الأعراف ٢٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ‌ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخْصِفَانِ‌ عَلَيْهِمَا مِنْ‌ وَرَقِ‌ الْجَنَّةِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَ لَمْ‌ أَنْهَکُمَا عَنْ‌ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ‌ لَکُمَا إِنَ‌ الشَّيْطَانَ‌ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ‌

ترجمه

و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامی که از آن درخت چشیدند، اندامشان [= عورتشان‌] بر آنها آشکار شد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگهای (درختان) بهشتی بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهی نکردم؟! و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است؟!»

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون از آن درخت چشيدند، زشتى‌هاشان بر آنان آشكار شد و بر آن شدند كه با برگ‌هاى بهشت، خويشتن را بپوشانند، و پروردگارشان آنها را ندا داد: مگر شما را از آن درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛ پس چون آن دو از [ميوه‌] آن درختِ [ممنوع‌] چشيدند، برهنگى‌هايشان بر آنان آشكار شد، و به چسبانيدن برگ‌[هاى درختانِ‌] بهشت بر خود آغاز كردند، و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد: «مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»
پس آنان را به فریب و دروغی (از آن مقام بلند) فرود آورد، پس چون از آن درخت تناول کردند زشتیهایشان (مانند عورات و سایر زشتیهای پنهان) بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند، و پروردگارشان آنها را ندا کرد که آیا من شما را از این درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟
پس آن دو را با مکر و فریب از مقام و منزلتشان فرود آورد [و به خوردن درخت ممنوعه نزدیک کرد]، هنگامی که از آن درخت چشیدند، شرمگاه بدنشان بر دو نفرشان نمایان شد و هر دو دست به کار چسبانیدن برگ [درختان] بهشت به خود شدند؛ و پروردگارشان بر آن دو بانگ زد: آیا من شما را از آن درخت نهی نکردم، وبه شما نگفتم: بی تردید شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟!
و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. چون از آن درخت خوردند شرمگاه‌هايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند. پروردگارشان ندا داد: آيا شما را از آن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟
آنگاه آنان را فریبکارانه به طمع انداخت و چون از [میوه‌] آن درخت خوردند، عورتهایشان بر آنان آشکار شد و بر آنها از برگ [درختان‌] بهشتی می‌چسباندند [تا پوشیده شود] و پروردگارشان به آنان ندا در داد که مگر شما را از این درخت نهی نکرده بودم و به شما نگفته بودم که شیطان دشمن آشکار شماست‌
پس آن دو را به فريبى [از آن پايه بلند] فرود آورد و چون از آن درخت بچشيدند ايشان را شرمگاهشان پديدار شد و شروع كردند از برگهاى بهشت بر [شرمگاه‌] خويش چسبانيدن و خداوندشان آن دو را ندا كرد كه مگر شما را از آن درخت باز نداشتم و به شما نگفتم كه شيطان شما را دشمنى هويداست؟
پس آرام آرام آنان را با مکر و فریب (به سوی نافرمانی و خوردن از آن درخت) کشید. هنگامی که از آن درخت چشیدند، عورات خویش بدیدند، و (برای پوشاندن شرمگاه‌های خود) شروع به جمع‌آوری برگهای (درختان) بهشت کردند و آنها را بر خود افکندند. پروردگارشان (به سرزنش ایشان پرداخت و خطاکاری آنان را متذکّر شد و) فریادشان زد که آیا شما را از آن درخت نهی نکردم و به شما نگفتم که اهریمن دشمن آشکارتان است (و خیر شما را نمی‌خواهد؟).
پس آن دو را با دلو فریب (به چاه سقوط‌) افکند. پس چون آن دو از آن درخت (ممنوع) چشیدند، زشتی‌هایشان برایشان آشکار شد و به چسبانیدن برگ آن باغ بر خود نزدیک شدند و پروردگارشان آن دو را بانگ زد: «مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم (که‌) شیطان بی‌گمان برای شما دشمنی آشکارگر است‌؟»
پس سرنگونشان ساخت به فریب تا گاهی که چشیدند از آن درخت پدیدار شد برای ایشان عورتهاشان و آغاز کردند گرد می‌آوردند بر خود از برگهای بهشت و بانگ زد بدیشان پروردگارشان که آیا نهی نکردم شما را از این درخت و نگفتم به شما که شیطان برای شما دشمنی است آشکار

