ابراهيم ٩
کپی متن آیه |
---|
أَ لَمْ يَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ قَالُوا إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَکٍ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ |
ترجمه
ابراهيم ٨ | آیه ٩ | ابراهيم ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَبَأ»: خبر. «قَوْمِ»: بدل یا عطف بیان (أَلَّذِینَ) است. «فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ»: اگر معنی (أَیْدی) و (أَفْواه) همان اندامهای مشهور بدن باشد که دستها و زبانها است، معانی جمله عبارت است از: دستهایشان را در دهانهایشان نهادند و از شدّت خشم و بیزاری از دعوت پیغمبران، آنها را گاز گرفتند. دستهایشان را به سبب غلبه خنده و قهقهه تمسخرآمیز بر دهانهایشان نهادند و پیغمبران را استهزاء کردند. دستهایشان را بر دهانهایشان نهادند یعنی که ای داعیان بس کنید و ساکت باشید. دستهایشان را بر دهانهای انبیاء نهادند و جلو سخنانشان را گرفتند.و ... اگر هم واژههای (أَیْدی) و (أَفْواه) مَجاز باشد، معانی جمله عبارت خواهد بود از: مراد از (أَیْدی) دلائل و حجّتهای انبیاء و نصائح و راهنمائیهای ایشان است، و برگرداندن سخنها به دهانها، عدم پذیرش آنها است. یعنی سخنان خودتان برای خودتان خوب است، ما آنها را نمیشنویم و بدانها عمل نمیکنیم. «بِمَا»: مراد از (ما) حجّتها و معجزهها است و نپذیرفتن آنها هم نشانه بیباوری نسبت به نبوّت و رسالت آسمانی است. «مِمَّا»: مراد از (ما) اعتقاد به خدا، وحدانیّت او، پیغمبری، ادیان و شرائع الهی است. «مُرِیبٍ»: شکّانداز. به گمان افکننده. صفت واژه (شَکٍّ) و برای تأکید معنی آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۶،سوره ابراهيم
- نقل و برسى اقوالمفسرين درباره جمله ((و اذتاذن ))
- معناى اين كلام موسى (ع ) كه فرمود: اگر سما و تمامىاهل زمين كافر شويد خدا غنى و حميد است
- حكايت تكذيب انبياء توسط اقوام پيشين
- اقوال مفسرين در معناى آيه ((الم ياءتكم نبؤ الذين ...))
- اقوال گوناگون مفسرين در معناى آيه ((فردوا ايديهم فى افواههم ))
- معناى ((فطر)) و ((فاطر)) و اثبات توحيد ربوبى خداوند در اين آيه
- توضيح برهانى كه توحيد الوهيت و ربوبيت خدا را اثبات مى كند
- توضيح برهانى كه از جمله : ((يدعوكم ليغفرلكم ...)) براى اثبات نبوت عامهاستفاده مى شود
- معناى ((من )) در جمله : ((ليغفر لكم من ذنوبكم )) و وجوهى كه درباره آن گفته شدهاست
- گفتار زمخشرى درباره تبعيض در جمله ((من ذنوبكم ))
- توضيحى درباره معجزه در بيان جمله : ((فاءتوا بسلطان مبين ))
- پاسخ انبياء به ايراد كفار
- معناى جمله : ((و ما لنا ان لا نتوكل على الله ... و على الله فليتوكل المتوكلون )) در گفتگوى انبياء (ع ) با مكذبان
- توضيح معناى ((عود)) در تهديد كفاره خطاب به پيامبران (ع ) و مؤ منان : ((اولتعودنفى ملتنا))
- پاسخ خداوند در مقابل تهديد كافران مكذب : ((لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض ...))
