا» حليله خود را بر درازگوش سوار، و او را در جلو قافله داشت تا نظر اهل قافله بر او نيفتد و با اثاث خانه حركت كرد. اتفاقا شب جمعه در هواى سرد و تاريك و برف مى‌باريد، راه را گم نمودند و ماشيه متفرق شدند. چون نزديك وادى ايمن رسيدند، «صفورا» را درد وضع حمل پديد آمد، به آتش محتاج شد.

موسى عليه السلام هر چند سعى فرمود، از سنگ، آتش بيرون نيامد. در غضب شد، آتش زنه را بيانداخت. سنگ و آهن به آواز آمده كه اى موسى ما مأمور خداونديم و به ما حكم شده آتش ندهيم، و هر آتشى كه در عالم است امشب فرو نشانده‌اند. موسى عليه السلام در اين امر متحير فرو ماند ناگاه از دور آتشى ديد «1».

فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا: پس گفت مر اهل و عيال و خدم خود را كه درنگ كنيد در همين مكان. إِنِّي آنَسْتُ ناراً: بدرستى كه من ديدم آتشى را. لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ‌: شايد من بياورم براى شما از آن شعله‌اى در سر چوب يا نى يا


«1» مجمع البيان، ج 4، ص 5.

جلد 8 - صفحه 248

فتيله. أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً‌: يا بيابم بر سر آن آتش كسى را كه راه نمايد به آتش. يا بيابم راهنمائى كه ما را به شارع رساند. و اين را به جهت آن گفت كه غالبا هر جا آتشى افروخته باشد كسى نزد آن بود. على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت باقر عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: بياورم شما را شعله‌اى از آتش كه آرام يابيد از سرما، يا بيابم نزد آتش راهى را، چون موسى عليه السلام خطا كرده بود راه را «1». پس تفسير «هدى» به «هادى» در دين بى‌وجه و باطل باشد. يا كلام بر ظاهر خود باشد، زيرا يافتن راهنما مستلزم يافتن هدايت است و چون حصول «قبس» و هدايت مردّد مترقب موسى بود، از اين جهت هر دو را بر طريق رجا ذكر فرمود به خلاف ايناس (ديدن) كه آن محقق بود نزد او، و لذا آن را به كلمه «ان» كه مفيد تحقيق است مقيد ساخت تا اهل و عيال او را تسلى خاطر حاصل آيد.

تبصره: آتش را به اعتبار اوصاف چهار قسم نموده‌اند: 1- آتشى كه نه سوزندگى و نه روشنائى دارد، آن آتش درخت است. 2- آتشى كه سوزندگى و روشنائى دارد، آن آتش دنيا است. 3- آتشى كه سوزندگى دارد لكن روشنائى ندارد، آن آتش جهنم است. 4- آتشى كه روشنائى دارد لكن سوزندگى ندارد، آن آتشى است كه موسى عليه السلام از دور مشاهده نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‌ «9» إِذْ رَأى‌ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً «10» فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‌ «11» إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «12» وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ «13»

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي «14» إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى‌ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‌ «15» فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‌ «16»

ترجمه‌

و آيا رسيد بتو خبر موسى‌

چون ديد آتشى پس گفت به كسانش درنگ كنيد همانا من يافتم آتشى را شايد من بياورم براى شما از آن شعله‌اى يا بيابم بر اثر آتش هدايتى‌

پس چون آمد نزد آن ندا كرده شد اى موسى‌

بدرستيكه من پروردگار توام پس بيرون كن نعلين خود را همانا تو در وادى مقدس طوائى‌

و من برگزيدم تو را پس گوش ده آنچه را وحى ميرسد بتو

بدرستيكه من خدائى هستم كه نيست خدائى مگر من پس عبادت كن مرا و بر پادار نماز را براى ياد من‌

همانا قيامت آينده است نزديك بود پنهان دارمش تا جزا داده شود هر كسى بآنچه سعى ميكند

پس باز ندارد تو را از آن كسيكه ايمان نميآورد بآن و پيروى كرده‌


جلد 3 صفحه 500

است از خواهش دلش پس هلاك شوى.

