الأنعام ٥١
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌ وَ لاَ شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ |
ترجمه
الأنعام ٥٠ | آیه ٥١ | الأنعام ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنذِرْ»: بترسان. بیم ده. «بِهِ»: به آن، یعنی قرآن. «الَّذِینَ یَخَافُونَ»: کسانی که میترسند. مراد مؤمنان است (نگا: فاطر / ، یس / ، ذاریات / ). «مِن دُونِهِ»: سوای او. غیر از او.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ... (۲)
إِنَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ... (۱) وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۱) وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
این آیه در شأن موالى و فقرا عرب امثال عمار یاسر و ابوذر غفاری و مقداد اسود و صهیب و بلال و خباب و سالم و مهجع و نمرة بن قاسط و عامر بن فهیرة و ابن مسعود نازل گردیده است كه خداوند به رسول خویش فرماید: اینان را به قرآن و وحى كه به تو فرستادهایم، آگاه ساز.[۳]
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «51»
و به وسيلهى آن (قرآن) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بيم دارند هشدار ده (زيرا) غير از خداوند، براى آنان ياور و شفيعى نيست، شايد كه پروا كنند.
نکته ها
در قرآن بارها خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است كه هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر
جلد 2 - صفحه 466
مىكند، مثل: «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ» «1» و «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ» 35: 18 «2»
پیام ها
1- آمادگى افراد، شرط تأثير گذارى هدايت انبياست. «الَّذِينَ يَخافُونَ»
2- عقيده به معاد، كليد تقواست. يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا ... لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (51)
بعد از تقديم بيّنات، امر به انذار فرمايد:
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ: و بترسان به آنچه وحى مىشود به تو آنان را كه به جهت كثرت زلل و تقصير مىترسند أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ: اينكه حشر شوند به سوى جزاى پروردگار خود. اگرچه وعظ قرآن عام است نسبت به عموم مكلفين، اما اينجا تخصيص نموده به ترسندگان؛ زيرا قلب پندپذير و گوش شنوا ايشان راست. مراد ترسندگان عام است: از مؤمنان مفرط در عمل و مقصر، يا اميدواران به قيامت و حشر، خواه مؤمن باشند يا كافر، مقر به حشر يا متردد در آن، چه انذار
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 278
مؤثر است همه ايشان را به خلاف جازمان به محال بودن آن، و مؤيد اينست كه حضرت صادق «1» عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود: انذر بالقرآن من يرجون الوصول الى ربّهم ترغبهم فيما عنده فانّ القرآن شافع مشفّع لهم. انذار نما به قرآن كسى را كه اميد دارد رسيدن به جزاى پروردگار، و ترغيب نما ايشان را در آنچه نزد الهى است از ثواب. پس بدرستى كه قرآن شفاعت كننده، و قبول شده شفاعت او براى آنها.
لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ: نيست ترسندگان را به جز خدا دوستى كه متولى امور ايشان باشد در دارين، و نه شفاعت كننده كه ايشان را از عذاب هر دو سراى برهاند. پس اى پيغمبر، خائفان را كه به اين صفات متصفند بترسان لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ: از براى اينكه بپرهيزند. امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى مىفرمايد: وصيت مىكنم شما را اى بندگان خدا به تقوى و پرهيزكارى و ترس از خدا، آن تقوائى كه به آن حاصل مىشود توشه راه آخرت، و به آنست بازگشت بسوى حضرت عزّت، زادى است رساننده به مقصود، و پناهى است رهاننده از عذاب روز موعود، فراخواند به آن تقوى شنوانندهترين خوانندگان كه سيد المرسلين صلى اللّه عليه و آله است، و نگاهداشت آن تقوى را بهترين نگهبان «2»؛ اشاره به نفس نفيس خود حضرت باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (51)
ترجمه
و بترسان بآن آنانكه ميترسند كه محشور شوند بسوى پروردگارشان كه نيست جز آن براى ايشان ناصرى و نه شفاعت كننده باشد كه ايشان بپرهيزند.
