المائدة ١٠٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَإِنْ‌ عُثِرَ عَلَى‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرَانِ‌ يَقُومَانِ‌ مَقَامَهُمَا مِنَ‌ الَّذِينَ‌ اسْتَحَقَ‌ عَلَيْهِمُ‌ الْأَوْلَيَانِ‌ فَيُقْسِمَانِ‌ بِاللَّهِ‌ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُ‌ مِنْ‌ شَهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذاً لَمِنَ‌ الظَّالِمِينَ‌

ترجمه

و اگر اطلاعی حاصل شود که آن دو، مرتکب گناهی شده‌اند (و حق را کتمان کرده‌اند)، دو نفر از کسانی که نسبت به میت، اولی هستند، به جای آنها قرار می‌گیرند، و به خدا سوگند یاد می‌کنند که: «گواهی ما، از گواهی آن دو، به حق نزدیکتر است! و ما تجاوزی نکرده‌ایم؛ که اگر چنین کرده باشیم، از ظالمان خواهیم بود!»

و اگر معلوم شد كه آنان دستخوش خيانت شده‌اند، دو تن ديگر از كسانى كه بر آنها ستم رفته است و از نزديكان [متوفّى‌] هستند به جاى آنان قيام كنند و به خداوند سوگند بخورند كه شهادت ما قطعا از شهادت آن دو درست‌تر است و ما از حق تجاوز نكرده‌ايم و در غير اين
و اگر معلوم شد كه آن دو دستخوش گناه شده‌اند، دو تن ديگر از كسانى كه بر آنان ستم رفته است، و هر دو [به ميت‌] نزديكترند، به جاى آن دو [شاهد قبلى‌] قيام كنند؛ پس به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه: گواهى ما قطعاً از گواهى آن دو درست‌تر است، و [از حق‌] تجاوز نكرده‌ايم، چرا كه [اگر چنين كنيم‌] از ستمكاران خواهيم بود.
پس اگر بر احوال آن دو شاهد اطلاعی حاصل شد که مرتکب گناهی شده‌اند (و در شهادت خیانت کرده‌اند) دو شاهد دیگر که احق (به ارث یا شهادت) باشند به جای آنها قیام کنند و به خدا سوگند یاد کنند که شهادت ما راست‌تر از شهادت آن دو شاهد پیشین است و ما (از حق اصلاً) تجاوز نکردیم، که در آن صورت از ستمکاران باشیم.
پس اگر اطلاعی حاصل شود که آن دو شاهد [با شهادت ناحقّ خود] مرتکب گناه شده اند، دو شاهد دیگر از کسانی که به میّت نزدیک تر [و از کم و بیش وصیت آگاه تر] ند به جای آن دو شاهدِ [خائن] می ایستند، و به خدا سوگند می خورند که شهادتمان از شهادت آن دو نفر درست تر و به حق نزدیک تر است، و [در شهادتی که بر خلاف شهادت آنان می دهیم] بنای تجاوز از حق را نداریم، [که اگر داشته باشیم] قطعاً از ستمکاران خواهیم بود.
و هرگاه معلوم شود كه آن دو شاهد مرتكب گناه خيانت شده‌اند، دو شاهد ديگر كه اولى‌تر از آن دو باشند جاى ايشان را بگيرند. آن دو به خدا قسم خورند كه شهادت ما از شهادت آن دو درست‌تر است و ما از حق تجاوز نكنيم، هرگاه چنين كنيم از ستمكاران باشيم.
و اگر معلوم شود که آنان مرتکب گناه [خیانت‌] شده‌اند، آنگاه دو تن از کسانی که بر آنان جفا رفته است و از نزدیکان [متوفی‌] هستند به جای آنان قیام کنند، و به خداوند سوگند بخورند که شهادت ما از شهادت آن دو درست‌تر است و ما از حق تجاوز نمی‌کنیم و در غیر این صورت از ستمکاران خواهیم بود
و اگر پى برده شد كه آن دو تن [در گواهى خود] مرتكب گناه شده‌اند،- يعنى خيانت ورزيده‌اند كه دروغى را كه ساخته بودند راست جلوه دادند- پس دو گواه ديگر از آنان كه گواهان سزاوارتر [به گواهى‌دادن‌] در حق آنان خيانت ورزيده‌اند- يعنى دو تن از اولياى ميّت- به جاى آن دو بايستند و به خدا سوگند خورند كه گواهى ما درست‌تر است از گواهى آنها و ما [از راستى و حقّ‌] فراتر نرفته‌ايم، كه آنگاه- در صورت تجاوز- هر آينه از ستمكاران باشيم.
اگر اطّلاع حاصل شد که (آن دو شاهد با دروغ و خیانت) مرتکب گناهی شده‌اند، باید که دو نفر دیگری جای ایشان (برای ادای سوگند) قرار بگیرند که جزو وارثان بوده و از همه‌ی ایشان برای دریافت ترکه مستحقّ‌تر باشند. (این دو نفر جدید) باید به خدا سوگند بخورند که گواهی ایشان درست‌تر و راست‌تر از گواهی آن دو (گواه) است، و (با تهمت و افتراء بر آن دو گواه) مرتکب تجاوزی نشده‌ایم (و در سوگند خود از حق منحرف نگشته‌ایم، که اگر چنین کرده باشیم) ما در این صورت از زمره‌ی ستمکاران خواهیم بود (و به خود و دیگران ستم روا خواهیم داشت).
و اگر دریافته شد که آن دو دستخوش گناهی پیگیر شدند، پس دو تن دیگر که بر آنان ستم رفته است و هر دو (به میّت) سزاوارترند به جای آن دو (شاهد پیشین) قیام کنند. پس به خدا سوگند یاد می‌کنند که: «گواهی ما همواره از گواهی آن دو شایسته‌تر است و (از حق) تجاوز نکرده‌ایم، اگر چنان کنیم از ستمکاران خواهیم بود.»
و اگر اطّلاع حاصل شد که آنان مستوجب گناهی شدند پس دو دیگر جانشین آنان شوند از آنان که مستوجب شدند بر ایشان آن دو نخستین (یا آن دو سزاوارتران) پس سوگند یاد کنند به خدا که گواهی ما درست‌تر است از گواهی آنان و تجاوز ننمودیم که مائیم در آن هنگام از ستمکاران‌

