النمل ٦٢
کپی متن آیه |
---|
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَکْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ إِلٰهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَکَّرُونَ |
ترجمه
النمل ٦١ | آیه ٦٢ | النمل ٦٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُضْطَرَّ»: درمانده. وامانده. «یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الأرْضِ»: شما را در زمین جایگزین یکدیگر میسازد (نگا: انعام / نور / ). «قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ»: (نگا: اعراف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ... (۴) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ... (۳) وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ... (۳) وَ رَبُّکَ الْغَنِيُ ذُو الرَّحْمَةِ... (۱) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ... (۳) وَ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِي... (۲) هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ... (۳)
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِي... (۰) وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ... (۱)
نزول
محمد بن العباس از ابراهیم بن عبدالحمید او از محمد بن مسلم و او از امام باقر علیهالسلام نقل کند که این آیه درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده که هنگامى که ظهور نماید در مقام ابراهیم میان مسجدالحرام نماز میگذارد و بسوى خداى خود تضرع و زارى کند.[۱]
و نیز از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود این آیه درباره قائم آل محمّد علیهالسلام نازل شده است و نیز فرمود: به خدا سوگند اوست که با حالت اضطرار و خضوع و خشوع در مقام ابراهیم دو رکعت نماز میگذارد و خداى خود را میخواند و خداوند هم دعاى او را مستجاب نموده و سوء و بدى را از او دور نماید و وى را جانشین خود در روى زمین قرار دهد.[۲]
و نیز امام باقر علیهالسلام فرماید: به خدا قسم مانند آنست که مى بینم کسى که این آیه براى او نازل گردیده ظهور نماید و به حجرالاسود خانه کعبه تکیه کند و حمد و ستایش پروردگار نماید. سپس گوید اى گروه مردم اگر هر کسى بخواهد با من درباره پروردگار محاجّه کند و پرسشى نماید من برتر و اولى از مردم نسبت به پروردگار هستم و پاسخ او را خواهم گفت و نیز هر کسى با من درباره حضرت آدم|آدم و حضرت نوح|نوح] و حضرت عیسی|عیسى و حضرت موسی|موسى محاجّه نماید و سؤالى کند من از تمام مردم نسبت به آنان اولى و برتر مى باشم و جواب او را خواهم داد و نیز هر کسى بخواهد با من درباره محمد پیامبر اسلام و کتاب آسمانى او قرآن محاجّه کرده و پرسشى بنماید من از همه مردم نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و قرآن برتر و اولى هستم و پاسخ او را خواهم گفت، سپس امام فرمود: به خدا قسم اوست مضطرّى که گوید، «امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض»، بنابراین آیه مزبور درباره او نازل گردیده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۵۹ - ۸۱، سوره نمل
- انتقال از داستانهاى انبياء و اقوامشان به زمان خاتم الانبياء و احتجاج با كفار زمان اوصلى اللّه عليه و آله وسلم
- توضيح اينكه دعاى مضطر چون صادقانه است قطعا اجابت مى شود (امن يجيب المضطر اذادعاه و يكشف السوء)
- بيان فساد گفتار برخى مفسرين در ارتباط با آيه شريفه
- مقيد بودن اجابت به مشيت خدا منافاتى با استغراق ندارد
- خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست
- مقصود از اينكه فرمود: ((يبدء الخلق ثم يعيده ))
- بطور كلى در عالم وجود بطلان و نيستى راه ندارد
- نفى الوهيت آلهه مشركين از طريق نفى ربوبيت آنها و انحصار ربوبيت در خداى سبحان
- برهانى ديگر بر ابطال الوهيت آلهه مشركين با بيان اينكه آنان علمى به غيب و قيامتندارند
- توصيف بى خبرى و استعباد و انكار مشركين نسبت به قيامت
- معناى آيه : ((قل عسى ان يكون ردف لكم بعض الذى تستعجلون )) و مفاد كلمه ((عسى ))و امثال آن در كلام خداى تعالى
- بحث روايتى
- رواياتى در مراد از بندگان در (وسلام على عباد الذين اصطفى )
- روايتى كه در آن از جمله : ((و يجعلكم خلفاء الارض )) وجوب مطلق فرمانبرى از خليفه(حاكم ) استفاده شده و بيان مجعول بودن آن
- نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) علم غيب نداشته و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «62»
كيست كه هرگاه درماندهاى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودى است؟ چه كم پند مىپذيريد.
