سبإ ٢١
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَکٍ وَ رَبُّکَ عَلَى کُلِ شَيْءٍ حَفِيظٌ |
ترجمه
سبإ ٢٠ | آیه ٢١ | سبإ ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سُلْطَانٍ»: سلطه و قدرت و استیلاء. «لِنَعْلَمَ»: (نگا: بقره / آلعمران / و و مائده / ، کهف / ). «حَفِیظٌ»: (نگا: هود / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۱، سوره سباء
- بيان آيات مربوط به نعمت هايى كه خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) داده موهبتفرموده بود
- كوهها و مرغان به امر خدا مسخر داود(ع ) بودند
- بيان موهبت هاى الهى به حضرت سليمان (ع )
- اشاره به مرگ سليمان (ع ) در حالى كه به عصاى خود تكيه داده بود
- داستان قوم ((سباء)) كه متنعم بودند و كفران نمودند و هلاك و نابود گشتند
- قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند!
- پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است
- بحث روايتى (روايتى در باره مواهب خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) و داستانقوم سباء)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21»
و ابليس هيچ گونه تسلّط و غلبهاى بر آنان (كه از او پيروى كردند) نداشت.
(كار او تنها وسوسه است) تا معلوم كنيم كسى را كه به آخرت ايمان دارد (و در برابر وسوسههاى او مقاومت مىكند) از كسى كه نسبت به آخرت در ترديد است، و پروردگارت بر همه چيز نگهبان است.
نکته ها
با توجّه به اين كه خداوند به هر چيز عالم و حافظ و مراقب و گواه است، مراد از جملهى لِنَعْلَمَ ... متمايز ساختن و مشخص كردن است، يعنى تا بر انسان و ديگران معلوم كنيم كه مؤمن كيست و كافر كيست، يا جدا كنيم پيروان ابليس را از مؤمنان.
پیام ها
1- شيطان نمىتواند انسان را مجبور كند و پيروى مردم از ابليس بر اساس اختيار و تصميم خود آنان است. «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ»
2- ايمان به قيامت، سدّى است در برابر شيطان. «لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ»
3- فلسفهى وجود شيطان و وسوسههاى او، ايجاد چند راه پيش روى انسان و قدرت انتخاب و آزمايش اوست. إِلَّا لِنَعْلَمَ ...
4- انسان با ترديد و تزلزل، راه سلطهى شيطان را بر روى خود باز مىكند. ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ ... مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍ
5- انسان در انتخاب راه و عمل، اختيار دارد. «مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ»
6- در علم خداوند، نسيان و سهو راه ندارد. «حَفِيظٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 439
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21»
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ: و نبود و نباشد مر ابليس را بر آنانكه گمان او در حق آنها محقق شد هيچ تسلطى و استيلائى، إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ: مگر آنكه بدانيم، يعنى جدا سازيم كسى را كه ايمان مىآورد به آخرت، مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍ: از آنكس كه او از آخرت در شك است، يا متميز سازيم مؤمن را از شاك، يعنى واضح و آشكارا شود كه اهل ايمان كدامند و اهل شك چه كسانند.
تبصره: اين مطلب محقق شده كه جزاى ثواب و عقاب تعلق يابد به افعال مكلفين، گرچه خداى تعالى قبل از وقوع فعل عالم است، لكن نه علم الهى علت بر فعل، و نه پيش از تحقق فعل جزا را مترتب فرمايد. بلكه در صورت وجود طاعت و معصيت است؛ زيرا ذات سبحانى هيچكس را مجازات نمىدهد بر علم به حال مكلف مگر بعد از وقوع آن و پس از ايقاع فعل تعلق يابد علم به معلوم؛ اينست معنى: (الّا لنعلم).
وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ: و پروردگار تو بر همه چيزها نگهبان است و هيچ چيز از افعال و اقوال و احوال بندگان بر او پوشيده و مخفى نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22» وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23» قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ «25»
ترجمه
و بتحقيق تصديق كرد بر آنها شيطان گمانش را پس پيروى كردند او را مگر دستهاى از گروندگان
و نبود براى او بر آنها تسلّطى مگر براى آنكه ممتاز كنيم آنرا كه ايمان ميآورد بآن جهان از آنكه او در شك است از آن و پروردگار تو بر همه چيز نگهبان است
بگو بخوانيد آنها را كه گمان برديد غير از خدا مالك نميباشند آنها مقدار ذرهئى را در آسمانها و نه در زمين و نيست براى آنها در آندو شركتى و نباشد مر او را از آنها هيچ مددكارى
و سود نميدهد شفاعت نزد او مگر براى كسى كه اذن دادش تا وقتى كه برده شود از دل آنها بيم گويند چه گفت پروردگار شما گويند راست و درست گفت و او است بلند مرتبه بزرگ مقام
بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بگو خدا و همانا ما يا شما هر آينه بر هدايتيم يا در گمراهى آشكار
بگو پرسيده نميشويد شما از آنچه بد كرديم ما و پرسيده نميشويم ما از آنچه ميكنيد شما.
