المؤمنون ٨١
کپی متن آیه |
---|
بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ |
ترجمه
المؤمنون ٨٠ | آیه ٨١ | المؤمنون ٨٢ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۸ سوره مؤمنون
- يادآورى نعمت شنوايى و بينايى و خردمندى انسان
- بعید دانستن و انكار بعث و معاد، از جانب كافران
- اثبات امكان بعث و قيامت، با بيان مالكيت حقيقی خداوند
- بيان اين كه مالكيت، اعمّ از ربوبيت است
- معناى آيه: «قُل مَن رَبُّ السَّماوَات السَّبع...»
- معناى «ملكوت» و اين كه ملكوت هر چيزى به دست خدا است
- دلایل ردّ اعتقاد مشرکان، مبنی بر فرزند داشتن خداوند
- تفسیرهای ديگر، در معنای تعدد آلهه مشرکان
- اشاره به تفاسير ديگر در معناى آيه شريفه
- معناى «هَمَزات شياطين»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ «81» قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «82» لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «83»
(كافران هدايت نشدند) بلكه سخنى همانند گفتهى پيشينيان گفتند. گفتند:
آيا اگر مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا ما بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟ البتّه اين حرف از قبل، به ما و پدران ما وعده داده شده، اين (حرفها و وعدهها) جز افسانههاى پيشينيان (چيزى) نيست.
نکته ها
«أَساطِيرُ» جمع «اسطوره» و به معناى افسانههاى دروغين است. اين كلمه نُه بار در قرآن، از زبان كفّار در برابر انبيا به كار رفته است.
پیام ها
1- كفّار در انكار معاد حرف تازهاى ندارند. «مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ»
2- كفّار، منطق و استدلال ندارند و تنها حربهى آنان در برابر حقّ، تعجب همراه با انكار است. «أَ إِذا»
3- عدم تعقّل، ريشهى انكار حقّ است. (توجّه به مرگ و حيات و گردش شب و روز، زمينهساز ايمان به معاد مىشود) يُحْيِي وَ يُمِيتُ ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ ... قالُوا أَ إِذا مِتْنا
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 122
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ (81)
بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ: بلكه گفتند منكرين بعث بدون تدبر و تفكر، مثل آنچه گفتند پيشينيان كفار.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (78) وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (79) وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (80) بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ (81) قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (82)
لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (83)
ترجمه
- و او است كه آفريد براى شما گوشها و ديدهها و دلها كم است شكرى كه ميكنيد
و او است كه آفريد شما را در زمين و بسوى او محشور ميشويد
و او است آنكه زنده ميكند و ميميراند و مر او را است گردش شب و روز آيا پس تعقّل نميكنيد
بلكه گفتند مانند آنچه گفتند پيشينيان
گفتند آيا چون مرديم و باشيم خاك و استخوانها آيا مائيم برانگيخته شوندگان
هر آينه بتحقيق وعده داده شديم ما و پدرانمان اين را پيش از اين نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان.
تفسير
- خداوند متعال در اين مقام اجمالا بيان بعضى از نعم بىپايان خود را فرموده باين تقريب كه خداوند شما آن خدائى است كه ايجاد فرموده است براى شما گوشها چون سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا بمناسبت
جلد 3 صفحه 650
ابصار و افئده انسب معناى جمع است و نيز ايجاد فرموده براى شما و بنفعتان چشمها را و دلها را تا بگوش بشنويد و بچشم به بينيد و بباطن دل فكر كنيد و بدانيد آيات حق و حقيقت را و واصل شويد بآن كه سر چشمه حيات ابدى و مايه سعادت سرمدى است و مردم بايد از اين نعم كاملا شكر گذارى كنند ولى مع الاسف كم است شكر نمودن آنها در برابر اين نعم چون حقيقت شكر صرف نمودن بنده است آنچه را خداوند باو انعام فرموده در چيزى كه براى آن خلق شده و معرفت خالق و خالص نمودن عبادت را براى او و مردم نوعا باين وظيفه كاملا عمل نميكنند و اينها كه مقصود بخطابند بتها را ميپرستند و خدا را نشناختهاند لذا او را قادر بر اعاده اموات ندانستهاند و باين مناسبت بعضى گفتهاند مراد آنستكه هيچ شكر گذارى نميكنيد چون دأب عرب بر آنستكه گاهى ميگويند فلانى قليل- الادب است و اراده ميكنند بىادب بودن او را يا ميگويند قلّ صبرى يا قلّت حيلتى و اراده ميكنند بىصبرى و بيچارگى خود را و بنظر حقير چون خطاب ظاهرا عام است ممكن است مراد كمى شكر باشد باعتبار كم بودن شكر گذار در