الذاريات ٣٠
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا کَذٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِيمُ الْعَلِيمُ |
ترجمه
الذاريات ٢٩ | آیه ٣٠ | الذاريات ٣١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَذلِکِ»: همان گونه خواهد شد که گفتیم. جار و مجرور است و در موضع نصب است و صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: قَوْلاً مِّثْلَ ذلِکَ الَّذِی قُلْنَا.
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۵۱ سوره ذاريات
- اقسام آيات و نشانه هایی كه در نفوس خودِ انسان ها هست
- مراد از «رزق»، در آیه: «وَ فِى السّمَاء رِزقُكُم وَ مَا تُوعَدُون»
- گفتارى درباره كافى بودن رزق، براى روزى خواران
- داستان وارد شدن ملائكه عذاب قوم لوط، بر ابراهيم«ع»
- آيتى كه خداوند با عذاب و هلاکت قوم لوط، بر جاى گذاشت
- اشاره به هلاكت قوم عاد، ثمود و قوم نوح «ع»
- معناى آيه: «وَ السّمَاء بَنَينَاهَا بِأيدٍ وَ إنّا لَمُوسِعُون»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ «30»
(فرشتگان به ابراهيم) گفتند: پروردگار تو اينگونه گفته والبتّه او حكيم و داناست.
نکته ها
«أوجس» از «ايجاس» به معناى احساس امرى در درون است. «خِيفَةً» از «خوف» به معناى ترس است و تنوين آن، تنويع و براى بيان نوع است، يعنى نوعى ترس ابراهيم را فرا گرفت. «صَرَّةٍ» در اينجا به معناى داد و فرياد است. «صك» به معناى ضربه محكم و سيلى، «عَجُوزٌ» به معناى عاجز و پير و «عَقِيمٌ» به معناى نازا است.
ساره، همسر اول حضرت ابراهيم نازا بود و لذا ابراهيم، هاجر را به همسرى گرفت. امّا خداوند به هنگام پيرى اين زن، بشارت فرزند به او مىدهد و او كه پذيرش چنين امرى برايش مشكل است، ناله و فرياد بر مىآورد كه من در جوانى نازا بودم، اكنون كه پير شدهام و به طور طبيعى هيچ زمينهاى براى فرزنددار شدنم نيست، چگونه فرزنددار شوم؟!
اين آيات مربوط به فرزنددار شدن حضرت ابراهيم از طريق ساره و منظور از «غلام عليم» اسحاق است. البتّه در آيه 101 سوره صافّات، بشارت تولّد اسماعيل از طريق هاجر، با تعبير «غلام حليم» آمده است.
آن ترسى مورد انتقاد است كه ترس از دشمن و در جبههگيرى مقابل كفر باشد وگرنه ترس و نگرانى طبيعى كه براى هر انسانى به طور ناخود آگاه پيدا مىشود، براى انبيا عيب نيست.
پیام ها
1- روحيات و رفتار خوشايند و ناخوشايند مهمان بايد مورد توجه ميزبان باشد.
«فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً»
2- انبيا از جنس بشر بودهاند و مثل ساير مردم گاهى ترس و نگرانىهايى پيدا مىكردند. «فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً» (نخوردن غذا نشانه به اصطلاح نمكگير نشدن و نوعى دشمنى است)
3- هر رفتار و حركتى هرچند ساده و كم اهميّت (همچون غذا نخوردن)، اگر
جلد 9 - صفحه 256
موجب نگرانى ديگران شود، بايد به نوعى جبران شود تا نگرانى برطرف گردد. «أَ لا تَأْكُلُونَ- فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً- لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ»
4- كمال فرزند، به علم و دانش است. «بِغُلامٍ عَلِيمٍ»
5- انبيا، گاهى از طريق فرشتگان از آينده با خبر مىشدند. «بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ»
6- زن، موجودى احساسى و عاطفى است و در مقابل آنچه مىشنود معمولًا خيلى زود عكس العمل نشان مىدهد. «فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ»
7- مرد نبايد مانع بروز احساسات طبيعى زن شود. «فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ» (حضرت ابراهيم مانع ابراز احساسات همسرش نشد)
8- قدرت خداوند محدوديّت ندارد. از پيرمرد و پيرزنى نازا، فرزندى با استعداد به دنيا مىآورد. بِغُلامٍ عَلِيمٍ ... عَجُوزٌ عَقِيمٌ
9- اراده خداوند، بر عوامل طبيعى حاكم است. قالُوا كَذلِكَ ...