«1». واقعه، 64.
جلد 6 - صفحه 443
نکته ها
در روايات و تفاسير نديدم كه دربارهى تلاوت آيهى 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آيه تبّركاً آن را مىخوانند و مانعى ندارد.
مناجات با خداى سبحان و راز ونياز با او كارى پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همگان ضرورى است.
اين نياز مريمى بوده است و درد
كان چنان طفلى سخن آغاز كرد
هر كجا دردى دوا آن جا بود
هر كجا فقرى نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى است آب آن جا رود
پيش حقّ يك ناله از روى نياز
به كه عمرى در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى را بگير
رحم سوى زارى آيد اى فقير «1»
در روايات مىخوانيم: نمونهى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّلاللّه تعالى فرجه الشريف) است و بدترين سوء «وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»، سلطهى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مىشود و نمونهى «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ» حكومت صالحان در آن زمان است. «2»
هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دليلى دارد، همچون:
الف: دعاى ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مىكرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى طلبِ خير)
ب: نحوهى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشتهايم، يعنى اگر به درگاه خداوند رو كردهايم، به ديگران نيز چشم اميد داشتهايم.
البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مىخواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مىدهد و گاهى به جاى خواستهى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى از ما دور مىكند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مىكند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مىكند كه همهى اين مطالب در روايات آمده است.
«1». مولوى.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 444
اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغيير نمىدهد. مثلًا سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى بايد از دنيا بروند و همهى انسانها در لحظهى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.
ريشهى ايمان به خدا
ريشهى ايمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّيون مىگويند: ريشهى ايمان به خدا ترس است. يعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مىبيند، هنگام بروز حادثهاى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مىكند و به آن پناه مىبرد.
مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييدهى ترس مىدانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ايمان به خدا نمىفهمند. مثلًا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مىرويم. امّا آيا مىتوان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟
همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مىرويم، آيا مىتوان گفت: اصل ايمان به خدا زاييدهى ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمهى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمنتر باشد.
در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاعترين افراد زمان خود بودهاند و بايد انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ايمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظههايى كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پردهى غفلت را كنار مىزند و مارا متوجّه خدا مىكند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى به فريادشان نمىرسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى دل مىبندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است.
پیام ها
1- از راههاى شناخت خدا و يكتايى او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرتها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. «أَمَّنْ يُجِيبُ»
جلد 6 - صفحه 445
2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. «يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ»
3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مىخواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «إِذا دَعاهُ»
4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»
5- آيا در حال اضطرار، به قدرتهاى مادّى توجّه مىكنيد؟! «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62)
نوع سوم- آنچه متعلق است احتياج خلق به او سبحانه:
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ: آيا كيست كه اجابت كند بيچاره را؟ يعنى نيست در عالم وجود كسى كه فرومانده و بيچاره را كه او را هيچ وسيله و حيله نباشد، إِذا دَعاهُ: وقتى كه بخواند او را به حقيقت، مگر ذات يگانه حق تعالى؛ و رأس مضطرين كسى است كه در گناه متوغل شده باشد كه او را هيچ وسيله نجات نيست مگر غفران خداوند سبحان. بعضى گفتهاند؟ «مضطرّ» كسى است كه دل از هستى خود برداشته مانند غريق دريا، گمشده صحرا و يا بيمار نااميد از سلامتى.