- (روايتى درباره شكر نعمت و چند روايت ديگر درذيل آيات گذشته )
- رواياتى درباره معناى ((صديد))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9»
آيا خبر كسانىكه قبل از شما بودند، (مثل خبر غرق شدن) قوم نوح و (طوفان قوم) عاد و (صاعقهى قوم) ثمود و كسانىكه بعد از آنها بودند، به شما نرسيده است؟
همانها كه جز خداوند از (آمار و تعداد تلفات) آنها آگاه نيست، پيامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند، ولى آنها دستهايشان را در دهانشان مىگذاشتند (يعنى ساكت شويد و ما را موعظه نكنيد) و مىگفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كفر مىورزيم و ما از آنچه شما ما را به آن دعوت مىكنيد، در شكّ و ترديد هستيم.
نکته ها
اين آيه يكى از مصاديق تذكر و توجّه به «ايام الله» است كه در آيهى پنجم اين سوره مطرح شد. «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ»
به گفته شيخ طوسى در تفسير تبيان، شك با ريب فرق دارد. شك، ترديد طبيعى است ولى ريب، شكى است كه با سوء ظنّ و تهمت همراه باشد.
شكى كه زمينه تحقيق و قبول حقيقت شود، شكّ سازنده و مفيد است، ولى شكّى كه در برابر بيّنات و معجزات مطرح است، همان لجاجت و شكّ مخرّب و باز دارندهى انسان از
جلد 4 - صفحه 392
پذيرش حقّ است. لَفِي شَكٍ ... إِلَيْهِ مُرِيبٍ
جمله «فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ» را مىتوان به چند صورت معنا كرد:
الف: مخالفان با گذاشتن دست بر دهان حقّگويان، صداى آنان را در گلو خفه مىكردند.
ب: معجزات و دلايل انبيا به قدرى محكم بود كه گويا دست مردم را گرفته بردهانشان گذاشتند، كنايه از اينكه زبان مردم در برابر حقّ، بسته شد و حرفى براى گفتن نداشتند.
ج: مخالفان انبيا از شدت خشم، انگشتان خود را گاز مىگرفتند.
د: مخالفان انبيا، در حضور پيامبر دستان خود را بر دهانشان قرار مىدادند. كنايه از اينكه ساكت شوند و موعظهاى نكنند.
پیام ها
1- از سوى خداوند سنّتها و قوانين ثابتى بر تاريخ و جامعه حاكم است، كه آشنايى با قسمتى از تاريخ مىتواند درس عبرتى براى قسمت ديگر باشد. «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ ..»
2- قسمتهايى از تاريخ بشر، مجهول و ناشناخته است. «لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ»
3- همهى رسولان معجزه داشتهاند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»
4- كفّار تنها مخالف شخص انبيا نبودند، بلكه با مكتب آنان مخالف بودند. «كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ»
5- شك كفار در حقّانيّت دين، ناشى از مقام تحقيق نيست، بلكه منشأ آن بدبينى و لجبازى است. شَكٍ ... مُرِيبٍ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9»
بعد از آن بر سبيل تنبيه فرمايد:
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ: اين تتمه كلام موسى است به قوم كه آيا نيامد به شما، يا خطابى است از حق تعالى به امت پيغمبر براى تقرير، يعنى البته آمد شما را خبر آنانكه بيش از شما بودند. قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ: قوم نوح و قبيله عاد و ثمود كه قوم هود و ثمود و صالح بودند. وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ: و خبر آنانكه بعد از ايشان بودند كه: لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ: نمىداند عدد آنها را از بسيارى مگر ذات احديت علام الغيوب.
در تفسير تبيان «1» فرمايد: حق تعالى بسيار امم را از عرب و عجم هلاك فرموده و آثار آنها برانداخته كه غير خدا كسى بر آن اطلاع ندارد، و لهذا چون ابن مسعود اين آيه تلاوت نمود، گفت: (كذب النسّابون). در معالم از ابن عباس نقل نموده كه ميان عدنان و ابراهيم عليه السّلام سى قرن گذشته و از اهل آن قرون هيچكس خبر ندارد الا حق تعالى، و لذا حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در انتساب خود از معد بن عدنان تجاوز نمىفرمود به جهت عدم معرفت كسى به حال ايشان، و نظير اين آيه شريفه است قوله تعالى:
«1» مجمع البيان جلد 6، صفحه 278.