تفسير
انذار و تخويف نسبت بكسانى مفيد است كه معتقد بمعاد باشند يا اقلّا احتمال آنرا بدهند و قدر مشترك انتظار وقوع آن است اما كسانيكه معتقد باشند بآنكه معادى نيست انذار نسبت بآنها فائده ندارد و چيزيكه بآن انذار مىشود قرآن است كه به پيغمبر (ص) وحى شده و در آيه قبل باين عنوان ذكر گرديده است و مشتمل بر وعد و وعيد است كه انذار بآن حاصل ميشود و ناصر و شفيع در دنيا و آخرت منحصر بآنست چون شفاعت و نصرت انبيا و اولياء هم ببركت وحى الهى است كه خلق را هدايت بتوسل بايشان نموده است و نتيجه كليّه پرهيزكارى است كه موجب نجات ابدى است چنانچه در مجمع از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه انذار كن بقرآن آن كسانيرا كه اميدوارند و اصل بپروردگارشان شوند و ترغيب نما ايشان را بچيزى كه نزد او است پس همانا قرآن شفاعت كننده است كه شفاعت آن
جلد 2 صفحه 325
پذيرفته مىشود و محتمل است ضمير من دونه راجع بربّ باشد و انحصار اعانت و شفاعت بحق بمناسبت آنست كه قوّه اعانت از او است و اذن شفاعت از آن او و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنذِر بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَن يُحشَرُوا إِلي رَبِّهِم لَيسَ لَهُم مِن دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُم يَتَّقُونَ (51)
و انذار كن باين قرآن كساني که ميترسند اينكه محشور شوند بسوي پروردگار خود روزي که هيچ وليّي ندارند سواي خدا که بتواند جلوگيري از عذاب كند و شفيعي که بتواند توسط كند که خداوند او را عفو فرمايد سزاوار است که باين انذار تقوي پيدا كند.
وَ أَنذِر بِهِ انذار مقابل تبشير است و بزرگترين وظائف انبياء و اوصياء
جلد 7 - صفحه 78
و علماء دين است و انذار و تبشير با هم قرين است.
(مثال) اگر كسي داري ابتياع نمود و فقط وضعيات اينکه دار را مشاهده كرد از عمارات و سعه دار و نقش و نگار و خبر از زير زمين ندارد كسي که مطلع بخصوصيات اينکه دار است و از همه جاي او خبر دارد بيايد نزد مشتري و بگويد در زير اينکه دار در محل مخصوصي گنجي است مملو از جواهر و طلا آلات و در اطراف اينکه گنج افعي وجود دارد اينکه اخبارش بوجود گنج بشارت است و بوجود افعي انذار است و اگر اينکه مشتري دار اينکه شخص مخبر را كذّاب و مفتري ميداند نه در مقام تحصيل گنج برميآيد و نه در مقام دفع افعي و اما اگر او را صادق مصدق ميداند كمال جديت را ميكند براي بدست آوردن گنج بهر وسيله که متمكن باشد و براي دفع شرّ اينکه افعي بهر نوعي که پيشرفت شود.
اينکه دنيا دار است و كساني که در اينکه دنيا ميآيند مشتري هستند و ابتياع نمودهاند و فقط از ظاهر آن مطلع ميشوند از مال و جاه و عزّت و رياست و مشتهيات نفساني از مأكولات و مشروبات و ملبوسات و منكوحات آن و خبر از باطن اينکه دنيا ندارند خداوند انبياء را فرستاد که از باطن اينکه دنيا خبر دارند و باهل دنيا خبر دهند که در باطن اينکه دنيا گنجي است نام آن بهشت است مملوّ از جواهرات و افعي است نام آن جهنم است داراي زهر قتّال، خبر از وجود بهشت بشارت است و از وجود جهنم انذار است و اهل دنيا اگر انبياء را كذّاب ميدانند ابدا نه در مقام تحصيل بهشت برميآيند و نه در مقام دفع جهنم و اما اگر آنها را صادق مصدق ميدانند و بآنها ايمان دارند كمال كوشش را ميكنند براي تحصيل بهشت و وسائل تحصيلش اعمال صالحه است و منتهي جديت را مينمايند براي دفع افعي جهنم و طريقه دفعش ترك معاصي است.