شيخ داود يمانى به عيادت بيمارى رفته بود، بيمار گفت: اى شيخ دعا كن
جلد 10 - صفحه 69
براى شفاى من. گفت: تو دعا كن كه مضطرى و اجابت به دعاى مضطر بسته است، زيرا احتياج او بيشتر باشد و حق تعالى نيز بيچارگان را دوست مىدارد، پس حق تعالى ذاتى است كه اگر نيازمند بيچاره دعا كند اجابت فرمايد.
وَ يَكْشِفُ السُّوءَ: و برمىدارد بدى را، يعنى دفع مىكند از او آنچه او را بد آيد. اما اجابت حق تعالى به شروط مصلحت آنست. وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ:
و كيست كه مىگرداند شما را جانشينان پيشينيان در زمين و زمين را بعد از ايشان به تصرف شما درآورد. أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ: آيا خداى ديگرى هست با خداى به حق كه در اين نعم خاصه و عامه او را اعانت كند، يعنى نيست و نشايد ديگر. قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ: كم مىباشند كسانى كه پند يابند، يا اندك هستند كسانى كه ياد كنند خدا را، يا نعم او را كم متذكر شوند. حفص و كسائى به «تاء» و تخفيف ذال قرائت نموده، يعنى اندكى متعظ مىشويد و ياد خدا مىكنيد و متذكر نعم او گرديد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62) أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63) أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (64) قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (65) بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66)
ترجمه
آيا كيست كه اجابت ميكند مضطر را چون بخواند او را و برميدارد بدى را و ميگرداند شما را جانشينان در زمين آيا خدائى با خدا است اندكى متذكر ميشويد
آيا كيست كه راه مينمايد شما را در تاريكيهاى بيابان و دريا و آنكه ميفرستد بادها را ببشارت پيشاپيش رحمتش آيا خدائى با خدا است برتر آمد خدا از آنچه شريك ميدانند
آيا كيست كه نخست ميآفريند خلق را پس اعاده ميدهد آنرا و كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمان و زمين آيا معبودى است با خدا بگو بياوريد دليلتان را اگر هستيد راستگويان
بگو نميداند هر كه در آسمانها و زمين است غيب را مگر خدا و نميدانند چه وقت برانگيخته ميشوند
بلكه بكمال رسد علمشان در آخرت بلكه آنها در شك ميباشند از آن بلكه آنها
جلد 4 صفحه 160
از آن كورانند.
تفسير
خداوند منّان بعد از بيان نعم بى پايان خود اشاره بدليل توحيد ارتكازى عمومى فرموده باين تقريب كه هر كس هر دينى دارد وقتى بيچاره و درمانده و مضطر و از همه جا رانده شد قهرا متوسل بيك مبدء غيبى ميشود و ميبينيم رفع گرفتارى و دفع همّ و غم و كشف كر به از او ميشود و بدى حالش مبدل بخوبى ميگردد آيا كيست آن قادر توانائى كه در اين قبيل مواقع دستگيرى كند از بنده جز خداى يگانه كه بندگان خود را وارث زمين و جانشين امم ماضيه قرار داده و نميخواهد آنها را بيچاره و درمانده به بيند با آنكه متوجه باو شدهاند و از غير او نااميد و باو اميدوارند آيا غير از او خدائى هست كه چنين قدرتى داشته باشد و با اين وضوح امر بعد از رفع گرفتارى باز شما مردم كمى متذكر مىشويد كه چنين خداى مهربانى داريد و كمى شكرگزارى ميكنيد از نعم بىپايان حق و بعضى يذّكّرون بيا و تشديد ذال قرائت نمودهاند يعنى با وجود اين مشركين كمى متذكر ميشوند و در هر حال لفظ ما زائده است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در شأن قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و او است بخدا آن مضطرى كه وقتى نماز بخواند در مقام دو ركعت و بخواهد از خدا اجابت ميكند و بر طرف ميفرمايد بدى را و قرار ميدهد او را خليفه در زمين و در روايتى ديگر ذكر شده كه اول كسيكه با او بيعت مىكند جبرئيل عليه السّلام است و پس از او سيصد و سيزده