جلد 7 - صفحه 23
(وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً ... مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ). «1» قاضى گويد بنابراين ممكن نيست قطع به مقدار سال از آدم عليه السّلام تا به حال، زيرا اگر اين ممكن بود تحصيل علم به انساب مستبعد نبود.
بعد از آن حق تعالى حكايت فرمايد از حال اين اقوام: جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ: آمدند پيشينيان را پيغمبرانشان به حجتهاى روشن كه كتب الهى بود يا معجزات داله بر صدق ادعاى ايشان. فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ: 1- پس بازگردانيدند دستهاى خود را به دهنهاى خود، يعنى امتان انبياء دستهاى خود را به دندان گرفتند از غيظ ختم رسل، كقوله تعالى (عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ) «2». 2- دستها و انگشتان به دهان نهادند به تعجب از آن يا استهزاء بر آن مانند كسى كه خنده بر او غلبه كند. 3- به جهت اشارت به اسكات رسل دستهاى خود را بر دهن نهادند. 4- دستهاى خود را به دهان انبياء نهادند تا سخن نگويند. 5- مراد به يد، نعمت است، يعنى نعمت پيغمبران كه عبارت مواعظ و حكم و شرايع بود رد مىكردند به دهنهاى خود، چه آنها چون تكذيب و انكار مىنمودند، پس گوئيا رد مىكردند از آنجا كه صادر شده بود. 6- رد مىنمودند آنچه انبيا آورده بودند. 7- ترك مىكردند آنچه انبياء امر، و ابا داشتند از قبول حق. 8- چون كلام حق را از انبياء مىشنيدند، از روى تعجب انگشت به دهان مىگرفتند. 9- از شدت غضب، دست را به دهان مىگزيدند.
وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ و گفتند بدرستى كه ما كافر هستيم به آنچه فرستاده شديد به آن به زعم خود. وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ:
و بدرستى كه ما هرآينه در شكايم نسبت به آنچه مىخوانيد ما را به سوى آن از ايمان و توحيد؛ شكى در تهمت اندازه كه آن تشويش نفس و مطمئن نشدن
«1» سوره غافر آيه 78.
«2» سوره آل عمران آيه 119.
جلد 7 - صفحه 24
است به چيزى از سخنان پيغمبر. يا با وجود شك، انبياء را متهم مىداشتند به اغراض فاسده كاسده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «7» وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ «8» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9» قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
ترجمه
و هنگاميكه اعلام نمود پروردگار شما كه اگر شكر كنيد هر آينه زياد ميكنم نعمت شما را و اگر كفران نمائيد همانا عذاب من هر آينه سخت است
و گفت موسى اگر كافر شويد شما و هر كه در زمين است تمامى پس همانا خداوند هر آينه بىنياز ستوده است
آيا نيامد شما را خبر آنانكه بودند پيش از شما، قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بودند بعد از آنها كه نميداند ايشانرا مگر خدا آمدند نزد آنها پيغمبرانشان با معجزات پس برگرداندند دستهاشان را در دهانهاى ايشان و گفتند همانا ما كافر شديم بآنچه فرستاده شديد بآن و همانا ما هر آينه در شكى هستيم از آنچه ميخوانيد ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفتند پيغمبرانشان آيا در خدا شكّ است كه پديد آورنده آسمانها و زمين است ميخواند شما را تا بيامرزد براى شما از گناهانتان و تأخير اندازد شما را تا زمانى نامبرده شده گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما ميخواهيد باز داريد ما را از آنچه بودند كه عبادت ميكردند پدران ما پس بياوريد براى ما حجّتى روشن..
