تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۷۱

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۲

آيه ۵۴ - ۵۵

آيه و ترجمه

وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفَحِشةَ وَ أَنتُمْ تُبْصِرُونَ(۵۴) أَ ئنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهْوَةً مِّن دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تجْهَلُونَ(۵۵) ترجمه : ۵۴ - و لوط را به ياد آور هنگامى كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار قبيح مى رويد در حالى كه (زشتى و نتايج شوم آنرا) مى بينيد؟ ۵۵ - آيا شما بجاى زنان به سراغ مردان از روى شهوت مى رويد؟ شما قومى جاهل هستيد. تفسير: انحراف قوم لوط بعد از ذكر گوشه هائى از زندگى موسى و داود و سليمان و صالح با اقوامشان پنجمين پيامبرى كه در اين سوره به زندگى او اشاره شده است ، پيامبر بزرگ خدا حضرت لوط است . اين چندمين بار است كه قرآن به اين موضوع پرداخته و قبلا در سوره حجر و هود و شعراء و اعراف مطالبى در اين زمينه آمده است : اين تكرار و مشابه آن به خاطر اين است كه قرآن يك كتاب تاريخى نيست كه يكبار يك حادثه را كلا بيان كرده و ديگر به سراغ آن نرود، بلكه يك كتاب تربيت و انسانسازى است ، و مى دانيم در مسائل تربيتى گاه شرائط ايجاب مى كند كه يك حادثه را بارها و بارها ياد آور شوند، از زواياى مختلف به آن بنگرند و در جهات گوناگون نتيجه گيرى كنند

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۳

به هر حال زندگى قوم لوط كه به انحراف جنسى و همجنس گرائى و عادات زشت و ننگين ديگر در دنيا مشهورند، و همچنين پايان دردناك زندگى آنها مى تواند تابلوى گويائى براى كسانى كه در منجلاب شهوت غوطه ورند بوده باشد، و گسترش اين آلودگى در ميان انسانها ايجاب مى كند كه اين ماجرا بارها خاطر نشان گردد. در آيات مورد بحث نخست مى گويد: لوط را به ياد آور هنگامى كه به قومش گفت : آيا شما به سراغ كار بسيار زشت و قبيح مى رويد در حالى كه (زشتى و نتائج شوم آن را) مى بينيد (و لوطا اذ قال لقومه اتاتون الفاحشة و انتم تبصرون ). فاحشه چنانكه قبلا هم اشاره كرده ايم به معنى كارهائى است كه زشتى و قباحت آن روشن و آشكار است و در اينجا منظور همجنس گرائى و عمل ننگين لواط است . جمله انتم تبصرون اشاره به اين است كه شما زشتى و شناعت اين عمل و عواقب شوم آن را با چشم خود مى بينيد كه چگونه جامعه شما را سر تا پا آلوده كرده ، و حتى بچه ها و كودكان شما در امان نيستند، چرا مى بينيد باز هم بيدار نمى شويد؟! و اما اينكه بعضى احتمال داده اند اشاره به اين باشد كه در مقابل چشم يكديگر مرتكب چنين كارى مى شوند با ظاهر عبارت چندان سازگار نيست ، چرا كه لوط مى خواهد وجدان آنها را بيدار كرده و نداى درونشان را به گوششان برساند، سخن لوط از بصيرت است و ديدن عواقب مرگبار اين عمل و بيدار شدن .

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۴

سپس مى افزايد: آيا شما بجاى زنان به سراغ مردان از روى شهوت مى رويد (ائنكم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء). در حقيقت نخست به عنوان فاحشه (كار زشت ) از اين عمل ياد كرده ، سپس آن را روشنتر بيان مى كند تا جاى هيچ ابهامى باقى نماند، و اين يكى از فنون بلاغت براى بيان مسائل مهم است . و براى اينكه روشن سازد انگيزه اين عمل جهالت و نادانى است مى افزايد: بلكه شما قومى جاهل و نادان هستيد (بل انتم قوم تجهلون ). جهل به خداوند، و جهل به هدف آفرينش ، و نواميس خلقت ، و جهل به آثار شوم اين گناه ننگين ، و اگر خودتان خوب بينديشيد به اين حقيقت مى رسيد كه اين عمل تا چه حد جاهلانه است . و ذكر اين جمله به صورت استفهاميه براى اين است كه پاسخ را از درون وجدان خود بشنوند تا مؤ ثرتر باشد.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۵