10- دادنها وندادنهاى الهى، همه عالمانه و حكيمانه است. «إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» (خداوند در جوانى به ابراهيم و همسرش فرزند نمىدهد و در پيرى، پسرى مىدهد كه پيامبر مىشود.)
جلد 9 - صفحه 257
جزء «27»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30)
قالُوا كَذلِكَ: گفتند ملائكه بعد از تعجب او همچنين كه بشارت داديم تو را، قالَ رَبُّكِ: فرموده است پروردگار تو و ما از قول او خبر مىدهيم نه به رأى خود، پس به جهت تسهيل وجود ولد گفتند: إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ: بدرستى كه خداى تعالى او است حكم كننده به وجود ولد براى تو، دانا به عقيمى تو و به جميع خفاياى امور، و هر كه متصف به اين وصف باشد قول او حق و وعده او صدق خواهد بود مروى است كه جبرئيل وقتى تعجب ساره را مشاهده نمود او را گفت نظر كن به سقف خانه خود. ساره چون نگاه كرد ديد كه چوبهاى خشك كه در سقف خانه كشيده بودند همه سبز شدند و ميوه بر آنها ظاهر شد، پس نزد اين حال اطمينان تام در وجود ولد او را حاصل شد.
خلاصه: چون حضرت ابراهيم عليه السّلام بدانست كه ايشان ملائكه و نازل شدن ايشان به اين هيئت مجموعى خبر به امرى عظيم خواهد بود،
«1» منهج الصّادقين، ج 9 ص 43.
جلد 12 - صفحه 270
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25» فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27» فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29» قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33)
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34) فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37)
ترجمه
آيا رسيد بتو خبر ميهمانان ابراهيم كه گرامى داشته شدگان بودند
وقتى كه وارد شدند بر او پس سلام كردند گفت سلام بر شما گروه ناشناختگان
پس آهسته روان شد بسوى اهل خود پس آورد گوسالهاى فربه
پس نزديك نمود
جلد 5 صفحه 66
آنرا بطرف ايشان گفت آيا نميخوريد
پس بدل گرفت از ايشان ترسى گفتند نترس و بشارت دادند او را به پسرى دانا
پس پيش آمد زنش با فرياد پس زد بر روى خود و گفت پيرزنى نازا
گفتند اينچنين گفت پروردگارت همانا او است درست كار دانا
گفت ابراهيم پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكار
تا فرو فرستيم و بيافكنيم بر آنها سنگهائى از گل
با آنكه نشان كرده شده باشد نزد پروردگار تو براى از حدّ در گذرندگان
پس بيرون برديم هر كه بود در آن از مؤمنان
پس نيافتيم در آن جز خانهاى از منقادان
و بجا گذاشتيم در آن علامت و نشانهاى براى آنانكه ميترسند از عذاب دردناك.