تفسير

گفته‌اند چون اين سوره در اوائل بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده خداوند براى دلگرمى آنحضرت بامر رسالت و صبر و بردبارى آن سرور در تحمل شدائد و ناملايمات دعوت ابتداء امر رسالت حضرت موسى را بيان فرموده باين تقريب كه آيا قصّه بعثت موسى را كه شگفت آور است شنيده‌اى و آن از اين قرار است چون نشنيدى بشنو پس از آنكه حضرت موسى چند سال در مدين خدمت شعيب را نمود با اجازه آنحضرت عازم سفر بمصر شد براى ملاقات مادر و برادرش هارون و باعيال خود صفورا دختر شعيب عليه السّلام و اطفال خويش و گوسفندانى كه در آنمدت مالك شده بود رهسپار گرديد و چون بوادى و سرزمين طوى كه كوه طور آنجا است رسيد شب جمعه بود و هوا بسيار سرد و تاريك و زمين پر از يخ عيالش را درد زائيدن گرفت با آنكه راه را هم گم كرده بود و گوسفندانش متفرق شده بودند ناگهان از جانب كوه طور آتشى را مشاهده نمود ناچار بخانواده خود گفت درنگ نمائيد من آتشى كه اميد فرج در آنست مشاهده نمودم چون ايناس رؤيت بدون شبهه يا موجب استيناس و رافع وحشت است شايد من بياورم از آن آتش شعله و پاره‌اى كه با آن گرم شويم يا بوسيله آن آتش افروخته و كسانيكه در اطراف اويند براه مقصود واقف گرديم و بجانب آتش حركت كرد و چون نزديك شد ديد آتش سفيد رنگى از درخت سبزى مشتعل است در اينجا قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پس رو بآتش رفت كه از آن اقتباس نمايد آتش رو باو آورد موسى ترسيد و عقب رفت و آتش هم بجاى خود برگشت باز موسى نزديك بآن شد براى انجام مقصود و آتش رو باو نمود و او عقب كشيد و آتش بمحل خود باز گشت كرد تا سه مرتبه و در دفعه سوّم آتش برنگشت و نداى خداوند را شنيد و تتمّه حديث در سوره قصص ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و آن ندا اين بود كه خدا فرمود اى موسى همانا من و براى تأكيد مكرّر كرد پروردگار توام پس نعلين خود را از پايت بيرون كن بدرستيكه تو در وادى پاكيزه و مقدّس ناميده شده بطوائى و مناسب با ادب و تواضع پا برهنه بودن است و در فقيه و اكمال و علل از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره روايت نموده كه نعلين آنحضرت از پوست حيوان مرده بود لذا مأمور بخلع‌


جلد 3 صفحه 501

شد ولى در بعضى از روايات از اين معنى تكذيب شده و فرموده‌اند مراد خلع محبت اهل و اولاد است و در بعضى فرموده‌اند مراد خوف از تلف عيال در وضع حمل و خوف از فرعون است و هر يك در محل و مورد خود از ظاهر و باطن صحيح و مناسب است و بعضى طوى را بمعناى طى كرده شده گرفته‌اند و بنابراين حال است براى وادى يعنى انّك بالواد المقدّس الّذى طويته و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آن وادى مقدّس شد براى آنكه پاكيزه شد در آن ارواح و برگزيده شد در آن ملائكه و سخن گفت خداوند با موسى سخن گفتنى و نيز خداوند بموسى عليه السّلام فرمود و من برگزيدم تو را به نبوت پس گوش ده آنچه را بتو وحى ميشود كه همان معناى نبوّت است و بنابراين لما يوحى قابل تعلق به اخترتك و استمع هر دو است يعنى برگزيدم تو را براى چيزيكه وحى ميشود پس گوش ده آنرا و اوّل جمله‌ئى كه بآنحضرت وحى شد توحيد خداوند يگانه و نفى شريك و اخلاص در عبادت بود كه منتهاى علم و كمال عمل است و پس از آن اقامه نماز براى ادامه ياد خدا و مشغول شدن قلب و زبان بذكر او كه طريقه موحّدين و سيره مقرّبين است و از چند روايت معتبره استفاده ميشود كه مراد آنستكه هر گاه نمازى از شخص فوت شود هر وقت يادش بيايد بايد بخواند ماداميكه وقت نماز حاضرش تنگ نشده باشد و بايد دانست كه مسلما روز قيامت خواهد آمد نهايت آنكه وقتش معلوم نيست چون خداوند خواسته است مخفى باشد و ناگهان آشكار گردد تا مردم از آن خائف و ترسان باشند و بقدرى خداوند باخفاء آن اهتمام دارد كه نزديك بود وقت آنرا بر خلق و خويش مخفى كند و اين كلام را معمولا براى مبالغه در كتمان امرى ميگويند چنانچه در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزديك بود مخفى كنم آنرا از خودم و بعضى «اكاد اخفيها من نفسى» قرائت نموده‌اند و قمّى ره نيز نقل نموده پرسيدند چگونه مخفى مينمايد آنرا بر خودش فرمود قرار ميدهد آنرا بدون وقت و بعضى گفته‌اند مراد بيرون آوردن از خفاء است چون اخفاء باين معنى نيز ميآيد در هر حال روز قيامت ميآيد و پنهان است وقتش يا ميآيد و نزديك است ظاهر شود بمعناى اخير براى آنكه هر كس بپاداش كار خود از خوب و بد برسد پس نبايد حضرت موسى و امت او را باز دارد از تصديق بروز قيامت يا