آيه ۵۶ - ۵۹

آيه و ترجمه

فَمَا كانَ جَوَاب قَوْمِهِ إِلا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا ءَالَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطهَّرُونَ(۵۶) فَأَنجَيْنَهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَهَا مِنَ الْغَبرِينَ(۵۷) وَ أَمْطرْنَا عَلَيْهِم مَّطراً فَساءَ مَطرُ الْمُنذَرِينَ(۵۸) قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ وَ سلَمٌ عَلى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصطفَى ءَاللَّهُ خَيرٌ أَمَّا يُشرِكُونَ(۵۹) ترجمه : ۵۶ - آنها پاسخى جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها افرادى پاكدامن هستند! ۵۷ - ما او و خانواده اش را نجات داديم ، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقى ماندگان باشد.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۶

۵۸ - سپس بارانى (از سنگ ) بر آنها فرستاديم (كه همگى زير آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان . ۵۹ - بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزيده اش ، آيا خداوند بهتر است يا بتهائى را كه شريك او قرار مى دهند؟ تفسير: آنجا كه پاكدامنى عيب بزرگى است ! در بحثهاى گذشته منطق نيرومند پيامبر بزرگ خدا لوط را در مقابل منحرفان آلوده ملاحظه كرديم كه با چه بيان شيوا و مستدل آنها را از عمل ننگين همجنس گرائى باز مى دارد و به آنها نشان مى دهد كه اين كار نتيجه جهل و نادانى و بيخبرى از قانون آفرينش و از همه ارزشهاى انسانى است . اكنون ببينيم اين قوم كثيف و آلوده در پاسخ اين گفتار منطقى لوط چه گفتند؟!. قرآن مى گويد: آنها پاسخى جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، چرا كه اينها افرادى پاكند و حاضر نيستند خود را با ما هماهنگ كنند!! (فما كان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا آل لوط من قريتكم انهم اناس يتطهرون ). جوابى كه بيانگر انحطاط فكر و سقوط فوق العاده اخلاقى آنها بود. آرى در محيط آلودگان ، پاكى جرم است و عيب ! يوسفهاى پاكدامن را به جرم عفت و پارسائى به زندان مى افكنند، و خاندان پيامبر بزرگ خدا لوط را به خاطر پرهيزشان از آلودگى و ننگ ، تبعيد مى كنند، اما زليخاها آزادند و صاحب مقام ! و قوم لوط بايد در شهر و ديار خود آسوده بمانند! و اين است مصداق روشن سخنى كه قرآن درباره گمراهان مى گويد كه : بر دلهاى آنها - به خاطر اعمالشان - مهر مى نهيم ، و بر چشمشان پرده مى افكنيم ،

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۷

و در گوششان سنگينى است . اين احتمال نيز در جمله اناس يتطهرون وجود دارد كه آنها به خاطر فرو رفتن در اين منجلاب فساد و خو گرفتن به آلودگى ، اين سخن را از روى مسخره به خاندان لوط مى گفتند كه اينها تصور مى كنند كار ما ناپاكى است و پرهيز آنها پاكدامنى ! چه چيز عجيب و مسخره اى ؟! و اين شگفت آور نيست كه حس تشخيص انسان بر اثر خو گرفتن به يك عمل ننگين دگرگون شود، داستان معروف مرد دباغى كه دائما با پوستهاى متعفن سر و كار داشت و شامه او با آن خو گرفته بود و گذشتن او از بازار عطاران و بيهوش شدن از بوى نامناسب عطر! و دستور آن مرد حكيم كه وى را به بازار دباغان ببريد تا به هوش آيد و از مرگ نجات يابد شنيده ايم و مثال حسى جالبى است براى اين مطلب منطقى . در روايات آمده است كه لوط حدود سى سال آنها را تبليغ كرد ولى جز خانواده اش (آنهم به استثناى همسرش كه با مشركان هم عقيده شد) به او ايمان نياوردند. بديهى است چنين گروهى كه اميد اصلاحشان نيست جائى در عالم حيات ندارند و بايد طومار زندگانيشان در هم پيچيده شود، لذا در آيه بعد مى گويد: ما لوط و خاندانش را رهائى بخشيديم بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقيماندگان باشد (فانجيناه و اهله الا امرأ ته قدرناها من الغابرين ). و پس از بيرون آمدن آنها در موعد معين (در سحرگاه شبى كه شهر غرق