ميان بندگان با آنكه از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد اگر چه مقصود كفّار و طعن بر آنها باشد و در هر حال كلمه ما زائده و قليلا ظاهرا صفت شكرا مقدّر است و آن خدا آنستكه شما را خلق و منتشر نمود در زمين و باز گشت شما در روز حشر بسوى او است و آن خداوند آنستكه زنده ميكند شما را در رحم و ميميراند شما را در وقت انقضاء اجل و بيد قدرت او است گردش شبانه روز و اختلاف آن بكمى روز و زيادى شب و زيادى روز و كمى شب باختلاف فصول و برفتن يكى و آمدن ديگرى بجاى آن آيا بعقل و فكر خودتان درك نميكنيد كه با گردنده گردانندهئى هست قدير و بصير ولى كفّار مكّه مانند پيشينيانشان گفتند بر سبيل تعجّب و انكار آيا چنين امرى ممكن است كه وقتى ما مرديم و خاك شديم و از ما جز استخوان مجرّد پوسيدهئى باقى نماند دو مرتبه زنده و برانگيخته خواهيم شد اين همان سخن و وعدهئى است كه مدّعيان نبوّت قبلا بما و پدرانمان داده بودند براى پيشرفت مقاصدشان و چيزى نيست جز دروغها و افسانههاى پيشينيان كه مينوشتند و براى تفريح ميخواندند چون اساطير يا جمع اسطوره
جلد 3 صفحه 651
است مانند اعاجيب و اكاذيب و اضاحيك كه جمع اعجوبه و اكذوبه و اضحوكه است و بر چيزهائى كه موجب سرگرمى شود از اين قبيل سخنان اطلاق ميشود يا جمع اسطار است كه آن جمع سطر است و در هر حال مراد سخنان تعجّب آور خندهدار دروغ است و اين استبعاد و تعجّب و انكار ناشى است از غفلت و عدم توجّه و تأمّل و تفكّر در ابتداء خلقشان كه آنهم از خاك بوده و آنكه همان قادرى كه آنها را از عدم بوجود آورد دو مرتبه ميتواند آنها را بصورت اوّل برگرداند خسته نشده و دو مرتبه ساختن چيزى آسانتر از مرتبه اوّل كه بىسابقه است ميباشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل قالُوا مِثلَ ما قالَ الأَوَّلُونَ (81)
بلكه اينها ميگويند مثل آنچه پيشينيان گفتند، اينکه كفار و مشركين تمام از يك سرچشمه آب بر ميدارند همان كلمات و مزخرفات که بحضرت نوح و ابراهيم و هود و صالح و شعيب و موسي و عيسي ميگفتند: به پيغمبر اسلام هم گفتند:
اما در مسئله توحيد و نفي شرك ميگفتند: که ما تقليد آباء خود ميكنيم آنها عبادت آلهه خود ميكردند ما هم دست از دين آبائي و اجدادي خود بر نمي داريم، و اما در مسئله نبوت انبياء را مجنون و كذاب و مفتري ميگفتند و اينكه آنها هم بشري هستند مثل ما اكل و شرب دارند و نميشود بشر رسول باشد بايد ملائكه بيايند براي رسالت، و اما معجزات انبياء را سحر و جادو و چشم بندي ميشمردند.
و اما معاد را منكر بودند که بدن پوسيده خاك شده و استخوان از هم پاشيده دو مرتبه زنده شود و برگردد، چنانچه امروز هم بسياري که اسم اسلام روي خود گذارده منكر بسياري از ضروريات اسلام هستند معاد جسماني را منكر يا بدن حور قليايي يا روحي فقط و منكر وجود بهشت و جهنم هستند ميگويند: ما از جميع، كرات جويه با خبر هستيم بهشت و جهنمي نيست و منكر وجود
جلد 13 - صفحه 445
ملك و جن هستند و ميگويند: شيطان همان نفس انسانيست و بسياري از ضروريات که ذكر آنها خالي از اشكال نيست. و سر تمام اينها اينست که باطل مدركي ندارد فقط به اصطلاح ديوار حاشا بلند است هر چه را منكر ميشوند، لذا ميفرمايد:
(بَل قالُوا) اينکه كفار و مشركين در مقابل حضرت رسالت.
(مِثلَ ما قالَ الأَوَّلُونَ) قوم انبياء سلف نوح، هود، صالح. ابراهيم.
شعيب موسي و ساير انبياء و رسل، سپس خداوند مقول قول آنها را نقل ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 81)- در این آیه اضافه میکند: اینها اندیشه و عقل را رها کرده و کور کورانه از نیاکان خود تقلید میکنند، «آنها همان میگویند که پیشینیانشان میگفتند» (بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ).
نکات آیه
۱ - موضع گیرى کافران رفاه زده عصر بعثت، در برابر رهنمودهاى پیامبر(ص)، همانند موضع گیرى کافران پیشین در برابر رهنمودهاى پیامبرانشان (بل قالوا مثل ما قال الأوّلون)
۲ - عدم تأثیر پیشرفت ها و تمدن بشرى در رشد اندیشه کافران، دست کم تا عصر بعثت پیامبر(ص) (بل قالوا مثل ما قال الأوّلون)
۳ - سطحى نگرى و عدم به کارگیرى عقل و اندیشه، وجه مشترک همه کافران و مستکبران تاریخ (بل قالوا مثل ما قال الأوّلون)
موضوعات مرتبط
- انبیا: موضعگیرى علیه انبیا ۱
- تشبیهات قرآن: تشبیه به موضعگیرى کافران پیشین ۱; تشبیه موضعگیرى مرفهان کافر صدراسلام ۱
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱
- کافران: تحجر کافران صدراسلام ۲; سطحى نگرى کافران ۳; هماهنگى کافران ۱، ۳
- محمد(ص): موضعگیرى علیه محمد(ص) ۱
- مستکبران: سطحى نگرى مستکبران ۳; هماهنگى مستکبران ۳
منابع