فصلت ٤٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۰۱ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
لاَ يَسْأَمُ‌ الْإِنْسَانُ‌ مِنْ‌ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ‌ مَسَّهُ‌ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ‌ قَنُوطٌ

ترجمه

انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی‌شود؛ و هرگاه شرّ و بدی به او رسد، بسیار مأیوس و نومید می‌گردد!

|انسان از درخواست خير خسته نمى‌شود، و اگر بدى به او رسد، بسيار مأيوس و دلسرد مى‌گردد
انسان از دعاى خير خسته نمى‌شود، و چون آسيبى به او رسد مأيوس [و] نوميد مى‌گردد.
آدمی (حریص، از خدا) به دعا دایم تمنّای خیر می‌کند و هرگز خستگی و سیری ندارد و لیکن اگر به وی شرّ و آسیبی رسد (از رحمت الهی) زود مأیوس و ناامید می‌گردد.
انسان از درخواست خوشی و رفاه خسته نمی شود، واگر آسیبی به او رسد به شدت مأیوس [و] ناامید می شود؛
آدمى هر چه طلب خير كند خسته نمى‌شود، اما چون بدى به او برسد بدانديش و نوميد مى‌گردد.
انسان هرگز از طلب‌خیز به دعا خسته نمی‌شود، ولی چون شری به او رسد، بس نومید و دلسرد است‌
آدمى از خواستن نيكى- نعمت و تندرستى و مانند اينها- خسته [و سير] نشود و اگر او را بدى- سختى و تنگدستى و بيمارى- برسد پس نوميد و دلسرد گردد.
انسان (بی‌ایمان) از طلبیدن دارائی و نعمت سیر نمی‌گردد و خسته نمی‌شود، ولی زمانی که بلا و سختی و فقر و فاقه بدو رو کرد، فوراً دلسرد و ناامید می‌گردد (و از خود و زندگی بیزار و گریزان می‌شود).
انسان از درخواست خیر خسته نمی‌شود و چون آسیبی بدو در رسد کانون یأس و نومیدی است.
خسته نگردد انسان از خواهش خوب و اگر رسدش بدیی پس بسی نومید و بسی دلسرد است‌

The human being never tires of praying for good things; but when adversity afflicts him, he despairs and loses hope.
ترتیل:
ترجمه:
فصلت ٤٨ آیه ٤٩ فصلت ٥٠
سوره : سوره فصلت
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَسْأَمُ»: ملول و خسته نمی‌گردد. «الإِنسَانُ»: مراد انسان کافر و بی‌ایمان است (نگا: آیات - ). «دُعَآءِ»: طلبیدن، به دنبال رفتن. «الْخَیْرِ»: مال و ثروت. دارائی و نعمت و صحّت. «دُعَآءِ الْخَیْرِ»: اضافه مصدر به مفعول خود است. «الشَّرُّ»: فقر و فاقه. بلا و مصیبت. بیماری و تنگی معیشت. «یَؤُوسٌ»: بسیار ناامید. «قَنُوطٌ»: بسیار مأیوس. «یَؤُوسٌ قَنُوطٌ»: هر دو واژه به یک معنی و برای تأکید است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ «49»

انسان منحرف از دعاى خير خسته نمى‌شود و هرگاه شرّى به او رسد پس بسيار مأيوس و نوميد مى‌شود.

نکته ها

«مَحِيصٍ» به معناى گريز يا محل گريز است. بعضى كلمه‌ى «يؤس» و «قَنُوطٌ» را مرادف هم گرفته‌اند، ولى فخر رازى مى‌گويد: يأس، نوميدى در درون است و قنوط، اظهار نوميدى به ديگران است.

شايد مراد از خير در آيه ثروت دنيا باشد چنان كه در جاى ديگر مى‌خوانيم: اگر كسى از دنيا رفت و خيرى بر جا گذاشت، چنين و چنان كنيد. «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ» «1»

پیام ها

1- در صحنه قيامت، جلوه حقّ به گونه‌اى است كه همه معبودهاى باطل رنگ مى‌بازند و محو مى‌گردند و پوچى آنها براى مشركان نيز روشن مى‌شود. «ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ»

2- مشرك در قيامت، گذشته‌ى خود را باطل و آينده‌ى خود را در بن بست مى‌بيند. ضَلَ‌ ... مِنْ قَبْلُ‌ ... مِنْ مَحِيصٍ‌

3- انسان از طلب خير، سير و خسته نمى‌شود و به خاطر حرص و آز و افزون‌خواهى كه جزو سرشت اوست، همه‌ى چيزهاى خوب را براى خود مى‌خواهد. «لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ»


«1». بقره، 180.