If it is discovered that they are guilty of perjury: let two others take their place, two from among those responsible for the claim, and have them swear by Allah, “Our testimony is more truthful than their testimony, and we will not be biased, for then we would be wrongdoers.”
ترتیل:
ترجمه:
المائدة ١٠٦ آیه ١٠٧ المائدة ١٠٨
سوره : سوره المائدة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عُثِرَ»: اطّلاع یافته شد. «إسْتَحَقَّا»: مرتکب شده‌اند. «إِسْتَحَقَّ»: مرتکب شده است. استحقاق پیدا کرده است. «الأوْلَیَانِ»: مثنی أَوْلَی است به معنی احقّ و اقرب، یعنی: شایسته‌تر (از دیگر وارثان برای ترکه) و نزدیکتر (از آنان به متوفّی). فاعل فعل (إِسْتَحَقَّ) است. «إِسْتَحَقَّ ... عَلَیْهِمُ الأوْلَیَانِ»: دو نفری که از دیگر وارثان برحق‌تر و به متوفّی نزدیکتر باشند. دو نفر از میان وارثانی که گواهان نخست بر آنان ستم کرده‌اند. با توجّه به معنی اخیر، (إِسْتَحَقَّ عَلَیْهِمْ) یعنی بر آنان ستم کرده‌اند، و (أوْلَیَانِ) در معنی (اوّلانِ) به کار رفته است. یعنی دو شاهدی که قبلاً سوگند یاد کردند و برای ادای شهادت أوْلَی و احقّ بودند. «عَلَیْهِمْ»: حرف (عَلی) در اینجا در معنی معمولی خود یعنی (بر) و به معنی (از) به کار رفته است (نگا: مطفّفین / .


نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: كسانى كه روايت قبل را درباره شأن و نزول ذكر نمودند، چنين گويند: كه اين آيه درباره رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد. موقعى كه آن دو نفر را سوگند داد و آن‌ها سوگند ياد كردند كه چيزى از اموال او را برنداشتند پس از اين سوگند ظرف نقره اى را كه منقوش و مذهب بود نزد آن دو نفر يافتند.

وراث از آنها پرسيدند كه آيا اين ظرف جزء متاع بوده يا نه؟ گفتند: بلى جزء متاع بوده ولى ما از او خريدارى كرده بوديم لذا براى رفع دعوى نزد پيامبر آمدند و اين آيه نازل گرديد و بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور فرمود كه دو نفر از وراث سوگند ياد كنند كه اين دو نفر مسيحى خيانت ورزيده اند. دو نفر از وراث سوگند ياد كردند و مستحق ظرف نقره اى شدند و تميم مسيحى بعد از آن كه مسلمان گرديد، مى گفت: خدا و رسول او راست مى گفتند، ظرف نقره اى را من برداشته بودم.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَإِنْ عُثِرَ عَلى‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ «107»

پس اگر معلوم شد كه آن دو شاهد (غير مسلمان در سفر) گناه و خيانت كرده‌اند (و سوگندشان ناحقّ بوده)، دو نفر ديگر كه (مسلمان هستند و شهادت بر ضررشان تمام شده و به ميّت نزديك‌ترند) برخاسته و به خدا سوگند ياد نمايند كه قطعاً گواهى ما (وارثان مسلمان) از گواهى آن دو (غير مسلمانى كه خيانتشان آشكار شده) به حقّ نزديك‌تر است (و بگويند) ما (از حدّ و حقّ) تجاوز نكرده‌ايم كه اگر چنين كنيم قطعاً از ستمكارانيم.


«1». حضرت على عليه السلام به شخصى كه تقاضاى بيت‌المال (علاوه بر سهم عادى خود) داشت فرمود: روز جمعه نزد او آيد. سپس او را به نمازجمعه برد و جمعيّت را به او نشان داد و فرمود: معناى تقاضاى نابجاى تو سرقت از اموال اين مردم است. در اين صحنه مى‌بينيم كه حضرت از نماز و جمعيّت و جمعه براى تأثيرگذارى كلام نورانى خود بهره گرفته است.

جلد 2 - صفحه 389

نکته ها

كلمه‌ى «عثور» به معناى آگاهى بدون تجسّس است. «1»

مخفى نماند كه گواهى و سوگند اولياى ميّت، بر اساس اطلاعى است كه از قبل، درباره‌ى اموال او هنگام سفر يا غير سفر داشته‌اند.

براى كلمه «اوليان» در آيه دو معنا مى‌توان كرد:

الف: دو نفر وارث كه گواهى بر ضررشان داده شده ولى بخاطر وارث بودن به ميّت نزديك‌تر و اولى هستند.

ب: مراد همان دو گواهى هستند كه ميّت از آنان درخواست گواه شدن كرده و لحظه مرگ حاضر بوده‌اند و به خاطر همين حضور يا درخواست، اولويّت پيدا كرده‌اند. بنابراين ترجمه چنين مى‌شود: اگر معلوم شد كه دو نفر اوّل مرتكب گناه شدند پس دو نفر ديگر به جاى آنان به گواهى دادن قيام كنند كه آن دو نفر از كسانى باشند كه دو شاهد نخست عليه آنان مرتكب گناه شده‌اند.