تفسير
خداوند متعال قصّه مهماندارى حضرت ابراهيم و تعقّب آن بعذاب قوم لوط را مكرّر ذكر فرموده براى تهديد كفّار مكه چون آثار باقيه آنرا در سفر مشاهده مينمودند و عبرت نميگرفتند چنانچه در سوره اعراف و هود و حجر مفصلا بيان شد و اينجا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا قبلا رسيد بتو خبر ميهمانهاى عزيز و محترم حضرت ابراهيم جدّ امجدت يعنى مسلما رسيده است و ما براى اهتمام بذكر آن تجديد مينمائيم وقتى كه چند نفر از ملائكه مقرّب نزد خدا بر آنحضرت وارد شدند و سلام نمودند و حضرت بوجه احسن ردّ فرمود چون آنها گفته بودند سلاما يعنى سلام ميكنيم سلام نمودنى و حضرت جواب فرمود سلام يعنى سلام بر شما و جمله اسميّه براى دلالتش بر دوام و ثبوت آكد است و ضمنا اظهار فرمود كه شما را بجا نميآورم و براى آنكه آنها مانع از آوردن غذا نشوند مخفيانه نزد اهل بيت خود رفت و گوساله فربهى كباب كرده نزد ايشان حاضر فرمود و گفت چرا ميل نمىكنيد و گفتهاند آن زمان از مواشى جز گاو چيزى نداشت و آنها از خوردن امتناع نمودند و حضرت ترسيد مبادا قصد سوئى داشته باشند ولى اظهار نفرمود و آنها متوجّه شدند و عرضه داشتند نترس ما ملائكهايم و از جانب خدا آمدهايم براى عذاب قوم لوط و بشارت دادند آن حضرت را بولادت حضرت اسحق پيغمبر از ساره خاتون براى او پس ساره زوجه دائمه آنحضرت كه تا آن تاريخ نازا بود و پيرو يائسه شده بود اقبال بايشان نمود در
جلد 5 صفحه 67
حاليكه از شوق فرياد ميكرد و با دست بصورت يا با انگشتان به پيشانى خود ميزد و از امام صادق عليه السّلام در مجمع راجع باين قسمت نقل نموده كه اقبال نمود در حالى كه در ميان جماعتى بود چون صرّه بمعناى جماعت هم ميباشد و قمّى ره علاوه فرموده كه پس پوشاند صورت خود را و ظاهرا زدن از روى تعجّب و پوشاندن از باب حيا باشد در هر حال پس از اقبال بملائكه گفت چگونه من اولاددار ميشوم با آنكه پير زنى نازا ميباشم و آنها گفتند خدا اين طور فرموده و افعال او بر طبق حكمت است و مصلحت بندگانرا بهتر ميداند و هر چه بفرمايد حق است و واقع خواهد شد و حضرت ابراهيم فرمود كار مهمّ شما فرستادگان خدا چيست كه جمعا در اين حدود آمدهايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و بشارت را عرضه داريم و مأموريّت ما آنستكه آنها را بسنگى كه از گل ساخته و متحجّر شده و بدست قدرت الهى براى سر آنها نشان كرده شده نيست و نابود نمائيم چون آنها بكلّى از حدّ خودشان تجاوز نمودهاند پس خدا ميفرمايد ما حكم كرده بوديم بخروج هر كس كه اهل ايمان و تقوى باشد از آن آباديها كه قوم لوط منزل داشتند ولى نيافتيم يعنى نيافتند مأمورين ما در آن قرى جز يك خانوار كه لوط و دو دخترش بودند از كسانيكه منقاد و مطيع اوامر ما شدند و باقى گذارديم در آنحدود آثار منازل ويران شده را براى عبرت و تنبّه كسانيكه از عذاب خدا ميترسند نه اشخاص بىباك بىفكر كه از همه چيز غافلند و بالاخره بجزاى خود خواهند رسيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الحَكِيمُ العَلِيمُ (30)
گفتند ملائكه به ساره که اينکه نحوه فرموده پروردگار تو محققا او حكيم و عليم است تمام كارهاي او از روي حكمت و علم است و در جاي ديگر ميفرمايد که ملائكه به ساره گفتند: أَ تَعجَبِينَ مِن أَمرِ اللّهِ رَحمَتُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيكُم أَهلَ البَيتِ هود آيه 76.
خداوند قادر متعال همين نحوي که آدم و حوا را بدون پدر و مادر آفريد و عيسي را بدون پدر و حمل مادر موسي را تا حين ولادت مخفي فرمود: قدرت دارد از شوهر پير و زن عجوز عقيم اولاد بياورد لذا.
قالُوا ملائكه که در اينجا بشارت به ابراهيم دادند و در سوره هود بشارت به ساره و معلوم ميشود که ساره هم حاضر بود و بشارت به هر دو داده شد گفتند: به ساره.
كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ ما از پيش خود نميگوئيم فرمان خداست مأمور هستيم به شما ابلاغ كنيم.
جلد 16 - صفحه 277
إِنَّهُ هُوَ الحَكِيمُ تمام كارهاي او از روي حكمت و مصلحت است به جا و به موقع.