جلد 8 - صفحه 360

4- انسان منحرف، كم‌ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختى‌ها خود را در بن بست مى‌پندارد. «فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ (49)


«1» سوره قصص آيات 62 و 74.

جلد 11 - صفحه 385

بعد از آن حال آنها را در دنيا بيان فرمايد:

لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ‌: ملول نمى‌شود كافر، مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ: از خواستن خير، يعنى هميشه طلب نمايد پروردگارش را خير از مال و صحت و دولت و اولاد، وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ: و اگر برسد او را بدى مانند فقر و فاقه و بيمارى و پريشانى و كدورت، فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ: پس بسيار نوميد و مأيوس شود از روح و راحت بسيار ظاهر كننده نااميدى از رحمت حضرت عزت، يا يأس به معنى نوميدى از دعا، و قنوط به معنى ظن بد، يعنى كافر نااميد است از اجابت دعا و گمان بد برد به پروردگار خود؛ و يأس و قنوط از رويه كافران و صفات گمراهان است. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (46) إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‌ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكائِي قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ (47) وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ (48) لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ (49) وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‌ رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‌ فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ (50)

ترجمه‌

كسيكه كردكار شايسته‌اى پس بر نفع خود او است و كسيكه بد كرد پس بزيان او است و نيست پروردگار تو بهيچ وجه ستمكار بر بندگان‌

بسوى او برگردانده ميشود علم قيامت و بيرون نمى‌آيد هيچ يك از ميوه‌ها از غلافهاى آنها و باردار نميشود هيچ زنى و نمى‌نهد جز بعلم او و روزى كه ميخواند آنها را كه كجايند شريكان من گويند اعلام نموديم ترا كه نيست از ما گواهى‌

و گم شود از


جلد 4 صفحه 564

آنها آنچه كه ميخواندند از پيش و دانند كه نيست براى آنها هيچ گريزگاهى‌

ملول نميشود انسان از طلب نمودن منافع دنيوى و اگر برسد باو بدى پس بكلّى مأيوس و نااميد از رحمت حق است‌

و اگر بچشانيم باو رحمتى از خودمان پس از سختيى كه رسيده باشد باو ميگويد اين براى من است و گمان نمى‌كنم كه قيامت برپا شود و اگر بازگردانده شوم بسوى پروردگارم همانا براى من نزد او هر آينه منزلت خوبى است پس هر آينه خبر خواهيم داد البته آنها را كه كافر شدند بآنچه كردند و هر آينه ميچشانيم البته بآنها از عذابى متراكم و شديد.

تفسير

خداوند متعال احتياجى باعمال بندگان ندارد و هيچ امرى مؤثّر در وجود خدا نيست پس هر كس اعمال صالحه بجا آورد نفعش در دنيا و آخرت بخودش ميرسد و هر كس مرتكب اعمال ناشايسته شود ضرر آنها در دو دنيا بخودش عايد ميگردد و خداوند بهيچ وجه و بهيچ مقدار و بهيچ كس ظلم نميكند و صيغه مبالغه گفته‌اند براى زيادتى و تأكيد نفى است نه منفى و محتمل است مراد آن باشد كه اگر خدا بندگانرا بدون موجب عذاب كند بسيار ظلم كننده خواهد بود و نيست و اگر بپرسند كه روز قيامت كى خواهد آمد و موعد حشر چه وقت است بايد گفت علم بآن مخصوص بخدا است و خداوند بتمام تغييراتى كه در احوال موجودات پيدا ميشود علم دارد مثلا هيچيك از ميوجات نيست كه از غلاف و پوست و جاى خود بيرون آيد و هيچ زن و حيوان ماده‌اى نيست كه آبستن شود پسر باشد يا دختر نر باشد يا ماده مگر آنكه ميداند خداوند آنرا با تمام تغييراتى كه در احوال آنها از بدو انعقاد نطفه تا زمان ولادت روى ميدهد و ميداند زمان ولادت آنها را و بايد با علم و اذن خدا متولّد شوند و چون روز قيامت شود خداوند باهل شرك خطاب ميفرمايد آن شركائى كه براى من قرار داده بوديد كجايند آنها عرضه ميدارند ما قبلا اعلام نموديم بيزارى خودمان را از آنها و آنكه از ما كسى نيست كه شهادت دهد بر استحقاق آنها براى ستايش يا از ما كسى نيست كه آنها را مشاهده نمايد چون گم كرديم ما آنها را لذا خداوند هم ميفرمايد و گم شود و از دست آنها برود آنچه عبادت مينمودند در دنيا و اثرى براى آنها از پرستش و ستايش معبودهاى باطل حاصل نخواهد شد و يقين كنند كه مفرّى ندارند و نجاتى از عذاب‌


