سبإ ٢٢
کپی متن آیه |
---|
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ يَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ |
ترجمه
سبإ ٢١ | آیه ٢٢ | سبإ ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«زَعَمْتُمْ»: گمان بردهاید. بعد از آن، جمله (أَنَّهُمْ آلِهَةٌ) مقدّر است. «مِن دُونِ اللهِ»: بجز خدا. بعد از آن جمله (لا یَسْتَجِیبُونَ دُعَآءَکُمْ) مقدّر است. لذا مجموعاً چنین میشود: قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ آلِهَةٌ مِّن دُونِ اللهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَکُمْ. «شِرْکٍ»: مشارکت. نصیب و بهره. «ظَهِیرٍ»: یاور و پشتیبان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۳۰، سوره سباء
- ابطال الوهيت آلهه مشركين با استدلال به اينكه آنها دعاى كسى را اجابت نمى كنند
- توضيح معناى اينكه فرمود: ((و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له ))
- حكايت تذلل و خشيت ملائكه در مقابل خداوند
- بيان اختلاف مراتب ملائكه و مقامات متفاوت آنها
- اقوال ديگر در تفسير و بيان مراد اين آيه شريفه
- احتجاج ديگرى عليه مشركين با پرسش از خود مشركين درباره روزى دهنده آنان
- روز قيامت روز جمع و فتح است
- احتجاح ديگر: خدايان خود را به من نشان بدهيد...
- معناى آيه : ((و ما ارسلنا الا كافة للناس ...))
- تقرير برهانى كه با بيان عموميت رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) برتوحيد و نفى الهه و شركاء متضممن است
- بحث روايتى (چند روايت در ذيل آيه : ((حتى اذا فزع عن قلوبهم ...)) و آيه : ((و ماارسلناك الا كافة للناس ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22»
بگو: كسانى را كه جز خدا (شريك و معبود خود) پنداشتهايد بخوانيد (تا حاجتى از شما برآورند)، آنان به ميزان ذرّهاى مالك چيزى در آسمان و زمين نيستند، و براى شريكها (ى خيالى شما) در (ادارهى) زمين و آسمان هيچ گونه مشاركتى نيست و از طرف آنان هيچ گونه پشتيبانى براى خداوند نيست.
پیام ها
1- غير خدا، خيالى بيش نيست. «زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ»
2- مشرك، منطق ندارد. «زَعَمْتُمْ»
3- غير خدا، نه مالك آسمانها و زمين هستند، نه شريك و ياور خداوند. «لا يَمْلِكُونَ- مِنْ شِرْكٍ- مِنْ ظَهِيرٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22»
جلد 10 - صفحه 528
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ: بگو اى پيغمبر به اهل شرك بر وجه سرزنش:
بخوانيد آنان را كه گمان بردهايد خدايان، مِنْ دُونِ اللَّهِ: غير از ذات يگانه «اللّه» از ملائكه و غير آنها، يعنى اگر در دعوى الوهيت آنان صادقيد، بخوانيد ايشان را تا ببينيد كه در جلب منافع و دفع مضارّ مددى مىرسانند به شما يا نه، يعنى آنها را بىكمك آفريدگار اختيار و اقتدارى نيست، و چگونه اجابت كنند شما را و حال آنكه به هيچ وجه، لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ: مالك و قادر نيستند آن معبودان به اندازه مورچه خرد از خير و شر، فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ: در آسمانها و نه در زمين، يعنى در امر آسمان و زمين قدرت ندارند، وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ: و نيست ملائكه يا بتان را در آسمان و زمين هيچ شركتى با خداى به حق، نه در آفريدن و نه در نصرت كردن، يعنى به هيچ وجه در خلق و ملك خدا شركت ندارند، وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ: و نيست مر خدا را از اصنام و ملائكه هيچ يارى و مددكارى در تقدير و تدبير امر آسمان و زمين.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22» وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23» قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ «25»
ترجمه
و بتحقيق تصديق كرد بر آنها شيطان گمانش را پس پيروى كردند او را مگر دستهاى از گروندگان
و نبود براى او بر آنها تسلّطى مگر براى آنكه ممتاز كنيم آنرا كه ايمان ميآورد بآن جهان از آنكه او در شك است از آن و پروردگار تو بر همه چيز نگهبان است
بگو بخوانيد آنها را كه گمان برديد غير از خدا مالك نميباشند آنها مقدار ذرهئى را در آسمانها و نه در زمين و نيست براى آنها در آندو شركتى و نباشد مر او را از آنها هيچ مددكارى
و سود نميدهد شفاعت نزد او مگر براى كسى كه اذن دادش تا وقتى كه برده شود از دل آنها بيم گويند چه گفت پروردگار شما گويند راست و درست گفت و او است بلند مرتبه بزرگ مقام
بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بگو خدا و همانا ما يا شما هر آينه بر هدايتيم يا در گمراهى آشكار
بگو پرسيده نميشويد شما از آنچه بد كرديم ما و پرسيده نميشويم ما از آنچه ميكنيد شما.