العَلِيمُ عالم به همه چيز هم شيخوخيت ابراهيم را ميداند و هم عجوز و عقيم تو را ميداند و قدرت نمايي ميكند که إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- ولی قرآن در این آیه پاسخ فرشتگان را به او نقل میکند: «گفتند:
ج4، ص544
پروردگارت چنین گفته است و او حکیم و داناست» (قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
گر چه تو پیر زن فرتوتی هستی و شوهرت نیز چنین است، اما هنگامی که فرمان پروردگار تو صادر شود و ارادهاش به چیزی تعلق گیرد بدون تردید تحقق مییابد
آغاز جزء 27 قرآن مجید
ادامه سوره ذاریات
نکات آیه
۱ - اطمینان بخشى فرشتگان به همسر ابراهیم(ع)، در مورد خدایى بودن پیام و بشارتشان (فرزنددار شدن او) (قالوا کذلک قال ربّک)
۲ - هم سخن شدن همسر ابراهیم(ع) با فرشتگان بشارت دهنده (قالت عجوز عقیم . قالوا کذلک قال ربّک)
۳ - قوانین مادى عالم طبیعت، مقهور اراده خداوند (و بشّروه بغلم ... و قالت عجوز عقیم . قالوا کذلک قال ربّک) تعبیر «کذلک قال ربّک»، مى رساند که عوامل طبیعى مانع اراده الهى نیست; بلکه اراده او نافذ بر هستى است.
۴ - توجه به ربوبیت الهى بر وجود انسان، زداینده هر شگفتى درباره قدرت او (قالوا کذلک قال ربّک) آوردن وصف «ربّک»، دربردارنده نوعى استدلال بر قدرت خدا مى باشد; یعنى، آن که وجود تو را پروریده، قادر است که پیرزنى نازا را نیز بارور کند.
۵ - خداوند، حکیم (داراى حکمت) و علیم (داراى علم گسترده) است. (إنّه هو الحکیم العلیم)
۶ - اعطاى فرزند به همسر پیر و عقیم ابراهیم(ع)، متکى بر حکمت و علم الهى بود. (و قالت عجوز عقیم قالوا کذلک ... إنّه هو الحکیم العلیم) تصریح به علم و حکمت الهى، در پى نوید به اعطاى فرزند، بیانگر مطلب بالا است.
۷ - معجزات الهى، متکى به علم و حکمت گسترده او (و قالت عجوز عقیم . قالوا کذلک ... إنّه هو الحکیم العلیم) برداشت یاد شده با توجّه به این نکته است که بارورى پیرزنى فرتوت و نازا، طبق عوامل طبیعى صورت نمى گیرد و آن گونه که به همسر ابراهیم(ع) بشارت داده شد، قطعاً امرى اعجازى بوده است و این اعجاز بى دلیل نمى باشد; بلکه نشأت یافته از علم و حکمت الهى است.
۸ - همسر ابراهیم(ع)، داراى شخصیتى والا و ارجمند در پیشگاه خداوند (قالت عجوز عقیم . قالوا کذلک قال ربّک) برداشت یاد شده، به خاطر این نکته است که همسر ابراهیم(ع)، با فرشتگان هم سخن شده و نیز درباره او تعبیر «ربّک» (پروردگار تو) به کار رفته است.
۹ - امکان فرزنددار شدن زن کهنسال و نازا، در پرتو لطف و عنایت الهى (و بشّروه بغلم علیم ... قالت عجوز عقیم . قالوا کذلک قال ربّک)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲; همسر ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۶، ۸
- اسماء و صفات: حکیم ۵; علیم ۵
- پیرى: منشأ فرزنددارى در پیرى ۹
- خدا: آثار حکمت خدا ۶، ۷; آثار علم خدا ۶، ۷; آثار لطف خدا۹; حاکمیت اراده خدا ۳; عوامل رفع تعجب از قدرت خدا ۴
- ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۴
- ساره: اطمینان ساره ۱; فضایل ساره ۸; گفتگوى ساره با ملائکه ۲; منشأ فرزنددارى ساره ۱، ۶
- طبیعت: انقیاد طبیعت ۳
- عقیم: منشأ فرزنددارى عقیم ۹
- معجزه: منشأ معجزه ۷
- ملائکه: اطمینان بخشى ملائکه ۱; منشأ بشارت ملائکه ۱
منابع