جلد 3 صفحه 502

نماز كسيكه ايمان بيكى از آن دو ندارد و متابعت هواى نفس امّاره خود را نموده در اين بى‌ايمانى پس هلاك شود العياذ باللّه آنحضرت يا كسيكه باز داشته شده است از اين عقيده حقه مانند فرعون و فرعونيان چون ادلّه قطعيّه بر ثبوت هر دو اقامه شده است بطوريكه جاى شبهه و ترديد براى احدى باقى نمى‌ماند مگر آنكه خواسته باشد هوا پرستى كند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذ رَأي‌ ناراً فَقال‌َ لِأَهلِه‌ِ امكُثُوا إِنِّي‌ آنَست‌ُ ناراً لَعَلِّي‌ آتِيكُم‌ مِنها بِقَبَس‌ٍ أَو أَجِدُ عَلَي‌ النّارِ هُدي‌ً «10»

زماني‌ ‌که‌ ديد آتش‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌گفت‌ باهل‌ ‌خود‌ ‌شما‌ مكث‌ كنيد ‌در‌ اينجا محققا ‌من‌

جلد 13 - صفحه 12

درك‌ ميكنم‌ آتش‌ ‌را‌ شايد بياورم‌ ‌از‌ ‌آن‌ آتش‌ يك‌ قسمتي‌ ‌ يا ‌ پيدا كنم‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آتش‌ راه‌ هدايتي‌ حضرت‌ موسي‌ ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌از‌ مدين‌ ‌با‌ اهل‌ ‌خود‌ حركت‌ كردند رسيدند ‌در‌ بياباني‌ ‌که‌ راه‌ ‌را‌ كم‌ كرده‌ و جاده‌ پيدا نبود و هوا ‌هم‌ سرد ‌بود‌ و ‌بر‌ عيالش‌ دختر شعيب‌ ‌هم‌ آثار وضع‌ حمل‌ ظاهر شد بسيار مضطرب‌ شد ناگاه‌.

(إِذ رَأي‌ ناراً) آتشي‌ ‌را‌ مشاهده‌ كرد ‌در‌ يك‌ طرف‌ كوه‌ و صحرا ‌گفت‌ البته‌ يك‌ عده‌ ‌در‌ آنجا هستند ‌هم‌ ممكن‌ ‌است‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ آتش‌ بياورم‌ ‌براي‌ رفع‌ سردي‌ و برودت‌ هوا و ‌هم‌ ممكن‌ ‌است‌ طريق‌ ‌را‌ ‌بما‌ بنمايانند ولي‌ متوجه‌ نشد ‌که‌ ‌اينکه‌ آتش‌ ‌را‌ فقط ‌او‌ مشاهده‌ ميكند اهلش‌ نمي‌بيند.

(فَقال‌َ لِأَهلِه‌ِ امكُثُوا) فقط عيالش‌ ‌بود‌ و بس‌ ‌براي‌ چه‌ خطاب‌ جمع‌ مذكر فرمود گفتند بمناسبت‌ حمل‌ و ذكور بودن‌ طفل‌ و اثنين‌ بودن‌ ‌آنها‌ بعلاوه‌ گوسفندان‌ ‌خود‌ ‌هم‌ همراه‌ آورده‌ ‌بود‌.

(إِنِّي‌ آنَست‌ُ ناراً) ‌يعني‌ بنظر ميايد نفرمود رايت‌ چون‌ روشنايي‌ مشاهده‌ ميكرد (لَعَلِّي‌ آتِيكُم‌ مِنها بِقَبَس‌ٍ) ‌که‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ آتش‌ ‌باشد‌ و تعبير بلعل‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ممكن‌ ‌است‌ صاحبان‌ آتش‌ مانع‌ شوند ‌ يا ‌ ممكن‌ نشود آوردن‌ ‌آن‌ (أَو أَجِدُ عَلَي‌ النّارِ هُدي‌ً) ‌که‌ ‌اگر‌ ممكن‌ نشد آوردن‌ آتش‌ ممكن‌ ‌است‌ بتوسط آتش‌ جاده‌ و طريق‌ پيدا شود و راه‌ بجايي‌ پيدا كنيم‌ و پناه‌ گاهي‌ ‌براي‌ وضع‌ حمل‌ بدست‌ بيايد و بالجمله‌ بوسيله‌ ‌اينکه‌ آتش‌ هدايت‌ شويم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- سپس می‌گوید: «در آن زمان که آتشی (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت اندکی مکث کنید که من آتشی دیدم (به سراغ آن بروم) شاید شعله‌ای از آن برای شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهی پیدا کنم» (إِذْ رَأی ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدیً).