تفسير
خداوند متعال در ضمن بيان احوال كفار متعرّض حال شيطان ملعون شده به بيان لطيفى و آن اينستكه آنها روى شيطان را سفيد نمودند بكردار خودشان چون او قسم ياد كرده بود كه بندگان خدا را اغواء و اضلال نمايد مگر بندگان مخلص را كه ميدانست خدا از آنها نگهدارى ميكند ولى باز اطمينان كامل نداشت كه كاملا موفق باين امر شود و حرفش را سبز كند و قولش را بكرسى بنشاند ولى كردار و پيروى آنها موجب شد كه او بخود باليد و گمان خود را مطابق با واقع يافت چون همه متابعت از او نمودند مگر دستهئى از مردم كه آنان اهل ايمانند در صورتى كه من بيانيّه باشد چون اكثر مردم كفارند يا دستهئى از اهل ايمان
جلد 4 صفحه 359
اگر تبعيضيه باشد كه ايشان انبياء و اوصياء و تالى تلوان آنانند و بقيه كفار و مؤمنين گناهكارند كه پيروى از او نمودند و خداوند مانع از نفوذ اراده و سلطنت شيطان بر آنها نشد مگر براى آنكه بشناسد و معلوم كند بعلم شهودى و خارجى و ممتاز فرمايد كسيرا كه ايمان بآخرت دارد از كسيكه در شك است از آن تا پاداش دهد بمؤمن و بكيفر برساند منافق را با آنكه همه را بخوبى ميشناخت و اعمال آنها را ميدانست چون خداوند نگهبان و حافظ تمام احوال و اعمال بندگان است و همه را در لوح محفوظ ثبت و ضبط فرموده است ولى تا معصيت از بنده در خارج بروز نكند او را عقاب نميفرمايد و كسى كه ايمان بآخرت داشته باشد معصيت نميكند مگر در حال غفلت از آن لذا از بين اصول عقايد مخصوص بذكر شده است و بنابراين كلمه عليهم متعلق است بظنّه و مقدّم شده براى اهتمام باخبار از آنكه مظنّه او بر ضرر آنها بوده و پس از آن خطاب به پيغمبر اكرم فرموده ميفرمايد بگو به بتپرستان مكه و غيرها بخوانيد معبودهاى خودتان را كه قائل بخدائى يا شركت آنها با خدا يا شفاعتشان در روز جزا شديد در حوائج خودتان تا بدانيد كه وجودشان اثرى ندارد و مالك و اختياردار ذرهئى از خير و شر در امور آسمانها و زمين نيستند و شركتى هم با خدا ندارند نه در خلق و نه در ملك و نه در عبادت و كمكى هم با خدا ننموده و نخواهند نمود و خدا محتاج بكمك كسى نبوده و نيست و شفاعت نمودن كسى هم نزد خدا فائده ندارد مگر باو اذن داده باشد كه شفاعت كند يا براى كسى اذن داده باشد كه شفعاء شفاعت او را بنمايند و اذن بصيغه مجهول نيز قرائت شده است و اين امر كه شفاعت مخصوص بكسانى است براى كسانى مسلّم است حتى در روز قيامت بعد از تسكين قلوب كفار از بيم و هراس آنروز و قادر شدن بتكلم و معلوم شدن شفعاء آنروز بر مردم بشفعاء ميگويند خداوند در باب ما بشما چه دستور داده بهشتى هستيم يا جهنمى ايشان ميگويند خدا همان فرمايش حقى را كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در دنيا فرمود فرموده است شفاعت مخصوص بآن حضرت و امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان او است و كسى حق شفاعت از مشرك و كافر و منافق را ندارد و فزّع بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و اين ماده چون متعدى بعن شود بمعناى رفع فزع آيد و خدا برتر و بالاتر از آنستكه كسى