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۸

فساد و ننگ بود) پس از آنكه صبحگاهان فرا رسيد بارانى (از سنگ ) بر آنها فرستاديم (كه همگى زير آن مدفون شدند، و اين بعد از آن بود كه زلزله وحشتناكى سرزمين آنها را به كلى زير و رو كرد) (و امطرنا عليهم مطرا). و چه سخت و ناگوار و بد است باران انذار شدگان (فساء مطر المنذرين ). درباره قوم لوط و سرنوشت آنها و اثرات شوم همجنس گرائى بحثهاى مشروحى در جلد نهم تفسير نمونه صفحه ۱۷۸ - ۱۹۸ (ذيل آيات ۷۷ - ۸۳ سوره هود) داشتيم كه نياز به تكرار آن نيست . تنها ذكر يك نكته را ضرورى مى دانيم و آن اينكه : قانون خلقت براى ما مسيرى تعيين كرده است كه پيمودنش مايه تكامل و حيات ما، و مخالفتش مايه سقوط و مرگ ما است . قانون خلقت جاذبه جنسى را - به عنوان عامل بقاى نسل انسان و آرامش روح او - ميان دو جنس مخالف قرار داده ، و تغيير مسير آن به سوى همجنس گرائى هم آرامش روحى را بر هم مى زند، و هم آرامش ‍ اجتماعى را، و از آنجا كه اين قوانين اجتماعى ريشه اى در فطرت دارد اين تخلف سبب ناهماهنگى در سازمان وجود انسان مى شود. لوط پيامبر بزرگ خدا قوم منحرف را متوجه همين ريشه فطرى كرده و به آنها مى گويد آيا به سراغ كار زشتى مى رويد با اينكه مى بينيد، اين جهل و بيخبرى از قانون حيات و جهل به مفهوم سفاهت است كه شما را به اين بيراهه كشانده . و جاى تعجب نيست كه سائر قوانين خلقت نيز درباره اين قوم دگرگون گردد، و بجاى بارانى از آب حياتبخش ، بارانى از سنگ بر سر آنان فرود آيد، و سرزمين آرامشان با زلزله ها زير و رو گردد، و نه تنها نابود شوند كه آثارشان نيز محو گردد.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۰۹

در آخرين آيه مورد بحث بعد از پايان شرح حال پنج پيامبر بزرگ الهى و سرنوشت قوم آنها، روى سخن را به پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده و به عنوان يك نتيجه گيرى از گذشته ، و مقدمه اى براى طرح گفتگو با مشركان ، چنين مى فرمايد: بگو حمد و ستايش ‍ مخصوص خدا است (قل الحمد لله ). ستايش مخصوص خداوندى است كه اقوام ننگينى همچون قوم لوط را نابود كرد، مبادا دامنه آلودگيهاى آنها سراسر زمين را فرا گيرد. حمد و ستايش براى كسى است كه فاسدان مفسدى همچون قوم ثمود و فرعونيان گردنكش را به ديار عدم فرستاد تا راه و رسمشان سنت و الگوئى براى ديگران نشود. و سرانجام حمد و ستايش از آن كسى است كه اينهمه قدرت و نعمت به بندگان با ايمانى همچون داود و سليمان (عليهم السلام ) بخشيد و گمراهانى همچون قوم سبا را به وسيله آنها هدايت كرد. سپس مى افزايد و سلام و درود بر بندگان برگزيده اش (و سلام على عباده الذين اصطفى ). سلام بر موسى و صالح و لوط و سليمان و داود (عليهم السلام ) و سلام بر همه انبياء و پيروان راستينشان . بعد مى گويد: آيا خداوندى كه اينهمه توانائى و قدرت و موهبت و نعمت دارد بهتر است يا بتهائى را كه آنها شريك خدا قرار مى دهند و مطلقا مبدأ اثر نيستند؟! (آلله خير اما يشركون ).

