المجادلة ١١
کپی متن آیه |
---|
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ |
ترجمه
المجادلة ١٠ | آیه ١١ | المجادلة ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ، وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»: عطف (الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ) بر (الَّذِینَ آمَنُوا) از قبیل عطف خاص بر عام است. «تَفَسَّحُوا»: جای باز کنید. جمع و جور بنشینید و برای دیگران جا باز کنید. «أُنشُزُوا»: برخیزید. بلند شوید. مراد برخاستن از مجالس است تا جا برای دیگران پیدا شود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
قتادة و مقاتل گویند: علت نزول آیه چنین بوده، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در مجالسى که پیامبر حضور داشت، سعى میکردند نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله جاى گرفته و بنشینند و هر کسى کوشش میکرد تا افتخار نزدیک بودن به رسول خدا صلی الله علیه و آله را براى خویش فراهم آورد تا این که روزى پیامبر در صفه نشسته بود و جایگاه آن تنگ بود جمعى از مهاجر و انصار که از اهل بدر نبودند حاضر شده و در جاهاى نزدیک پیامبر جاى گرفتند در این هنگام قومى از بدریان آمدند در حالتى که براى نشستن آنها جا و مکانى وجود نداشت لذا مقابل پیامبر ایستادند و کسى هم به آنها جا نمیداد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم براى بدریان احترام خاصى قائل بود و آنها را مورد لطف خویش قرار میداد. پیامبر وقتى دید که بدریان ایستاده اند چند نفرى را که نزدیک وى بودند به نام صدا زد و فرمود: فلانى برخیز و سپس یکى از بدریان را به جاى او نزدیک خویش مى نشانید.
این روش در نزد آنها ناپسند آمد و مى گفتند: رفتار پیامبر در این مورد عادلانه نیست و در همان حال جبرئیل آمد و این آیه را نازل گردانید. بعد از نزول این آیه در هر مجلسى اگر کسى دیر وارد میشد دیگران جاهاى خود را آماده میکردند و به آنها جاى میدادند.[۱]
مقاتل گوید: این موضوع در روز جمعه اى اتفاق افتاده بود.[۲]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۳، سوره مجادله
- مقصود از چهارمى بودن خدا براى سه نجوى كننده و ششمى بودن او براى پنج نجوىكننده
- مذمت و توبيخ منافقان و بيمار دلانى كه با وجود نهى شدن از نجوى ، باز هم نجوى مىكردند
- تحيت مغرضانه منافقين بر پيامبر صلى الله عليه و آله
- بيان يكى از آداب معاشرت خطاب به مؤ منين
- تجليل از علماء امت
- وجوب دادن صدقه بر توانگران قبل از نجوى با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )،علت و حكمت آن ، و سپس توبيخ شدن اين حكم )
- نسخ حكم وجوب صدقه قبل از نجوى در آيه قبل
- رواياتى در ذيل آيات مربوط به نجوى ، تحيت مغرضانه منافقين بر پيامبر(ص )، ورفع درجات علماء
- چند روايت حاكى از اينكه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تنها كسى بود كه به حكم صدقهدادن قبل از نجوى با پيامبر(ص ) عمل نمود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه به شما گفته شود در مجالس (براى ديگران) جا باز كنيد، پس جا باز كنيد تا خدا نيز براى شما گشايش دهد و هرگاه گفته شود برخيزيد، برخيزيد. (بزرگى، به نشستن در جاى خاص نيست، بلكه) خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كسانى را كه صاحب علم و دانشاند، به درجاتى رفعت و بزرگى مىدهد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد به خوبى آگاه است.
نکته ها
«تفسح» به معناى وسعت دادن، گشايش و جا دادن است و «انْشُزُوا» به معناى بلند شدن از جاى براى احترام به ديگران است.
در آيه قبل، عامل حزن و ناراحتى را نجوا بيان كرد، در اين آيه، عامل شادمانى و محبت را، جا دادن براى نشستن در مجالس بيان مىكند. «1»
خداوند در قرآن براى چند گروه، جايگاه و درجات مخصوصى قرار داده است: انبيا، مجاهدان، نمازگزاران، اهل انفاق، مؤمنانى كه عمل صالح انجام مىدهند و دانشمندان.
شايد جمله «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» نشانهى آن باشد كه فرمان برپا، به خاطر ورود مؤمنان و دانشمندان است، يعنى به احترام آنان قيام كنيد. «2»
«1». تفسير مراغى.
«2». تفسير نمونه.