جلد 4 صفحه 565

الهى براى آنها نيست و انسانى كه مربّى بتربيت دينى نشده طبعا ملول و خسته نميشود از طلب مال دنيا از خدا و تحصيل آمال و منافع و لذّات دنيوى و قمّى ره فرموده يعنى ملول نميشود از دعا نمودن براى خود بخير و بعضى گفته‌اند مراد از انسان كافر است و اگر اتّفاقا ضرر جانى يا مالى باو برسد و ببلا و محنتى دچار شود يكسره مأيوس از رحمت حق و نااميد از تدارك آن بعنايت خداوند خواهد بود و بعضى يؤوس را بنا اميد از اجابت و قنوط را ببد گمان بخدا تفسير نموده‌اند و قمّى ره نقل فرموده يعنى مأيوس از روح خدا و فرج او است و اگر خداوند بعد از آن سختى و محنت و شدّت باو بچشاند طعم نعمت و رحمت و عافيت خود را آن انسان بيخرد ميگويد اين بتدبير و لياقت و استحقاق خودم حاصل شده يا اين هميشه براى من خواهد بود و گمان نميكنم قيامتى كه ميگويند برپا شود و بر فرض تحقّق من نزد خداوند مقام و منزلت خوب رفيعى دارم كه مرا در دنيا برترى داده در آخرت هم خواهد داد ولى غافل از آنكه قيامت مسلّما برپا خواهد شد و مال و نعمت دنيا نزد خدا ارزشى ندارد كه آنرا از بندگان خود دريغ نمايد و ملاك فضيلت و دليل بر مقام و منزلت كسى نزد خدا نيست بلكه ممكن است موجب مزيد استحقاق عذاب شود و خداوند آگاه ميكند اين قبيل اشخاص شكّاك كافر نعمت را در قيامت باعمال خودشان و جزاء آنها و ميچشاند بآنان بر خلاف انتظار و توقّع بيجاشان از عذاب متراكم پى در پى آنچه را كه از شدّت بغلظت و خشونت رسيده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا يَسأَم‌ُ الإِنسان‌ُ مِن‌ دُعاءِ الخَيرِ وَ إِن‌ مَسَّه‌ُ الشَّرُّ فَيَؤُس‌ٌ قَنُوطٌ (49)

خسته‌ نمي‌شود و ملالت‌ پيدا نميكند انسان‌ ‌از‌ طلب‌ خير و ‌اگر‌ مساس‌ پيدا كرد باو شري‌ ‌پس‌ مايوس‌ و نااميد ميشود.

لا يَسأَم‌ُ الإِنسان‌ُ مِن‌ دُعاءِ الخَيرِ انسان‌ ‌هر‌ چه‌ باو داده‌ ميشود سيرايي‌ ندارد ‌از‌ مال‌ و منال‌ و رياست‌ و عزت‌ و مالكيت‌ مثل‌ ‌او‌ مثل‌ جهنم‌ ‌است‌ فرياد هل‌ ‌من‌ مزيدش‌ بلند ‌است‌.

وَ إِن‌ مَسَّه‌ُ الشَّرُّ بلائي‌ مصيبتي‌ فقري‌ مرضي‌ گرفتاري‌ باو متوجه‌ شد.

