الذاريات ٣١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
قَالَ‌ فَمَا خَطْبُکُمْ‌ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ‌

ترجمه

(ابراهیم) گفت: «مأموریت شما چیست ای فرستادگان (خدا)؟»

|[ابراهيم‌] گفت: اى فرستادگان [خدا]! مأموريت شما چيست
[ابراهيم‌] گفت: «اى فرستادگان، مأموريت شما چيست؟»
ابراهیم گفت: ای رسولان حق، باز گویید که شما برای چه کار مأمورید؟
[ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! دنبال چه کار مهمی هستید؟
گفت: اى رسولان، به چه كار آمده‌ايد؟
گفت ای فرشتگان کار و بار شما چیست؟
گفت: اكنون كار شما اى فرستادگان، چيست؟
ابراهیم گفت: ای فرستادگان! (بعد از مژده، مأموریّت شما چیست و) چه کار مهمّی‌دارید؟
(ابراهیم) گفت: « ای فرستادگان! مهم شما (در این مأموریت) چیست‌؟»
گفت پس چیست کار شما ای فرستادگان‌

He said, “What is your business, O envoys?”
ترتیل:
ترجمه:
الذاريات ٣٠ آیه ٣١ الذاريات ٣٢
سوره : سوره الذاريات
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَطْبُ»: کار مهم (نگا: طه / ، حجر / ، قصص / ، یوسف / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ «31» قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ «32» لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ «33»

(ابراهيم) گفت: پس اى فرستادگان، كارى كه به دنبال آن آمده‌ايد چيست؟

گفتند: ما به سوى قومى ستم‌پيشه فرستاده شده‌ايم. تا (براى هلاكتشان) سنگ‌هايى از گل بر آنان فرو ريزيم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31)

قالَ فَما خَطْبُكُمْ‌: گفت به ايشان پس چيست كار بزرگ شما، أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ‌: اى فرستادگان از جانب خداى عالميان.

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا: گفتند در جواب حضرت بدرستى كه ما فرستاده شديم،


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25» فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27» فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29» قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33)

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34) فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37)

ترجمه‌

آيا رسيد بتو خبر ميهمانان ابراهيم كه گرامى داشته شدگان بودند

وقتى كه وارد شدند بر او پس سلام كردند گفت سلام بر شما گروه ناشناختگان‌

پس آهسته روان شد بسوى اهل خود پس آورد گوساله‌اى فربه‌

پس نزديك نمود


جلد 5 صفحه 66

آنرا بطرف ايشان گفت آيا نميخوريد

پس بدل گرفت از ايشان ترسى گفتند نترس و بشارت دادند او را به پسرى دانا

پس پيش آمد زنش با فرياد پس زد بر روى خود و گفت پيرزنى نازا

گفتند اينچنين گفت پروردگارت همانا او است درست كار دانا

گفت ابراهيم پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكار

تا فرو فرستيم و بيافكنيم بر آنها سنگهائى از گل‌

با آنكه نشان كرده شده باشد نزد پروردگار تو براى از حدّ در گذرندگان‌

پس بيرون برديم هر كه بود در آن از مؤمنان‌

پس نيافتيم در آن جز خانه‌اى از منقادان‌

و بجا گذاشتيم در آن علامت و نشانه‌اى براى آنانكه ميترسند از عذاب دردناك.

تفسير

خداوند متعال قصّه مهماندارى حضرت ابراهيم و تعقّب آن بعذاب قوم لوط را مكرّر ذكر فرموده براى تهديد كفّار مكه چون آثار باقيه آنرا در سفر مشاهده مينمودند و عبرت نميگرفتند چنانچه در سوره اعراف و هود و حجر مفصلا بيان شد و اينجا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا قبلا رسيد بتو خبر ميهمانهاى عزيز و محترم حضرت ابراهيم جدّ امجدت يعنى مسلما رسيده است و ما براى اهتمام بذكر آن تجديد مينمائيم وقتى كه چند نفر از ملائكه مقرّب نزد خدا بر آنحضرت وارد شدند و سلام نمودند و حضرت بوجه احسن ردّ فرمود چون آنها گفته بودند سلاما يعنى سلام ميكنيم سلام نمودنى و حضرت جواب فرمود سلام يعنى سلام بر شما و جمله اسميّه براى دلالتش بر دوام و ثبوت آكد است و ضمنا اظهار فرمود كه شما را بجا نميآورم و براى آنكه آنها مانع از آوردن غذا نشوند مخفيانه نزد اهل بيت خود رفت و گوساله فربهى كباب كرده نزد ايشان حاضر فرمود و گفت چرا ميل نمى‌كنيد و گفته‌اند آن زمان از مواشى جز گاو چيزى نداشت و آنها از خوردن امتناع نمودند و حضرت ترسيد مبادا قصد سوئى داشته باشند ولى اظهار نفرمود و آنها متوجّه شدند و عرضه داشتند نترس ما ملائكه‌ايم و از جانب خدا آمده‌ايم براى عذاب قوم لوط و بشارت دادند آن حضرت را بولادت حضرت اسحق پيغمبر از ساره خاتون براى او پس ساره زوجه دائمه آنحضرت كه تا آن تاريخ نازا بود و پيرو يائسه شده بود اقبال بايشان نمود در