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۰

در اين سرگذشتهاى پيامبران پيشين ديديم كه بتها هرگز نتوانستند به هنگام نزول بلاها كمترين كمك به عابدان خود كنند، در حالى كه خداوند مؤ منان را در هيچيك از اين مشكلات تنها نگذارد، و لطف بى پايانش به يارى آنها آمد.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۱

آيه ۶۰ - ۶۴

آيه و ترجمه

أَمَّنْ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ أَنزَلَ لَكم مِّنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائقَ ذَات بَهْجَةٍ مَّا كانَ لَكمْ أَن تُنبِتُوا شجَرَهَا أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ(۶۰) أَمَّن جَعَلَ الاَرْض قَرَاراً وَ جَعَلَ خِلَلَهَا أَنْهَراً وَ جَعَلَ لهََا رَوَسىَ وَ جَعَلَ بَينَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزاً أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۶۱) أَمَّن يجِيب الْمُضطرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِف السوءَ وَ يَجْعَلُكمْ خُلَفَاءَ الاَرْضِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكرُونَ(۶۲) أَمَّن يَهْدِيكمْ فى ظلُمَتِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَن يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَلى اللَّهُ عَمَّا يُشرِكونَ(۶۳) أَمَّن يَبْدَؤُا الخَْلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَن يَرْزُقُكم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَنَكُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۶۴)

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۲

ترجمه : ۶۰ - آيا بتهائى كه معبود شما هستند بهترند يا كسى كه آسمان و زمين را آفريده ؟، و براى شما از آسمان آبى فرستاد كه با آن باغهائى زيبا و سرور انگيز رويانديم ، و شما قدرت نداشتيد درختان آنرا برويانيد، آيا معبود ديگرى با خداست ؟ نه ، آنها گروهى هستند كه (از روى نادانى ) مخلوقات خدا را در رديف او قرار مى دهند. ۶۱ - يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن نهرهائى روان ساخت ، و براى زمين كوههاى ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با اين حال ) آيا معبودى با خدا است ؟، نه بلكه اكثر آنها نمى دانند (و جاهلند). ۶۲ - يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى كند و گرفتارى را برطرف مى سازد، و شما را خلفاى زمين قرار مى دهد، آيا معبودى با خداست ؟ كمتر متذكر مى شويد! ۶۳ - يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دريا هدايت مى كند، و كسى كه بادها را بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش مى فرستد، آيا معبودى با خداست ؟ خداوند برتر است از اينكه شريك براى او قرار دهند. ۶۴ - يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، و سپس آنرا تجديد مى كند، و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد، آيا معبودى با خداست ؟ بگو دليلتانرا بياوريد اگر راست مى گوئيد. تفسير: با اينهمه دليل باز مشرك مى شويد؟ در آخرين آيه بحث گذشته - بعد از ذكر بخشهاى تكان دهنده اى از زندگى پنج پيامبر بزرگ -كوتاه و پر معنائى مطرح شد كه آيا خداوند با اينهمه

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۳

قدرت و توانائى بهتر است يا بتهاى بى ارزشى كه آنها ساخته اند. در آيات مورد بحث به شرح آن پرداخته و ضمن پنج آيه كه با پنج حساب شده شروع مى شود مشركان را تحت بازپرسى و محاكمه قرار مى دهد، و روشنترين دلائل توحيد را در پنج آيه ضمن اشاره به دوازده نمونه از مواهب بزرگ خداوند بيان مى كند. نخست به خلقت آسمانها و زمين و نزول باران و بركات ناشى از آن پرداخته چنين مى گويد: آيا بتهائى كه معبود شما هستند بهترند يا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده و براى شما از آسمان آبى فرستاد كه با آن باغهاى زيبا و سرور انگيز رويانديم (امن خلق السموات و الارض و انزل لكم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجة ). حدائق جمع حديقه به طورى كه بسيارى از مفسران گفته اند به معنى باغى است كه اطراف آن ديوار كشيده باشند و از هر نظر محفوظ باشد، همچون حدقه چشم كه در ميان پلكها محصور شده است و راغب در مفردات مى گويد: حديقه در اصل به زمينى مى گويند كه آب در آن جمع شده است ، همچون حدقه چشم كه هميشه آب در آن قرار دارد. از مجموع اين دو سخن مى توان چنين نتيجه گرفت كه حديقه باغى است كه هم ديوار دارد و هم آب كافى . بهجة (بر وزن لهجه ) به معنى زيبائى رنگ و حسن ظاهر است كه