جلد 15 - صفحه 447

فَيَؤُس‌ٌ قَنُوطٌ بكلي‌ مأيوس‌ و نااميد ميشود ‌که‌ توجه‌ بخدا ندارد و تصور ميكند كسي‌ ‌که‌ قدرت‌ ‌بر‌ دفع‌ ‌اينکه‌ شر ‌از‌ ‌او‌ بكند ندارد انسان‌ بايد ‌اگر‌ غرق‌ نعمت‌ ‌باشد‌ امن‌ ‌از‌ مكر اللّه‌ نداشته‌ ‌باشد‌ خداوند قدرت‌ دارد آنا جميع‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ سلب‌ كند و ‌اگر‌ غرق‌ بلا ‌باشد‌ مأيوس‌ نشود ‌از‌ روح‌ اللّه‌ ‌که‌ خداوند قدرت‌ دارد آنا دفع‌ كليه ‌آنها‌ ‌را‌ بكند و ‌در‌ ‌هر‌ حال‌ توجهش‌ بخدا ‌باشد‌ و شاكر و صابر ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- این انسانهای کم ظرفیت! به تناسب بحثی که در آیات گذشته در باره مشرکان و سرنوشت آنها بیان شده بود، در اینجا ترسیمی از حال این انسانهای ضعیف و بی‌ایمان شده.

نخست می‌فرماید: «انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی‌شود» (لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ).

هرگز تنور حرص او از گرمی نمی‌افتد، هر چه بیشتر پیدا می‌کند باز بیشتر می‌خواهد، و هر چه به او بدهند باز سیر نمی‌شود.

«اما (اگر دنیا به او پشت کند، نعمتهای او زائل گردد، و) شر و بدی به او رسد بسیار مأیوس و نومید می‌شود» (وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ).

منظور از «انسان» در اینجا «انسان تربیت نایافته» ای است که قلبش به نور معرفت الهی و ایمان پروردگار، و احساس مسؤولیت در روز جزا روشن نشده.

نکات آیه

۱ - انسان، موجودى خستگى ناپذیر در طلب خیر و منافع خویش (لایسئم الإنسن من دعاء الخیر)

۲ - نعمت ها و امکانات زندگى «خیر» است. (لایسئم الإنسن من دعاء الخیر) از این که قرآن از تقاضاى اموال و مواهب زندگى از سوى انسان، به تقاضاى خیر تعبیر کرده است; مطلب بالا به دست مى آید.

۳ - افزون خواهى و زیاده طلبى، جزء سرشت آدمى است. (لایسئم الإنسن من دعاء الخیر)

۴ - سیطره یأس و ناامیدى بر انسان، به هنگام مواجه شدن با سختى و ناکامى ها (شرور) (و إن مسّه الشرّ فیئوس قنوط)

۵ - ضعف و ناتوانى آدمى در برخورد با مشکلات (و إن مسّه الشرّ فیئوس قنوط) از کاربرد واژه «مسّ» و آمدن صیغه مبالغه «یؤُس» و «قنوط» استفاده مى شود که انسان با اندک گرفتارى، احساس ضعف و ناتوانى کرده و دچار یأس و ناامیدى مى شود.

۶ - حرص و آز در شرائط رفاه و یأس و ناامیدى به هنگام سختى، امرى ناپسند وموردنکوهش (لایسئم الإنسن من دعاء الخیر و إن مسّه الشرّ فیئوس قنوط) با توجه به لحن نکوهش آمیز آیه، مطلب بالا استفاده مى شود.

۷ - برخوردارى انسان از نعمت هاى الهى در دنیا بیش از ابتلاى وى به شرور و سختى ها است. (لایسئم الإنسن من دعاء الخیر و إن مسّه الشرّ) «إن» شرطیه در مواردى به کار رود که تحقق شىء در آن موارد نادر و کم مى باشد به کارگیرى آن در مورد «شر» بیانگر برداشت یاد شده است.

موضوعات مرتبط

  • امکانات مادى: خیریت امکانات مادى ۲
  • انسان: انسان ها در سختى ۵; خستگى ناپذیرى انسان ۱; خیرطلبى انسان ۱; صفات انسان ۴; ضعف انسان ها ۵; فطریات انسان ۳; منفعت طلبى انسان ۱; ویژگیهاى انسان ۱
  • تکاثر: فطریت تکاثر ۳
  • حرص: ناپسندى حرص ۶
  • خدا: وفور نعمتهاى خدا ۷
  • رفاه: حرص در رفاه ۶
  • سختى: آثار سختى ۴; یأس در سختى ۶
  • شرور: نقش شرور ۴
  • مشکلات: قیاس مشکلات با نعمتها ۷; کمى مشکلات ۷
  • نعمت: خیریت نعمت ۲
  • یأس: عوامل یأس ۴; ناپسندى یأس ۶

منابع