جلد 9 - صفحه 515
يك خاطره:
مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج نقل مىكند كه در زمان امام هادى عليه السلام يكى از فقهاى شيعه كه در بحث با يك ناصبى منحرف، او را روشن كرده و حقّانيت خود را ثابت كرده بود، وارد مجلسى شد كه در آن مجلس، علويّون و بنىهاشم نيز حضور داشتند. امام هادى عليه السلام آن فقيه را در بهترين جاى مجلس نشاند. اين همه احترام، براى علويّون و بنىهاشم گران آمد، بزرگ آنان زبان به اعتراض گشود كه چرا چنين فردى را بر ما برترى دادى؟
امام فرمود: آيا به داورى قرآن راضى هستيد؟ گفتند: بله، حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ ... وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ارزش اين شخص به خاطر بحث علمى و شكستى كه به آن ناصبى داد از هر شرف و نسبى بيشتر است. «1»
آرى، عالم مؤمن بر مؤمن عادى برترى دارد، چنانكه مؤمن بر غير مؤمن برترى دارد. قرآن در جاى ديگر مىفرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» «2»
پیام ها
1- ايمان شرايط و لوازمى دارد كه بايد رعايت گردد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ...
2- جا دادن و احترام به تازه واردان، يك ارزش است. فَافْسَحُوا ... فَانْشُزُوا
3- جا دادن به ديگران در هر مجلسى كه باشد لازم است. «فِي الْمَجالِسِ»
4- عمل به دستورات خداوند، زمينه براى دريافت پاداشهاى بيشتر است.
«فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ»
5- گشايش در كار ديگران، سبب گشايش خداوند در امور شماست. «فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» پاداش الهى با عمل متناسب است. گشايش، گشايش مىآورد.
«1». تفسير فرقان.
«2». زمر، 9.
جلد 9 - صفحه 516
6- رعايت آداب اجتماعى، حتّى در نشست و برخاست، مورد سفارش اسلام است. فَافْسَحُوا ... فَانْشُزُوا
7- گاهى لازم است به احترام ورود بزرگان و دانشمندان به اهل مجلس گفته شود كه برخيزيد. «انْشُزُوا فَانْشُزُوا»
8- علم، هديه و تفضّل الهى است. أُوتُوا الْعِلْمَ ...
9- صاحبان علم و دانش، بايد در جامعه اسلامى از جايگاه بالا و والايى برخوردار باشند. «وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»
10- عمل دانشمند، پاداش بيشترى دارد. «1» يَرْفَعِ اللَّهُ ... الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
11- جا دادنها و بلند شدنها، خالصانه و براى خدا باشد نه به انگيزههاى ديگر.
«وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»
12- در نشست و برخاستها، خدا را فراموش نكنيم. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آورديد به خدا و رسول، إِذا قِيلَ لَكُمْ: هرگاه گفته شود مر شما را، تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ: جاى فراخ كنيد براى يكديگر در نشستن. مراد آنكه هرگاه شما را گويند فراخ سازيد و وسعت دهيد مجلسهاى ذكر يا تلاوت قرآن يا نماز يا جاى حرب را، فَافْسَحُوا: پس جاى گشاده كنيد بر مردم، يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ: تا گشاده گرداند خدا براى شما در قبرها، يا آنكه در بهشت منزلهاى با وسعت مرحمت نمايد، يا دلهاى شما را منشرح گرداند به ازاله تزاحم و ضيق، يا هر چيزى كه در آن اراده سعه آن داشته باشيد از مكان و رزق و شرح صدر و غير آن. در موضح نقل نموده كه: جمعى در مجلس حضرت مىنشستند، و چون يكى از ايشان را براى كارى بيرون مىطلبيدند، نخواستى كه برخيزد؛ چه هر كسى خواستى آخر كسى باشد كه از مجلس پيغمبر بيرون آيد، آيه آمد. وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا: و زمانى كه گويند شما را اى اهل ايمان كه برخيزيد، فَانْشُزُوا: پس برخيزيد. نزد بعضى از مفسرين آنكه: چون ندا كنند كه برخيزيد و بشتابيد به نماز جماعت، پس برخيزيد و متوجه نماز شويد. يا چون شما را گويند برخيزيد براى جهاد يا ساير اعمال خير، برخيزيد.
