الشورى ٩
کپی متن آیه |
---|
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُ وَ هُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَ هُوَ عَلَى کُلِ شَيْءٍ قَدِيرٌ |
ترجمه
الشورى ٨ | آیه ٩ | الشورى ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْ»: بلکه. این واژه برای انتقال از کلام سابق و پرداختن به سرزنش مشرکان به خاطر گزینش سرپرستان جز خدا است (نگا: بقره / . بعضی (أَمْ) را برای استفهام انکاری دانستهاند. در این صورت معنی آیه چنین است: آیا آنان جز خدا کسانی و چیزهائی را به سرپرستی گرفتهاند؟ در حالی که سرپرست تنها او است، و او است که مردگان را زنده میکند، و او است که بر هر چیزی توانا است.
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى
- دعوت پيامبر اسلام «ص»، جهانى و تدريجى بوده
- شرح آيه: «وَ لَو شَاءَ اللهُ لَجَعَلَهُم أُمّة وَاحِدَة» و اقوال گوناگون مفسران
- تنها خداوند، ولیّ و عهده دار امور مؤمنان است
- وضع احكام تكوينى و تشريعى، اختصاص به خداوند دارد
- نظرات مفسران، در تفسیر آیه: «وَ مَا اختَلَفتُم ...»
- دلایل انحصار ربوبيت در خداوند سبحان
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «9»
آيا به جاى خداوند سرپرستان ديگرى گرفتهاند، با آنكه تنها خدا سرپرست (واقعى) است و اوست كه مردگان را زنده مىكند و اوست كه بر هر كارى تواناست.
نکته ها
خداوند حكيم است و همه كارهايش حكيمانه است، اگر چه فكر انسان به حكمت كارهاى او نرسد. بنابراين در مواردى كه قرآن مىفرمايد: هر كه را خدا بخواهد عزيز يا ذليل مىكند، معنايش اين است: كسانى كه از طريق ايمان و عمل صالح، لياقت دريافت عزّت و هدايت را پيدا كنند خداوند آنها را در مسير رحمت و هدايت خود قرار مىدهد، امّا كسانى كه با كفر و نفاق و لجاجت زمينه سعادت را در خود كور كنند خداوند براى آنان كارى نمىكند.
اگر شما وارد منزل شديد و ديديد دزد در خانه است، فوراً در را به روى او قفل مىكنيد تا پليس را خبر كنيد. در اين صحنه گرچه شما در را به روى او بستهايد، ولى سارق خودش اسباب بسته شدن در را فراهم كرده است. خداوند نيز دلهايى را مهر مىزند، گروهى را گمراه يا ذليل مىكند، ولى اين قهر الهى به خاطر سوء عقيده و عمل خود آنها است.
كلمه «ولى» مفرد و كلمه «أَوْلِياءَ» جمع آمده است، زيرا خداپرستان تنها ولايت خدا را مىپذيرند ولى كسانى كه از خدا جدا شوند هر لحظه يك سرپرست دارند.
پیام ها
1- سنّت خداوند بر اين است كه انسانها را آزاد بگذارد تا راه خود را انتخاب نمايند وگرنه مىتوانست همه را اجباراً در راه حقّ قرار دهد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»
2- منحرفين از راه حقّ، در حقيقت به خود ظلم مىكنند. «وَ الظَّالِمُونَ»
3- ظالم از هر نوع كمكى در قيامت محروم است. «ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» نه كمك از مقام برتر «مِنْ وَلِيٍّ» و نه كمك از زير دست و دوستان. «وَ لا نَصِيرٍ»
جلد 8 - صفحه 378
4- نظرات و افكار انحرافى را پاسخ دهيد. أَمِ اتَّخَذُوا- فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُ ...
5- پذيرش غير خدا، قابل سرزنش و توبيخ است. «أَمِ اتَّخَذُوا»
6- ادّعا بايد همراه با دليل باشد. «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
7- هرگونه ولايت و سرپرستى كه در راستاى ولايت الهى نباشد، نامشروع و باطل است. «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ»
8- ولايت خداوند مطلق، گسترده و ابدى است. «هُوَ الْوَلِيُّ»
9- ولايت، حقّ كسى است كه قدرت داشته باشد. هُوَ الْوَلِيُ ... وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «9»
أَمِ اتَّخَذُوا: «اضراب از قبول ايمان كفار» نه چنان است كه كفار قبول ايمان كنند و به توحيد الهى اعتراف نمايند، بلكه فرا گرفتهاند، مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ:
غير از خدا دوستان كه اصنام و معبودان باطله كه اصلا نفع و ضرر از ايشان متصور نيست، و اگر مىخواهند دوستى فرا گيرند كه نفع به ايشان رساند و ضرر از آنها باز دارد، فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُ: پس خداى به حق او است كه به حسب حقيقت سزاوار ولايت است نه غير او، چه او سبحانه دوستى است كه دوستان خود را بنوازد و لطف و مرحمت در باره او منظور دارد، پس واجب است كه دوستى با او نمايند نه غير او. وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى: و او زنده فرمايد مردگان را به قدرت كامله، و اصنام در نهايت عجز و نقص باشند. وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: و او بر همه چيزى تواناست به خلاف معبودان باطله كه عاجز مطلقند. ذكر احيا و اظهار قدرت او بر ما سوى به جهت تقرير ربوبيت او و بيان وجوب ولايت اوست نه غير او تا به پرستش و ستايش سبحانى مايل شوند.