تفسير
خداوند متعال در ضمن بيان احوال كفار متعرّض حال شيطان ملعون شده به بيان لطيفى و آن اينستكه آنها روى شيطان را سفيد نمودند بكردار خودشان چون او قسم ياد كرده بود كه بندگان خدا را اغواء و اضلال نمايد مگر بندگان مخلص را كه ميدانست خدا از آنها نگهدارى ميكند ولى باز اطمينان كامل نداشت كه كاملا موفق باين امر شود و حرفش را سبز كند و قولش را بكرسى بنشاند ولى كردار و پيروى آنها موجب شد كه او بخود باليد و گمان خود را مطابق با واقع يافت چون همه متابعت از او نمودند مگر دستهئى از مردم كه آنان اهل ايمانند در صورتى كه من بيانيّه باشد چون اكثر مردم كفارند يا دستهئى از اهل ايمان
جلد 4 صفحه 359
اگر تبعيضيه باشد كه ايشان انبياء و اوصياء و تالى تلوان آنانند و بقيه كفار و مؤمنين گناهكارند كه پيروى از او نمودند و خداوند مانع از نفوذ اراده و سلطنت شيطان بر آنها نشد مگر براى آنكه بشناسد و معلوم كند بعلم شهودى و خارجى و ممتاز فرمايد كسيرا كه ايمان بآخرت دارد از كسيكه در شك است از آن تا پاداش دهد بمؤمن و بكيفر برساند منافق را با آنكه همه را بخوبى ميشناخت و اعمال آنها را ميدانست چون خداوند نگهبان و حافظ تمام احوال و اعمال بندگان است و همه را در لوح محفوظ ثبت و ضبط فرموده است ولى تا معصيت از بنده در خارج بروز نكند او را عقاب نميفرمايد و كسى كه ايمان بآخرت داشته باشد معصيت نميكند مگر در حال غفلت از آن لذا از بين اصول عقايد مخصوص بذكر شده است و بنابراين كلمه عليهم متعلق است بظنّه و مقدّم شده براى اهتمام باخبار از آنكه مظنّه او بر ضرر آنها بوده و پس از آن خطاب به پيغمبر اكرم فرموده ميفرمايد بگو به بتپرستان مكه و غيرها بخوانيد معبودهاى خودتان را كه قائل بخدائى يا شركت آنها با خدا يا شفاعتشان در روز جزا شديد در حوائج خودتان تا بدانيد كه وجودشان اثرى ندارد و مالك و اختياردار ذرهئى از خير و شر در امور آسمانها و زمين نيستند و شركتى هم با خدا ندارند نه در خلق و نه در ملك و نه در عبادت و كمكى هم با خدا ننموده و نخواهند نمود و خدا محتاج بكمك كسى نبوده و نيست و شفاعت نمودن كسى هم نزد خدا فائده ندارد مگر باو اذن داده باشد كه شفاعت كند يا براى كسى اذن داده باشد كه شفعاء شفاعت او را بنمايند و اذن بصيغه مجهول نيز قرائت شده است و اين امر كه شفاعت مخصوص بكسانى است براى كسانى مسلّم است حتى در روز قيامت بعد از تسكين قلوب كفار از بيم و هراس آنروز و قادر شدن بتكلم و معلوم شدن شفعاء آنروز بر مردم بشفعاء ميگويند خداوند در باب ما بشما چه دستور داده بهشتى هستيم يا جهنمى ايشان ميگويند خدا همان فرمايش حقى را كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در دنيا فرمود فرموده است شفاعت مخصوص بآن حضرت و امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان او است و كسى حق شفاعت از مشرك و كافر و منافق را ندارد و فزّع بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و اين ماده چون متعدى بعن شود بمعناى رفع فزع آيد و خدا برتر و بالاتر از آنستكه كسى
جلد 4 صفحه 360