تنبيه: آيه شريفه دستور اخلاقى و تواضع در مجالس را فرمايد كه در مجلس اگر كسى وارد شد، توسعه دهند؛ و چنانچه مكانى نبود، انتها و آخر آن بنشينند:
جلد 13 - صفحه 69
1- امالى طوسى رحمه اللّه- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا اخذ القوم مجالسهم فان دعا رجل اخاه و اوسع له فى مجلسه فليأته فانّما هى كرامة اكرمه بها اخوه، و ان لم يوسّع له احد فلينظر اوسع مكانا يجده فليجلس فيه. «1» فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هرگاه فراگيرند قوم مكان خود را، پس اگر بخواند شخصى برادر دينى خود را در مجلس، پس جا دهد او را، پس بدرستى كه اين كار كرامتى است كه مكرمت نموده برادر خود را، و اگر توسعه داده نشد براى او، نگاه كند هرجا توسعه دارد بنشيند.
2- تحف العقول- از حضرت عسكرى عليه السّلام: من رضى بدون الشّرف من المجلس لم يزل اللّه و ملائكته يصلّون عليه حتّى يقوم. «2» فرمود: هر كه راضى شود به مكان پست شرف مجلس، هميشه خدا و ملائكه رحمت نمايند بر او تا برخيزد.
3- حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد: اذا اتى احدكم مجلسا فليجلس حيثما: هرگاه بيايد يكى از شما مجلس را، پس بايد بنشيند هرجا شود.
4- قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من التّواضع ان تسلّم على كلّ من تمرّ به و الجلوس دون شرف المجلس. «3» يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ: تا رفيع و بلند گرداند خدا آنان را كه ايمان آوردهاند از شما به سبب امتثال اوامر خدا و رسول او، وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ: و آنان را كه داده شدند علم به احكام شرايع ايمان، دَرَجاتٍ: درجههاى ارجمند و مرتبههاى بلند.
«1» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 465، حديث 3.
«2» مدرك ياد شده، صفحه 466، حديث 12.
«3» شبيه آن اين روايت از امام صادق از پدران گراميشان عليهم السّلام است كه فرمودند: انّ من التواضع أن يرضى الرجل بالمجلس دون المجلس و ان يسلّم على من يلقى ... (بحار الانوار، جلد 75، صفحه 118- 119)
جلد 13 - صفحه 70
تبصره: تخصيص اهل علم با آنكه از جمله مؤمنانند، به جهت زيادتى اختصاص، يعنى بلند گرداند درجات مؤمنان را به نصرت و نام نيك در دنيا، و به اعطاى غرف عاليه در جنان، خصوصا اهل علم را كه درجات ايشان را بلندتر گرداند از درجات مؤمنان كه بىعلم باشند. پس مؤمن عالم، افضل باشد از مؤمن بىعلم. و لذا حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهل علم را مقدم مىنشاند بر غير اهل علم. منقول است كه ابن مسعود چون اين آيه مىخواند مىگفت: «افهموا هذه الاية و ليرغبكم فى العلم» آيا فهم نموديد اين آيه را، و بايد راغب سازد شما را در علم.
و احاديث بسيار در فضيلت علم وارد شده از جمله:
1- غوالى اللئالى- فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اغد عالما او متعلّما او مستمعا او محبّا لهم و لا تكن الخامس فتهلك. «1» بامداد كن در حالتى كه عالم باشى، يا يادگيرنده علم، يا شنونده علم، يا دوستدار آنها؛ و نبوده باش پنجمى كه هلاك مىشوى.
2- ابن مسعود از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نمود:
فضل العالم على العابد كفضل القمر ليلة البدر على سائر الكواكب. «2» فضل عالم بر عابد، مانند فضيلت ماه شب چهارده است بر ساير ستارگان.
3- قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: يشفع يوم القيمة ثلثة: الانبياء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء. «3» فرمود: شفاعت نمايند روز قيامت سه دسته: انبياء، علماء، شهداء.
4- از ابن عباس مروى است: للعلماء درجات فوق المؤمنين بسبعمائة درجة، ما بين الدّرجتين مسيرة خمسمائة عام: «4» براى علماء درجاتى است فوق درجات
«1» بحار الانوار، جلد 1، صفحه 195، حديث 13.
«2» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 211.
«3» مدرك ياد شده.
«4» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 71
مؤمنين به هفتصد درجه، ميان هر درجه تا درجه ديگر مسافت پانصد سال راه باشد.
5- أبو ذر از پيامبر روايت كند: حاضر شدن در مجلس عالم، افضل است از گزاردن هزار ركعت نماز و عيادت هزار مريض و حاضر شدن نزد هزار جنازه.