مرد و ظاهرا مراد بيان فرد اجلى باشد از مضطر و خليفه خدا در زمين و اجابت دعا و نيز بتجربه قطعيه رسيده كه در بيابان و دريا گاه ميشود كه بسبب تاريكى و غيره مردم راه را گم ميكنند ناگاه از غيب وسيلهاى براى ارائه طريق ميرسد كه انسان مبهوت ميشود اين كه بود و چه بود و از كجا آمد و بكجا رفت و قبل از نزول باران گاهى بادهائى ميوزد كه از آن فهميده ميشود كه باران ميآيد در صورتى كه مردم محتاج باشند بخبر داشتن حتى حيوانات هم با خبر ميشوند و تدارك نزول آنرا مينمايند آيا كيست كه اين عنايات را به بندگان خود دارد جز خداى مهربان يگانه آيا بتهاى بى شعور چنين قدرتى و محبّتى دارند واضح است كه خداوند منزّه است از اين قبيل شركاء و احتياج بكمك كسى ندارد چه رسد
جلد 4 صفحه 161
باين ناكسان و نيز روزى شما بندگان كه بأسباب آسمانى و زمينى براى شما فراهم ميشود و معلوم است كه همه آنها وسائل يك اداره هستند آيا كيست مدير اين اداره غير از خداى يگانه كه شما را بدوا خلق فرموده و روزى شما را بعهده گرفته و بعدا ميميراند و باز در آخرت اعاده ميدهد براى تكميل نعمت آيا بتهاى فاقد همه چيز اين اسباب را تهيه نموده و مينمايند يا قدرت بر ايجاد و افناء و اعاده دارند اگر دليلى بر ادّعاء خودتان داريد كه اين جمادات توانائى بر اين امور دارند يا ميتوانند دخالتى داشته باشند بياوريد چون ادعاء بى دليل بهيچ وجه مسموع و مورد قبول عقلاء نيست و نخواهد بود و براى افاده اختصاص كمال علم بذات احديّت و جواب سؤال كفار از وقت اعاده خلق به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد هيچ كس در آسمان و زمين علم غيب ندارد و از آتيه خبردار نيست جز خدا و مردم نميدانند چه وقت مبعوث ميشوند براى مجازات اعمالشان بلكه بتدريج تدارك و تكميل ميشود علم آنها تا روز قيامت كه مشهود ميگردد اوضاع آنعالم و خصوصيّات آن نشئه و ديگر براى احدى شبههئى از هيچ جهت در آن باقى نميماند بلكه فعلا در شك و حيرتند از وقت و كيفيّت و احوال آن بلكه بكلّى منكر و كور از ديده بصير تند خلاصه آنكه مردم تا در دنيا هستند بعضى عالمند ولى بأدلّه و امارات كه بايد بتدريج بدرجه كمال برسند و بعضى متحيّر و شك زده و سر گردانند و بعضى بكلى جاهل و غافل و نادانند كه تصوّر ميكنند اصلا آخرتى نيست دسته اول ناجى و دو دسته ديگر هالكند ولى دسته اخيره اسوء حالا ميباشند كه بجهل مركّب گرفتار هستند و كلمه ادّارك تدارك بوده تاء در دال ادغام شده و همزه زياد گشته و بعضى بدون الف با تخفيف دال و تشديد آن قرائت نمودهاند و قمى ره در تفسير اين جمله فرموده مراد آنستكه عالم شدند چيزيرا كه جاهل بودند در دنيا و معلوم است كه مراد از لفظ ماضى مستقبل است و در نهج البلاغه است كه روزى امير المؤمنين عليه السّلام از بعضى امور آينده خبر داد كسى عرض كرد يا امير المؤمنين خدا بتو علم غيب عطا فرموده حضرت خنديد و فرمود اين علم غيب نيست اين علمى است كه از عالمى آموخته شده جز اين نيست كه علم غيب علم بوقت قيامت است و آنچه خداوند در آيه انّ اللّه عنده علم السّاعه تا
جلد 4 صفحه 162
آخر شمرده است و غير آنها را خدا به پيغمبرش آموخته و او بمن و دعا فرموده كه در سينه من بماند و فراموش نشود و تكميل مراتب علم از ادراك بشهود و از آن بتحقّق سابقا ممثّل و مصوّر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَمَّن يُجِيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكشِفُ السُّوءَ وَ يَجعَلُكُم خُلَفاءَ الأَرضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62)
آيا كسي که اجابت ميفرمايد مضطر را زماني که بخواند او را و برطرف ميكند بدي را و قرار ميدهد شما را جانشينان روي زمين آيا الهي هست با خداوند تعالي بسيار كمي متذكر ميشويد.