جلد 5 صفحه 67

حاليكه از شوق فرياد ميكرد و با دست بصورت يا با انگشتان به پيشانى خود ميزد و از امام صادق عليه السّلام در مجمع راجع باين قسمت نقل نموده كه اقبال نمود در حالى كه در ميان جماعتى بود چون صرّه بمعناى جماعت هم ميباشد و قمّى ره علاوه فرموده كه پس پوشاند صورت خود را و ظاهرا زدن از روى تعجّب و پوشاندن از باب حيا باشد در هر حال پس از اقبال بملائكه گفت چگونه من اولاددار ميشوم با آنكه پير زنى نازا ميباشم و آنها گفتند خدا اين طور فرموده و افعال او بر طبق حكمت است و مصلحت بندگانرا بهتر ميداند و هر چه بفرمايد حق است و واقع خواهد شد و حضرت ابراهيم فرمود كار مهمّ شما فرستادگان خدا چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و بشارت را عرضه داريم و مأموريّت ما آنستكه آنها را بسنگى كه از گل ساخته و متحجّر شده و بدست قدرت الهى براى سر آنها نشان كرده شده نيست و نابود نمائيم چون آنها بكلّى از حدّ خودشان تجاوز نموده‌اند پس خدا ميفرمايد ما حكم كرده بوديم بخروج هر كس كه اهل ايمان و تقوى باشد از آن آباديها كه قوم لوط منزل داشتند ولى نيافتيم يعنى نيافتند مأمورين ما در آن قرى جز يك خانوار كه لوط و دو دخترش بودند از كسانيكه منقاد و مطيع اوامر ما شدند و باقى گذارديم در آنحدود آثار منازل ويران شده را براى عبرت و تنبّه كسانيكه از عذاب خدا ميترسند نه اشخاص بى‌باك بى‌فكر كه از همه چيز غافلند و بالاخره بجزاى خود خواهند رسيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ فَما خَطبُكُم‌ أَيُّهَا المُرسَلُون‌َ (31)

حضرت‌ ابراهيم‌ فرمود ‌به‌ ملائكه‌ ‌پس‌ چيست‌ مقصد ‌شما‌ و دستور ‌شما‌ اي‌ فرستادگان‌! چون‌ فهميد ‌که‌ اينها ‌براي‌ بشارت‌ ‌به‌ اسحاق‌ مجردا نيامده‌اند زيرا كافي‌ ‌بود‌ مجرد بشارت‌ كن‌ و چه‌ توسط جبرئيل‌ و ‌اينکه‌ سه‌ ملك‌ مقرب‌ ‌براي‌ امر عظيمي‌ آمده‌اند لذا.

قال‌َ فَما خَطبُكُم‌ أَيُّهَا المُرسَلُون‌َ خطب‌ امر عظيم‌ ‌است‌ و لذا خطيب‌ بكسي‌ ميگويند ‌که‌ ‌به‌ كلام‌ بليغ‌ صحبت‌ ميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- شهرهای بلا دیده قوم لوط آیت و عبرتی است: در تعقیب ماجرای ورود فرشتگان بر ابراهیم و بشارت دادن به او در باره تولد اسحاق بحث از گفتگویی است که میان «ابراهیم» و «فرشتگان» در باره قوم «لوط» در گرفت.

توضیح این که: ابراهیم پس از تبعید به شام، به دعوت مردم به سوی خداوند و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستی ادامه می‌داد، حضرت «لوط» که از پیامبران بزرگ بود در عصر او می‌زیست و احتمالا از سوی او مأموریت یافت که برای تبلیغ و هدایت گمراهان به یکی از مناطق شام (یعنی شهرهای سدوم) سفر کند، او در میان قوم گنهکاری آمد که آلوده به شرک و گناهان بسیاری بودند، و از همه زشت‌تر گناه همجنس بازی و لواط بود سر انجام گروهی از فرشتگان مأمور هلاک این قوم شدند اما قبلا نزد ابراهیم آمدند.

ابراهیم از وضع میهمانان فهمید اینها به دنبال کار مهمی می‌روند، و تنها برای بشارت تولد فرزند نزد او نیامده‌اند، چرا که برای چنین بشارتی یک نفر کافی بود، و یا به خاطر عجله‌ای که در حرکت داشتند احساس کرد مأموریت مهمی دارند.

لذا در آیه مورد بحث می‌گوید: ابراهیم «گفت: مأموریت شما چیست ای فرستادگان» خدا؟ (قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ).

نکات آیه

۱ - پرسش حضرت ابراهیم(ع)، درباره رسالت و مأموریت میهمانان خویش (فرشتگان) (قال فما خطبکم أیّها المرسلون) «خطب» به شأن و امرى گفته مى شود که شخص در پى آن است. سؤال ابراهیم(ع) از مأموریتى بود که فرشتگان، مى خواستند آن را به اجرا درآورند.

۲ - پى بردن حضرت ابراهیم(ع) به منحصر نبودن مأموریت فرشتگان در بشارت اعطاى فرزند به ایشان (و بشّروه بغلم ... قال فما خطبکم أیّها المرسلون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که در آیه شریفه سخنى از وجود رسالتى افزون بر بشارت فرزند به میان نیامده است و فرشتگان خود آن را آشکار نکرده اند; اما ابراهیم(ع) به این نکته پى برده و رسالت اصلى فرشتگان را جویا شده است.

۳ - عدم تلازم میان نبوت و علم به همه امور هستى، حتى امور خارج از قلمرو هدایت خلق (قال فما خطبکم أیّها المرسلون) پرسش هاى ابراهیم(ع) در این آیات، نشانگر آن است که آن حضرت از علم مطلق برخوردار نبوده است.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: علم به آفرینش ۳
  • ابراهیم(ع): بشارت به ابراهیم(ع) ۲; پرسش ابراهیم(ع) ۱; پرسش از مهمانان ابراهیم(ع)۱; علم ابراهیم(ع) ۲; فرزنددارى ابراهیم(ع) ۲; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲; مسؤولیت مهمانان ابراهیم(ع) ۱، ۲
  • انبیا: محدوده علم انبیا ۳

منابع