عرض كردند: يا رسول اللّه از قرائت قرآن نيز افضل است؟ فرمود: «هل ينفع القرآن الّا بالعلم» قرائت قرآن نفع نمىدهد مگر به علم. «1» 6- از ابن عباس مروى است كه حضرت سليمان بن داود عليهما السّلام را مخيّر ساختند ميان علم و مال و ملك؛ او اختيار علم نمود پس به بركت و ميمنت علم، مال و ملك را نيز به او ارزانى داشتند. «2» 7- مروى است كه خداى تعالى وحى فرمود به حضرت ابراهيم عليه السّلام كه: انّى عليم احبّ كلّ عليم يعنى: من عالم هستم، و دوست دارم همه عالمان را. «3» 8- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه: علم بهتر است از مال، زيرا علم نگهبان توست، و تو نگهبان مال. «4» و منسوب به آن حضرت باشد:
رضينا قسمة الجبّار فينا
لنا علم و للاعداء مال
فانّ المال يفنى عنقريب
و انّ العلم باق لا يزول «5»
9- عن ابى عبد اللّه عليه السّلام: قال: عالم افضل من الف عابد و من الف زاهد. فرمود: عالم، افضل است از هزار عابد و هزار زاهد.
10- و قال عليه السّلام: عالم ينتفع بعلمه افضل من عبادة سبعين الف عابد.
«1» مدرك ياد شده.
«2» مدرك ياد شده.
«3» مدرك ياد شده.
«4» مدرك ياد شده.
«5» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 72
فرمود: عالمى كه بهره برد از علم خود، يعنى عمل نمايد، افضل است از عبادت هفتاد هزار عابد.
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ: و خداى تعالى به آنچه شما مىكنيد از افعال و اقوال، آگاه است، و از جمله نجواى شما است.
(آية 12)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «12» أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «13» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «14» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «15»
ترجمه
اى كسانى كه ايمان آورديد هر گاه گفته شود بشما كه وسعت دهيد در مجالس پس وسعت دهيد تا وسعت دهد خدا براى شما و چون گفته شود برخيزيد پس برخيزيد كه بلند ميگرداند خدا آنان را كه ايمان آوردند از شما و آنان را كه داده شدند علم را مرتبهها و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
اى كسانى كه ايمان آورديد وقتى سخن سرّى گوئيد با پيغمبر پس مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقهاى را اين بهتر است براى شما و پاكيزهتر پس اگر واجد نباشيد پس همانا خدا آمرزنده مهربانست
آيا ترسيديد كه مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقههائى را پس چون بجا نياورديد و درگذشت خدا از شما پس بپا داريد نماز را و بدهيد زكوة را و فرمان بريد خدا و پيغمبر او را و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد
آيا نظر نكردى بآنان كه دوست گرفتند گروهى را كه غضب كرد خدا بر آنها نيستند آنان از شما و نه از آنها و سوگند ميخورند بدروغ با آن كه آنها ميدانند
مهيّا فرمود خدا براى آنها عذابى سخت را همانا آنان بد بود آنچه بودند كه مىكردند.