جلد 4 صفحه 360
بدون اجازه او شفاعت كند و شفاعت شود و بزرگتر از آنكه بر خلاف فرموده خود در قرآن روز قيامت رفتار فرمايد و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده راجع بذيل اين آيه كه اين براى آن بود كه اهل آسمانها بعد از حضرت عيسى تا بعثت حضرت ختمى مرتبت وحى الهى را نشنيده بودند و چون جبرئيل مأمور نزول وحى بر آنحضرت شد اهل آسمانها صوت وحى قرآن را شنيدند مثل صداى زدن آهن بر سنگ سخت و از ترس بيهوش شدند و چون جبرئيل بجانب زمين سرازير شد بهر چند كه از اهل آسمانها رسيد رفع نمود بيم و ترس آنها را پس بعضى از آنها ببعضى گفتند چه گفت پروردگار شما و آنها جواب دادند حق گفت و او است علىّ كبير و قريب به اين معنى را در مجمع از بعضى از مفسرين نقل نموده و بنابراين بايد در كلام تقديرى باشد تا مربوط شود اينمعنى بصدر آيه و محفوظ ماند معناى حتى در موقع خود و محتمل است آن اين باشد كه و آنچه ذكر شد تمامى حق است تا حدّيكه وقتى ملائكه از ترس بيرون آمدند تصديق نمودند كه هر چه خدا فرمود حق است و ظاهرا جهت ترس ملائكه آن بوده كه تصور نمودند ميخواهد قيامت بر پا شود ولى انصاف آنستكه اينمعنى و معانى ديگرى كه در مجمع نقل نموده چون سابقا ذكرى از ملائكه نشده از ظاهر كلام استفاده نميشود مگر امام عليه السّلام آنرا از باطن خبر داده باشد و اللّه اعلم و قمى ره راجع بشفاعت نقل فرموده كه شفاعت نميكنند هيچ يك از انبياء و اولياء خدا روز قيامت مگر باذن او مگر پيغمبر خاتم كه خداوند اذن داده است باو پيش از روز قيامت كه شفاعت كند و آن شأن او است و ائمه عليهم السلام و بعد از ايشان ساير انبياء و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه نيست احدى از اولين و آخرين مگر آنكه او محتاج است بشفاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در روز قيامت و او شفاعت ميكند از امّتش و ما شفاعت ميكنيم از شيعيانمان و شيعيان ما شفاعت ميكنند از اهل و عيالشان تا آنكه مؤمنى ميتواند شفاعت كند از دو قبيله بزرگ و ميكند حتى از خدمتگزارش ميگويد پروردگارا اين مرا از سرما و گرما حفظ ميكرد و اخيرا خداوند باز بطرز شگفتآورى استدلال فرموده بر بيكاره بودن بتها و آن اين است كه بآنها بگو چه كسى روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بتوسط فرستادن باران و روياندن نباتات و چون جوابش بر همه
جلد 4 صفحه 361
معلوم و واضح است ولى شايد آنها از ترس الزام تأمّل كنند خودت فورا بگو خدا تا معلوم شود كه نبايد روزىدهنده را گذارد و از بيكاره ستايش و شكرگزارى كرد و بعدا بگو ما يا شما هر آينه بر مركب رفيع هدايت مستقرّيم يا در وادى تاريك ضلالت محبوس و تعيين نكن كه كدام يك بر هدايت و كدام در ضلالتند چون امر بقدرى واضح است كه محتاج به بيان نيست يا باندك تأمّل معلوم ميشود و اين طرز كلام موجب ميشود كه مخاطب تأمّل در تعيين آن نمايد و متكلّم را منصف و بىغرض بفهمد كه اثبات فضلى براى خود