So he lured them with deceit. And when they tasted the tree, their nakedness became evident to them, and they began covering themselves with the leaves of the Garden. And their Lord called out to them, “Did I not forbid you from this tree, and say to you that Satan is a sworn enemy to you?”
ترتیل:
ترجمه:
الأعراف ٢١ آیه ٢٢ الأعراف ٢٣
سوره : سوره الأعراف
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَدَلاّهُمَا»: فعل (دَلّی) از ماده (دلو)، یعنی: اهریمن آن دو را آهسته آهسته از درجه و مقام والایشان فرود آورد و از شاخسار اطاعت به چاهسار معصیت انداخت. یا فعل (دَلّی) در اصل (دلل) و مضاعف بوده و لام دوم به یاء تبدیل شده است. در این صورت معنی چنین می‌شود: اهریمن آن دو را بر انجام کار ناشایست دل و جرأت بخشید. «بِغُرُورٍ»: با نیرنگ و فریب. «طَفِقَا»: شروع کردند. از افعال مقاربه است. «یَخْصِفَانِ»: از ماده (خصف) به معنی: الصاق. چسباندن. پینه‌کردن. یعنی: برگ درختان را بر اندام خود می‌انداختند و عورت خویشتن را با آن می‌پوشاندند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ «22»


«1». «قاسمهما» از باب مفاعله، شايد رمز تأكيد باشد.

«2». عيون‌الاخبار، ج 1، ص 196.

«3». توبه، 56، 62، 74 و 107.

«4». قلم، 10.

«5». يوسف، 11.

جلد 3 - صفحه 39

پس شيطان آن دو را با فريب و حيله به سقوط (و پرتگاه گناه) كشاند، پس چون از آن درخت (نهى شده) چشيدند، زشتى برهنگى‌شان براى آنان آشكار شد و به (پوشاندن خويش با) چسباندن برگ درختان بهشت بر خود پرداختند و خداوند ندايشان داد: آيا شما را از آن درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمنى آشكار است؟!

نکته ها

«دلى» از «تدليه»، به معناى نزديك كردن است و اشاره به دلو و طناب براى وصول و رسيدن به هدفى است. گويا ابليس با طناب غرور، آنها را به چاه فريب انداخت.

«يَخْصِفانِ» از «خصف»، به معناى جمع كردن، دوختن و وصله كردن است.

خطاب خداوند با كلمه‌ى «ندا» آمده است، «ناداهُما»، ندا براى خطاب دور است، گويا آدم و همسرش با خوردن از درخت نهى شده، از قرب خدا دور شدند.

عدّه‌اى از مفسّران مانند سيد مرتضى، طبرسى و ابوالفتوح رازى مى‌گويند: اخراج حضرت آدم از بهشت و آمدن به زمين، از باب مصلحت بود نه از جهت عقوبت و جزا. «1»

پیام ها

1- زن و مرد، هر دو در تيررس وسوسه‌ى شيطانند. «فَدَلَّاهُما»

2- حربه‌ى شيطان، فريب و غرور است. «بِغُرُورٍ»

3- تمايل به وسوسه‌هاى شيطان، همچون دستيابى به طنابى سست و كوتاه و سقوط در چاه گناه است. «فَدَلَّاهُما»

4- توجّه نكردن به فران‌ها و ارشادات الهى مهم است، چه كم باشد چه زياد. «فَلَمَّا ذاقَا» در ارتكاب گناه، كوچك و بزرگ مطرح نيست، مهم گستاخى انسان است. لذا گاهى گناه اندك نيز باعث رسوايى وسقوط انسان مى‌شود.

5- برهنگى، نوعى كيفر الهى است، (نه نشانه‌ى كمال و تمدّن). «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ


«1». تفسير اثنى‌عشرى.

جلد 3 - صفحه 40

بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما ...»

6- گاهى سقوط گام به گام است؛ ابتدا ايجاد فكر انحرافى، «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» سپس انجام منهيّات و خوردن چيزهاى ممنوع، «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ» و آنگاه سقوط و برهنگى. «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»

7- زشتى برهنگى و كرامت پوشش، جزو فطرت انسان است. «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ»

8- پوشش ارزش است، گرچه با ساده‌ترين وسيله باشد. «وَرَقِ الْجَنَّةِ»

9- احكام و اوامر ونواهى و هشدارهاى خداوند همواره در جهت رشد و تربيت انسان است. «ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما»

10- حضرت آدم و حوّا پس از خوردن از آن درخت ممنوعه، از جايگاه عالى خود دور شدند. «تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ» و نفرمود: «هذِهِ الشَّجَرَةَ»

11- خداوند بدون اتمام حجّت، كسى را توبيخ نمى‌كند. أَ لَمْ أَنْهَكُما ... أَقُلْ لَكُما

12- در مسير راه خدا، لازم است دشمنان را بشناسيم. «عَدُوٌّ مُبِينٌ»

13- با آنكه دشمنى شيطان آشكار است؛ امّا انسان از خطر و دشمنى او غافل مى‌شود. «عَدُوٌّ مُبِينٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ «22»

فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ: مفسرين را در تفسير آن وجوهى است: 1- پس تنزيل و فرود آورد شيطان ايشان را به خوردن درخت به فريب و وسوسه خود. 2- در


جلد 4 صفحه 33

مكروه و صعوبت و شدت و كربت انداخت آدم و خود را به سوگند بر صدق قول خود. 3- فرود آورد ايشان را از منزلت عاليه جنت سماويه بسوى درجه سفليه ارضيه به مكر و خدعه خود. 4- ابليس تخذيل آنها نمود به فريب خود تا از علو مرتبت راحت، به عالم محنت سفليه آورد. 5- بينداخت ايشان را از مقام قرب الهى به درجه متنازل بعيد به تلبيس خود. 6- جرئت داد و آماده ساخت آنها را بر جرئت فعل منهى به فريب و خدعه خود. 7- فرود انداخت آنها را انداختنى از عالم علويه نوريه قدسيه سماويه، به عالم سفليه ظلمانيه كدره به فريب خود.

فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ: پس چون چشيدند آدم و حوا شجره را قليلى كه دريابند مزه آن را با خوف و ترس. بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما: به فوريت لباس ابدان يك دفعه از آنها معدوم و مفقود شده، ظاهر گرديد مر آدم و حوا را عورتين آنها. پس منتشر الحواس و بى نهايت پريشان خاطر شده به درون درختهاى جنت از حيا و خجالت مخفى، هر چند ناظرى در آنجا نبود. در تفسير لوامع التنزيل- مروى است كه: در اين حالت نداى الهى رسيد: آيا از من فرار مى‌كنى، به كجا مى‌روى. عرض كرد به حالت سر بزيرى: نه، از شرمندگى خود را در ميان اشجار كثير الاغصان مستور مى‌سازم.

تبصره: در تفسير لوامع- اقوالى در لباس آنها ذكر شده: 1- لباس آنها نورى بود. 2- استبرق بهشتى. 3- لباس زرباف بود. 4- لباس ريش و پر بود مانند پرهاى نازك طيور كوچك سفيد و براق و لمعان. 5- لباس ظفرى بود نهايت سفيد و صفا و به غايت لطيف و نرم و نازك. در مدارك التنزيل و غيره- نقل است كه لباس آنها از جنس ناخن مانند ناخنهاى دست آدم، سفيد و شفاف غايت لطافت و نرمى. بعد از وقوع خطيئه، همه آن پريد، جلدى بجاى آن ظاهر، و نشان آن لباس در سر انگشتان باقى ماند براى يادآورى نعم و منعم و تجديد ندم.

وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ: و شروع كردند آدم و حوا كه مى‌چسبانيدند برگى به روى برگى و مى‌نهادند بر عورات خود از برگهاى اشجار جنت. در منهج: اشهر آنست كه برگ انجير درهم مى‌بستند تا مثل ازارى شده عورات خود را به آن مخفى نموده و فرار مى‌كردند. و حق تعالى به لفظ


جلد 4 صفحه 34

«خصف» فرمود براى آنكه مانند نعل به هم مى‌دوختند.

تبصره: اين تغيير حالت بر وجه مصلحت بود نه بر طريق عقوبت، چنانچه تمريض و تعليل معصومين و اطفال صغار در دار دنيا، از باب عقوبت و تعذيب نمى‌باشد. محققين مانند سيد مرتضى و طبرسى و أبو الفتوح رازى رحمة اللّه عليهم فرموده‌اند كه: اين رفع لباس از ابدان، و اخراج از بهشت، و آمدن به زمين، از باب مصلحت بود نه از جهت عقوبت و نه به سبب سزا؛ زيرا هر فاعل معصيتى فاسق، و هر فاسق ملعون است؛ (لعنة اللّه على القوم الفاسقين). پس فاسق و فاجر كه ملعون هستند قابليت رسالت ندارند، و ابدا فاسق و فاجر و ملعون نبى نخواهد شد.

وَ ناداهُما رَبُّهُما: و ندا فرمود آدم و حوا را در آنحال تحير پروردگارشان اى آدم و حوا أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ: آيا نهى نكردم هر دو شما را از نزديك شدن ثمره شجره منهيه. وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ‌:

و آيا نگفتم شما را شفاها كه بتحقيق شيطان متمرد، دشمن شما است علانى و آشكارا به عدوات شديده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ «22»

ترجمه‌

پس فرود آورد آندو را بفريب پس چون چشيدند از آن درخت ظاهر شد براى آنها عورتهاشان و شروع كردند مينهادند بالاى يكديگر آندو بر عورت خود از برگ بهشت و ندا كرد آندو را پروردگارشان آيا نهى نكردم شما را از اين درخت و نگفتم مر شما را كه شيطان براى شما دشمنى است آشكار.

