الذاريات ٥٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۴۶ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
کَذٰلِکَ‌ مَا أَتَى‌ الَّذِينَ‌ مِنْ‌ قَبْلِهِمْ‌ مِنْ‌ رَسُولٍ‌ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ‌

ترجمه

این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها بسوی قومی فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: «او ساحر است یا دیوانه!»

|همچنين، براى كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اين كه گفتند: ساحرى يا ديوانه‌اى است
بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند: «ساحر يا ديوانه‌اى است.»
همچنان (که تو را ای رسول تکذیب کردند) هیچ رسولی بر امم پیشین نیامد جز آنکه (او را تکذیب کرده و) گفتند: او ساحر یا دیوانه است.
همچنین هیچ پیامبری بر کسانی که پیش از اینان بودند نیامد مگر اینکه گفتند: جادوگر یا دیوانه است!
بدين سان بر آنهايى كه از اين پيش بودند پيامبرى مبعوث نشد جز آنكه گفتند: جادوگرى است، يا ديوانه‌اى است.
بدین‌سان برای پیشینیان آنان هیچ پیامبری نیامد مگر آنکه گفتند [او] جادوگر یا دیوانه است‌
همچنين بدان كسان نيز كه پيش از اينان- كفار مكه- بودند هيچ پيامبرى نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر است يا ديوانه.
همین گونه (که اینان شما را تکذیب می‌دارند) هیچ پیغمبری به سوی مردمان پیش از ایشان نرفته است، مگر این که گفته‌اند: او جادوگر یا دیوانه است.
بدین‌سان کسانی راکه پیش از آنان بودند هیچ پیامبری نیامد جز (اینکه) گفتند: «ساحری یا دیوانه‌ای است.»
بدینسان نیامد آنان را که پیش از ایشان بودند فرستاده‌ای جز آنکه گفتند جادوگری است یا دیوانه‌

Likewise, no messenger came to those before them, but they said, “A sorcerer or a madman.”
ترتیل:
ترجمه:
الذاريات ٥١ آیه ٥٢ الذاريات ٥٣
سوره : سوره الذاريات
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَذلِکَ»: بهمین صورت. کار به همین منوال است. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: أَلأََمْرُ کَذلِکَ.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ «52» أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ «53»

(اى پيامبر!) بدين گونه (كه تو را تكذيب كردند) پيشينيان اينان نيز هيچ پيامبرى برايشان نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر يا جن‌زده است. (آيا مخالفان در طول تاريخ) به يكديگر سفارش كرده‌اند (كه با انبيا اين گونه برخورد كنند؟) نه، بلكه آنان مردمى طغيانگرند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52)

كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ‌: چنانچه قوم تو تكذيب مى‌كنند تو را، همچنين تكذيب نمودند امم گذشته به مرتبه‌اى كه نيامد آنان را كه بودند، مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ‌: پيش از كفار مكه هيچ پيغمبرى، إِلَّا قالُوا ساحِرٌ: مگر كه گفتند قوم او

جلد 12 - صفحه 283

ساحر است در وقتى كه معجزه بديشان نمود، أَوْ مَجْنُونٌ‌: يا ديوانه است زمانى كه از قيامت و بعث خبر ميداد، يعنى معجزه پيغمبر خود را به سحر نسبت مى‌دادند و قول او به سخن ديوانه نسبت دادند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (47) وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (48) وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (49) فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (50) وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (51)

كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52) أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (53) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (54) وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55) وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56)

ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (57) إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (58) فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ (59) فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (60)

ترجمه‌

و آسمان را بنا كرديم بقدرت خود و همانا ما وسعت دهنده‌ايم‌

و زمين را گسترده نموديم پس نيكو گستراننده‌ايم ما

و از هر چيز آفريديم دو صنف باشد كه شما پند گيريد

پس بگريزيد بسوى خدا همانا من براى شما از جانب او بيم دهنده‌اى آشكارم‌

و قرار ندهيد با خداوند معبودى ديگر را همانا من براى شما از آن بيم‌دهنده‌اى بيان كننده‌ام‌

