المؤمنون ١٠٧
کپی متن آیه |
---|
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ |
ترجمه
المؤمنون ١٠٦ | آیه ١٠٧ | المؤمنون ١٠٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عُدْنَا»: برگشتیم. دعوت کردیم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ... (۲) قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ... (۲)
ذٰلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ... (۰) قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ... (۰) وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ... (۰) فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً... (۰) فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى... (۰)
تفسیر
- آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون
- وصف حال مشركين در حال رويارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن(قال ربّ ارجعون ...)
- معناى ((برزخ )) و مراد از: ((و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ))
- مقصود از اينكه در قيامت حسب و نسبى در بين نيست و كسى ازحال ديگرى نمى پرسد
- توضيح اينكه اهل عذاب در مقام اعتراف و تقاضاى برگشت مى گويند: ((ربّنا غلبت علينا شقوتنا...))
- جواب رد خداوند به توبه و تقاضاى دوزخيان
- اشاره به برهانى براى مساءله بعث با بيان منزه بودن خداى ملك حق از انجام كار بيهوده و عبث .
- بحث روايتى
- پاره اى از روايات مربوط به برزخ و احوال آن
- در قيامت هر حسب و نسبى منقطع است جز حسب و نسب رسول اللّه (ص )
- روايتى ديگرى درباره بهشت و دوزخ و ساكنان آنها
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ «106» رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ «107»
گويند: پروردگارا! شقاوت (و بدبختى) ما بر ما چيره شد وگروهى گمراه بوديم. پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آور، اگر بار ديگر (به كفر و گناه) بازگشتيم، قطعاً ستمگريم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107)
بعد از اقرار به مخالفت و گمراهى خود، تقاضاى خلاصى از آتش را نمايند و گويند:
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها: اى پروردگار ما بيرون آر ما را از آتش جهنم تا تدارك حال و تلافى كار خود كنيم. فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ: پس اگر باز گرديم به كفر و تكذيب و مخالفت، پس بتحقيق ما ستمكاران باشيم بر خود. اين آخرين كلام جهنميان باشد، بعد از آن براى ايشان شهيقى باشد مانند شهيق حمار.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ (104) أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ (105)
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ (108)
ترجمه
- پس چون دميده شود در صور پس نباشد خويشاوندىء ميانشان چنين روزى و نپرسند از يكديگر
پس آنكه سنگين است موزونهاى او پس آنگروه ايشانند رستگاران
و آنكه سبك است موزونهاى او پس آنگروه آنانند كه زيان رساندند
جلد 3 صفحه 656
به نفسهاشان در دوزخند جاودانيان
ميسوزاند رويهاشان را آتش و آنها باشند در آن ترش رويان
آيا نبود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه آنها را تكذيب ميكرديد
گويند پروردگارا غالب شد بر ما بدبختى ما و بوديم گروهى گمراهان
پروردگارا بيرون آور ما را از آن پس اگر عود كنيم پس همانا ما باشيم ستمكاران
گويد دور شويد در آن و سخن مگوئيد با من.