نکات آیه

۱ - موسى(ع) و خانواده اش در سیرى شبانه و در بیابان، دچار سرگردانى شده و راه را گم کردند. (إذ رءا نارًا ... بقبس أو أجد على النار هدًى) جمله «أجد على النار هدًى» دلالت مى کند که موسى(ع) و همراهیانش راه را گم کرده بودند و از نبود آتش فهمیده مى شود که آنها در بیابانى سرگردان بودند. دیدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور که حتى با احتمال وجود آتش، تصمیم به حرکت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاکى از شب بودن و تاریکى منطقه است.

۲ - موسى(ع) در مسیر حرکت خویش، علاوه بر همسر خود، افرادى دیگر ازاعضاى خانواده اش را به همراه داشت. (فقال لأهله امکثوا ) فعل «امکثوا» که به صورت جمع آمده است، بر نکته یاد شده دلالت دارد.

۳ - حضرت موسى(ع) هنگام سرگردانى در بیابان، آتشى را دید و به خانواده اش بشارت داد. (إذ رءا نارًا فقال ... إنّى ءانست نارًا ) «ایناس» (مصدر «ءانست») در معانى «احساس کردن»، «دیدن»، «دانستن» و «شنیدن» استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آیه، مراد «دیدن» است.

۴ - خانواده و همراهان موسى(ع) در بیابان، آتشى را که موسى(ع) مشاهده کرد، ندیدند. * (فقال لأهله امکثوا أنّى ءانست نارًا ) از گفته موسى(ع) که فرمود: «من آتشى را دیدم» مى توان احتمال داد که دیگر همراهان موسى(ع) آن آتش را ندیده بودند. و گرنه دیدن را به خود اختصاص نمى داد.

۵ - موسى(ع) تصمیم گرفت براى آوردن پاره آتشى جهت روشن کردن آتش و یا پیدا کردن راهنما، خود را به محل آتش برساند. (لعلّى ءاتیکم منه بقبس أو أجد على النار هدًى ) «قبس»، یعنى اخگر و آن، چوب آتش گرفته اى است که براى برافروختن آتش دیگر، از آتش آماده اقتباس کرده باشند (لسان العرب). «هدىً» مصدر و به معناى اسم فاعل (هادى) است. حرف «أو» در آیه براى تعیین یکى از دو کار است، یعنى موسى(ع) در نظر داشت اگر با راهنمایى برخورد کرد، به راه ادامه دهند وگرنه با فراهم کردن آتش، خود را گرم نگه دارند.

۶ - موسى(ع) از خانواده اش خواست که در جاى خود منتظر وى بمانند و با او به مکان آتش نیایند. (فقال لأهله امکثوا إنّى ءانست نارًا ) «مکث» به معناى درنگ کردن و انتظار کشیدن است (قاموس).

۷ - خدمت به همسر و خانواده و تلاش براى رفع نیازمندى هاى آنان، رفتارى پسندیده است. (فقال لأهله امکثوا ... لعلّى ءاتیکم منها بقبس )

۸ - نمایان شدن آتش و فراهم آمدن خلوت گاهى براى اعطاى رسالت به موسى(ع)، حادثه اى با اهمیت و درخور توجه براى پیامبر(ص) بود. (هل اتیک حدیث موسى . إذ رءا نارًا ) کلمه «إذ» ظرف است براى «حدیث» (در آیه قبل) و استفهام در آن آیه براى ترغیب پیامبر(ص) به توجه به آن ماجرا است.

۹ - امور طبیعى، مجراى عملى شدن اراده خداوند در باره اعطاى رسالت به پیامبران است. (إذ رءا نارًا ... لعلّى ءاتیکم منها بقبس) کشاندن موسى(ع) به کوه طور - که از آیات بعد استفاده مى شود - با فراهم آوردن مقدماتى طبیعى (از قبیل گم کردن راه، احساس نیاز به آتش و...)، گویاى نکته مذکور است.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: منشأ نبوت انبیا ۹
  • خانواده: تأمین نیازهاى خانواده ۷
  • خدا: مجارى اراده خدا ۹
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۹
  • عمل: عمل پسندیده ۷
  • کوه طور: آتش کوه طور ۳، ۴، ۵، ۶; اهمیت آتش کوه طور ۸
  • محمد(ص): محمد(ص) و قصه موسى(ع) ۸
  • موسى(ع): اهمیت قصه موسى(ع) ۸; بشارتهاى موسى(ع) ۳; خانواده موسى(ع) ۴، ۶; سرگردانى خانواده موسى(ع) ۱; سرگردانى موسى(ع) ۱، ۳; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; مسافرت شبانه خانواده موسى(ع) ۱; مسافرت شبانه موسى(ع) ۱; موسى(ع) در سرزمین طوى ۳، ۴; موسى(ع) در کوه طور ۵; همسفران موسى(ع) ۲، ۴

منابع