تفسير
يكى از آداب و اخلاق پسنديده و بسيار بجا و مناسب آنستكه جمعى كه در مجلسى نشستهاند وقتى اشخاص تازه واردى را ببينند آمدهاند در صورتى كه در مجلس جا تنگ باشد خودشان را جمع نمايند و وسعت دهند در مكان يا برخيزند و جا بدهند خصوصا اگر وارد يا واردين از اهل علم و تقوى و برجستگان دينى باشند كه بعيد نيست واجب باشد چون ترك آن توهين و بىاحترامى است و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسرين در صدر اسلام اين ادب در مجلس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم
جلد 5 صفحه 164
مراعات نميشده خصوصا از اشخاصى كه در جوار و نزديك به آنحضرت نشسته بودند چنانچه فعلا هم بين عوام معمول است و بنابراين شايد مراد آن باشد كه وقتى بزبان حال يا مقال باهل ايمان گفته شود وسعت دهيد در مجالس خودتان خوب است وسعت دهند تا خدا هم وسعت دهد بآنها در مكان و روزى و دانش و غيرها از آنچه وسعت آن مطلوب باشد و وقتى گفته شود برخيزيد براى توسعه برخيزند و بروند يا بمانند و نگويند چه مزيّتى دارند واردين بر ما خداوند بلند ميكند مقام اهل ايمان را بقدر ايمانشان و مقام علما و دانشمندان را بدرجاتى بر آنها و خدا از اعمال بندگان آگاه است و بوظيفهشناسان اجر ميدهد و بىادبان را تأديب خواهد فرمود اين معنى بنظر حقير رسيده ولى قمّى ره نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد ميشد مردم براى احترام آن حضرت برميخاستند پس خدا آنها را نهى فرمود از آنكه برخيزيد براى او پس فرمود توسعه دهيد در مجلس براى او و وقتى او فرمود برخيزيد پس برخيزيد و بنابراين شايد مقصود جلوه بىهوائى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در انظار دانشمندان و جا دادن اهل ايمان باشد بكسانيكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشاره بجا دادن آنها ميفرموده از اهل تقوى و علم و مزيّتهاى ديگر دينى از قبيل اصحاب بدر بودن كه نقل شده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها بيشتر احترام ميفرموده و روزى در مجلس با آنها اين معامله را فرمود كه بساير اصحاب دستور داد كه برخيزيد و آنها را جا دهيد و اخبار در فضيلت اهل علم بر شهيد و بر عابد و بر ساير خلق غير از انبيا و اوصيا و ترجيح مداد ايشان بر دماء شهداء و غير اين از فضائلى كه اثبات رفعت مقام ايشانرا بدرجات و مراتبى مينمايد بقدرى زياد است كه قابل احصاء و تعداد نيست و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسّرين اشخاص ثروتمند و ارباب حوائج دنيوى زياد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرسيدند و با او محرمانه صحبت ميكردند و اين عمل هم براى آن حضرت اسباب زحمت و دردسر ميشد و هم بطبع حاضرين گران ميآمد لذا خداوند دستور فرمود كه هر كس بخواهد با پيغمبر صحبت محرمانه كند بايد قبلا صدقهاى بفقرا بدهد و بعد از اين حكم ديگر كسى با آن حضرت صحبت نكرد يا كرد و صدقه نداد جز امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 5 صفحه 165
كه يك دينار را بده درهم فروخت و ده مرتبه با پيغمبر صحبت محرمانه نمود و در هر نوبت يك درهم بفقير صدقه داده بود و چقدر مناسب است اين بيت در اين مقام كه نميشود از آن گذشت.
«دوست بدنيا و آخرت نتوان داد* صحبت يوسف به از دراهم معدود» و در اين حكم تعظيم پيغمبر و انفاق بر فقراء و جلوگيرى از صحبتهاى بيجا و امتياز بين منفق و منافق و سخىّ و ممسك و محبّ دنيا و آخرت و غيرها ملحوظ شده بود و باين معانى اشاره شده بخيريّت و اطهريّت اين تصدّق و براى كسانيكه متمكّن از تصدّق نيستند مناجات بدون سبق تصدّق تجويز شده و وعده مغفرت و رحمت شاهد اين مدّعى است و قول خداوند بين يدى نجويكم استعاره است از كسيكه دو دست داشته باشد و مقصود پيشتر از نجوى است و در بعضى از روايات اين مقام كه نقل ده مرتبه صدقه دادن و نجوى نمودن امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده مذكور است كه بعد از آن اين آيه نسخ شد بآيه بعد كه خدا ميفرمايد آيا ترسيديد كه اگر قبل از نجواى خودتان صدقه دهيد فقير شويد و اينكه صدقات فرموده براى آنست كه مخاطبين و نجوى كنندگان زياد بودند و گفتهاند دليل نسخ آنست كه خدا فرموده پس چون صدقه نداديد و خدا از سر تقصير شما گذشت پس بساير وظايف دينى خودتان از اقامه نماز و دادن زكوة و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ساير