تفسير
خطاب به بنى اسرائيل است يعنى و ياد آوريد وقتى را كه اعلام فرمود پروردگار شما كه اگر شكر نعمت نجات از فرعونيان و ساير نعم الهى را بجاى آوريد بايمان و عمل صالح زياد ميكنم نعمت خود را بر شما و اگر كفران نمائيد بكفر و معصيت بعذاب شديد من گرفتار خواهيد شد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند انعام نفرموده است بر بندهاى نعمتى را كه شناخته باشد آنرا بقلبش و حمد نموده باشد خدا را ظاهرا بزبانش و تمام شده باشد كلام او مگر آنكه امر خواهد شد از براى او بزيادتى نعمت و در مجمع و قمّى ره و عيّاشى ره نيز اين معنى را نقل نمودهاند و نيز از آنحضرت روايت شده است كه انعام نفرموده است خداوند بر بندهاى نعمتى را از كوچك و بزرگ كه پس از آن گفته باشد الحمد للّه مگر آنكه
جلد 3 صفحه 222
ادا نموده است شكر آنرا و پس از اين اعلام حضرت موسى به بنى اسرائيل فرمود كه تصوّر نكنيد خداوند احتياجى بشكر شما دارد اگر شما و تمام اهل زمين از جن و انس كافر شوند خداوند بىنياز از آنها و شكرشان است و ستوده است بذات خود اگر چه هيچ كس ستايش او را نكند و حمد او را بجا نياورد چون خودش و ملائكه و ذرات مخلوقات بزبان حال و مقال حمد و ثناى الهى را بجا مىآورند پس ضرر كفران عائد كسانى ميشود كه بوظيفه خود قيام ننمودند و خود را از مزيد نعمت محروم و بعذاب شديد گرفتار كردند آيا بشما نرسيده است خبر اقوام سابقه از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند كه بواسطه كثرت عدد آنها كسى علم باشخاص و احوالشان ندارد جز خدا و آنكه پيغمبرانى داشتند كه با معجزات با هرات بر آنها مبعوث بودند و مورد اعتناء آنها نشدند بلكه دستهاى خودشان را برگرداندند بجانب دهانهاى پيغمبرانشان براى اشاره نمودن بسكوت ايشان يعنى زياد حرف نزنيد كسى گوش بسخن شما نميدهد كه از جمله فردّوا ايديهم فى افواههم بفرمايش قمّى ره استفاده ميشود و بنظر حقير ظاهر است اگر چه وجوه ديگرى هم از ابن عبّاس و ساير مفسّرين براى اين جمله نقل شده است كه خالى از خلل نيست و صريحا منكر توحيد خدا شدند و اظهار شكّ نمودند آنهم نه شكّ بدوى كه باندك تأمّلى رفع شود بلكه شكّى كه موجب ترديد و تحيّر گردد و پيغمبران در جواب آنها فرمودند اين چه اظهارى است كه ميكنيد آيا در وجود خدا و توحيد او شكّ است با آنكه واضح است كه اين آسمانها و زمين خالقى دارد و آن يك است چون اگر دو باشد فساد و اختلال نظام حاصل ميشود و معلوم است كه او حاجتى بشما ندارد دعوت فرموده است از شما بتوسط ما براى آنكه از كفر و معصيت توبه نمائيد و او گناهان شما را بيامرزد و عذاب را از شما دور كند تا عمر طبيعى كنيد و باجل مقدر الهى از دنيا برويد و ببهشت جاويد و اصل شويد و آنها در جواب گفتند شما فضيلتى بر ما نداريد بلكه بشرى هستيد مانند ما چه موجب شده است كه شما پيغمبر باشيد و ما امت لابد شما ميخواهيد ما را از دين پدران خودمان باز داريد و بر ما رياست كنيد پس بايد غير از آنچه را كه خودتان آورديد از معجزات معجزهاى را كه ما ميخواهيم براى واضح شدن امر بياوريد تا ما بشما ايمان بياوريم.
