يس ٧٦
کپی متن آیه |
---|
فَلاَ يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ |
ترجمه
يس ٧٥ | آیه ٧٦ | يس ٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَوْلُهُمْ»: مراد سخنان مبنی بر الحاد و انکار خدا، و تکذیب و تقبیح پیغمبر است.
تفسیر
- آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»
- قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران
- توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست
- مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»
- معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند
- پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان
- اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت
- بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان
- توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»
- رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند
- معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»
- بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ «76»
پس سخنان مشركان تو را محزون نكند، ما آن چه را پنهان مىدارند و آن چه را آشكار مىكنند مىدانيم.
نکته ها
لباس انسان از حيوانات است. از پشم، صنعت قالى و پتو و كارخانجات نساجى به راه مىافتد. كفش انسان از پوست حيوانات است. براى استفاده از پوست حيوانات كارخانجات چرم سازى به راه مىافتد و كيف و كفش و كلاه و ... توليد مىشود. غذاى انسان از شير و گوشت حيوانات است. «وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ»
نقش حيوانات در كشاورزى بسيار مهم است. از قبيل: شخمزدن، آب كشى، كود طبيعى، مصرف علفهاى هرز، حمل بار و محصولات و كوبيدن خرمن از منافع حيوانات براى بشر است. «فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ»
جلد 7 - صفحه 561
پیام ها
1- شرك و بتپرستى، كفران نعمتهاى الهى است. «أَ فَلا يَشْكُرُونَ وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً»
2- انگيزهى بت پرستان، بر اساس خيالها و موهومات است. «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ»
3- در گفتگو با منحرفين، سرچشمهى عقايد آنان را نشانه بگيريد. «لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ»
4- كيفر كسى كه به جاى مطالعه در نعمتها و شكر الهى به سراغ بتها برود، احضار براى ورود به دوزخ است. «مُحْضَرُونَ»
5- انبيا نيز به تقويت روحيه نياز دارند و خداوند به آنان دلدارى مىدهد. «فَلا يَحْزُنْكَ»
6- هر كس هدف بلند دارد مورد انواع تهاجم قرار مىگيرد. «فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»
7- توجّه به علم و آگاهى خداوند، بهترين وسيله آرامش براى مؤمن و تهديد براى منحرف است. «نَعْلَمُ»
8- دشمنان در پنهان و آشكار توطئهها مىكنند. «يُسِرُّونَ، يُعْلِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)
جلد 11 - صفحه 97
فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ: پس بايد كه غمگين نسازد تو را اى پيغمبر گفتار ايشان كه نسبت به خالق خود گويند از اتخاذ ولد و شريك و در باره تو از نسبت سحر و كهانت و شعر، إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ: بدرستى كه ما مىدانيم آنچه پنهان مىكنند از كينه و دشمنى نسبت به مؤمنان، وَ ما يُعْلِنُونَ: و آنچه آشكار از كلمات كفر و عصيان و ما جزا خواهيم داد ايشان را بدان.
شأن نزول:
از حضرت صادق عليه السلام مروى است: ابى بن خلف به مجلس حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آمد، در آن مجلس بعضى از صناديد قريش حاضر بودند، استخوان پوسيده را به دست گرفته خرد كرده به باد داد و گفت: كيست اين اجزاى متفرقه را جمع و زنده نمايد؟ حضرت فرمود: آفريدگار من اجزاى متفرقه را جمع و زنده فرمايد در قيامت و به جهنم معذب سازد «1». نزد اين حال آيه شريفه نازل شد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74) لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75) فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)
ترجمه
و كسى كه عمر دراز ميدهيم او را نگونسار ميگردانيمش در آفرينش آيا پس در نمىيابند بعقل
و نياموختيم او را شعر و نسزد مر او را نيست آن مگر پندى و قرآنى واضح
تا بيم دهد كسيرا كه باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر كافران
آيا و نديدند كه ما آفريديم براى آنها از آنچه ساخت دستهاى ما چهارپايانى پس آنان انها را مالكانند
و رام گردانيديم آنها را براى آنان پس از آنها است سواريشان و از آنها ميخورند
و براى آنان در آنها بهرهها و
جلد 4 صفحه 417
آشاميدنيها است آيا پس شكر نميكنند
و گرفتند از غير خداوند خدايانى كه شايد آنها يارى كرده شوند
قدرت ندارند بر يارى كردن آنها و آنها براى آنخدايان سپاهى حاضر كرده شدگانند
پس نبايد اندوهگين سازد تو را سخنشان همانا ما ميدانيم آنچه را مخفى ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند.