امور عمل نمائيد تا كفّاره اين عملتان باشد و خدا از ظاهر و باطن اعمال و نيّات شما آگاه و مطّلع است و بحسب آن بشما پاداش خواهد داد و بنظر حقير آيه اوّل كه فرمودهاند نسخ شد ظهورى در وجوب ندارد چون امر در كتاب و سنّت اگر ظاهر در طلب حتمى باشد بقدرى ضعيف است كه بكمتر قرينهاى از بين ميرود و اينجا قول خداوند ذالك خير لكم و اطهر قرينه بر استحباب است چون ظاهر از آن نيل بثواب انفاق و تطهير نفس از رذيله بخل است كه مذموم اخلاقى است نه حرام شرعى و آيه دوم باعتبار بيان عفو الهى و امر بتدارك بيش از اين دلالت ندارد كه خدا از سر تقصير آنها كه نجوى نمودهاند و قبلا صدقه ندادهاند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است
جلد 5 صفحه 166
قرينه براى وجوب حكم سابق باشد و مراد از گذشت خدا رفع آن حكم در آتيه چنانچه مفسّرين فرمودهاند و از بعضى روايات استفاده ميشود ولى بايد اين معنى مؤيّد شود بنقل خارجى كه اين حكم بر اصحاب گران آمد و خداوند از آنها رفع فرمود و الّا ممكن است قبول توبه را حمل نمود بر عفو از ابراز بخل كه گناه اخلاقى است بعد از توبيخ و ملامت بر ترس از انفاق مختصرى و صحبت با خاتم انبيا كه مستفاد از آيه دوم است در هر حال آنچه از معادن علم صادر شده معتمد و متّبع خواهد بود و نيز بر اهل سنّت كه در روايات اين مقام با اصحاب ما موافقت نمودند فضل مواليانشان از اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اغنياء بودند مكشوف خواهد گشت و در آيه اخيره خدا براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توصيف فرموده منافقين اين امّت را كه با يهود مغضوب خدا همدست و همداستان و همراز و همرمز بودند بتذبذب كه نه از مسلمانانند و نه از كفّار و عمدا قسم دروغ ميخورند كه ما با يهود پيوندى نداريم و اسرار مسلمانان را نزد آنها فاش نميكنيم با آنكه ميدانند دروغ ميگويند و كارشان اين است و بآنها وعده عذاب شديد فرموده در آخرت و قبح عمل آنها را برخشان كشيده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُم تَفَسَّحُوا فِي المَجالِسِ فَافسَحُوا يَفسَحِ اللّهُ لَكُم وَ إِذا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرفَعِ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ «11»
اي كساني که ايمان آوردهايد زماني که گفته شود جا باز كنيد در مجالس تنگ
جلد 16 - صفحه 456
يك ديگر ننشينيد جا باز كنيد خداوند براي شما توسعه ميدهد و تنگ نميگيرد و زماني که گفته شود برخيزيد پس برخيزيد و برويد خدا مقام شما را رفعت ميدهد و بالا ميبرد كساني را که حقيقتا ايمان آوردهاند و كساني که به آنها علم داده شده درجاتي دارند و خداوند بآنچه عمل ميكنيد با خبر است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُم تَفَسَّحُوا فِي المَجالِسِ فَافسَحُوا نظر باين که مؤمنين براي صفوف نماز و براي استماع مواعظ ميآمدند چون هر چه صف نزديكتر باشند به امام و هر چه نزديكتر باشد به واعظ افضل است و بهتر استماع ميكنند ميآمدند نزديك يك ديگر و تنگ هم مينشستند بالاخص در هواي گرم حجاز و اينکه ضررهايي داشت يكي گرمي هوا، ديگر ناراحتي و عدم تمكن از انجام وظيفه و بالاخص كساني که بعدا ميآمدند جا براي آنها نبود خدا ميفرمايد جا باز كنيد و به خود تنگ نگيريد و توسعه دهيد در جلوس و ناراحت نباشيد.
يَفسَحِ اللّهُ لَكُم خداوند به شما توسعه ميدهد و تنگ نميگيرد در معيشت و زندگاني دنيا و فرداي قيامت براي شما تنگ نميگيرد در حساب و سؤال و جواب با كمال راحتي شما را سعادتمند ميكند و نجات ميبخشد.
وَ إِذا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا و نظر به اينكه شرفياب ميشدند خدمت حضرت ديگر دل نميكنند و اطاله مجلس ميكردند و حضرت هم حيا ميكرد بفرمايد برويد و اينکه اطاله جلوس هم موجب ايذاء نبي ميشد و هم مانع از شرفيابي ديگران و امروز هم در مجالس وعظ در خانهها و در مساجد پس از اداء تكاليف بعضي جلوس ميكنند و با يكديگر صحبتهاي دنيوي ميكنند و اينکه باعث ايذاء صاحب منزل و حواس پرتي ديگران و مانع شرفيابي سايرين ميشود، پس از خاتمه برخيزيد و بيرون رويد و مزاحم نشويد چنانچه در باب عيادت مريض و در باب ضيافت و غير اينها هم طول جلوس مذموم است که ميفرمايد: فَإِذا طَعِمتُم فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَأنِسِينَ لِحَدِيثٍ الايه احزاب آيه 53.