جلد 3 صفحه 223
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم يَأتِكُم نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبلِكُم قَومِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعدِهِم لا يَعلَمُهُم إِلاَّ اللّهُ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيدِيَهُم فِي أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا كَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِهِ وَ إِنّا لَفِي شَكٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَيهِ مُرِيبٍ «9»
آيا نيامد شما را خبر كساني که پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و كساني که از بعد آنها بودند که نميداند آنها را غير از خداوند تبارك و تعالي آمد آنها را پيغمبران آنها با معجزات و ادله و براهين واضحه روشن پس گردانيدند دستهاي خود را در دهان خود و گفتند بدرستي که ما كافر هستيم بآنچه شما فرستاده
جلد 11 - صفحه 366
شدهايد باو و بدرستي که ما هر آينه در شك هستيم بآنچه ما را دعوت ميكنيد بسوي آن ترديد و ريب داريم.
أَ لَم يَأتِكُم نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبلِكُم جزو كلام موسي است ببني اسرائيل و استفهام تقريري است يعني البته خبر پيدا كردهايد و اقوام قبل از شما (قوم نوح) که در مخالفت نوح بعذاب غرق گرفتار شدند و عاد که در مخالفت هود بعذاب باد هلاك شدند (و ثمود) که در مخالفت صالح بصيحه و صاعقه و رجفه از بين رفتند.
وَ الَّذِينَ مِن بَعدِهِم مثل قوم لوط که بخسف و امطار حجاره تلف شدند و قوم شعيب که در مخالفت شعيب بصاعقه نابود شدند و اقوام بسياري از انبياء که اكثر آنها را لا يَعلَمُهُم إِلَّا اللّهُ که در قرآن ميفرمايد وَ لَقَد أَرسَلنا رُسُلًا مِن قَبلِكَ مِنهُم مَن قَصَصنا عَلَيكَ وَ مِنهُم مَن لَم نَقصُص عَلَيكَ الاية مؤمن آيه 78 البته انبياء که معروف است صد و بيست و چهار هزار بودند و اكثر آنها مرسلين بودند و غير از خدا كسي نميداند نه اسماء آنها را و نه اقوام آنها را و نه معجزات آنها را.
جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ البته تمام با معجزه و ادله واضحه و براهين قاطعه بودند لكن اكثر قوم آنها ايمان نياوردند.
فَرَدُّوا أَيدِيَهُم فِي أَفواهِهِم در اينکه جمله اقوال مفسرين بسيار است بالغ برده قول است و همچنين در مرجع ضمير ايديهم و افواههم که هر دو بكفار برميگردد يا برسل يا مختلف است و همچنين در اينكه معناي حقيقي است يا كنايه و آنچه بنظر اقرب ميآيد و اللّه العالم اينكه موقعي که انبياء آنها را دعوت ميكردند اينها دستهاي خود را مقابل دهان خود ميآوردند اشاره به اينكه ساكت شويد و تكلم نكنيد و دعوت ننمائيد.
جلد 11 - صفحه 367
وَ قالُوا إِنّا كَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِهِ ما شما را برسالت نميشناسيم و بآنچه ميگوييد كافر هستيم و نميپذيريم.
وَ إِنّا لَفِي شَكٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَيهِ که دعوت بتوحيد ميكنيد يا باطاعت خود ما دست از آلهه خود و تقليد آباء خود برنميداريم و در گفتار شما شاكيم مريب احتمال ميدهيم که شما براي اينكه رياست بر ما پيدا كنيد افتراء ميزنيد که ما را خدا فرستاده اصلا ما خدايي غير از الهه خود قبول نداريم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- سپس به سرنوشت گروههایی از اقوام گذشته در طی چندین آیه میپردازد، همانها که در برابر نعمتهای الهی راه کفران را پیش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهی به مخالفت و کفر برخاستند و منطق آنان و سر انجام کار آنها را شرح میدهد تا تأکیدی باشد بر آنچه در آیه قبل گفته شد، میفرماید: «آیا خبر کسانی که قبل از شما بودند به شما نرسیده»؟ (أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).