بدون اجازه او شفاعت كند و شفاعت شود و بزرگتر از آنكه بر خلاف فرموده خود در قرآن روز قيامت رفتار فرمايد و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده راجع بذيل اين آيه كه اين براى آن بود كه اهل آسمانها بعد از حضرت عيسى تا بعثت حضرت ختمى مرتبت وحى الهى را نشنيده بودند و چون جبرئيل مأمور نزول وحى بر آنحضرت شد اهل آسمانها صوت وحى قرآن را شنيدند مثل صداى زدن آهن بر سنگ سخت و از ترس بيهوش شدند و چون جبرئيل بجانب زمين سرازير شد بهر چند كه از اهل آسمانها رسيد رفع نمود بيم و ترس آنها را پس بعضى از آنها ببعضى گفتند چه گفت پروردگار شما و آنها جواب دادند حق گفت و او است علىّ كبير و قريب به اين معنى را در مجمع از بعضى از مفسرين نقل نموده و بنابراين بايد در كلام تقديرى باشد تا مربوط شود اينمعنى بصدر آيه و محفوظ ماند معناى حتى در موقع خود و محتمل است آن اين باشد كه و آنچه ذكر شد تمامى حق است تا حدّيكه وقتى ملائكه از ترس بيرون آمدند تصديق نمودند كه هر چه خدا فرمود حق است و ظاهرا جهت ترس ملائكه آن بوده كه تصور نمودند ميخواهد قيامت بر پا شود ولى انصاف آنستكه اينمعنى و معانى ديگرى كه در مجمع نقل نموده چون سابقا ذكرى از ملائكه نشده از ظاهر كلام استفاده نميشود مگر امام عليه السّلام آنرا از باطن خبر داده باشد و اللّه اعلم و قمى ره راجع بشفاعت نقل فرموده كه شفاعت نميكنند هيچ يك از انبياء و اولياء خدا روز قيامت مگر باذن او مگر پيغمبر خاتم كه خداوند اذن داده است باو پيش از روز قيامت كه شفاعت كند و آن شأن او است و ائمه عليهم السلام و بعد از ايشان ساير انبياء و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه نيست احدى از اولين و آخرين مگر آنكه او محتاج است بشفاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در روز قيامت و او شفاعت ميكند از امّتش و ما شفاعت ميكنيم از شيعيانمان و شيعيان ما شفاعت ميكنند از اهل و عيالشان تا آنكه مؤمنى ميتواند شفاعت كند از دو قبيله بزرگ و ميكند حتى از خدمتگزارش ميگويد پروردگارا اين مرا از سرما و گرما حفظ ميكرد و اخيرا خداوند باز بطرز شگفتآورى استدلال فرموده بر بيكاره بودن بتها و آن اين است كه بآنها بگو چه كسى روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بتوسط فرستادن باران و روياندن نباتات و چون جوابش بر همه
جلد 4 صفحه 361
معلوم و واضح است ولى شايد آنها از ترس الزام تأمّل كنند خودت فورا بگو خدا تا معلوم شود كه نبايد روزىدهنده را گذارد و از بيكاره ستايش و شكرگزارى كرد و بعدا بگو ما يا شما هر آينه بر مركب رفيع هدايت مستقرّيم يا در وادى تاريك ضلالت محبوس و تعيين نكن كه كدام يك بر هدايت و كدام در ضلالتند چون امر بقدرى واضح است كه محتاج به بيان نيست يا باندك تأمّل معلوم ميشود و اين طرز كلام موجب ميشود كه مخاطب تأمّل در تعيين آن نمايد و متكلّم را منصف و بىغرض بفهمد كه اثبات فضلى براى خود ننموده و ادب در كلام را از دست نداده و نيز بگو در قيامت پرسش نميشويد شما از گناه ما و پرسش نميشويم ما از كار شما و در اين آيه ادب را بمنتهى درجه رسانده كه نسبت جرم را بخود و عمل را بآنها داده براى آنكه در انصاف ابلغ و از اعتساف دورتر باشد و فهمانده كه من براى نفع شما سخن ميگويم قبول و ردّ شما براى من نفع و ضررى ندارد كسيرا بگناه كسى مؤاخذه نمينمايند و از بعضى روايات منقوله از ائمه اطهار استفاده ميشود كه تصديق شيطان گمانش را وقتى بود كه پيغمبر از دنيا رحلت فرمود و بعضى گفتند او بهواى دل خود حرف زد و وقتى كه آنحضرت امير المؤمنين عليه السّلام را بامارت نصب فرمود در روز غدير خم و شياطين خاك بر سر ريختند و واقعه را بشيطان بزرگ خبر دادند و او گفت خاطر جمع باشيد اطرافيانش بمن وعدهئى دادند كه تخلّف نميكنند پس خداوند اين آيه را نازل فرمود و اللّه اعلم و مراد از بعضى كه گفتند آنچه گفتند و اطرافيان پيغمبر كه شيطان بوعده آنها مطمئن شده بود معلوم است و اين قبيل موارد از مصاديق جليّه تصديق شيطان است مظّنه خود را و منافات با معناى سابق الذكر ندارد لذا در بعضى از روايات از آن بتأويل تعبير شده است.