تفسير
خداوند متعال براى تنبّه كفّار بقدرت خود بر آنچه در آيات سابقه ذكر شد از كور نمودن و مسخ كردن آنها ميفرمايد و كسيكه ما عمر طولانى باو ميدهيم برميگردانيمش بتدريج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوريكه ديده آنها از كار مىافتد و شكل آنها تغيير ميكند و قادر بر حركت از جاى خودشان نميشوند و اين نمونهئى است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غيرها كه آنها در مردان سالخورده خود مشاهده مينمايند پس چگونه تعقّل نميكنند كه خدا قادر بر اين امور ميباشد و قمّى ره نقل فرموده كه قريش ميگفتند آنچه محمد ميگويد و نسبت بخدا ميدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده ميفرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شعر نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر كلامى است كه مبنى بر تخيّلات و تمويهات و تشبيهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم معقولى مثلا در تكذيب عسل گفته شود فضله حيوان و مهوّع انسان است و در توصيف شراب گويد ياقوتى رنگ مقوّى و مشهّى و امثال اينها خواه آن كلام منظوم باشد خواه نباشد ولى چون اين قبيل معانى غالبا در كلام منظوم وجود پيدا ميكند كلّيه كلام منظوم را شعر گفتهاند و آن بدنام اكثريّت افراد خود شده ولى اگر شعر مبنى بر معانى محكمه و مواعظ حكيمانه يا مدح و قدح بجا باشد بسيار خوب است و بنابراين مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّعر تا آخر آيه آنستكه ما به پيغمبر خود كلاميكه مبنى بر وهميّات و خياليّات باشد ياد نداديم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نيست براى او كه مرشد كلّ و هادى سبل است كه چنين كلامى از او صادر شود نيست آنچه ما باو تعليم نموديم مگر موجب تذكّر و موعظه و ارشاد و كتاب آسمانى كه نامش قرآن يعنى لايق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانى حقّه حقيقيّه است و وصفش بيان كننده صلاح دنيا و آخرت بندگان است و اينكه گفتهاند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شعر نميخواند و اگر احيانا بر زبانش جارى ميشد
جلد 4 صفحه 418
صورت آنرا تغيير ميداد كه از شعريّت خارج شود ظاهرا براى رفع توهّم شاعريّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا ديوان اشعار امير المؤمنين عليه السّلام معروف و ترغيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حسّان بن ثابت را بشعر كه فرمود هميشه اى حسّان مؤيّد باشى بروح القدس ماداميكه يارى كنى ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آنستكه بترساند از عذاب خدا و روز جزا كسانيرا كه دلشان زنده است بروح ايمان و واجب شود كلمه عذاب باتمام حجّت بر كفّار كه مصرّند در انكار و در مجمع از امير المؤمنين نقل نموده كه حيّا را به عاقلا تفسير فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باين بيان كه آيا نديدند مردم كه ما بدست قدرت خود خلق نموديم براى آنها شتر و گاو و گوسفند را كه دست بشر در آفرينش آنها بهيچ وجه بكار نرفته و بحكم ما مالك و مسلّط و متصرّف واقعى در آن حيوانات آنانند كه ميتوانند آنها را بيع و شرى نمايند و ما مسخّر و رام نموديم آنها را براى آنان كه ميتوانند سوارشان شوند و بكشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهرهبردارى از آنها نمايند از پوست و پشم و كرك آنها لباس و فرش تهيّه نمايند و از شيرشان بياشامند و نكته قابل توجه آنستكه بيشتر استفاده آنها از انعام در سوارى و باركشى چون از شتر است آنحيوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براى بشر كه طفلى مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه خود ميبرد و ميكشد آيا اين نعمتها قابل شكرگزارى و قدردانى نيست و تخصيص اين حيوانات بذكر ظاهرا براى كثرت منافع وجوديّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد كه مورد نزول آيات الهى است و باو صف همه اينها مردم آن سامان قبل از اسلام غالبا مشرك بودند به اين معنى كه هر قبيلهاى بتى براى خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مينمودند آنرا و مىگفتند اين براى تقرّب بخدا است و اميد داشتند كه آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمايند و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و خدا ميفرمايد بتها كه نميتوانند بهيچ وجه يارى از آنها نمايند ولى آنها براى بتها لشگرى حاضر كرده شدهاند كه در برابر آنها بخاك مىافتند و از آنها نگهدارى و دفاع ميكنند در دنيا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم ميروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه ميپرستند جز خدا
جلد 4 صفحه 419
آتشگيرانه جهنّم ميباشند و معلوم است هر تابعى پيرو متبوع خود خواهد بود و نبايد پيغمبر اكرم از اقوال و عقايد آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها كاملا آگاه و مطّلع است و آنها را بجزاى كردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا يَحزُنكَ قَولُهُم إِنّا نَعلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعلِنُونَ (76)
پس محزون نكند شما پيغمبر
جلد 15 - صفحه 109
را گفتار آنها محققا ما ميدانيم آنچه اينها پنهان ميكنند و آنچه علنا اظهار ميكنند.
نظر به اينكه پيغمبر اكرم نبي رحمه بود و آنچه اذيت ميديد نفرين نميكرد بلكه در حق آنها دعاء ميكرد
(اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون)
و دوست ميداشت تمام بشرف اسلام مشرف شوند و سعادتمند شوند خداوند تبارك و تعالي نظر به اينكه ميدانست که اينها ديگر قابليت هدايت ندارند ميفرمايد براي تسليت خاطر مبارك پيغمبر صلي اللّه عليه و آله:
فَلا يَحزُنكَ قَولُهُم قول آنها اينكه ساحر و جادوگر و كذاب و مفتري و مجنونش گفتند و در دار النّدوة مشاورت در قتل او نمودند.
إِنّا نَعلَمُ ما يُسِرُّونَ که در مجالس خود سرا تصميماتي ميگرفتند.
وَ ما يُعلِنُونَ که خاكروبه بر سرش ريختند شكمبه شتر بر سر او ريختند سنگ بقدمهاي او زدند عبا بگردنش پيچيدند در احد سنگ به پيشانيش زدند دور خانه او را گرفتند که او را بقتل رسانند و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- سر انجام در این آیه به عنوان دلداری پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و تقویت روحیه او در برابر این همه کار شکنیها و فتنه انگیزیها و افکار و اعمال خرافی، میفرماید:
«اکنون که چنین است سخنان آنها تو را غمگین نکند (که گاهی تو را شاعر میخوانند و گاهی ساحر و گاه تهمتهای دیگری میبندند) چرا که آنچه را آنها در دل مخفی میدارند و یا با زبان آشکار میسازند همه را ما میدانیم» (فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
نه نیات آنها بر ما پوشیده است، و نه توطئههای مخفیانه آنها، و نه تکذیبها و شیطنتهای آشکارشان، همه را میدانیم و حساب آنها را برای روز حساب نگه میداریم و تو را از شر آنها در این جهان نیز در امان خواهیم داشت.
نکات آیه
۱ - محزون و غمگین نشدن از سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگیز دشمنان، توصیه خداوند به پیامبراسلام(ص) (فلایحزنک قولهم) مقصود از «قولهم» (سخنان مشرکان) به قرینه آیات گذشته (آیه ۶۹) - که درباره شاعر دانستن پیامبر(ص) بود - تهمت هاى غم انگیزى از قبیل شاعر بودن است که به پیامبراسلام(ص) نسبت مى دادند.