این جمله ممکن است دنباله گفتار موسی بوده باشد که در آیه قبل آمده، و ممکن است بیان مستقلی از ناحیه قرآن خطاب به مسلمانان باشد، و از نظر نتیجه تفاوت چندانی ندارد.
سپس اضافه میکند: «اقوامی همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها که بعد از
ج2، ص498
آنان بودند» (قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«همانها که جز خدا آنان را نمیشناسد» و از اخبار آنها کسی غیر او آگاه نیست (لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ).
سپس به عنوان توضیحی در زمینه سرگذشت آنها میگوید: «پیامبرانشان با دلائل روشن به سوی آنها آمدند ولی آنها (از سر تعجب و انکار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شدهاید کافریم» (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ).
چرا که «ما در باره آنچه شما ما را به سوی آن دعوت میکنید، شک و تردید داریم» و با این شک و تردید چگونه امکان دارد، دعوت شما را بپذیریم! (وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ).
نکات آیه
۱- پیامبر(ص) سرگذشت قوم نوح، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان را به مردم یادآورى کرد. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم) برداشت فوق بر این اساس است که «ألم یأتکم» ادامه کلام پیامبر(ص)است که خداوند به آن حضرت فرمود: «أنزلناه إلیک ... و إذ قال موسى».
۲- آشنایى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح و عاد و ثمود و اقوام پس از آنان (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم) استفهام در «ألم یأتکم» استفهام تقریرى است; بنابراین معناى جمله آیا خبر آنان به شما نرسیده بود، چنین مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسیده بود.
۳- خبر سرگذشت قوم نوح، عاد و ثمود، خبرى بس مهم و درس آموز (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم) «نبأ» در لغت به خبرى که قابل اعتنا، مهم و مفید باشد گفته مى شود. از اینکه از میان اقوام گذشته، پس از ذکر عام (الذین من قبلکم)، اقوام یاد شده را اختصاص به ذکر داده و از آنها با کلمه «نبأ» تعبیر کرده است، نکته یاد شده به دست مى آید.
۴- حضرت موسى(ع) سرگذشت قوم نوح، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان را به مردم خویش یادآورى کرد. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم) برداشت مزبور بر اساس این احتمال است که جمله «ألم یأتکم ...» ادامه کلام موسى(ع) باشد که فرمود: «و قال موسى إن تکفروا ...».
۵- بنى اسرائیل به سرگذشت قوم نوح، عاد و ثمود آشنایى داشتند. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم)
۶- موسى(ع) قوم خود را به دلیل عبرت نگرفتن از سرگذشت پیشینیان، سرزنش کرد. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود)
۷- استفاده از رخدادهاى مهم تاریخى، روشى براى تربیت مردم و ابزارى جهت نجات آنان از ظلمتها (أخرج قومک من الظلمت إلى النور ... ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود)
۸- آگاهى کامل به جزئیات تاریخ اقوام پیشین، تنها در انحصار خداوند است. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم ... لایعلمهم إلاّالله)
۹- بخشى از تاریخ اقوام و ملل پیشین در بوته ابهام قرار دارد و دستیازى به آن جز از طریق وحى ممکن نیست. (و الذین من بعدهم لایعلمهم إلاّالله)
۱۰- ملتها و اقوامى پس از اقوام نوح، عاد و ثمود وجود داشته اند که هیچ خبرى از آنها در دست نیست. (قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم لایعلمهم إلاّ الله)
۱۱- رسولان الهى با دلایل و براهین روشن در میان اقوام مختلف و از جمله قوم نوح، عاد و ثمود، مبعوث شدند. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت)
۱۲- قوم نوح، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان، پیامبرانى مخصوص به خود داشتند. (ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح ... جاءتهم رسلهم)
۱۳- اقوام کافر پس از ملاحظه دلایل روشن انبیا، آنها را استهزا کردند و کفر خویش را صریحاً به آنان اعلام داشتند. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت فردّوا أیدیهم فى أفوههم و قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به) مرجع ضمیر در «أیدیهم فى أفواههم» اقوام یاد شده در آیه است و این عبارت، معناى کنایى دارد و مراد از آن، این است که اقوام کافر با دست گذاشتن بر دهان خود و یا با سوت زدن، به استهزاى انبیاى خود پرداختند.