جلد 4 صفحه 362
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيهِم مِن سُلطانٍ إِلاّ لِنَعلَمَ مَن يُؤمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ حَفِيظٌ «21»
و نيست از براي ابليس بر آنها سلطه و قدرتي مگر اينکه که بدانيم كيست ايمان به آخرت آورده از كسي که او از آخرت در شك است و، پروردگار تو بر هر چيزي نگهبان است.
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيهِم مِن سُلطانٍ شيطان قدرت ندارد احدي را اجبار كند بر عملي فقط وسوسه شيطان است که در قلب او القاء ميكند که او را به خيال معصيت بيندازد نظير الهام ملك که انسان را به خيال عبادت مياندازد و هر فعلي از انسان به اختيار صادر شود مقدماتي لازم دارد غير از خيال و تصور اولي عزم جزم حركت عضلات، اينها تمام به اختيار عبد است و لذا فرداي قيامت شيطان ميگويد: وَ ما كانَ لِي عَلَيكُم مِن سُلطانٍ إِلّا أَن دَعَوتُكُم فَاستَجَبتُم لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنفُسَكُم (ابراهيم آيه 22).
إِلّا لِنَعلَمَ مَن يُؤمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّن هُوَ مِنها فِي شَكٍّ خداوند ازلا و ابدا عالم است، چيزي بر او مجهول نيست، معناي الا لنعلم يعني معلوم كنيم بر خود انسان و بر سايرين از ملائكه و افراد بشر که كيست ايمان به آخرت دارد و براي آخرت كار ميكند و تحصيل سعادت ميكند و كيست در امر آخرت شك دارد و معتقد نيست و به فكر آخرت نميافتد.
وَ رَبُّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ حَفِيظٌ تمام افعال و اقوال حتي خيالات نفساني و امور قلبي و اسرار باطني هر يك در دفتر الهي ثبت است و محفوظ است: وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلزَمناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ
جلد 14 - صفحه 558
وَ نُخرِجُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ كِتاباً يَلقاهُ مَنشُوراً اقرَأ كِتابَكَ كَفي بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسِيباً (بني اسرائيل 13 و 14).
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 21)- در این آیه در رابطه با وسوسههای ابلیس و کسانی که در حوزه نفوذ او قرار میگیرند، و آنها که بیرون از این حوزهاند، به دو مطلب اشاره میکند، نخست میگوید: «شیطان سلطهای بر آنها نداشت» و کسی را به پیروی خود نمیتواند مجبور کند (وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ).
قرآن در جای دیگر از گفتار خود شیطان نقل میکند: «من سلطهای بر شما نداشتم جز این که شما را دعوت کردم و شما هم دعوت مرا اجابت نمودید. (ابراهیم/ 22).
ولی پیداست بعد از اجابت دعوت او از ناحیه افراد بیایمان و هویپرست او آرام نمینشیند و پایههای سلطه خود را بر وجود آنان مستحکم میکند.
لذا در دنباله آیه میافزاید: «هدف (از آزادی ابلیس در وسوسههایش) این بود، که مؤمنان به آخرت از افراد بیایمان و کسانی که در شکّند شناخته شوند» (إِلَّا
ج4، ص38
لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ)
.و در پایان آیه به عنوان یک هشدار به همه بندگان میگوید: «و پروردگار تو حافظ همه چیز و نگاهبان آن است» (وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ).
تا پیروان شیطان تصور نکنند چیزی از اعمال و گفتار آنها در این جهان از بین میرود یا خداوند آن را فراموش میکند.