۲ - پیامبراسلام(ص)، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگیز مخالفان دعوتش، مورد تسلّى خاطر و دلجویى خداوند قرار گرفت. (فلایحزنک قولهم)
۳ - پیامبراسلام(ص)، با سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگیز دشمنانِ رسالتش روبه رو بود. (فلایحزنک قولهم)
۴ - توجه به ناتوانى معبودهاى ادعایى و عقیده به قدرت مطلق خداوند، موجب تسلى خاطر و دل گرمى مبلغان اسلام و مدافعان عقیده توحیدى (و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ینصرون . لایستطیعون نصرهم... فلایحزنک قولهم) جمله «فلایحزنک قولهم» جواب براى شرط مقدر است; یعنى، «إذا کان هذا حالهم مع ربّهم حیث اتّخذوا رجاء النصر ءالهة من دون اللّه لایقدرون نصرهم فلاتحزن بسبب قولهم...; وقتى وضعیت آنان چنین است که به امید یارى، معبودهاى دیگرى جز خدا را - که تواناى بر یارى رسانى ندارند - برگزیدند، پس تو از سخنان شان محزون مباش...».
۵ - همه حرکت ها و رفتارهاى انسان - در نهان و آشکار - در قلمرو علم خداوند است. (نعلم ما یسرّون و ما یعلنون)
۶ - پیامبراسلام(ص)، با توطئه هاى پنهانى دشمنانِ رسالتش روبه رو بود. (نعلم ما یسرّون و ما یعلنون)
۷ - عقیده به آگاهى خداوند از تمامى رفتارها و حرکت هاى توطئه آمیز کافران، موجب دل گرمى و تسلى خاطر مبلغان اسلام و مدافعان عقیده توحیدى است. (فلایحزنک قولهم إنّا نعلم ما یسرّون و ما یعلنون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که جمله «إنّا نعلم...» تعلیل براى نهى در «فلایحزنک» است; یعنى، چون خداوند بر تمامى رفتارهاى آدمیان - از جمله کافران - آگاه است، پس نباید در برابر توطئه هاى آنان محزون بود; بلکه باید با دل گرمى و پشتکار به تبلیغ دین پرداخت.
۸ - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به تمامى رفتارها و حرکت هاى پنهانى و آشکار انسان ها، بازدارنده آدمى از گناه و حق ناپذیرى است. (إنّا نعلم ما یسرّون و ما یعلنون) برداشت بالا از این رو است که آیه شریفه در مقام تهدید به کافران و مشرکان حق ناپذیر است. بنابراین یادآورى آگاهى مطلق خداوند به رفتار نهان و آشکار انسان ها در شرایط تهدید، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۳، ۶
- انسان: عمل انسان ۵
- حق: موانع حق ناپذیرى ۸
- خدا: احاطه علمى خدا ۵; توصیه هاى خدا ۱; علم خدا به اعمال ۵; علم غیب خدا ۵
- دشمنان: بى اعتنایى به تهمتهاى دشمنان ۱
- ذکر: آثار ذکر عجز معبودان باطل ۴; آثار ذکر علم خدا ۸
- عقیده: آثار عقیده به علم خدا ۷، ۸; آثار عقیده به قدرت خدا ۴
- کافران: علم به توطئه کافران ۷
- گناه: موانع گناه ۸
- مبلغان: عوامل دلدارى مبلغان ۴، ۷
- محمد(ص): اندوه محمد(ص) ۲، ۳; توصیه به محمد(ص) ۱; توطئه دشمنان محمد(ص) ۶; توطئه علیه محمد(ص) ۶; تهمت به محمد(ص) ۱، ۲، ۳; دلدارى به محمد(ص) ۲; عوامل اندوه محمد(ص) ۱; مخالفان رسالت محمد(ص) ۲
- موحدان: عوامل دلدارى موحدان ۴، ۷
منابع