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۴

بينندگان را غرق سرور مى كند. و در پايان آيه روى سخن را به بندگان كرده مى گويد: شما قدرت نداشتيد كه درختان اين باغهاى زيبا را برويانيد (ما كان لكم ان تنبتوا شجرها). كار شما تنها بذر افشانى و آبيارى است ، اما كسى كه حيات را در دل اين بذر آفريده ، و به نور آفتاب و قطرات حياتبخش باران و ذرات خاك فرمان مى دهد كه اين دانه را برويانيد، تنها خدا است . اينها حقائقى است كه هيچكس نمى تواند منكر آن شود، و يا آن را به غير خدا نسبت دهد، او است كه آفريننده آسمانها و زمين است ، و او است كه نازل كننده باران است ، او مبداء اينهمه زيبائى و حسن و جمال در عالم حيات است . حتى دقت در رنگ آميزى يك گل زيبا و برگهاى لطيف و منظمى كه در درون يكديگر اطراف هسته مركزى گل حلقه زده اند، و آواى حيات سرداده اند كافى است كه انسان را به عظمت و قدرت و حكمت آفريدگار آن آشنا سازد، اينها است كه قلب انسان را تكان مى دهد و به سوى او مى خواند. به تعبير ديگر: توحيد در خلقت (توحيد خالق ) و توحيد در ربوبيت (توحيد تدبير كننده اين جهان ) پايه اى براى توحيد معبود شمرده شده است . و لذا در پايان آيه مى گويد: آيا معبود ديگرى با خدا است (اءاله مع الله ). ولى آنها گروهى نادان هستند كه از پروردگار عدول كرده و غير او را كه هيچگونه قدرتى ندارد شريك او قرار مى دهند (بل هم قوم يعدلون ).

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۵

در دومين سؤ ال به بحث از موهبت آرامش و ثبات زمين و قرارگاه انسان در اين جهان پرداخته مى گويد: آيا معبودهاى ساختگى آنها بهتر است يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن ، نهرهاى آب جارى ، روان ساخت ، و براى زمين ، كوههاى ثابت و پا بر جا ايجاد كرد؟! (تا همچون زرهى قشر زمين را از لرزش نگاه دارند) (امن جعل الارض قرارا و جعل خلالها انهارا و جعل لها رواسى ). و نيز ميان دو دريا (از آب شيرين و شور) مانعى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (و جعل بين البحرين حاجزا). به اين ترتيب ، چهار نعمت بزرگ در اين آيه آمده است كه سه قسمت از آن سخن از آرامش مى گويد: آرامش خود زمين كه در عين حركت سريع به دور خودش و به دور آفتاب و حركت در مجموعه منظومه شمسى ، آنچنان يكنواخت و آرام است كه ساكنانش به هيچوجه آن را احساس نمى كنند، گوئى در يكجا ميخكوب شده و ثابت ايستاده است و كمترين حركتى ندارد. و ديگر وجود كوهها - كه سابقا گفتيم دور تا دور زمين را فرا گرفته اند و ريشه هاى آنها به هم پيوسته و زره نيرومندى را تشكيل داده است ، و در برابر فشارهاى داخلى زمين و حركات جزر و مد خارجى كه بر اثر جاذبه ماه پيدا مى شود

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۶

مقاومت مى كند، و هم مانعى است براى طوفانهاى عظيم كه آرامش ‍ زمين را بر هم مى زنند. و ديگر حجاب و حايل طبيعى است كه ميان بخشهائى از آب شيرين و آب شور اقيانوسها قرار داده ، اين حجاب نامرئى چيزى جز تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين ، و به اصطلاح تفاوت وزن مخصوص ‍ آنها نيست كه سبب مى شود كه آب نهرهاى عظيمى كه به دريا مى ريزند تا مدت زيادى ، در آب شور حل نشوند و در نتيجه جزر و مد دريا آنها را بر بخش عظيمى از سواحل آماده كشت و زرع مسلط مى سازد، و آنها را آبيارى مى كند، كه شرح اين سخن را ذيل آيه ۵۳ سوره فرقان در همين جلد آورده ايم . و در عين حال در لابلاى بخشهاى مختلف زمين ، نهرهائى از آب كه مايه حيات و زندگى و سرچشمه طراوت و خرمى ، و مزارع آباد و باغهاى پر ثمر است ، قرار داده ، بخشى از منابع اين آبها در كوهها است ، و بخشى در لابلاى قشرهاى زمين . آيا اين نظام مى تواند مولود تصادف كور و كر و مبدئى فاقد عقل و حكمت باشد؟ آيا بتها نقشى در اين نظام بديع و شگفت انگيز دارند؟! حتى بت پرستان چنين ادعائى نمى كنند. لذا در پايان آيه بار ديگر اين سؤ ال را تكرار مى كند كه آيا معبودى با الله هست ؟ (اءالله مع الله ). نه بلكه اكثر آنها نادانند و بيخبر (بل اكثرهم لا يعلمون ).