نکات آیه
۱ - تبعیت مردم از ابلیس، به خاطر سلطه او بر آنان نیست. (فاتّبعوه ... و ما کان له علیهم من سلطن)
۲ - ابلیس، سلطه گریزناپذیر بر مردم ندارد. (و ما کان له علیهم من سلطن)
۳ - پیروى تابعان ابلیس از وى، بر اساس اختیار و تصمیم خود آنان است. (فاتّبعوه ... و ما کان له علیهم من سلطن)
۴ - باورداران به آخرت، از ابلیس تبعیت نمى کنند. (فاتّبعوه ... و ما کان له علیهم من سلطن إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة)
۵ - کسانى که درباره آخرت تردید دارند، از ابلیس پیروى مى کنند. (فاتّبعوه ... و ما کان له علیهم من سلطن إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شکّ)
۶ - بازشناسى و جداسازى مؤمنان معتقد به آخرت، از تردید داران درباره آن، فلسفه توانایى دادن به ابلیس در گمراه کردن مردم (و ما کان له علیهم من سلطن إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شکّ) «نعلم» در این آیه، متضمن معناى تشخیص و تمییز است.
۷ - باور به آخرت، بازدارنده آدمى از القاپذیرى از ابلیس (و ما کان له علیهم من سلطن إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شکّ)
۸ - مبادى شک و معرفت، در اختیار خود انسان است. (إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شکّ) از این که در آیه، شک و تردید مذموم شمرده شده و پى آمد آن، تبعیت از ابلیس معرفى گردیده است; نشان مى دهد که حصول چنین معرفتى براى انسان در اختیار خود او است. در غیر این صورت، نباید امر مذمومى باشد.
۹ - تردید - هرچند اندک - درباره اصول عقیده، درپى دارنده فاجعه اى عقیدتى و رفتارى (فاتّبعوه ... و ما کان له علیهم من سلطن إلاّ لنعلم ... ممّن هو منها فى شکّ) تنوین «شکّ» براى تقلیل است و دلالت بر ناچیزى و اندکى دارد.
۱۰ - عقیده و رفتار، پیوندى وثیق باهم دارند. (فاتّبعوه ... إلاّ لنعلم من یؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شکّ) خداوند متعال در ادامه بحث پیروى مردم از ابلیس، فلسفه وجودى او را بیان کرده و فرموده است: ما براى ابلیس سلطه اى قرار ندادیم و به منظور بازشناسى مؤمنان به آخرت از تردیدداران به آن [او را] قرار دادیم. این مطلب مى رساند که تردیدداران به آخرت از شیطان تبعیت کردند; یعنى، تردید درباره آخرت، در پیروى از شیطان ظهور کرد.
۱۱ - خداوند، بر هرچیزى نگهبان و حافظ است. (و ربّک على کلّ شىء حفیظ)
۱۲ - ربوبیت خداوند، مقتضى نگهبانى بر هر چیز است. (و ربّک على کلّ شىء حفیظ)
۱۳ - پیامبر(ص)، تحت ربوبیت و عنایت خاص خداوند (و ربّک)
موضوعات مرتبط
- آخرت: آثار شک به آخرت ۵; زمینه تشخیص مؤمنان به آخرت۶; شک به آخرت ۶; مؤمنان به آخرت ۴
- ابلیس: آثار سلطه ابلیس ۱; اختیار پیروان ابلیس ۳; پیروى از ابلیس ۴; سلطه ابلیس ۲; شک پیروان ابلیس ۵; فلسفه اغواگرى ابلیس ۶; فلسفه پیروى از ابلیس ۱; موانع اغواگرى ابلیس ۷
- اسماء و صفات: حفیظ ۱۱
- انسان: اختیار انسان ۲، ۸
- ایمان: آثار ایمان به آخرت ۷
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۲; ربوبیت خدا ۱۳
- دین: آثار شک در اصول دین ۹; آسیب شناسى دینى ۹
- رفتار: پایه هاى رفتار ۱۰
- شک: زمینه شک ۸
- عقیده: آثار عقیده ۱۰; عوامل انحطاط عقیده ۹
- علم: زمینه علم ۸
- محمد(ص): فضایل محمد(ص) ۱۳; مربى محمد(ص) ۱۳
- موجودات: محافظت از موجودات ۱۲
منابع