مضطر كسي را گويند که در شكنجه و بلائي گرفتار شود و دستش از همه جا كوتاه گردد و مأيوس از كليه اسباب باشد و اميدي بجايي نداشته باشد مثل مريضي که از معالجه مأيوس شود يا مظلومي که گرفتار ظالم گردد يا محبوسي که در حبس دوچار شود يا خائفي که ايمن نباشد يا بيچارهاي که راه چاره نداشته باشد و اشباه اينها اگر در حال اضطرار متوجه شود بخداوند متعال سريعا نجات پيدا ميكند خداوند دادرس درماندگان است فريادرس گرفتاران است چاره ساز بيچارگان است.
اخبار بسياري داريم در كساني که دعاء آنها مستجاب ميشود و از جمله آنها مريض و مظلوم است در كافي از حضرت صادق (ع) فرمود
«ثلاثة دعوتهم مستجابه»
و يكي از آنها را ميفرمايد
«و المريض»
و از حضرت باقر نقل ميفرمايد
«خمس دعوات لا تحجبن عن الرب»
و يكي از آنها را ميفرمايد
«و دعوة المظلوم يقول اللّه لانتقمن لك و لو بعد حين».
و از پيغمبر (ص) است فرمود
«اياكم و دعوة المظلوم فانها ترفع فوق السحاب»
و از حضرت صادق است فرمود:
«اتقوا الظلم فان دعوة المظلوم تصعد الي السماء»
و از حضرت رسالت است فرمود
«اربعة لا ترد لهم دعوة الوالد لولده و المظلوم علي من ظلمه و المعتمر حتي يرجع و الصائم حتي يفطر»
و غير اينها و سر اينکه اينست که عمده چيزي که در دعاء مدخليت دارد توجه است و تا انسان دستش از همه جا كوتاه نشود و اميدش قطع نشود توجه تام پيدا نميكند و اخبار بسياري داريم که مضطر در اينکه آيه را تفسير كردند بحضرت بقية اللّه و گفتهايم مكرر که تفاسير ائمه (ع) بيان مصداق اتم است و حضرت قائم (عج) از تمام انبياء و ائمه اطهار اضطرارش بيشتر است در پرده غيبت مشاهده اعمال و كردار و ظلمها و كفريات و تعديات که هر كدام بمنزله تيريست بقلب مطهر او اجازه
جلد 14 - صفحه 168
خروج هم ندارد لذا گفتند مهمترين دعاها در دوره غيبت دعا در تعجيل فرج است.
مسئله. اينکه ختمي که مرسوم است دوازده هزار مرتبه اينکه آيه را بخوانند يا كمتر ما مدركي در اخبار پيدا نكرديم.
(أَمَّن يُجِيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ) خداوند دعوات مؤمنين را اجابت ميفرمايد إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ بقره آيه 186 چه خصوصيت دارد ذكر مضطر! خصوصيت آن سرعت در اجابت است.
