المؤمنون ٨٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
قَالُوا أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‌

ترجمه

آنها گفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوانهایی (پوسیده) شدیم، آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!

|گفتند: آيا چون مرديم و خاك و استخوان شديم، واقعا باز برانگيخته مى‌شويم
گفتند: «آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم، آيا واقعاً باز ما زنده خواهيم شد؟
که گفتند: از کجا که چون ما مردیم و استخوانی پوسیده و خاک شدیم باز مبعوث و زنده شویم؟!
گفتند: [که] آیا زمانی که بمیریم و خاک و استخوان شویم حتماً برانگیخته می شویم؟
گفتند: آيا اگر ما بميريم و خاك و استخوان شويم باز هم زنده مى‌شويم؟
گویند آیا چون مردیم، و خاک و استخوان [پوسیده‌] شدیم، از نو برانگیخته می‌شویم؟
گفتند: آيا چون بمرديم و خاك و استخوان شديم باز هم برانگيخته مى‌شويم؟!
می‌گویند: آیا هنگامی که ما مردیم و خاک و استخوان گشتیم، آیا واقعاً برانگیخته خواهیم شد (و زندگی دوباره پیدا خواهیم کرد؟!).
گفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوان بودیم، آیا بی‌چون، و بی‌گمان ما بازگشت‌شوندگانیم‌؟»
گفتند آیا گاهی که مردیم و شدیم خاکی و استخوانهائی آیا مائیم برانگیختگان‌

They say, “After we have died, and become dust and bones, will we be resurrected?
ترتیل:
ترجمه:
المؤمنون ٨١ آیه ٨٢ المؤمنون ٨٣
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَمَبْعُوثُونَ»: برانگیخته‌شدگان (نگا: هود / انعام / ، مؤمنون / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ «81» قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «82» لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «83»

(كافران هدايت نشدند) بلكه سخنى همانند گفته‌ى پيشينيان گفتند. گفتند:

آيا اگر مرديم و خاك و استخوان‌هايى (پوسيده) شديم، آيا ما بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟ البتّه اين حرف از قبل، به ما و پدران ما وعده داده شده، اين (حرف‌ها و وعده‌ها) جز افسانه‌هاى پيشينيان (چيزى) نيست.

نکته ها

«أَساطِيرُ» جمع «اسطوره» و به معناى افسانه‌هاى دروغين است. اين كلمه نُه بار در قرآن، از زبان كفّار در برابر انبيا به كار رفته است.

پیام ها

1- كفّار در انكار معاد حرف تازه‌اى ندارند. «مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ»

2- كفّار، منطق و استدلال ندارند و تنها حربه‌ى آنان در برابر حقّ، تعجب همراه با انكار است. «أَ إِذا»

3- عدم تعقّل، ريشه‌ى انكار حقّ است. (توجّه به مرگ و حيات و گردش شب و روز، زمينه‌ساز ايمان به معاد مى‌شود) يُحْيِي وَ يُمِيتُ‌ ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌ ... قالُوا أَ إِذا مِتْنا

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 122

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (82)

قالُوا أَ إِذا مِتْنا: گفتند آيا زمانى كه بميريم، وَ كُنَّا تُراباً: و باشيم خاك، وَ عِظاماً: و استخوانهاى خالى كهنه، أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‌: آيا ما برانگيخته و زنده شدگانيم (استفهام بر سبيل انكار و تكرار براى تأكيد آن) يعنى چون خاك و استخوان‌هاى پوسيده شويم، چگونه حشر و بعث به ما راه يابد. و اين جهلى است ناشى از غفلت آنان، زيرا تفكر نمى‌كنند كه نشأه اول خلقت عظيمتر باشد از نشأه ثانيه اعاده و حشر؛ و ايشان اقرار دارند به اينكه خداوند متعال خلق فرموده آنها را، پس چرا انكار مى‌كنيد حشر را، و حال آنكه قدرت الهيه نسبت به ايجاد و اعاده مساوى مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (78) وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (79) وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (80) بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ (81) قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (82)

لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (83)

ترجمه‌

- و او است كه آفريد براى شما گوشها و ديده‌ها و دلها كم است شكرى كه ميكنيد

و او است كه آفريد شما را در زمين و بسوى او محشور ميشويد

و او است آنكه زنده ميكند و ميميراند و مر او را است گردش شب و روز آيا پس تعقّل نميكنيد

بلكه گفتند مانند آنچه گفتند پيشينيان‌

گفتند آيا چون مرديم و باشيم خاك و استخوانها آيا مائيم برانگيخته شوندگان‌

هر آينه بتحقيق وعده داده شديم ما و پدرانمان اين را پيش از اين نيست اين مگر افسانه‌هاى پيشينيان.