۱۴- اقوام کافر در برخورد با دلایل روشن انبیا، بشدت ناراحت و غضبناک مى شدند و به صراحت موضع کفرآلود خود را اعلام مى کردند. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت فردّوا أیدیهم فى أفوههم و قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به) مراد از «ردّوا أیدیهم فى أفواههم» کنایه از غضب و خشم آنهاست که در آیات دیگر نیز آمده است (عضوا علیکم الأنامل من الغیظ).
۱۵- اقوام کفرپیشه، با مشاهده دلایل روشن انبیا، تلاش گسترده اى به عمل آوردند تا آنان را به سکوت وادارند و مانع تبلیغشان شوند. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت فردّوا أیدیهم فى أفوههم و قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به) برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است که فاعل «ردّوا» اقوام یاد شده و مرجع ضمیر «أیدیهم» انبیا و یا اقوام و مرجع ضمیر «أفواههم»انبیا باشد. در این صورت به معناى این خواهد بود که: آن اقوام دستان انبیا یا دستان خود را بر دهان انبیا مى گذاشتند.
۱۶- اقوام کافر، نه تنها در جواب دعوت انبیا سکوت اختیار کرده و جواب مثبت ندادند بلکه به صراحت کفر خویش را به پیام آنان اعلام داشتند. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت فردّوا أیدیهم فى أفوههم و قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به) طبق نقل روح المعانى (ج ۱۳، ص ۱۹۴)، از ابوعبیده و اخفش، عبارت «فردّوا أیدیهم فى أفواههم» ضرب المثل براى کسى است که جواب مثبت به درخواست نمى دهد و سکوت اختیار مى کند.
۱۷- قوم نوح، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان، در جواب دعوت انبیاى خویش اعلام کردند در باره تعالیم آنان بشدت در تردیدند. (قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم ...جاءتهم رسلهم بالبیّنت ...و قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به و إنا لفى شکّ ممّا تدعوننا إلیه مریب)
۱۸- تردید قوم نوح، عاد و ثمود به دعوت انبیاى خویش، توأم با بدبینى بود. (إنا لفى شکّ ممّا تدعوننا إلیه مریب) ذکر «مریب» پس از «شکّ» اگر چه براى تأکید آن است، اما بین آن دو تفاوتى وجود دارد و آن این است که: در «ریب» شک توأم با بدبینى است (فروق اللغویة).
۱۹- شک توأم با بدبینى اقوام کفرپیشه نسبت به تعالیم انبیا، منشأ کفر آنان بود. (قالوا إنا کفرنا بما أُرسلتم به و إنا لفى شکّ ممّا تدعوننا إلیه مریب)
۲۰- اقوام کفرپیشه نوح، عاد و ثمود براى انکار تعالیم انبیاى خویش در برابر دلایل روشن آنان، دلیل و برهان روشنى نداشتند. (قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم ... جاءتهم رسلهم بالبیّنت ... قالوا إنا کفرنا ... إنا لفى شک مما تدعوننا إلیه مریب)