امر اينچنين است نيامد آنانرا كه بودند پيش از آنها هيچ پيغمبرى مگر آنكه گفتند جادوگر يا ديوانه‌اى است‌

آيا سفارش كرده‌اند يكديگر را بآن نشايد بلكه آنها گروهى سركش و نافرمانند

پس روى گردان از آنها پس نيستى تو ملامت شده و پند ده‌

و يادآورى كن همانا پند دادن نفع ميرساند مؤمنان را

و نيافريدم جنّ و انس را مگر براى آنكه پرستش كنند مرا

نميخواهم از آنان هيچ قسم رزقى و نميخواهم كه اطعام كنند مرا

همانا خدا است روزى دهنده داراى نيروى استوار

پس همانا براى آنانكه ستم نمودند نصيب و بهره‌اى از عذاب است مانند نصيب يارانشان پس بايد بشتاب نخواهند

پس واى بر آنانكه كافر شدند از روزشان كه وعده داده ميشوند.

تفسير

خداوند منّان بدست قدرت خود آسمان رفيع با وسعت را افراشته و بآن وسع و طاقت خود و وسعت در خلق و بر مخلوق را مدلّل ساخته هر كس در هر


جلد 5 صفحه 70

جا باشد سقف رفيع خوش رنگ منقوش مزيّنى بر فراز گيتى مشاهده نموده و از منافع و بركات نازله از آن بهره‌بردارى ميكند و در نعمت و وسعت خداداد كامرانى مينمايد و زمين پهناور را مانند فرش و بساط زندگانى گسترده و چه خوب مانند بستر براى استراحت بشر مهيّا و آماده فرموده و از هر موجودى دو صنف از يك نوع يا دو نوع از يك جنس خلق فرموده مانند نور و ظلمت و روز و شب و آفتاب و ماه و جن و انس و نر و ماده و سرد و گرم و سياه و سفيد و زشت و زيبا تا مردم بدانند خدا قادر بر همه چيز است و يكتا است و شبيه و عديل و ضدّ و ندّ ندارد پس از اينها بگريزند و باو بياويزند و از معصيت او برگردند و باطاعت او پيوندند و در كافى و معانى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فرار بسوى خدا رفتن بحجّ است و در مجمع اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و پيغمبر اكرم بعد از امر مردم بفرار و سفر از خلق بحق بايد بفرمايد من از جانب خدا بيم دهنده آشكارى بيش نيستم توفيق اين سفر را براى خودتان از خدا بخواهيد و هيچ چيز را در اين راه‌پيمائى با خدا شريك قرار ندهيد فقط مقصودتان از اين سفر نيل بقرب حق باشد چون من از مطلق شرك چه جلىّ باشد چه خفى بيم دهنده‌اى هستم كه بيان ميكنم مراد از آنرا كه اعمّ است و عبادت بايد با خلوص نيّت باشد و بنابراين تكرارى در جمله انّى لكم منه نذير مبين نيست تا محتاج بنكته باشد چون هر جا بيك معنى است ولى كسانيكه ضمير منه را در هر دو جا بعذاب الهى راجع دانسته و نذير مبين را بيك معنى حمل نموده‌اند نكته تكرار را تعلّق انذار اوّل بمعصيت و دوّم را بشرك قرار داده‌اند ولى بنظر حقير آنچه بيان شد در ذيل اين دو آيه از جهاتى الطف و اسلم است و بايد با ذوق تألّه تأمّل نمود تا مشهود گردد و براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم فرموده امر از قديم بر اين منوال بوده كه نيامد پيغمبرى از جانب ما بر امم سابقه مگر آنكه ساحر يا ديوانه‌اش خواندند آيا ميشود قراردادى آن امم متعاقبه در ازمنه متعدّده با هم داشته باشند و توصيه و سفارشى از سابقين بلاحقين در اين باب شده باشد كه هر پيغمبرى بيايد بيكى از اين دو تهمت متّهم نمايند نه چنين است بلكه طغيان و سركشى طبيعى بشر و شرارت ذاتى آنها وادارشان‌