تفسير
- بمناسبت ذيل آيه سابقه ذكرى از احوال قيامت شده كه چون اسرافيل بدمد در صور و مردگان مبعوث و محشور شوند بقدرى متوحّش و متحيّرند كه كسى بفكر ديگرى نيست و آنروز حسب و نسب و قرابت و خويشى فائده ندارد كه كسى بآن توسل و تقرّب جويد يا فخر و مباهات كند مگر حسب و نسب حضرت ختمى مرتبت كه باقى و برقرار است و ميتوانند اقارب آنحضرت از اهل ايمان باو توسل جويند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه هر حسب و نسبى منقطع است در روز قيامت مگر حسب و نسب من و كسى از كسى احوالپرسى و گله گذارى نميكند مگر بعد از محاسبه چنانچه در سوره و الصّافّات بيايد انشاء اللّه تعالى كه بعضى رو بديگرى نموده پرسش نمايند و در آنروز ميزانهاى عدل الهى كه ذوات مقدّسه انبيا و ائمه عليهم السلامند بر پا شوند و عقائد و اعمال هر امّتى را با عقيده و عمل پيغمبر و امامشان بسنجند اگر موافق شد معلوم ميشود سنگين و متين و و زين و رزين و با معنى و حقيقت بوده و آنها رستگار و اهل بهشتند و اگر مخالف باشد معلوم ميشود سبك و پوچ و بىمعنى و حقيقت و بىقدر و قيمت بوده و آنها كسانى هستند كه استعداد خودشان را براى كمال علمى و عملى در دنيا باطل نمودند و منازلشان را در بهشت از دست دادهاند و جهنّم را براى خود خريدهاند و بايد هميشه آنجا باشند پس باختيار خودشان ضرر و زيان بزرگى بر خود وارد نمودهاند كه قابل تدارك نيست و بنابراين موازين جمع موزون مانند مكاتيب جمع مكتوب است و مراد از آن عقائد و اعمال خوب و بد بندگان است و بعضى موازين را جمع ميزان گرفتهاند و سنگينى ترازوها را كه براى انواع مختلفه اعمال وضع شده بزيادتى حسنات از سيّئات و سبكى ترازوها را بعكس آن دانستهاند و گفتهاند اعمال براى سنجيدن كه فائده آن ظهور عدل
جلد 3 صفحه 657
الهى است مجسّم و مصوّر ميگردد يا صحائف آن كشيده ميشود ولى اقرب باعتبار و اوفق بمضامين اخبار مأثوره از ائمه اطهار همانستكه قبلا ذكر شد و در اوائل سوره اعراف نيز مبيّن گرديد و بعضى صور را جمع صورت دانسته و نفخ در آنرا عبارت از افاضه روح باجسام مصوّره پنداشتهاند و معناى اوّل اظهر است و اهل جهنّم وقتى حرارت شعله آتش بصورتهاشان ميرسد پوستشان را جمع ميكند بطوريكه دندانهاشان از زير لبها بيرون ميآيد و خيلى بد شكل ميشوند چون لفح بمعناى نفخ حرارت است و كالح آكنده دندان در ترش روئى است و در زشتى و ترش روئى استعمال ميشود و براى ملامت و ندامت آنها خداوند ميفرمايد آيا آيات قرآن بر شما تلاوت نميشد در دنيا و شما تكذيب ميكرديد آنها را جواب عرضه ميدارند پروردگارا شقاوت و بدبختى ذاتى ما بر ما غلبه نمود و ما گمراه شديم پروردگارا ما را از آتش بيرون بياور اگر ديگر ما تكذيب نموديم ستمكار بخود باشيم و خداوند آنها را بلفظى كه در وقت راندن سگ استعمال ميشود ميراند و منع از سخن گفتن ميفرمايد چون آنجا جاى اين قبيل حرفها نيست و بايد باين قبيل خطابات و اهانات بر عذاب آنها افزوده شود و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه آنها باعمال خودشان شقى شدند و بعضى بجاى شقوتنا شقاوتنا بفتح شين و با الف قرائت نمودهاند و گفتهاند بعد از اين راندن اخير الهى ديگر آوازى از آنها شنيده نشود جز صوتى مانند عرعر خر و زوزه سگ و بيكديگر فشار ميآورند هفتاد سال تا ميرسند بقعر جهنّم و در آنجا جاى گزين و مخلّد خواهند بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ (107)
ميگويند: پروردگار ما ما را بيرون آور از آتش و جهنم، پس اگر ما عود داديم شقاوت خود را، پس محققا ما ظالم هستيم، اينکه كلام از اينها پس از دخول در جهنم و عذاب و آتش است، زيرا خروج فرع دخول است، و همين كلام تكذيب بسياري از آيات قرآن است که با اينکه که در آتش ميسوزند باز تكذيب ميكنند، زيرا متجاوز از صد آيه در قرآن خلود اهل نار را خبر داده و اينها که تقاضاي خروج ميكنند البته احتمال خروج ميدهند و بر فرض خروج تمام اينکه آيات كذب ميشود چه رسد به بعد خروج که ميفرمايد:
(وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ) انعام آيه 28 و بعضي گفتند اينکه آخر كلام اهل نار است که ميگويند:
(رَبَّنا أَخرِجنا مِنها) اي من النار.
(فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ).
جواب آنها اينکه است که در دنياهم که بوديد ظالم بوديد بهر سه معني ظلم بنفس ظلم بغير ظلم در دين ولي خطاب بآنها ميرسد.
476
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 107)- شاید با این اعترافات میخواهند جلب رحمت پروردگار کنند لذا بلافاصله اضافه میکنند: «پروردگارا! ما را از این آتش بیرون ببر» و به دنیا باز گردان تا عمل صالح انجام دهیم (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها).
«هر گاه بار دیگر برنامههای سابق را تکرار کردیم ما قطعا ستمگریم» و شایسته عفو تو نخواهیم بود (فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ).
آنها این سخن را در حالی میگویند که گویی از این واقعیت بیخبرند که سرای آخرت دار جزاست نه عمل، و باز گشت به دنیا دیگر امکانپذیر نیست.
نکات آیه
۱ - خدا، پرودگار انسان ها است. (ربّنا)
۲ - التجاى دوزخیان به ربوبیت الهى، براى اعطاى فرصتى دوباره به آنان (ربّنا أخرجنا منها) «إخراج» (مصدر «أخرجنا») به معناى بیرون بردن و «عود» (مصدر «عدنا») به معناى بازگشتن است.
۳ - دوزخیان، آرزومند رهایى از دوزخ و متعهد به صلاح و ایمان، در صورت بازگشت به دنیا (ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون)
۴ - دوزخیان، خواستار مجازات خویش در صورت بازگشت دوباره به گناه و عصیان، بعد از فرصت داده شده (ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون)
۵ - گرفتار شدن در تنگناى عذاب دوزخ، فرجام ظلم و تجاوز (ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون)
۶ - «و فى الحدیث أنّ أهل النار إذا دخلوها... «فقالوا ربّنا غلبت علینا شقوتنا و کنّا قومًا ضالّین، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون» فیقفون أربعین سنة - ذلّ الهوان لایجابون ...، ثم یجیبهم اللّه جلّ جلاله «اخسئوا فیها و لاتکلّمون» قال: فعند ذالک ییأسون من کلّ فرج و راحة و یغلق أبواب جهنّم علیهم ...; در حدیث آمده است که جهنمیان آن گاه که وارد آتش مى شوند [مى گویند:]...«فقالوا ربّنا غلبت علینا شقوتنا و کنّا قومًا ضالّین...» پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى کنند، در حالى که پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند - جلّ جلاله - جواب آنان را چنین مى دهد: «اخسئوا فیها و لاتکلّمون». امام(ع) فرمود: در این هنگام است که آنان از هر گونه گشایش و راحتى، مأیوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...». ۱- بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۰۴ و ۳۰۵، ح ۶۳.
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى نجات از جهنم ۳
- انسان: مربى انسان ها ۱
- بازگشت به دنیا ۳:
- تجاوز : فرجام اخروى تجاوز ۵
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱
- جهنم: موجبات جهنم ۵
- جهنمیان: آرزوهاى جهنمیان ۳; استمهال جهنمیان ۲، ۳، ۴; التجاى جهنمیان ۲; تحقیر جهنمیان ۶; خواسته هاى جهنمیان ۴، ۶; شقاوت جهنمیان ۶; کیفر جهنمیان ۴; گمراهى جهنمیان ۶
- خدا: التجا به ربوبیت خدا ۲; ربوبیت خدا ۱
- ظلم : فرجام اخروى ظلم ۵
- گناه: کیفر گناه ۴
منابع