تفسير

- خداوند متعال در اين مقام اجمالا بيان بعضى از نعم بى‌پايان خود را فرموده باين تقريب كه خداوند شما آن خدائى است كه ايجاد فرموده است براى شما گوشها چون سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا بمناسبت‌


جلد 3 صفحه 650

ابصار و افئده انسب معناى جمع است و نيز ايجاد فرموده براى شما و بنفعتان چشمها را و دلها را تا بگوش بشنويد و بچشم به بينيد و بباطن دل فكر كنيد و بدانيد آيات حق و حقيقت را و واصل شويد بآن كه سر چشمه حيات ابدى و مايه سعادت سرمدى است و مردم بايد از اين نعم كاملا شكر گذارى كنند ولى مع الاسف كم است شكر نمودن آنها در برابر اين نعم چون حقيقت شكر صرف نمودن بنده است آنچه را خداوند باو انعام فرموده در چيزى كه براى آن خلق شده و معرفت خالق و خالص نمودن عبادت را براى او و مردم نوعا باين وظيفه كاملا عمل نميكنند و اينها كه مقصود بخطابند بتها را ميپرستند و خدا را نشناخته‌اند لذا او را قادر بر اعاده اموات ندانسته‌اند و باين مناسبت بعضى گفته‌اند مراد آنستكه هيچ شكر گذارى نميكنيد چون دأب عرب بر آنستكه گاهى ميگويند فلانى قليل- الادب است و اراده ميكنند بى‌ادب بودن او را يا ميگويند قلّ صبرى يا قلّت حيلتى و اراده ميكنند بى‌صبرى و بيچارگى خود را و بنظر حقير چون خطاب ظاهرا عام است ممكن است مراد كمى شكر باشد باعتبار كم بودن شكر گذار در ميان بندگان با آنكه از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد اگر چه مقصود كفّار و طعن بر آنها باشد و در هر حال كلمه ما زائده و قليلا ظاهرا صفت شكرا مقدّر است و آن خدا آنستكه شما را خلق و منتشر نمود در زمين و باز گشت شما در روز حشر بسوى او است و آن خداوند آنستكه زنده ميكند شما را در رحم و ميميراند شما را در وقت انقضاء اجل و بيد قدرت او است گردش شبانه روز و اختلاف آن بكمى روز و زيادى شب و زيادى روز و كمى شب باختلاف فصول و برفتن يكى و آمدن ديگرى بجاى آن آيا بعقل و فكر خودتان درك نميكنيد كه با گردنده گرداننده‌ئى هست قدير و بصير ولى كفّار مكّه مانند پيشينيانشان گفتند بر سبيل تعجّب و انكار آيا چنين امرى ممكن است كه وقتى ما مرديم و خاك شديم و از ما جز استخوان مجرّد پوسيده‌ئى باقى نماند دو مرتبه زنده و برانگيخته خواهيم شد اين همان سخن و وعده‌ئى است كه مدّعيان نبوّت قبلا بما و پدرانمان داده بودند براى پيشرفت مقاصدشان و چيزى نيست جز دروغها و افسانه‌هاى پيشينيان كه مينوشتند و براى تفريح ميخواندند چون اساطير يا جمع اسطوره‌


جلد 3 صفحه 651

است مانند اعاجيب و اكاذيب و اضاحيك كه جمع اعجوبه و اكذوبه و اضحوكه است و بر چيزهائى كه موجب سرگرمى شود از اين قبيل سخنان اطلاق ميشود يا جمع اسطار است كه آن جمع سطر است و در هر حال مراد سخنان تعجّب آور خنده‌دار دروغ است و اين استبعاد و تعجّب و انكار ناشى است از غفلت و عدم توجّه و تأمّل و تفكّر در ابتداء خلقشان كه آنهم از خاك بوده و آنكه همان قادرى كه آنها را از عدم بوجود آورد دو مرتبه ميتواند آنها را بصورت اوّل برگرداند خسته نشده و دو مرتبه ساختن چيزى آسان‌تر از مرتبه اوّل كه بى‌سابقه است ميباشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُون‌َ (82) لَقَد وُعِدنا نَحن‌ُ وَ آباؤُنا هذا مِن‌ قَبل‌ُ إِن‌ هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ (83)

گفتند: آيا زماني‌ ‌که‌ ‌ما مرديم‌ و خاك‌ و استخوان‌ شديم‌ آيا محققا ‌ما ‌هر‌ آينه‌ مبعوث‌ مي‌شويم‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌به‌ تحقيق‌ وعده‌ داده‌ شده‌ايم‌ ‌ما و پدران‌ ‌ما ‌اينکه‌ وعده‌ ‌را‌ ‌از‌ قبل‌ و نيست‌ ‌اينکه‌ وعده‌ مگر دروغ‌ بافي‌ پيشينيان‌.