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۷

در سومين سؤ ال ، از اين سؤ الات پنجگانه كه مجموعه اى از يك بازپرسى و محاكمه معنوى را تشكيل مى دهد، سخن از حل مشكلات ، و شكستن بن بستها و اجابت دعاها است ، مى گويد: آيا معبودهاى بى ارزش شما بهترند يا كسى كه دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى رساند و گرفتارى و بلا را بر طرف مى كند؟! (امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء). آرى در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود كارد به استخوانش مى رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى گردد، تنها كسى كه مى تواند قفل مشكلات را بگشايد، و بن بستها را بر طرف سازد، و نور اميد در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشايد، تنها ذات پاك او است و نه غير او. از آنجا كه اين واقعيت به عنوان يك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است ، بت پرستان نيز به هنگامى كه در ميان امواج خروشان دريا گرفتار مى شوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده ، دست به دامن لطف الله مى زنند همانگونه كه قرآن مى گويد: فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين : هنگامى كه سوار كشتى مى شوند خدا را مى خوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مى دانند (عنكبوت - ۶۵) سپس مى افزايد: نه تنها مشكلات و ناراحتيها را بر طرف مى سازد بلكه شما را خلفاى زمين قرار مى دهد (و يجعلكم خلفاء الارض ). آيا با اينهمه معبودى با خدا است ؟ (ءاله مع الله ). ولى شما كمتر متذكر مى شويد و از اين دلائل روشن پند و اندرز نمى گيريد

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۸

(قليلا ما تذكرون ). پيرامون مفهوم مضطر و مساله استجابت دعا و شرائط آن بحثهائى است كه در نكته ها در پايان همين آيات خواهد آمد. منظور از خلفاء الارض ممكن است به معنى ساكنان زمين و صاحبان آن باشد، چرا كه خدا با آنهمه نعمت و اسباب رفاه و آسايش و آرامش كه در زمين قرار داده انسان را حكمران اين كره خاكى ساخته ، و او را براى سلطه بر آن آماده كرده است . مخصوصا هنگامى كه انسان در اضطرار فرو مى رود و به درگاه خدا رو مى آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى سازد، پايه هاى اين خلافت مستحكمتر مى شود (و از اينجا رابطه ميان اين دو بخش از آيه روشن مى گردد). و نيز ممكن است اشاره به اين باشد كه خدا ناموس حيات را چنين قرار داده كه دائما اقوامى مى آيند و جانشين اقوام ديگر مى شوند كه اگر اين تناوب نبود تكاملى صورت نمى گرفت . در چهارمين سؤ ال مساله هدايت را مطرح كرده مى گويد: آيا اين بتها بهترند يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دريا (بوسيله ستارگان ) هدايت مى كند؟ (امن يهديكم فى ظلمات البر و البحر). و كسى كه بادها را به عنوان بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش ‍ مى فرستد (و من يرسل الرياح بشرا بين يدى رحمته ). بادهائى كه بيانگر نزول بارانند و همانند پيك مخصوص بشارت ، پيشاپيش

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۱۹

آن حركت مى كنند، در حقيقت كار آنها نيز هدايت مردم است به نزول باران . تعبير بشرا (بشارت دهندگان ) در مورد بادها و تعبير به رحمت در مورد باران هر دو جالب است ، چرا كه بادها هستند كه رطوبت هوا و قطعات ابر را از صفحه اقيانوسها برداشته و بر دوش خود حمل مى كنند و به نقاط خشك و تشنه مى برند و از قدوم باران خبر مى دهند. همچنين باران است كه نغمه حيات را در سراسر كره خاك سر مى دهد و هر جا نازل شود خير و رحمت و بركت و زندگى مى آفريند. (شرح بيشتر درباره نقش بادها در نزول باران در سوره اعراف ذيل آيه ۵۷ جلد ششم تفسير نمونه صفحه ۲۱۴ آمده است ). و در پايان آيه ، بار ديگر، مشركان را مخاطب ساخته مى گويد: آيا معبود ديگرى با خدا است ؟! (ءاله مع الله ) سپس بى آنكه منتظر جواب آنها باشد اضافه مى كند: خداوند برتر و بالاتر است از آنچه براى او شريك قرار مى دهند (تعالى الله عما يشركون ). در آخرين آيه مورد بحث پنجمين سؤ ال را كه در مورد مبدء و معاد است به اين صورت مطرح مى كند: آيا معبودان شما بهترند يا كسى كه آفرينش ‍ را آغاز كرد و سپس آن را اعاده مى كند؟! (امن يبدء الخلق ثم يعيده ). و كسى كه در ميان اين آغاز و انجام ، شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد (و من يرزقكم من السماء و الارض ). آيا با اين حال باز هم معتقديد كه معبودى با خدا است ؟ (ءاله مع الله ).