تفسير

تدليه ارسال چيزى است از اعلى باسفل و در اينجا مراد هبوط آنها است از مقام عالى بدانى و فريب از اين راه بود كه ايشان گمان نميكردند كسى بخدا قسم دروغ ميخورد و بمجرّد شروع آندو در خلاف فرمان و وصول طعم آنطعام بذائقه ايشان شروع در عقوبت شد و لباسهاى ايشان از بدنشان ريخت و عورتشان ظاهر گرديد ناچار برگ انجير يا غير آنرا مى‌چيدند و روى يكديگر ميگذاردند تا عورت خودشان را بآنها بپوشانند و قمى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه چون خداوند آدم را در بهشت جاى داد و مباح فرمود براى او اطعمه بهشتى را جز آندرخت ابليس آمد و گفت اگر شما دو نفر از اين درخت كه نهى شده‌ايد بخوريد دو ملك ميشويد و باقى ميمانيد در بهشت هميشه‌


جلد 2 صفحه 416

و اگر نخوريد از آن درخت خدا شما را از بهشت خارج ميكند و قسم ياد نمود كه ناصح آندو است پس آدم قبول نمود قول او را و خورد از آن درخت و لباسهاى بهشتى كه خدا بآنها پوشانده بود از بدنشان ريخت و آنچه خداوند در اين آيه اخبار فرموده بوقوع پيوست حقير عرض ميكنم از اين روايت استفاده ميشود كه آنچه موجب رغبت آنها شد بقاء در بهشت الى الابد بود نه تبديل حقيقت آنها بملائكه چنانچه قائلين با فضليّت آنها از انبيا تمسّك نموده‌اند باين آيه بر مدّعاى خودشان باين تقريب كه اگر ملائكه افضل از انبيا نبودند حضرت آدم رغبت نمى‌نمود بخوردن از آن شجره براى آنكه از جنس ملائكه شود و جواب آنستكه كلمه او براى ترديد در علّت نهى است كه آن تبديل حقيقت يا خلود در صورت اصلى است و مرغوب فيه خلود است كه موجود در هر دو حال است و در روايت كشف حجاب از چهره مراد الهى شده است كه بصورت جمع بيان فرموده است و در خاتمه خطاب عتاب آميز از مصدر جلال صادر شد بر مخالفت نهى و مغرور شدن بگفتار دشمنى كه خداوند دشمنى او را بآنها اعلام فرموده بود و واضح شده بود بر ملائكه بعد از اباء از سجود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَدَلاّهُما بِغُرُورٍ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَت‌ لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا يَخصِفان‌ِ عَلَيهِما مِن‌ وَرَق‌ِ الجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَم‌ أَنهَكُما عَن‌ تِلكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل‌ لَكُما إِن‌َّ الشَّيطان‌َ لَكُما عَدُوٌّ مُبِين‌ٌ «22»

‌پس‌ شيطان‌ آدم‌ و حوي‌ ‌را‌ فريب‌ داد ‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ چشيدند شجره‌ ‌را‌ ظاهر شد ‌براي‌ ‌آنها‌ عورتهاي‌ ‌آنها‌ و چسبانيدند بخود ‌از‌ برگ‌ بهشت‌ و ندا فرمود ‌آنها‌ ‌را‌ پروردگار ‌آنها‌ آيا نهي‌ نكردم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ شجره‌ و نگفتم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ محققا شيطان‌ دشمن‌ آشكار ‌شما‌ ‌است‌.

فَدَلّاهُما ‌از‌ تدلي‌ بمعني‌ نزول‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تنزّل‌ داد ‌از‌ ‌آن‌ رتبه‌ و مقامي‌ ‌که‌ داشتند بِغُرُورٍ بمعني‌ فريب‌ و گول‌ ‌است‌ و باء سببيه‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بسبب‌ فريب‌ و بوسيله‌ گول‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تنزّل‌ داد ‌که‌ رفتند ‌از‌ ‌آن‌ شجره‌ چشيدند ‌که‌ اول‌ درجه‌ اكل‌ ‌است‌ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بمجرد چشيدن‌ بَدَت‌ ظاهر شد لَهُما

جلد 7 - صفحه 293

سَوآتُهُما ‌ يا ‌ ‌خود‌ عورت‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ كردند ‌ يا ‌ ‌هر‌ يك‌ عورت‌ ديگري‌ ‌را‌ ديد ‌ يا ‌ ‌هر‌ دو ‌بر‌ ‌هر‌ دو مكشوف‌ شد چنانچه‌ ظاهر همين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هم‌ خودش‌ مشاهده‌ كرد ‌هم‌ ديگري‌ وَ طَفِقا و شروع‌ و اخذ كردند يَخصِفان‌ِ عَلَيهِما بهم‌ دوختند ‌ يا ‌ چسبانيدند مِن‌ وَرَق‌ِ الجَنَّةِ گفتند برگ‌ كدو ‌بود‌ ‌ يا ‌ برگ‌ ديگري‌ و عورت‌ ‌خود‌ ‌را‌ مستور كردند.