‌در‌ ‌اينکه‌ دو آيه شريفه‌ خداوند يكي‌ ‌از‌ اقوال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بيان‌ فرموده‌ ‌که‌ انكار معاد جسماني‌ ‌است‌ و لكن‌ لازمه ‌اينکه‌ انكار، انكار تمام‌ فرمايشات‌ انبياء ‌است‌، زيرا ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ وعده‌ تكذيب‌ كردند و تكذيب‌ ‌آنها‌ تكذيب‌ رسالت‌ ‌است‌، و لذا فقها ‌در‌ باب‌ تكذيب‌ يكي‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ ‌که‌ موجب‌ كفر مي‌شود ميفرمايند:

چون‌ برگشت‌ ‌به‌ تكذيب‌ رسالت‌ ‌است‌، بلي‌ ‌اگر‌ بگويد: ‌که‌ ‌رسول‌ همچه‌ فرمايشي‌ نفرموده‌ ضلالت‌ مي‌شود و اينها اعتراف‌ مي‌كنند ‌که‌ ‌آنها‌ فرموده‌اند لكن‌ دروغ‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ همان‌ اساطير اولين‌ ‌است‌ و لازمه تكذيب‌ رسالت‌ تكذيب‌ جميع‌ گفتارهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌، ‌من‌ جمله‌ دعوت‌ ‌به‌ توحيد و نفي‌ شرك‌. ‌من‌ جمله‌

جلد 13 - صفحه 446

بيان‌ احكام‌ و دستورات‌ و ساير فرمايشات‌ و نيز همين‌ معني‌ ‌در‌ انكار ضروريات‌ مذهب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بگويد:

العياذ امام‌ دروغ‌ گفته‌ ‌بر‌ گشتش‌ ‌به‌ انكار امامت‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ بگويد: امام‌ نفرموده‌ اينها ‌را‌ آخوندها ‌در‌ آورده‌اند ضلالت‌ ‌است‌ و ‌در‌ حكم‌ شرك‌ باللّه‌ ‌است‌، چنانچه‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌در‌ باب‌ رد حكم‌ مجتهد جامع‌ الشرائط فرمود:

(الراد ‌عليه‌ كالراد علينا و الراد علينا كالراد ‌علي‌ اللّه‌ و الراد ‌علي‌ اللّه‌ ‌في‌ حد الشرك‌ باللّه‌).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 82)- «آنها (از روی تعجب) می‌گفتند: آیا هنگامی که ما مردیم و خاک و استخوان (پوسیده) شدیم آیا بار دیگر بر انگیخته خواهیم شد»؟! (قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).

نکات آیه

۱ - اظهار تردید کافران در زنده شدن دوباره انسان، پس از مرگ (قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون)

۲ - تبدیل دوباره استخوان هاى پوسیده مردگان به انسانى کامل، امرى ناممکن در نظر کافران (قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون)

۳ - انکار معاد، داراى دیرینه اى عمیق در طول تاریخ کفر و شرک (بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . قالوا أءذا متنا... أءنّا لمبعوثون)

۴ - سطحى نگرى و غفلت از قدرت بى انتهاى خداوند، منشأ تردید و استبعاد کافران نسبت به مسأله رستاخیز (و هو الذى ذرأکم فى الأرض و إلیه تحشرون. و هو الذى یحى و یمیت... أفلاتعقلون ...قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون)

۵ - توجه به آفرینش انسان و استمرار مرگ و حیات در زمین، زداینده هر گونه تردید و دو دلى نسبت به معاد و حیات مجدد انسان (و هو الذى أنشأ لکم السمع ... و هو الذى یحى و یمیت ... أفلاتعقلون ... قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون)

۶ - منکران معاد، متکى به صرف استبعاد و فاقد هرگونه دلیل عقلى و یقینى (أفلاتعقلون ... قالوا أءذا متنا و کنّا ترابًا و عظمًا أءنّا لمبعوثون)

۷ - انسان، موجودى جاودان در بینش ادیان الهى و پدیده اى فناپذیر در نگرش شرک پیشگان تاریخ (بل قالوا ... قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون)

موضوعات مرتبط

  • انسان: جاودانگى انسان ۷
  • جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۷
  • ذکر: آثار ذکر استمرار حیات ۵; آثار ذکر استمرار مرگ ۵; آثار ذکر خلقت انسان ۵
  • سطحى نگرى: آثار سطحى نگرى ۴
  • شرک: تاریخ شرک ۳
  • غفلت: آثار غفلت از قدرت خدا ۴
  • کافران: شک کافران ۱; کافران و احیاى مردگان ۲; منشأ شک کافران ۴
  • کفر: تاریخ کفر ۳
  • مشرکان: انسان شناسى مشرکان ۷; بینش مشرکان ۷
  • معاد: استبعاد معاد ۶; بى منطقى مکذبان معاد ۶; تاریخ تکذیب معاد ۳; شک در معاد ۱; عوامل رفع شبهات معاد ۵; مکذبان معاد ۲; منشأ شک در معاد ۴

منابع