اعجاز:
اين شهر آشوب- جماعتى از يمن آمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند: ما از بقاياى ملك مقدم از آل نوح، وصىّ پيغمبر ما سام خبر داد كه هر پيغمبرى معجزه و براى او وصى باشد، وصى و قائم مقام تو كيست؟
حضرت اشاره به حضرت امير المؤمنين؛ گفتند: از او بخواهيم كه نشان دهد ما را سام بن نوح عليه السّلام بجا مىآورد؟
حضرت فرمود: بلى، برخيز يا على برو به مسجد و بزن نزد محراب پاى خود را به زمين. حضرت با آنها به مسجد در حالتى كه صحف را در دست تا رسيد به محراب، و دو ركعت نماز بجا آورد و پاى خود را به زمين زد شكافته شد و ظاهر گرديد لحد و تابوت، پس برخاست از تابوت پيرمردى صورتش مانند ماه شب
جلد 11 - صفحه 401
چهارده و خاك از سر و محاسنش مىريخت و صلوات فرستاد بر على عليه السّلام و شهادت به يگانگى خدا و رسالت حضرت پيغمبر و وصايت على عليه السّلام و گفت: من سام بن نوح هستم، پس باز كردند صحف را، و يافتند او را چنانچه وصف نمود و گفتند: ما مىخواهيم بخوانى سورهاى از صحف را، شروع نمود به خواندن، تمام شد سوره. سلام بر على عليه السّلام كرد و خوابيد چنانچه بود، و زمين بهم آمد. تمام آنها گفتند «ان الدين عند اللّه الاسلام» ايمان آوردند؛ پس خدا آيه شريفه نازل فرمود «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى» «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
ترجمه
و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته
و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دستهاى در بهشت و دستهاى در دوزخند
و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كنندهاى
بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است
و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و
جلد 4 صفحه 570
طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبههاى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقهاى در بهشت و فرقهاى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان
جلد 4 صفحه 571
برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِياءَ فَاللّهُ هُوَ الوَلِيُّ وَ هُوَ يُحيِ المَوتي وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ «9»
آيا اينها گرفتند از غير خداي متعال اوليائي پس خداوند متعال او است ولي و او زنده ميكند مردهها را و او بر هر چيزي قدرت دارد.
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِياءَ استفهام انكاري است که نبايد از غير خدا وليّي اتخاذ كرد و اينها اتخاذ كردند بعضي اله خود را مثل بتها و غير آنها که گفتند هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّهِ- يونس آيه 19- وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِياءَ ما نَعبُدُهُم إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلفي- زمر آيه 4- بعضي اكابر و رؤساء خود را بطمع اينكه اينها دفع بلاء از آنها ميكنند و اصلاح امور آنها را مينمايند که تا كنون در دماغ بسياري هست و حال آنكه كوچكترين بلائي را قدرت ندارند دفع كنند بلكه فرداي قيامت از اينها تبرّي ميجويند و انكار ميكنند إِذ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا العَذابَ وَ تَقَطَّعَت بِهِمُ الأَسبابُ وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُم كَما تَبَرَّؤُا مِنّا- بقره 2 آيه 161-.
فَاللّهُ هُوَ الوَلِيُّ دلالت بر انحصار ميكند خداوند ولي و صاحب اختيار است بهر که بخواهد مقام ولايت عطا ميكند چنانچه ميفرمايد:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ مائده آيه 60- راجع به ولايت امير المؤمنين چنانچه شرحش در محلش گذشت و ولايت انبياء و ائمه عليهم السلام هم احتياج به نصب خداي متعال است در تحت اختيار بندگان نيست وَ هُوَ يُحيِ المَوتي خداوند زنده ميكند مردهها را اشاره به اينكه منكرين معاد اشكال ميتراشند که چگونه ميشود که بدن خاك
جلد 15 - صفحه 460
شده و استخوان پوسيده دو مرتبه زنده شود و انسان گردد قالَ مَن يُحيِ العِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ جواب: همان كسي که نطفه را علقه و مضغه و گوشت و استخوان و انسان ميكند و آن كسي که آدم را از خاك خلق فرمود قدرت دارد قُل يُحيِيهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ- يس آيه 80-.
وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ نيست راهست ميكند و هست را نيست ميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- ولیّ مطلق خداست: از آنجا که در آیه قبل این واقعیت بیان شده که هیچ ولیّ و یاوری جز خداوند نیست، در اینجا برای تأیید این واقعیت و نفی ولایت غیر خدا دلائل زندهای مطرح میکند.
نخست در لباس تعجب و انکار میفرماید: «آیا آنها غیر خدا را ولیّ خود قرار
ج4، ص329
دادند»؟ (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ).
با این که «ولیّ تنها خداست» (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ).
پس اگر میخواهند برای خود ولی و سرپرستی برگزینند باید خدا را برگزینند.
سپس به دلیل دیگری پرداخته، میگوید: «اوست که مردگان را حیات میبخشد» (وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی).
و چون معاد و رستاخیز به دست اوست، و بزرگترین نگرانی انسان چگونگی زندگی او بعد از مرگ است، بنابر این باید دست به دامن والای او زد و نه غیر او.
سپس به ذکر دلیل سومی پرداخته، میگوید: «و اوست که بر هرچیزی تواناست» (وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
اشاره به این که شرط اصلی «ولیّ» دارا بودن قدرت است و قادر حقیقی اوست.
نکات آیه
۱ - سرزنش مشرکان از سوى خداوند، به واسطه پذیرش ولایت غیر او (أم اتّخذوا من دونه أولیاء)
۲ - انتخاب غیر خدا به عنوان ولى، امرى شگفت انگیز و ملامت بار (أم اتّخذوا من دونه أولیاء)
۳ - اعتقاد انسان به ولایت غیرخدا، ظلم و ستم بر خویشتن (و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر . أم اتّخذوا من دونه أولیاء)
۴ - شرک، گناهى بس بزرگ و موجب محرومیت از رحمت الهى در قیامت (و لکن یدخل من یشاء فى رحمته والظلمون... أم اتّخذوا من دونه أولیاء) از آیه قبل استفاده مى شود که ظالمان از رحمت الهى به دوراند (یدخل من یشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم...) و از آن جا که شرک مصداق بارز ظلم به شمار مى آید، مى توان مطلب بالا را برداشت کرد.
۵ - ولایت و سرپرستى انسان ها، در انحصار خداوند است. (فاللّه هو الولىّ)
۶ - خداوند یگانه، تنها معبود و شایسته پرستش در جهان هستى (فاللّه هو الولىّ) بنابراین که مراد از«الولىّ» معبود باشد مطلب فوق برداشت مى شود.
۷ - هرگونه ولایت و سرپرستى، منتهى به ولایت غیر خداوند نامشروع و باطل (فاللّه هو الولىّ) از انحصار ولایت در خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.
۸ - تنها خداوند، زنده کننده مردگان است. (و هو یحىِ الموتى) تقدیم مسندالیه «هو» بر فعل «یحیى» افاده حصر مى کند.
۹ - خداوند، داراى قدرتى نامحدود و بى کران است. (و هو على کلّ شىء قدیر)
۱۰ - قدرت نامحدود و بى کران خداوند، دلیل توان مندى او بر احیاى مردگان و برپایى قیامت (و هو یحى الموتى و هو على کلّ شىء قدیر)
۱۱ - قدرت و توانایى، شرط شایستگى براى ولایت و سرپرستى است. (فاللّه هو الولىّ ... و هو على کلّ شىء قدیر)
موضوعات مرتبط
- احکام: ۷
- انسان: ولى انسان ها ۵
- توحید: توحید افعالى ۸; توحید عبادى ۶
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۶
- خدا: اختصاصات خدا ۵، ۸; دلایل قدرت خدا ۱۰; سرزنشهاى خدا ۱; عوامل محرومیت از رحمت خدا ۴; وسعت قدرت خدا ۹، ۱۰; ولایت خدا ۵; ویژگیهاى قدرت خدا ۹
- خود: ظلم به خود ۳
- شرک: آثار شرک ۴; گناه شرک ۴
- عقیده: عقیده به ولایت غیرخدا ۳
- قیامت: دلایل قیامت ۱۰
- گناهان کبیره: ۴
- مردگان: دلایل احیاى مردگان ۱۰; منشأ احیاى مردگان ۸
- مشرکان: سرزنش مشرکان ۱
- ولایت: احکام ولایت غیرخدا ۷; بطلان ولایت غیرخدا ۷; سرزنش ولایت غیرخدا ۱، ۲; شرایط ولایت ۱۱; شگفتى ولایت غیرخدا ۲; قدرت در ولایت ۱۱
منابع