و از اينکه مثال بخوبي واضح ميشود كساني که در اعمال صالحه كوتاهي ميكنند
جلد 7 - صفحه 79
و از معاصي پروا ندارند پيغمبر و ائمه و علماء را صادق و مصدق نميدانند بلكه كذاب و دروغگو ميخوانند و مؤمنين بآنها هم در اعمال صالحه جديت ميكنند و هم در ترك معاصي كمال اهميت را ميدهند که عبارت از تقوي باشد لذا ميفرمايد الَّذِينَ يَخافُونَ أَن يُحشَرُوا إِلي رَبِّهِم که عبارت از ايمان بقيامت باشد که از تصديق بنبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم پيدا شده که مفاد إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ بقره آيه 56 است و شرح آن گذشت در مجلد دوم صفحه 259، زيرا خوف صفت قلبي است که از روي ايمان و يقين پيدا ميشود.
و مرجع ضمير به در انذر به بعضي گفتند قرآن است و بعضي گفتند اللّه است لكن تحقيق اينست که مرجع ماء در ما يوحي اليّ است که در آيه قبل ذكر شده لَيسَ لَهُم مِن دُونِهِ وَلِيٌّ چون در قيامت كليه اختيارات از كليه افراد سلب ميشود لِمَنِ المُلكُ اليَومَ لِلّهِ الواحِدِ القَهّارِ مؤمن آيه 16 وَ الأَمرُ يَومَئِذٍ لِلّهِ انفطار آيه 19.
وَ لا شَفِيعٌ بعضي باين جمله استدلال كردند بر انكار مسئله شفاعت و آيات ديگر و ما در مجلد سوم كلم الطيب صفحه 237- 245 ادله شفاعت و اقوال در آن و آيات و اخبار وارده در آن را ذكر كرديم و گفتيم تا ايمان و رضاي حق و اذن خداوند و اجازه باري و قبول شفاعت حضرت پروردگار نباشد احدي قدرت ندارد شفاعت كند و باين نحو جمع بين آيات و اخبار نموديم.
لَعَلَّهُم يَتَّقُونَ يعني شايسته است كسي که نبي را صادق مصدق ميداند و ايمان بقيامت داشته باشد و وليّ و شفيعي جز خدا نباشد از مخالت او پرهيزكار باشد«1»
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- انذار مردم با وحى و قرآن، از وظایف پیامبر(ص) (و أنذر به الذین یخافون) ضمیر «به الذین» به «ما یوحى» برمى گردد و مراد از «ما یوحى» مطلق وحى و قرآن بزرگترین و کاملترین مصداق آن است.
۲- بیمناکان از حشر و حضور در پیشگاه خداوند داراى زمینه مساعد براى پذیرش انذار و دعوت پیامبران هستند. (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم)
۳- گرد آمدن آدمیان در پیشگاه خداوند در قیامت، مقتضاى ربوبیت اوست. (أن یحشروا إلى ربهم)
۴- پیامبر (ص)، مأمور به سرمایه گذارى بیشتر تبلیغى براى بیمناکان از حشر و قیامت (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم) با اینکه انبیا باید همه مردم را انذار دهند، ولى معرفى یک دسته براى انذار بیانگر عنایت بیشتر به آنان در امر تبلیغ و انذار است.
۵- لزوم شناخت زمینه هاى مساعد براى تبلیغ و سرمایه گذارى بیشتر براى آن (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم)
۶- وحى و قرآن، ابزارهایى کافى براى تبلیغ و انذار مردم (و أنذر به) مرجع ضمیر به «قرآن» است ; یعنى با قرآن انذار کن. و چون ابزار انذار مشخص شده است، بالطبع باید قرآن در فعلیت بخشى به انذار کافى و کارآمد باشد.