وَ ناداهُما رَبُّهُما پروردگار ‌آنها‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ندا ‌در‌ داد أَ لَم‌ أَنهَكُما استفهام‌ تقريري‌ ‌است‌ عَن‌ تِلكُمَا الشَّجَرَةِ ‌که‌ فرمود وَ لا تَقرَبا هذِه‌ِ الشَّجَرَةَ وَ أَقُل‌ لَكُما إِن‌َّ الشَّيطان‌َ لَكُما عَدُوٌّ مُبِين‌ٌ عداوت‌ شيطان‌ ‌با‌ آدم‌ و حوي‌ ‌از‌ جهاتيست‌ حسد كبر ‌که‌ چرا آدم‌ خاكي‌ ‌بر‌ ‌او‌ مقدم‌ شد و رانده‌ شدن‌ ‌او‌ ‌از‌ درگاه‌ الهي‌ بواسطه‌ ترك‌ سجده‌ بآدم‌ و مورد لعن‌ و عذاب‌ شدن‌ ‌او‌ ‌با‌ تصريح‌ ‌به‌ اينكه‌ اولاد آدم‌ ‌را‌ اغواء ميكنم‌ و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اشاره‌ بآياتيست‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ طه‌ ‌آيه‌ 116 بيان‌ فرموده‌ فَقُلنا يا آدَم‌ُ إِن‌َّ هذا عَدُوٌّ لَك‌َ وَ لِزَوجِك‌َ فَلا يُخرِجَنَّكُما مِن‌َ الجَنَّةِ فَتَشقي‌.

اشكال‌‌-‌ خداوند ‌اگر‌ اراده‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ آدم‌ و حوي‌ ‌در‌ بهشت‌ باشند چرا اولا بملائكه‌ خطاب‌ فرمود إِنِّي‌ جاعِل‌ٌ فِي‌ الأَرض‌ِ خَلِيفَةً. و ثانيا ‌در‌ بهشت‌ ‌که‌ جاي‌ توالد و تناسل‌ نيست‌ ‌از‌ كجا شيطان‌ ميدانست‌ ‌که‌ آدم‌ ذريه‌ پيدا ميكند ‌تا‌ قيامت‌ ‌که‌ ‌گفت‌ لَأَحتَنِكَن‌َّ ذُرِّيَّتَه‌ُ و ‌گفت‌ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ. و ثالثا شيطان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رانده‌ شدن‌ و مطرود شدن‌ چرا ‌در‌ بهشت‌ داخل‌ شد و اينها ‌را‌ فريب‌ داد.

جواب‌‌-‌ فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ اراده‌ تكوينيه‌ و اراده‌ تشريعيه‌، اما اراده‌ تكوينيه‌ اينكه‌ هيچ‌ امري‌ ‌در‌ عالم‌ واقع‌ نميشود الّا باراده‌ و مشيت‌ حق‌ ‌تعالي‌ ما قَطَعتُم‌ مِن‌ لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي‌ أُصُولِها فَبِإِذن‌ِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌ 5، و ‌در‌ كافي‌ ‌در‌ باب‌ مشيت‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ فرموده‌ ‌که‌ فرمود

(ان‌ّ اللّه‌ شاء ‌ان‌ ‌لا‌ يسجد ابليس‌ لآدم‌ و ‌لو‌ شاء ‌ان‌ يسجد لسجد و شاء ‌ان‌ يأكل‌ آدم‌ ‌من‌ الشجرة و ‌لو‌ شاء

جلد 7 - صفحه 294

‌ان‌ ‌لا‌ يأكل‌ ‌لم‌ يأكل‌)

و توهم‌ نشود ‌که‌ ‌اينکه‌ موجب‌ جبر شود زيرا مشيت‌ ‌اينکه‌ نحوه‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌که‌ شيطان‌ باختيار ‌خود‌ سجده‌ نكند و آدم‌ باختيار ‌از‌ شجره‌ بخورد و كافر باختيار ‌خود‌ كافر شود و مؤمن‌ و مطيع‌ بالاختيار ايمان‌ آورد و اطاعت‌ كند نه‌ بجبر و انف‌.