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۲۰

به آنها بگو اگر چنين اعتقادى داريد دليلتان را بياوريد اگر راست مى گوئيد (قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين ). در واقع آيات گذشته همه سخن از مبدء و نشانه هاى عظمت خدا در عالم هستى و مواهب و نعمتهاى او مى گفت ، ولى در آخرين آيه ، بحث را از يك گذرگاه ظريف به مساله معاد منتقل مى كند، چرا كه آغاز آفرينش خود دليلى بر انجام آن است و قدرت بر خلقت دليل روشنى بر معاد محسوب مى شود. و از اينجا پاسخ سؤ الى كه بسيارى از مفسران مطرح كرده اند معلوم مى شود و آن اينكه مشركان كه مخاطب اين آيات هستند غالبا عقيده به معاد (معاد جسمانى ) نداشتند با اين حال چگونه ممكن است از آنها سؤ ال كنيم و اقرار بخواهيم ؟ پاسخ اينكه اين سؤ ال ، توأ م با دليلى است كه طرف را وادار به اقرار مى كند زيرا همين كه معترف باشند كه آغاز آفرينش از او است ، و اينهمه روزيها و مواهب از ناحيه او مى باشد، كافى است كه قبول كنند امكان بازگشت مجدد به زندگى در قيامت موجود است . ضمنا منظور از رزق آسمان ، باران و نور آفتاب و مانند آن است ، و منظور از رزق زمين گياهان و مواد غذائى مختلفى است كه مستقيما از زمين مى رويد يا به طور غير مستقيم از زمين نشات مى گيرد همچون دامها همچنين معادن و مواد گوناگونى كه انسان در زندگى خود از آن بهره مى گيرد.

نكته ها:

مضطرى كه دعاى او به اجابت مى رسد كيست ؟

گر چه خداوند دعاى همه را - هر گاه شرائطش جمع باشد - اجابت مى كند ولى در آيات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تكيه شده است ، به اين دليل كه يكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان چشم از عالم اسباب بكلى برگيرد

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۲۱

و تمام قلب و روحش را در اختيار خدا قرار دهد، همه چيز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببيند، و اين درك و ديد در حال اضطرار دست مى دهد. درست است كه عالم ، عالم اسباب است ، و مؤ من نهايت تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار مى گيرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمى شود، همه را از بركت ذات پاك او مى بيند ديده اى نافذ و سبب سوراخ كن دارد كه اسباب را از بيخ و بن بر مى كند و در پشت حجاب اسباب ذات مسبب الاسباب را مى بيند و همه چيز را از او مى خواهد. آرى اگر انسان به اين مرحله برسد مهمترين شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است . جالب اينكه در بعضى از روايات اين آيه تفسير به قيام حضرت مهدى - صلوات الله و سلامه عليه - شده . در روايتى از امام باقر مى خوانيم كه فرمود: و الله لكانى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ينشد الله حقه ... قال هو و الله المضطر فى كتاب الله فى قوله : امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض : به خدا سوگند گويا من مهدى (عليه السلام ) را مى بينم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مى خواند ... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب الله در آيه امن يجيب المضطر ... او است . در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) چنين آمده : نزلت فى القائم من آل محمد عليهم السلام هو و الله المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين و دعا الى الله عز و جل فاجابه و يكشف السوء و يجعله خليفة فى الارض :