يَرفَعِ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجاتٍ هر چه ايمان قوي تر و علم بيشتر باشد درجات بالاتر ميرود وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 11)
شأن نزول:
نقل کردهاند که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در یکی از روزهای جمعه در «صفّه» (سکوی بزرگی که در کنار مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهی نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان میکرد، در این هنگام گروهی از بدریون وارد شدند، در حالی که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پر کرده بودند، هنگامی که مقابل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند سلام کردند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند، آنها روی پای خود ایستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولی هیچ کس تکان نخورد! این امر بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخت آمد، رو به بعضی از کسانی که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود: فلان و فلانی برخیزید، چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعی ادب آموزی و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود.)
ولی این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسم عدالت را رعایت نکرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتی از آداب نشستن در مجالس را برای آنها شرح داد.
تفسیر:
احترام به پیش کسوتان در مجالس در تعقیب دستوری که در آیات گذشته در مورد ترک نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معین آمده، در این آیه یکی دیگر از آداب مجلس را بازگو کرده، میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته شود:
مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).
که اگر چنین کنید: «خداوند (بهشت را) برای شما وسعت میبخشد» و در
ج5، ص126
این جهان نیز به قلب و جان و رزق و روزی شما وسعت میدهد (یفسح الله لکم).
و از آنجا که گاهی مجلس آن چنان مملوّست که بدون برخاستن بعضی جا برای دیگران پیدا نمیشود، و یا اگر جائی پیدا میشود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه میافزاید: «و هنگامی که گفته شود: برخیزید برخیزید» (و اذا قیل انشزوا فانشزوا).
نه تعلل جوئید و نه به هنگامی که بر میخیزید ناراحت شوید، چرا که گاه تازه واردها از شما برای نشستن سزاوارترند به خاطر خستگی مفرط، یا کهولت سن، و یا احترام خاصی که دارند، و یا جهات دیگر.
سپس به بیان پاداش انجام این دستور الهی پرداخته میافزاید: اگر چنین کنید «خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنها داده شده درجات عظیمی میبخشد» (یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات).
اشاره به این که اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهی است، و نیز اشاره به این که اگر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به بعضی دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند برای یک هدف مقدس الهی و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است.
و از آنجا که گروهی این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام میدهند، و گروه دیگری با کراهت و ناخشنودی، یا برای ریا و تظاهر، در پایان آیه میافزاید:
«و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).
این آیه نشان میدهد آنچه مقام آدمی را نزد خدا بالا میبرد، دو چیز است:
ایمان و علم.
نکات آیه
۱ - باز کردن جا براى دیگران در مجالس، از آداب نیکوى معاشرت و روابط اجتماعى است. (یأیّها الذین ءامنوا إذا قیل لکم تفسّحوا فى المجلس فافسحوا)
۲ - خداوند به مؤمنان توصیه کرده که «هرگاه از آنان خواسته شود در مجالس جا را براى واردین بازکنند»، جا بازنموده و از آن دریغ نکنند. (إذا قیل لکم تفسّحوا فى المجلس فافسحوا)
۳ - عمل به توصیه هاى الهى، داراى پاداش متناسب در پیشگاه خداوند (فافسحوا یفسح اللّه لکم)
۴ - پاداش مؤمنان عمل کننده به توصیه الهى (توصیه به جا باز کردن براى دیگران در مجالس)، حل مشکلات و گشایش در امور زندگى آنان از سوى خداوند است. (فافسحوا یفسح اللّه لکم) در صورتى که مراد از «یفسح اللّه»، پاداش دنیوى باشد برداشت بالا استفاده مى شود.
۵ - خداوند، در قبال عمل کردن مؤمنان به توصیه او (جا باز کردن براى دیگران در مجالس) جایگاه اخروى آنان را وسیع خواهد کرد. (فافسحوا یفسح اللّه لکم) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «یفسح اللّه لکم» ناظر به پاداش اخروى باشد.
۶ - برخاستن از مجالس و جاى خویش را به دیگران دادن، از آداب نیکو در معاشرت و روابط اجتماعى (و إذا قیل انشزوا فانشزوا)
۷ - توصیه الهى به مؤمنان این است که هرگاه در مجالس بر اثر کثرت ازدحام، از آنان خواسته شود «از جاى خویش برخیزند»، برخیزند (از دادن جاى خود به تازه واردین دریغ نکنند). (و إذا قیل انشزوا فانشزوا)
۸ - برخاستن از جاى خود و قرار دادن آن در اختیار دیگران، داراى پاداشى متناسب در پیشگاه خداوند (و إذا قیل انشزوا فانشزوا یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم) برداشت یاد شده بدان سبب است که خداوند، برخاستن از جاى خود را مایه بالا رفتن درجه و منزلت فرد قرار داده است.