۲۱- بیان تاریخ انبیا و سرگذشت اقوامشان، از روشهاى هدایتى - تربیتى قرآن براى نجات مردم از ظلمتها و بردن آنان به سوى نور (أخرج قومک من الظلمت إلى النور ... ألم یأتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم ... جاءتهم رسلهم)
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: آثار سوءظن اقوام پیشین ۱۹; آثار شک اقوام پیشین ۱۹; استهزاهاى اقوام پیشین ۱۳; اهمیت تاریخ اقوام پیشین ۳، ۲۱; تاریخ اقوام پیشین ۱۰; توطئه اقوام پیشین ۱۵; حق ستیزى اقوام پیشین ۱۵; دشمنى اقوام پیشین ۱۵; دعوت از اقوام پیشین۱۶; شک اقوام پیشین ۱۷; غضب اقوام پیشین ۱۴; کفر اقوام پیشین ۱۳; لجاجت اقوام پیشین۱۳، ۱۴، ۱۶ ; منشأ کفر اقوام پیشین ۱۹
- انبیا: آثار سوءظن به تعالیم انبیا ۱۹; آثار شک به تعالیم انبیا ۱۹; استهزاى انبیا ۱۳; اهمیت تاریخ انبیا ۲۱; بعثت انبیا ۱۱; بینات انبیا ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۲۰; تاریخ انبیا ۱۱; دشمنان انبیا ۱۵; دعوتهاى انبیا ۱۶; سوءظن به تعالیم انبیا ۱۸; شک به تعالیم انبیا ۱۷، ۱۸; کافران به انبیا ۱۳، ۱۴، ۱۶; ممانعت از تبلیغ انبیا ۱۵
- بنی اسرائیل: آشنایى بنی اسرائیل با تاریخ ۵; بنی اسرائیل و تاریخ قوم ثمود ۵; بنی اسرائیل و تاریخ قوم عاد ۵; بنی اسرائیل و تاریخ قوم نوح ۵; تذکر به بنی اسرائیل ۴; سرزنش بنی اسرائیل ۶; عبرت ناپذیرى بنی اسرائیل ۶
- تاریخ: فواید تاریخ ۷; مقاطع پنهان تاریخ ۹، ۱۰
- تذکر: تذکر تاریخ اقوام پیشین ۱، ۴; تذکر تاریخ قوم ثمود ۱، ۴; تذکر تاریخ قوم عاد ۱، ۴; تذکر تاریخ قوم نوح ۱، ۴
- تربیت: روش تربیت ۷، ۲۱
- خدا: اختصاصات خدا ۸; خدا و تاریخ ۸; علم خدا ۸
- دین: آسیب شناسى دین ۱۹
- رسولان خدا ۱۲:
- صالح(ع): بیّنات صالح(ع) ۱۱
- عبرت: عوامل عبرت ۳
- قرآن: هدایتگرى قرآن ۲۱
- قوم ثمود: بی منطقى قوم ثمود ۲۰; پیامبر قوم ثمود ۱۲; سوءظن قوم ثمود ۱۸; شک قوم ثمود ۱۷، ۱۸; عبرت از تاریخ قوم ثمود ۳; کفر قوم ثمود۲۰
- قوم عاد: بی منطقى قوم عاد ۲۰; پیامبر قوم عاد ۱۲; سوءظن قوم عاد ۱۸; شک قوم عاد ۱۷، ۱۸; عبرت از تاریخ قوم عاد ۳; کفر قوم عاد ۲۰
- قوم نوح: بی منطقى قوم نوح ۲۰; پیامبر قوم نوح ۱۲; سوءظن قوم نوح ۱۸; شک قوم نوح ۱۷، ۱۸; عبرت از تاریخ قوم نوح ۳; کفر قوم نوح۲۰
- کفر: اصرار بر کفر ۱۶
- گمراهى: روش نجات از گمراهى ۲۱; زمینه نجات از گمراهى ۷
- محمد(ص): تذکرات محمد(ص) ۱
- مردم: آشنایی مردم مقارن بعثت با تاریخ ۲; مردم مقارن بعثت و تاریخ اقوام پیشین ۲ مردم; مردم مقارن بعثت و تاریخ قوم ثمود ۲; مردم مقارن بعثت و تاریخ قوم عاد ۲; مردم مقارن بعثت و تاریخ قوم نوح ۲
- موسى(ع): تذکرات موسى(ع) ۴; سرزنشهاى موسى(ع) ۶
- نوح(ع): بیّنات نوح(ع) ۱۱
- وحى: نقش وحى ۹
- هدایت: روش هدایت ۲۱
- هود(ع): بیّنات هود(ع) ۱۱
منابع