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۲۲

اين آيه در مورد مهدى از آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده ، به خدا سوگند مضطر او است ، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجا مى آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مى دارد دعاى او را اجابت مى كند، ناراحتيها را بر طرف مى سازد، و او را خليفه روى زمين قرار مى دهد. بدون شك منظور از اين تفسير - همانگونه كه نظائر آن را فراوان ديده ايم - منحصر ساختن مفهوم آيه به وجود مبارك مهدى (عليه السلام ) نيست ، بلكه آيه مفهوم گسترده اى دارد كه يكى از مصداقهاى روشن آن وجود مهدى (عليه السلام ) است كه در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده ، كارد به استخوان رسيده بشريت در بن بست سختى قرار گرفته ، و حالت اضطرار در كل عالم نمايان است در آن هنگام در مقدس ترين نقطه روى زمين دست به دعا بر مى دارد و تقاضاى كشف سوء مى كند و خداوند اين دعا را سرآغاز انقلاب مقدس ‍ جهانى او قرار مى دهد و به مصداق و يجعلكم خلفاء الارض او و يارانش را خلفاى روى زمين مى كند. درباره اهميت دعا و شرائط اجابت آن و اينكه چرا گاهى بعضى از دعاها به اجابت نمى رسد به طور مشروح در جلد اول ذيل آيه ۱۸۶ سوره بقره بحث كرده ايم .

همه جا دعوت به استدلال منطقى

كرارا در آيات قرآن مى خوانيم كه از مخالفان مطالبه دليل مى شود، مخصوصا جمله هاتوا برهانكم : دليل خود را بياوريد در چهار مورد از قرآن مجيد آمده است (بقره - ۱۱۱ و انبياء - ۲۴ و نمل - ۶۴ و قصص - ۷۵) و در موارد ديگرى

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۲۳

نيز روى كلمه برهان مخصوصا تكيه شده است (برهان به معنى محكمترين دليلى است كه همواره با صدق همراه است ). اين منطق برهان طلبى اسلام حكايت از محتواى قوى و غنى آن مى كند چرا كه سعى دارد با مخالفان خود نيز برخورد منطقى داشته باشد، چگونه ممكن است از ديگران مطالبه برهان كند و خود نسبت به آن بى اعتنا باشد؟ آيات قرآن مجيد مملو است از استدلالات منطقى و براهين علمى در سطوح مختلف براى مسائل گوناگون . اين درست بر خلاف چيزى است كه مسيحيت تحريف يافته امروز روى آن تكيه مى كند و مذهب را تنها كار دل مى داند، و عقل را از آن بيگانه معرفى مى كند، و حتى تضادهاى عقلى (همچون توحيد در تثليث ) را در مذهب مى پذيرد و به همين دليل انواع خرافات را اجازه ورود به مذهب مى دهد، در حالى كه اگر مذهب از عقل و استدلال جدا شود هيچ دليلى بر حقانيت آن وجود نخواهد داشت و آن مذهب و ضد آن يكسان خواهد بود. عظمت اين برنامه اسلامى (تكيه بر برهان و دعوت مخالفان به استدلال منطقى ) هنگامى آشكارتر مى شود كه توجه كنيم اسلام از محيطى آشكار شد كه بيشترين محتواى فكرى محيط را خرافات بى پايه و مسائل غير منطقى تشكيل مى داد.

جمع بندى و مرورى بر آيات گذشته

در آياتى كه گذشت قرآن براى اثبات توحيد معبود روى توحيد خالق و توحيد رب (توحيد آفرينش و توحيد تدبير) تكيه داشت و از دوازده نشانه بزرگ خدا در عالم هستى سخن مى گفت (آسمان و زمين ، نزول باران ، آثار حياتى

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۵۲۴

آن ، آرامش قرارگاه انسان ، نهرهاى آب جارى ، كوههاى عظيم و پا بر جا حايل و مانع در ميان آب شور و شيرين ، اجابت دعوت بندگان هدايت آنها در تاريكى بر و بحر، بادهاى پيام آور از نزول باران تجديد حيات موجودات ، و روزى دادن به انسان از آسمان و زمين ). اين مواهب دوازده گانه در طى پنج آيه و تحت پنج سؤ ال بيان شد كه به ترتيب مسائل پنجگانه زير را بيان مى كرد: خلقت ، آرامش ، حل مشكلات ، هدايت ، و بازگشت به حيات مجدد. و در ذيل هر يك از اين سؤ الهاى پنجگانه اين جمله تكرار مى شد (اءاله مع الله ). آيا معبودى با خدا وجود دارد؟ و به دنبال اين سؤ ال در آيه اول اشاره به انحراف آنها از حق و در آيه دوم جهل آنها، و در آيه سوم عدم انديشه كردن آنان ، و در آيه چهارم انحطاط فكرى آنها، و در آيه پنجم مطالبه استدلال از آنها آمده است كه رويهمرفته مجموعه جامع و منسجمى را ارائه مى كند.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←