۹ - برخاستن از جاى خویش و قرار دادن آن در اختیار دیگر مؤمنان، مایه بالا رفتن درجات انسان و تقرب و نزدیکى او به خداوند است. (فانشزوا یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم ... درجت) برخى از مفسران «ارتقاع درجات» را کنایه از تقرب به خداوند دانسته اند. برداشت یاد شده بر پایه این احتمال است.
۱۰ - خداوند، درجات اخروى مؤمنان، به خصوص اهل علم را، که در مجالس - در صورت ازدحام جمعیت - از جاى خود برمى خیزند و آن را در اختیار دیگران قرار مى دهند، بالا خواهد برد. (فانشزوا یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم و الذین أُوتوا العلم درجت)
۱۱ - برخاستن از جاى خویش در مجالس و قرار دادن آن در اختیار دیگران، براى دانشمندان و فرهیختگان بسى زیبنده تر از دیگران است. (فانشزوا یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم و الذین أُوتوا العلم درجت) با این که تعبیر «الذین آمنوا» شامل عالمان نیز مى شود، اختصاص به ذکر عالمان گویاى این حقیقت است که رعایت آداب معاشرت، از هر مؤمنى پسندیده است و از عالمان مؤمن پسندیده تر است.
۱۲ - مؤمنان دانشمند و فرهیخته، بسى ارزشمندتر از دیگران در پیشگاه خداوند (یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم و الذین أُوتوا العلم درجت) چنان که گفته شد، تعبیر «الذین آمنوا» دربرگیرنده اهل علم نیز هست. بنابراین اختصاص به ذکر یافتن آنان، حاکى از این است که مؤمنان اهل علم، با مؤمنان فاقد علم در پیشگاه خداوند برابر نیستند و دانشمندان، از جایگاهى برتر برخوردارند.
۱۳ - علوم و معارف دینى، حقیقتى آسمانى داشته و از ناحیه خداوند به اهلش عطا مى شود. (و الذین أُوتوا العلم) به کار رفتن تعبیر «اُتوا العلم» به جاى مثلاً «أهل العلم» یا «العلماء» و...، بیانگر مطلب یاد شده است.
۱۴ - دانش و معرفت دینى، از ملاک هاى فضیلت و برترى (یرفع اللّه الذین ... و الذین أُوتوا العلم درجت)
۱۵ - خداوند، به تمامى اعمال بندگانش آگاهى کامل دارد. (و اللّه بما تعملون خبیر)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۴
- پاداش: تناسب پاداش با عمل ۳، ۸
- تقرب: زمینه تقرب ۹
- خدا: پاداش عمل به توصیه هاى خدا ۴، ۵; توصیه هاى خدا۲، ۷; زمینه پاداشهاى خدا ۳; عطایاى خدا ۱۳; علم خدا به اعمال ۱۵; علم غیب خدا ۱۵; عمل به توصیه هاى خدا ۳
- علما: مقامات اخروى علما ۱۰
- علوم دینى: ارزش علوم دینى ۱۴; حقیقت علوم دینى ۱۳; منشأ علوم دینى ۱۳
- عمل: عمل پسندیده ۶، ۱۱
- مؤمنان: پاداش اخروى مؤمنان ۵; پاداش مؤمنان ۴; توصیه به مؤمنان ۲، ۷; رفع مشکلات مؤمنان ۴; فضایل مؤمنان عالم ۱۲; مقامات اخروى مؤمنان ۱۰
- مجلس: آثار اسکان به واردین به مجلس ۹; آداب مجلس ۱، ۶، ۸، ۱۰، ۱۱; اسکان به واردین به مجلس ۱، ۲، ۶; اهمیت آداب مجلس۲، ۷، ۹; اهمیت اسکان به واردین به مجلس ۷; پاداش اسکان به واردین به مجلس ۴، ۵ ، ۸ ، ۱۰
- معارف دینى: ارزش معارف دینى ۱۴
- معاشرت: آداب معاشرت ۱، ۶، ۱۱; اهمیت آداب معاشرت ۹
منابع