و اما اراده‌ تشريعيه‌ بيان‌ صلاح‌ و فساد ‌عبد‌ ‌است‌، صلاح‌ شيطان‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ سجده‌ كند و صلاح‌ آدم‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ نزديك‌ شجره‌ نرود و باين‌ بيان‌ دفع‌ بسياري‌ ‌از‌ شبهات‌ ميشود و الّا غرض‌ اصلي‌ ‌از‌ خلقت‌ آدم‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌تا‌ قيامت‌ خلفاء الهيه‌ روي‌ زمين‌ باشند ‌که‌ سرسلسله‌ ‌آنها‌ آدم‌ (ع‌) و خاتم‌ ‌آنها‌ ‌که‌ علت‌ غايي‌ ‌بود‌ حضرت‌ بقيّة اللّه‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 22)- آدم که هنوز تجربه کافی در زندگی نداشت، و گرفتار دامهای شیطان و خدعه و دروغ و نیرنگ نشده بود، سر انجام تسلیم فریب شیطان شد، و به این ترتیب «شیطان» آنها را با فریب (از مقامشان) فرود آورد» (فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ).

«همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت اندامشان (عورتشان) آشکار گشت» (فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).

و در حقیقت از لباس بهشتی که لباس کرامت و احترام خدا بود برهنه شدند.

قرآن سپس می‌گوید: هنگامی که آدم و حوّا چنین دیدند «بلافاصله از برگهای درختان بهشتی برای پوشیدن اندام خود، استفاده کردند» (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ). «و در این موقع از طرف خداوند ندا رسید که مگر من شما را از آن درخت نهی نکردم، مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شماست» چرا فرمان مرا به دست فراموشی سپردید و در این گرداب سقوط کردید؟» (وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ).

از مقایسه تعبیر این آیه با نخستین آیه‌ای که به آدم و حوّا اجازه سکونت در

ج2، ص34

بهشت را می‌داد به خوبی استفاده می‌شود که آنها پس از این نافرمانی، چه اندازه از مقام قرب پروردگار دور شدند.

1- شجره ممنوعه چه درختی بوده است؟

در منابع اسلامی دو نوع تفسیر برای آن آمده است، یکی تفسیر «مادی» که طبق معروف در روایات، «گندم» بوده است و دیگری تفسیر «معنوی» که در روایات از آن تعبیر به «شجره حسد» شده است، زیرا طبق این روایات، آدم پس از ملاحظه مقام و موقعیت خود چنین تصور کرد که مقامی بالاتر از مقام او وجود نخواهد داشت، ولی خداوند او را به مقام جمعی از اولیا از فرزندان او (پیامبر اسلام و خاندانش) آشنا ساخت، او حالتی شبیه به حسد پیدا کرد، و همین شجره ممنوعه بود که آدم مأمور بود به آن نزدیک نشود.

در حقیقت طبق این روایات، آدم از دو درخت تناول کرد که یکی از مقام او پایین‌تر بود و او را به سوی جهان ماده می‌کشید و آن گندم بود، و دیگری درخت معنوی مقام جمعی از اولیاء خدا بود که از مقام و موقعیت او بالاتر قرار داشت و چون از دو جنبه از حدّ خود تجاوز کرد به آن سرنوشت گرفتار شد.

اما باید توجه داشت که این حسد از نوع حسد حرام نبوده و تنها یک احساس نفسانی بوده است، بی‌آنکه کمترین گامی بر طبق آن بردارد.

2- آیا آدم گناه کرد؟

مدارک اسلامی به ما می‌گوید: هیچ پیامبری مرتکب گناه نمی‌شود، و مقام پیشوایی خلق به شخص گناهکار، واگذار نخواهد شد، و می‌دانیم که آدم از پیامبران الهی بود، بنابراین آنچه در پاره‌ای از تعبیرات در باره پیامبران در قرآن آمده است که نسبت عصیان به آنها داده شده، همگی به معنی «عصیان نسبی» و «ترک اولی» است، نه گناه مطلق.

توضیح این که: گناه بر دو گونه است، «گناه مطلق» و «گناه نسبی»، گناه مطلق همان مخالفت نهی تحریمی و مخالفت با فرمان قطعی خداوند است و هرگونه ترک واجب و انجام حرام را شامل می‌شود.

اما «گناه نسبی» آن است که عمل غیر حرامی از شخص بزرگی سر زند، که با

ج2، ص35

توجه به مقام و موقعیتش شایسته او نباشد.

فی المثل نمازی که ممکن است از یک فرد عادی، نماز ممتازی باشد برای اولیاء حق، گناه محسوب شود.

سایر اعمال آنها غیر از عبادات نیز چنین است، و با توجه به موقعیت آنها سنجیده می‌شود، به همین دلیل اگر یک «ترک اولی» از آنها سر زند، مورد عتاب و سرزنش پروردگار قرار می‌گیرند- منظور از ترک اولی این است که انسان کار بهتر را رها کند و سراغ کار خوب یا مباحی برود.