ننموده و ادب در كلام را از دست نداده و نيز بگو در قيامت پرسش نميشويد شما از گناه ما و پرسش نميشويم ما از كار شما و در اين آيه ادب را بمنتهى درجه رسانده كه نسبت جرم را بخود و عمل را بآنها داده براى آنكه در انصاف ابلغ و از اعتساف دورتر باشد و فهمانده كه من براى نفع شما سخن ميگويم قبول و ردّ شما براى من نفع و ضررى ندارد كسيرا بگناه كسى مؤاخذه نمينمايند و از بعضى روايات منقوله از ائمه اطهار استفاده ميشود كه تصديق شيطان گمانش را وقتى بود كه پيغمبر از دنيا رحلت فرمود و بعضى گفتند او بهواى دل خود حرف زد و وقتى كه آنحضرت امير المؤمنين عليه السّلام را بامارت نصب فرمود در روز غدير خم و شياطين خاك بر سر ريختند و واقعه را بشيطان بزرگ خبر دادند و او گفت خاطر جمع باشيد اطرافيانش بمن وعدهئى دادند كه تخلّف نميكنند پس خداوند اين آيه را نازل فرمود و اللّه اعلم و مراد از بعضى كه گفتند آنچه گفتند و اطرافيان پيغمبر كه شيطان بوعده آنها مطمئن شده بود معلوم است و اين قبيل موارد از مصاديق جليّه تصديق شيطان است مظّنه خود را و منافات با معناى سابق الذكر ندارد لذا در بعضى از روايات از آن بتأويل تعبير شده است.
جلد 4 صفحه 362
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلِ ادعُوا الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِ اللّهِ لا يَملِكُونَ مِثقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ وَ ما لَهُم فِيهِما مِن شِركٍ وَ ما لَهُ مِنهُم مِن ظَهِيرٍ «22»
بفرما اي رسول محترم به اينکه مشركين که بخوانيد الهه خود را که گمان ميكرديد آنها خدايان باشند و شفعاء شما باشند و دادرس باشند اينها مالك هيچ شيء و ضرر نيستند به سنگيني مورچه نه در آسمانها و نه در زمين و نيست از براي آنها و يا در آسمان و زمين شركتي در خلق و رزق و نيست از براي خداوند از آنها كمك و اعانتي.
قُلِ ادعُوا امر بر توبيخ است.
الَّذِينَ زَعَمتُم مجرد گمان و خيال كردهايد مدركي و دليلي و برهاني نداريد که آنها مِن دُونِ اللّهِ غير از ذات اقدس حق الههي باشند، بدانيد که اينکه الهه شما، لا يَملِكُونَ مِثقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ که بتوانند يك مورچه خلق كنند يا روزي دهند يا نفعي برسانند يا ضرري متوجه كنند.
وَ ما لَهُم فِيهِما مِن شِركٍ نه شرك در ذات نه شرك در صفات و نه شرك در افعال و نه شرك در الوهيت و پرستش.
وَ ما لَهُ مِنهُم مِن ظَهِيرٍ خداوند خردلي احتياج به كمك و اعانت آنها ندارد بلكه بجميع ما سوي اللّه غني بالذات است.
اي همه هستي ز تو پيدا شدهبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 22)- بخش قابل ملاحظهای از آیات این سوره پیرامون مبدأ و معاد و اعتقادات حق سخن میگوید، و از پیوند آنها مجموعهای از معارف راستین حاصل میشود.
در اینجا مشرکان را به محاکمه میکشد، با ضربات کوبنده سؤالات منطقی آنها را به زانو در میآورد، و بیپایه بودن منطق پوسیده آنها را در زمینه شفاعت بتها آشکار میسازد.