(وَ يَكشِفُ السُّوءَ) عموم دارد جميع انحاء سوء را شامل ميشود خدا بر طرف ميفرمايد- حتي گنهكار و لو معاصي او از قطرات باران و برگ درختان و ستارگان آسمان بيشتر باشد توبه و طلب مغفرت كند بيامرزد.
(وَ يَجعَلُكُم خُلَفاءَ الأَرضِ) در اينکه جمله خطاب به مؤمنين است و اشاره بظهور حضرت بقية اللّه و رجعت ائمه است که مؤمنين جايگير كفار و ضالين و فساق و فجار و ظلمه ميشوند.
(أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ) شما مؤمنين كمي متذكر ميشويد بايد هميشه فرج مؤمنين و دفع شر اشرار را بخواهيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 62)- در سومین سؤال، از این سؤالات پنجگانه که مجموعهای از یک باز پرسی و محاکمه معنوی را تشکیل میدهد، سخن از حل مشکلات، و شکستن بن بستها و اجابت دعاهاست.
میگوید: آیا معبودهای بیارزش شما بهترند «یا کسی که دعای مضطر و درمانده را هنگامی که او را بخواند به اجابت میرساند و گرفتاری و بلا را بر طرف میکند»؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ).
آری! در آن هنگام که تمام درهای عالم اسباب به روی انسان بسته میشود و از هر نظر درمانده و مضطر میگردد، تنها کسی که میتواند قفل مشکلات را بگشاید نور امید در دلها بپاشد ذات پاک اوست و نه غیر او.
از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطری در درون جان همه انسانهاست، بت پرستان نیز به هنگامی که در میان امواج خروشان دریا گرفتار میشوند تمام معبودهای خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف «اللّه» میزنند همان گونه که قرآن میگوید: «هنگامی که سوار کشتی میشوند خدا را میخوانند در حالی که پرستش را مخصوص او میدانند». (عنکبوت/ 65) سپس میافزاید: نه تنها مشکلات و ناراحتیها را بر طرف میسازد بلکه «شما را خلفای زمین قرار میدهد» (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).
«آیا (با این همه) معبودی با خداست»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ).
«ولی شما کمتر متذکر میشوید» (قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ). و از این دلائل روشن پند و اندرز نمیگیرید.
نکات آیه
۱ - خداوند، اجابت کننده دعاى درماندگانى که از تدبیر ناتوانند. (أمّن یجیب المضطّر إذا دعاه)
۲ - قرار گرفتن انسان در شرایط اضطرار و درماندگى، زمینه ساز استجابت دعاى وى از سوى خدا (أمّن یجیب المضطّر إذا دعاه) تصریح به عنوان «مضطّر» نشان مى دهد که شرایط اضطرار (یعنى شرایطى که انسان در آن شرایط از همه اسباب و عوامل قطع امید مى کند) این زمینه را فراهم مى آورد که انسان، خالصانه و بى شائبه از شرک، خدا را بخواند. فریادخواهى خالصانه از خداوند (إذا دعاه) نیز درپى دارنده اجابت آن از سوى او است.
۳ - نقش دعاى خالصانه در حل مشکلات و رفع گرفتارى ها (أمّن یجیب المضطّر إذا دعاه و یکشف السوء)
۴ - همه علل و عوامل طبیعى، مقهور خواست و اراده خداوند (أمّن یجیب المضطّر إذا دعاه) «اضطرار» به معناى کوتاه شدن دست انسان از همه عوامل عادى و مادى است. بنابراین اجابت دعاى مضطر از سوى خدا به این معنا است که خدا با اراده خویش همه علل و عوامل مادى را در جهتى قرار مى دهد که انسان بتواند با تسلط بر آنها و بهره گیرى از آنها، به حل مشکلات و رفع گرفتارى هاى خود بپردازد. جمله «و یجعلکم خلفاء الأرض» در بیان همین نکته است.