نهی آدم از «شجره ممنوعه» نیز یک نهی تحریمی نبود بلکه با توجه به موقعیت آدم با اهمیت تلقی شد و مخالفت با این نهی- هر چند نهی کراهتی بود- موجب چنان مؤاخذه و مجازاتی از طرف خداوند گردید.

نکات آیه

۱- شیطان با فریبکاریها و سوگند دروغ، آدم و حوا را به پاى درخت ممنوع کشاند تا از ثمره آن تناول کنند. (و قاسمهما ... فدلیهما بغرور) «تدلیة»، مصدر «دلىّ»، به معناى فرستادن است، و مراد از آن نزدیک کردن آدم و حوا به شجره نهى شده براى خوردن از آن است. کلمه «غرور» مى تواند مصدر و به معناى فریب دادن باشد و مى تواند جمع غار (فریبنده) باشد، و مراد از آن سخنان دروغین و باطلى باشد که شیطان با سوگند به آدم و حوا القا کرد.

۲- آدم و حوا پس از نزدیک شدن به شجره نهى شده از آن درخت تناول کردند. (فلما ذاقا الشجرة)

۳- آدم و حوا حتى پس از سوگند ابلیس، نگران عواقب بهره گیرى از شجره نهى شده (فلما ذاقا الشجرة) کلمه «ذوق» که به معناى چشیدن است، مى تواند اشاره به این نکته باشد که آدم و حوا با چشیدن از شجره نهى شده، و نخوردن از آن، در صدد امتحان برآمدند تا ببینند آیا اتفاق ناگوارى رخ خواهد نمود.

۴- شرمگاه آدم و حوا به مجرد چشیدن از شجره نهى شده براى آنان آشکار شد. (فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما)

۵- ارتکاب محرمات الهى، حتى به مقدارى اندک، زمینه ساز رسوایى انسان است. (فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما)

۶- انسان موجودى اغواپذیر (فوسوس لهما ... فدلیهما بغرور)

۷- سوگند، امرى اطمینان بخش و زداینده شک و تردید براى آدم و حوا (و قاسمهما ... فدلیهما بغرور)

۸- تلاش آدم و همسرش در پوشاندن شرمگاهشان با برگ درختهاى بهشت (و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة) کلمه «طفق» از افعال مقاربه، و به معناى «شروع کرد» است. قرار دادن قسمتى از دو یا چند چیز را بر یکدیگر و به هم دوختن آنها را خصف مى گویند و چون «یخصفان» به «على» متعدى شده، معناى نهادن نیز در آن تضمین شده است. یعنى آدم و حوا برگها را به یکدیگر متصل کردند و آنها را بر شرمگاه خویش نهادند.

۹- آدمى ذاتاً برخوردار از حیا و شرمسار از مکشوف بودن شرمگاه خویش (بدت لهما سوءتهما و طفقا یخصفان علیهما)

۱۰- آدم و حوا پس از چشیدن از شجره نهى شده از آن دور شدند و با آن فاصله گرفتند. (و نادیهما ربهما ألم أنهکما عن تلکما الشجرة) برداشت فوق با توجه به کلمه «تلک»، که براى اشاره به دور است، استفاده شده است.

۱۱- تخلف آدم و همسرش از فرمان الهى، سبب دورگشتن آنان از مقام قرب خدا شد. (نادیهما ربهما ألم أنهکما عن تلکما الشجرة) واژه «ندا» معمولاً در مواردى به کار برده مى شود که مخاطب فاصله نسبتاً زیادى با ندا دهنده داشته باشد. و خداوند این واژه را پس از تخلف آدم و همسرش به کار برد.

۱۲- اوامر، نواهى، هشدارها و توبیخهاى خداوند همواره در جهت رشد و تربیت انسانهاست. (و نادیهما ربهما ألم أنهکما عن تلکما الشجرة)

۱۳- شیطان، دشمنى آشکار براى انسان است. (إن الشیطن لکما عدو مبین)

۱۴- هشدار و تذکر پیشاپیش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشکار شیطان با آنان (و أقل لکما إن الشیطن لکما عدو مبین)

۱۵- ضرورت شناسایى دشمنان راه خدا به هنگام سلوک در صراط مستقیم (و أقل لکما إن الشیطن لکما عدو مبین)

۱۶- آدم و حوا، على رغم هشدار شدید خداوند به دشمنى شیطان با آنان، سخنان وى را پذیرفتند. (فدلیهما بغرور فلما ذاقا الشجرة)