میفرماید: «به آنها بگو: کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) میپندارند بخوانید» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ). اما بدانید آنها هرگز دعای شما را اجابت نمیکنند و گرهی از کارتان نمیگشایند.
سپس به دلیل این سخن پرداخته، میگوید: این به خاطر آن است که «این معبودهای ساختگی نه مالک ذرهای در آسمان و زمینند، و نه شرکت و نصیبی در خلقت و مالکیت آنها دارند، و نه هیچ یک از آنها یاور خداوند در آفرینش بودهاند»! (لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ).
واجب الوجود یکی است، و بقیه همه ممکن الوجود و وابسته به اویند، که اگر لحظهای نظر لطفش از آنها برداشته شود راهی دیار عدم میشوند «اگر نازی کند یک دم، فرو ریزند قالبها»!
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور فراخوان مشرکان به آزمودن ناتوانى خدایانشان از طریق دعاى خود (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة)
۲ - خدایان مشرکان، معبودهایى پندارى اند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه)
۳ - خدایان مشرکان، قادر به پاسخ گویى به خواسته هاى آنان نیستند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة) «لایملکون» در مقام جواب واقع شده است. گویا عبارت این معنا را القا مى کند که آنان پس از درخواست چه جوابى مى دهند؟ پاسخ این است که جوابى نمى دهند، به دلیل عدم مالکیتشان.
۴ - خدایان مشرکان، مالک هیچ چیزى - حتى به اندازه یک ذرّه - در عالم نیستند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة فى السموت و لا فى الأرض)
۵ - خداوندى مى تواند پاسخ حاجت ها و خواسته ها را بدهد که بر همه چیز مالکیت داشته باشد. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة)
۶ - عدم توانایى بر پاسخ گویى به خواسته هاى مشرکان، دلیل بطلان خدایان ادعایى آنان است. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة)
۷ - عالم، آسمان هاى متعدد دارد. (السموت)
۸ - خدایان ادعایى مشرکان، هیچ گونه سهم و شرکتى در آسمان ها و زمین ندارند. (و ما لهم فیهما من شرک)
۹ - خدایان ادعایى مشرکان، هیچ گونه نقشى در پشتیبانى و امداد به خدا را ندارند. (و ما له منهم من ظهیر)
۱۰ - خداوند، مالک مطلق عالم است و خود به تنهایى امور آن را تدبیر مى کند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة فى السموت و لا فى الأرض و ما لهم فیهما من شرک و ما له منهم من ظهیر)
۱۱ - عقیده به مالکیت غیر خدا بر بخشى از عالم و سهیم دانستن غیر او در آن و اعتقاد به کمک غیر خدا به او در تدبیر عالم، مشرکانه است. (قل ادعوا الذین زعمتم من دون اللّه لایملکون مثقال ذرّة ... و ما لهم فیهما من شرک و ما له منهم من ظهیر)
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۷
- آفرینش: امداد در تدبیر آفرینش ۱۱; مالک آفرینش ۱۰; مدبر آفرینش ۱۰
- توحید: توحید افعالى ۹; توحید ربوبى ۱۰
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۰
- خدا: امداد به خدا ۱۱; مالکیت خدا ۱۰
- شرک: شرک افعالى ۱۱
- عقیده: عقیده به مالکیت غیرخدا ۱۱
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱
- مشرکان: خواسته هاى مشرکان ۳; دعوت از مشرکان ۱; نقش معبودان مشرکان ۹
- معبود: شرایط معبود ۵; مالکیت در معبود ۵
- معبودان باطل: آثار عجز معبودان باطل ۶; پوچى معبودان باطل ۲; درخواست از معبودان باطل ۱; دلایل بطلان معبودان باطل ۶; عجز معبودان باطل ۱، ۳، ۴; معبودان باطل و آسمانها ۸; معبودان باطل و امدادهاى مشرکان ۹; معبودان باطل و مالکیت ۴
منابع