جلد 5 صفحه 71

باين نسبتهاى ناروا نموده و مينمايد پس اعراض كن از مجادله با آنها چون بقدر اتمام حجّت و ابلاغ دعوت از تو سعى و كوشش بعمل آمده و بهيچ وجه ديگر مورد ملامت نيستى ولى از پند و اندرز و موعظه نسبت باهل ايمان مضايقه منما كه آن در هر حال نافع است و در چند روايت معتبر از ائمه عليهم السلام اينمعنى ذكر شده كه خدا خواست بعد از آنكه مردم مكّه تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را هلاك فرمايد آنها را پس نازل شد فتولّ عنهم فما انت بملوم ولى بعدا باهل ايمان ترحّم فرمود و نازل شد و ذكّر فانّ الذّكرى تنفع المؤمنين و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام اينمعنى تأييد شده است و خداوند خلق نفرمود جن و انس را مگر براى آنكه عبادت و اطاعت نمايند خدا را بعد از معرفت بخودش و پيغمبر و امام و گرفتن دستور بندگى و عبادت كه مقدّمه است براى تحصيل ثواب و نيل بجنّت اگر چه آنها در اين مقدّمات كوتاهى كنند و به نتيجه نرسند بلكه مستحق جهنّم شوند من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت سيد الشهداء باصحابش فرمود همانا خدا خلق نفرمود بندگانرا مگر براى آنكه بشناسند او را و چون شناختند او را بى‌نياز شوند بعبادت او از عبادت غير او پس مردى عرض كرد يا ابن رسول اللّه مراد از معرفت خدا چيست فرمود معرفت اهل هر زمانى است امام خودشان را كه واجب است بر آنها اطاعت او و قمّى ره نقل فرموده كه خدا خلق فرمود بندگانرا براى امر و نهى و تكليف نه براى آنكه باجبار عبادت كنند بلكه براى آنكه باختيار اطاعت كنند تا امتحان كند آنها را و ممتاز شود مطيع از عاصى و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خدا خلق فرمود بندگانرا براى آنكه امر كند آنها را بعبادت خود گفتند خدا فرموده و لا يزالون مختلفين الّا من رحم ربّك و لذلك خلقهم فرمود خلق كرد خدا آنها را تا كارى كنند كه مستوجب رحمت شوند پس رحمت كند آنها را و براى دفع توهّم آنكه خداوند از عبادت خلق بهره‌اى ببرد يا آنكه انفاق و اطعام خلق جاى عبادت خدا را بگيرد چون خلق عيال خدايند چنانچه اين ايّام متعارف شده كه ميگويند حجّ نكنيد بفقرا بدهيد و نماز و روزه براى ميّت نگيريد


جلد 5 صفحه 72

خيرات كنيد ميفرمايد من از بندگان توقّع نفع و روزى و اطعام ندارم روزى تمام خلق در دست خدا است و او است داراى قدرت و قوّتى كه ضعف و عجز بر آن طارى نميشود و محكم و استوار ميباشد و بعضى احتمال داده‌اند كه به پيغمبر فرموده باشد بمردم بفرمايد من از شما رزق و بهره و اطعام و انفاق نميخواهم تا اينجمله مانند آن باشد كه فرموده بگو من از شما اجر و مزدى بر رسالت نميخواهم و در هر حال اخيرا تهديد فرموده ستمكاران بر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت اطهارش را بتكذيب و آزار و غصب حق و انواع ظلم و جور كه از براى آنها نصيب وافرى است از عذاب مانند نصيب و بهره رفقاى آنها از امم سابقه كه با آنها همكار بودند و بجزاى كردارشان رسيدند چون ذنوب دلو بزرگى است كه پر از آب باشد و در وقت قسمت آب بكار رود پس نبايد تعجيل داشته باشند سهم آنها محفوظ است در روز موعود كه رجعت يا قيامت است بآنها واصل خواهد شد پس واى بحال آنها از چنين روزى كه در پيش دارند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره و الذّاريات را در روز خود يا در شبش خداوند امر معاش او را اصلاح فرمايد و وسعت رزق باو عطا كند و براى قبر او چراغى آماده فرمايد كه تا روز قيامت روشن باشد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين.