۷- لزوم بهره گرفتن از وحى و تعالیم آن براى انذار مردم (و أنذر به) یادآورى ابزار انذار و معین کردن آن مى تواند اشاره به لزوم حرکت در محدوده وحى براى انذار باشد.
۸- هراس از روزى که در آن جز خداوند یاور و شفیعى نیست، زمینه پذیرش انذارهاى انبیا (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع)
۹- خداوند تنها شفاعت و یارى کننده در قیامت است. (و أنذر ... یخافون أن یحشروا إلى ربهم لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع)
۱۰- توجه به نبودن هیچ یاور و شفیعى جز خداوند در قیامت، موجب هرس از حشر (الذین یخافون ... لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع)
۱۱- سوق دادن بیمناکان از حشر و قیامت براى اجتناب از کفر و شرک از اهداف انذار است. (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم ... لعلهم یتقون) «یتقون» در این آیه به معناى تقواى اصطلاحى نیست، بلکه با توجه به آیات این سوره که بحث از کفر و تکذیب بود مراد، اجتناب از کفر و تکذیب و گناهانى از این قبیل است.
۱۲- هراس از قیامت، زمینه ساز اجتناب از کفر و تکذیب آیات الهى است. (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا ... لعلهم یتقون)
۱۳- ضرورت به کارگیرى انذار براى تربیت و اصلاح عقاید انسان (و أنذر به ... لعلهم یتقون)
۱۴- تکیه بر موضوع قیامت و توجه دادن به مسائل آن، عنصرى اساسى و سازنده در تبلیغ (و أنذر به الذین یخافون أن یحشروا إلى ربهم ... لعلهم یتقون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: اجتناب از تکذیب آیات خدا ۱۲
- انبیا: زمینه قبول انذار انبیا ۸ ; زمینه قبول دعوت انبیا ۲
- انذار: ابزار انذار ۶ ; انذار با قرآن ۶ ; انذار با وحى ۶، ۷ ; اهمیت انذار ۱۳ ; زمینه قبول انذار ۲ ; فلسفه انذار ۱۱، ۱۳
- انسان: اجتماع اخروى انسان ها ۳ ; انسان ها در قیامت ۳ ; حشر اخروى انسان ها ۳
- انگیزش: عوامل انگیزش ۸، ۱۲
- تبلیغ: ابزار تبلیغ ۶ ; اهمیت روشخشناسى در تبلیغ ۵ ; تبلیغ با قرآن ۶ ; عوامل مؤثر در تبلیغ ۱۴
- تربیت: انذار در تربیت ۱۳
- ترس: آثار ترس از حشر ۲، ۱۱ ; آثار ترس از قیامت ۸، ۱۱، ۱۲ ; ترس از حشر ۴ ; ترس از قیامت ۴ ; ترس پسندیده ۲، ۸ ; عوامل ترس از حشر ۱۰
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۳ ; اختصاصات خدا ۸، ۹، ۱۰ ; امدادهاى خدا ۸، ۹ ; شفاعت خدا ۸، ۹، ۱۰
- ذکر: آثار ذکر قیامت ۱۰ ; اهمیت ذکر قیامت ۱۴
- شرک: اجتناب از شرک ۱۱
- عقیده: عوامل تصحیح عقیده ۱۱، ۱۲، ۱۳
- قرآن: نقش قرآن ۱، ۶
- قیامت: امداد در قیامت ۹ ; شفاعت در قیامت ۹، ۱۰ ; ویژگى قیامت ۸
- کفر: اجتناب از کفر ۱۱ ; زمینه اجتناب از کفر ۱۲
- محمّد (ص): انذارهاى محمّد (ص) ۱ ; تبلیغ محمّد (ص) ۴ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۱، ۴
- وحى: نقش وحى ۱، ۶، ۷
منابع