۵ - تسلط انسان بر زمین و بهره گیرى گسترده وى از نعمت هاى آن، تدبیرى الهى و نشان دهنده الطاف خداوند در حق وى (و یجعلکم خلفاء الأرض) اسناد «جعل» به خداوند، براى یادآورى این واقعیت است که اگر شما بر گرده زمین سوارید و از آن سود مى جویید، امرى اتفاقى نیست; بلکه در آن رموز و مناسبات زیادى به کار رفته که همه وابسته به تدبیر خداوند است و بر این اساس است که قادر به تصرف در زمین و تسلط بر آن هستید. تعبیر «خلفاء الأرض» اشاره به همین تصرف و تسلط دارد.
۶ - رفع ناخوشایندى ها از انسان در پرتو دعا، زمینه ساز اقتدار و توانمندى انسان در گستره حیات (و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الأرض) ذکر «یجعلکم خلفاء» بعد از «یکشف السوء» بیانگر این نکته است که اگر مشکلات همواره بر انسان هجوم آورد و خداوند آنها را از وى دور سازد، بشر زمینگیر شده و قادر به ادامه حیات نخواهد بود. پس این گره گشایى هاى خدا است که زمینه آسایش و رفاه انسان را در پهنه زمین فراهم مى آورد.
۷ - اجابت دعاى انسان در شرایط اضطرار و حل مشکلات وى، از سوى خداوند، نشانى روشن از یگانگى او و پوچى و بطلان شرک (أمّن یجیب المضطّر ... و یکشف السوء ... أءله مع اللّه) «أءله مع اللّه»; یعنى، با توجه به این که تنها خداوند در شرایط اضطرار مى تواند نجات دهنده انسان ها باشد، آیا مجالى براى روى آورى به غیرخدا هست؟ هرگز!
۸ - روى آورندگان به شرک، على رغم حل شدن مشکلاتشان به اراده خدا، مردمى غفلت زده و مستحق نکوهش (أمّن یجیب المضطّر ... قلیلاً ما تذکّرون) عبارت «قلیلاً ما تذکّرون» نکوهش از کسانى است که حقایق وحى را با همه روشنى درنمى یابند و با این که خداوند همواره گرفتارى هایشان را برطرف و مشکلاتشان را حل مى کند، از او غافلند و به غیر او روى مى آورند.
۹ - انسان ها در بیشتر عمر خود، غافل از الطاف الهى در حق خویش (قلیلاً ما تذکّرون)
۱۰ - لزوم توجه همیشگى انسان به امدادها و الطاف خداوند در حق وى (قلیلاً ما تذکّرون) لحن آمیخته با سرزنش جمله «قلیلاً ما...» مى رساند که خداوند خواهان توجه همیشگى انسان به او است.
موضوعات مرتبط
- اخلاص: آثار اخلاص ۳
- اضطرار: آثار اضطرار ۲
- انسان: غفلت انسان ها ۹; منشأ سلطه انسان بر زمین ۵
- توحید: نشانه هاى توحید ربوبى ۷
- خدا: آثار اراده خدا ۴، ۸; آثار تدبیر خدا ۵ آثار لطف خدا ۵
- دعا: آثار دعا ۳، ۶; زمینه اجابت دعا ۲; منشأ اجابت دعا۱، ۸
- ذکر: ذکر امدادهاى خدا ۱۰; ذکر لطف خدا ۱۰
- سختى: زمینه رفع سختى ۳
- سرزنش: مستحقان سرزنش ۸
- شرک: دلایل پوچى شرک ۷
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۴
- غفلت: غفلت از لطف خدا ۹
- قدرت: زمینه قدرت ۶
- مشرکان: سرزنش مشرکان ۸; غفلت مشرکان ۸
- مشکلات: زمینه رفع مشکلات ۶
- مضطر: اجابت دعاى مضطر ۷; دعاى مضطر ۱
- نعمت: منشأ نعمت هاى دنیوى ۵
منابع