جلد 5 صفحه 73

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَذلِك‌َ ما أَتَي‌ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ مِن‌ رَسُول‌ٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَو مَجنُون‌ٌ (52)

و همين‌ نحو ‌بود‌ ‌که‌ نيامد كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ بودند ‌از‌ ‌رسول‌ و پيغمبري‌ مگر آنكه‌ گفتند: ساحر ‌است‌ ‌ يا ‌ ديوانه‌ ‌اينکه‌ جريان‌ ‌در‌ تمام‌ امم‌ سابقه‌ بوده‌ ‌است‌، قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و قوم‌ ابراهيم‌ و لوط و شعيب‌ و موسي‌ و عيسي‌ ‌که‌ كفار و مشركين‌ انبياء و رسولاني‌ ‌که‌ خداوند ‌براي‌ هدايت‌ ‌آنها‌ فرستاده‌ تكذيب‌ كردند و ‌آنها‌ ‌را‌ ساحر و مجنون‌ و مفتري‌ شمردند و گفتند:

‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌براي‌ تسليت‌ خواطر حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ ‌که‌ چندان‌ متأثر نباشي‌ ‌که‌ اينها ‌شما‌ ‌را‌ ساحر و مجنون‌ ميگويند و معجزات‌ ‌شما‌ ‌را‌ سحر مي‌پندارند ‌اينکه‌ جريان‌ هميشه‌ بوده‌.

كَذلِك‌َ ‌يعني‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ بشما ميگويند.

ما أَتَي‌ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ مِن‌ رَسُول‌ٍ ماء نافيه‌ ‌که‌ نفي‌ مطلق‌ مي‌كند ‌که‌ احدي‌ ‌از‌ رسولان‌ نبودند مگر آنكه‌ قوم‌ ‌آنها‌.

إِلّا قالُوا ساحِرٌ أَو مَجنُون‌ٌ و نسبتهاي‌ ديگر ‌که‌ ‌به‌ انبياء مي‌دادند ‌حتي‌

جلد 16 - صفحه 287

كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ ‌به‌ انبياء آوردند مثل‌ يهود ‌به‌ موسي‌ و نصاري‌ ‌به‌ عيسي‌ و عامه‌ سني‌ها ‌که‌ ‌به‌ پيغمبر اكرم‌ ايمان‌ آورده‌اند چه‌ نسبت‌هاي‌ زشت‌ العياذ ‌به‌ ‌آنها‌ مي‌ دهند مثل‌ اينكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ تورات‌ رايج‌ نسبت‌ ‌به‌ لوط ‌که‌ شراب‌ خورد و ‌با‌ دختران‌ ‌خود‌ زنا كرد و ‌از‌ نسل‌ ‌آنها‌ هفتاد پيغمبر بوجود آمد و ‌در‌ حق‌ آدم‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌به‌ آدم‌ دروغ‌ ‌گفت‌ و شيطان‌ راست‌ ‌گفت‌ و ‌از‌ درخت‌ عقل‌ خوردند و ‌خدا‌ آمد ‌براي‌ تفرج‌ و فهميد و ترسيد ‌که‌ ‌از‌ درخت‌ حيات‌ بخورند و خدايي‌ شوند مثل‌ ماها و ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ بهشت‌ بيرون‌ كرد و بسيار مزخرفات‌ ديگر و نصاري‌ ‌که‌ ‌به‌ عيسي‌ العياذ شراب‌ درست‌ كرد و ‌در‌ مجلس‌ عروسي‌ ‌با‌ مادرش‌ مريم‌ شراب‌ ‌به‌ اهل‌ مجلس‌ دادند و سني‌ها ‌که‌ العياذ پيغمبر ‌را‌ قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ مشرك‌ ‌ يا ‌ تابع‌ عيسي‌ ‌ يا ‌ موسي‌ ‌ يا ‌ ابراهيم‌ و بسيار ‌از‌ كفريات‌ ديگر و بالجمله‌ عصمت‌ انبياء ‌را‌ منكر هستند خذلهم‌ اللّه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 52)- در آیه 39 همین سوره خواندیم که فرعون در برابر دعوت موسی (ع) به سوی خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگری، موسی را متهم ساخت که او «ساحر» یا «مجنون» است، این نسبت که از سوی مشرکان به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نیز داده می‌شد برای مؤمنان اندک نخستین، بسیار گران بود، و روح پاک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را آزرده می‌ساخت.