۱۷- آدم و همسرش به سبب نادیده گرفتن نهى و هشدار خداوند، مورد توبیخ او قرار گرفتند. (و نادیهما ربهما ألم أنهکما ... و أقل لکما إن الشیطن لکما عدو مبین)

۱۸- خداوند بدون اتمام حجت، بندگان متخلف را توبیخ نخواهد کرد. (ألم أنهکما عن تلکما الشجرة و أقل لکما إن الشیطن لکما عدو مبین)

روایات و احادیث

۱۹- عن أبى عبدالله (ع): ... فلما أکلا (آدم و حوا) من الشجرة طار الحلى و الحلل عن اجسادهما و بقیا عریانین ... .[۱] از امام صادق (ع) روایت شده است: ... چون آدم و حوا از آن درخت ممنوعه خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند ... .

۲۰- عن أبى عبدالله (ع) فى قوله: «بدت لهما سوءاتهما» قال: کانت سوءاتهما لا تبدو لهما یعنى کانت داخلة.[۲] از امام صادق (ع) درباره این جمله از آیه «بدت لهما سوءاتهما» روایت شده است: عورت آدم و حوا نمایان نبود، یعنى: داخل بدنشان قرار داشت (و بعد از خوردن از درخت ممنوعه پدیدار شد).

موضوعات مرتبط

  • آبرو: زمینه هتک آبرو ۵
  • آدم (ع): آثار عصیان آدم (ع) ۱۱ ; آدم (ع) و درخت ممنوعه ۱، ۲، ۳، ۱۰، ۱۹ ; آدم (ع) و شیطان ۱۶ ; استتار عورت آدم (ع) ۸ ; برهنگى آدم (ع) ۱۹ ; تقرب آدم (ع) ۱۱ ; سرزنش آدم (ع) ۱۷ ; عصیان آدم (ع) ۱۶، ۱۷ ; عورت آدم (ع) ۲۰ ; قصه آدم (ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۷، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۹، ۲۰ ; کشف عورت آدم (ع) ۴ ; نگرانى آدم (ع) ۳ ; هشدار به آدم (ع) ۱۴، ۱۶
  • ابلیس: و آدم (ع) ۱ ; ابلیس و حوا ۱ ; اغواگرى ابلیس ۱ ; سوگند ابلیس ۳ ; سوگند دروغ ابلیس ۱
  • اطمینان: عوامل اطمینان ۷
  • انسان: اغواپذیرى انسان ۶ ; انعطافخپذیرى انسان ۶ ; حیاى انسان ۹ ; دشمنان انسان ۱۳، ۱۴ ; ویژگى انسان ۶
  • بهشت: برگ درختان بهشت ۸
  • تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۱۲
  • تقرّب: موانع تقرّب ۱۱
  • حرامخوارى: آثار حرامخوارى ۵
  • حوا: آثار عصیان حوا ۱۱ ; استتار عورت حوا ۸ ; برهنگى حوا ۱۹ ; تقرّب حوا ۱۱ ; حوا و درخت ممنوعه ۲، ۳، ۱۰ ; حوا و شیطان ۱۶ ; سرزنش حوا ۱۷ ; عصیان حوا ۱۶، ۱۷ ; عورت حوا ۲۰ ; قصه حوا ۲، ۳، ۴، ۷، ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۶، ۱۹، ۲۰ ; کشف عورت حوا ۴ ; نگرانى حوا ۳ ; هشدار به حوا ۱۴، ۱۶
  • خدا: اتمام حجت خدا ۱۸ ; اوامر خدا ۱۲ ; سرزنشهاى خدا ۱۲، ۱۷ ; نواهى خدا ۱۲ ; هشدار خدا ۱۲، ۱۴، ۱۶
  • درخت ممنوعه: آثار استفاده از درخت ممنوعه ۴ ; استفاده از درخت ممنوعه ۳
  • دشمنخشناسى: اهمیت دشمنخشناسى ۱۵
  • دین: فلسفه دین ۱۲
  • رشد: عوامل رشد ۱۲
  • ستر عورت: اهمیت ستر عورت ۹
  • سوگند: آثار سوگند ۷
  • شیطان: دشمنى شیطان ۱۳، ۱۴، ۱۶ ; شیطان و آدم (ع) ۱۴ ; شیطان و انسان ۱۳ ; شیطان و حوا ۱۴ ; مکر شیطان ۱
  • عصیانگران: سرزنش عصیانگران ۱۸
  • قواعد فقهى: قاعده عقاب بلا بیان ۱۸
  • کیفر: نظام کیفرى ۱۸
  • مقربان:۱۱
  • یقین: اهمیت یقین ۷

منابع

  1. معانى الاخبار، ص ۱۰۹، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۲، ح ۳۵.
  2. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۲۵ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵، ح ۴۱.