آیه برای دلداری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان می‌گوید: تنها تو نیستی که هدف این تیرهای زهرآگین تهمت قرار گرفته‌ای «این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها به سوی قومی فرستاده نشد مگر این که گفتند: او ساحر است یا دیوانه» (کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).

آنها را «ساحر» می‌خواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخی

ج4، ص551

منطقی نداشتند، و «مجنون» خطاب می‌کردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادی سر تسلیم فرود نمی‌آوردند.

نکات آیه

۱ - تکذیب و اتهام، شیوه همیشگى اقوام و جوامعِ کفرپیشه و شرک آلود در برابر فرستادگان الهى (کذلک ما أتى الذین من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون)

۲ - تکذیب پیامبران، شیوه اى ارتجاعى است. (کذلک ما أتى الذین من قبلهم من رسول إلاّ قالوا) از آن جا که معمولاً منکران انبیا سخن خود را در قالب تقلید از پیشینیان مطرح مى کنند، تعبیر «ما أتى...» مى تواند در مقام تحقیر ایشان باشد و دیرینه کفر را در گذشته هاى جوامع دور از تمدن باز نمایاند.

۳ - دلجویى خداوند از پیامبر(ص)، در برابر حق ستیزى و اتهام هاى نارواى کافران (کذلک ما أتى ... إلاّ قالوا ساحر أو مجنون)

۴ - اتهام سحر و جنون، موضع همیشگى کافران در برابر رسولان الهى (ما أتى الذین ... إلاّ قالوا ساحر أو مجنون)

۵ - اتهام سحر یا جنون، از سوى کافران به پیامبراکرم(ص) (کذلک ما أتى ... إلاّ قالوا ساحر أو مجنون) ضمیر «من قبلهم» به کافران عصر پیامبر(ص) بازمى گردد; یعنى، اگر اینان تو را به سحر و جنون متهم مى کنند، مطلب تازه اى نیست ; زیرا پیشینیان نیز، همین شیوه را داشته اند.

۶ - آشفتگى و سردرگمى کافران، در انکار دلایل روشن پیامبران الهى (إلاّ قالوا ساحر أو مجنون) سحر و جنون فاصله بسیارى از یکدیگر دارد; زیرا سحر نوعى تبحر و جنون سراسر آشفتگى و اشمئزاز آور است و میان این دو سنخیتى نیست . از این رو سخن کافران، نشانگر اضطراب شدید آنان درموضع گیرى علیه منطق روشن پیامبران است.

موضوعات مرتبط

  • ارتجاع: روش ارتجاعى ۲
  • اقوام پیشین: تکذیبگرى اقوام پیشین ۱; تهمتهاى اقوام پیشین ۱; هماهنگى اقوام پیشین ۱
  • انبیا: تکذیب انبیا ۲; تکذیب بینات انبیا ۶
  • رسولان خدا: تهمت به رسولان خدا ۱; تهمت جادوگرى به رسولان خدا ۴; تهمت جنون به رسولان خدا ۴
  • کافران: تحیر کافران ۶; تهمتهاى کافران ۱، ۳، ۴، ۵; حق ستیزى کافران ۳; روش برخورد کافران ۱، ۴; هماهنگى کافران ۴
  • محمد(ص): تهمت به محمد(ص) ۳; تهمت جادوگرى به محمد(ص) ۵; تهمت جنون به محمد(ص) ۵; دلدارى به محمد(ص) ۳
  • مشرکان: تهمتهاى مشرکان ۱; روش برخورد مشرکان ۱

منابع