شهادت و گواهى بايد از هر دو نفر و با اسم مبارك اللَّه باشد و محتواى سوگند همان باشد كه در آيه آمده است كه اولًا سوگند ما راست است و ما قصد تجاوز به حقوق مردم را نداريم ثانياً اگر سوگند ما دروغ بود اقرار به ستمگرى خود داريم.

پیام ها

1- شهادت دروغ، نوعى تجاوز وظلم به‌حقوق مردم است. اعْتَدَيْنا ... لَمِنَ الظَّالِمِينَ‌


«1». مفردات راغب.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 390

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَإِنْ عُثِرَ عَلى‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (107)

فَإِنْ عُثِرَ عَلى‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً: پس اگر اطلاع يافته شود بر آنكه دو شاهد كسب كرده‌اند فعلى را كه موجب گناه است، يعنى خيانت، و بسبب آن مستحق اثم شده‌اند فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما: پس دو شاهد ديگر برخيزند بجاى آن دو خائن‌ مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ‌: از آن كسانى كه سزاوار شده بر ايشان گناه، از آنانكه متقدمند بر اجابت در شهادت، به جهت احقيت آنها به قرابت و كثرت آنها به قرابت و كثرت معرفت به مال موصى، مراد اولياء

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 197

ميتند، و مراد گناه خيانت دو شاهد است بر اهل ميت بسبب خيانت در مال موصى به، كه حق ايشان است‌ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ‌: پس قسم خورند به خدا، مضمون قسم آنكه‌ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما: هر آينه شهادت ما سزاوارتر است از شهادت دو نفر كه قبل از اين شهادت داده‌اند و اولى باشد به قبول‌ وَ مَا اعْتَدَيْنا:

و ما ستم نمى‌كنيم و از حد در نمى‌گذريم در اين شهادت‌ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ‌: بدرستى كه ما آن هنگام كه چنين كنيم هر آينه از ستم كنندگان باشيم كه وضع باطل كرده‌اند در موضع حق، و يا ظالم به نفس خود اگر تعدى كرده باشيم. پس حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله فرمود، برخاستند، و قسم خوردند به خدا بعد از نماز عصر كه اين ظرف، حق «بديل» و ايشان خيانت كرده‌اند. بعد رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله حكم فرمود تا ظرف را به ورثه بديل دادند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَإِنْ عُثِرَ عَلى‌ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (107)


جلد 2 صفحه 284

ترجمه‌

پس اگر اطلاع يافته شد بر آنكه آندو سزاوار شدند گناه را پس دو نفر ديگر مى‌ايستند بجاى آندو از آنانكه مستحق شد قسم بر آنها دو نفر سزاوارتر پس قسم ياد مينمايند بخدا كه هر آينه گواهى ما سزاوارتر است از گواهى آن دو و تعدى نكرديم همانا ما آنگاه باشيم از ستمكاران.

تفسير

شأن نزول آيه همان است كه از كافى و قمى ره در ذيل آيه قبل نقل شد و بنابر آن مفاد آنستكه اگر خيانت و دروغ آندو نفر ذمّى معلوم شد بر ورثه كه حقى از آندو بر آنها ثابت شده است بايد دو نفر از آنها كه اولى و اقرب بميت هستند از ساير ورثه بجاى آندو نفر ذمّى قيام نمايند و سوگند ياد كنند بخدا كه شهادت ما سزاوارتر بقبول است از شهادت آندو نفر يعنى قسم ما راست است و قسم آنها دروغ و ما مسلمانيم و تجاوز از حق خودمان ننموديم و ميدانيم كه اگر تجاوز نمائيم از ستمكاران خواهيم بود و بمجازات دنيوى و اخروى مبتلا خواهيم شد چون ظاهر قضيه آنستكه بعد از يافت شدن ظرف و قلاده در دست آندو نفر نصرانى آندو مدعى شدند كه از ميت بما منتقل شده و ورثه منكر بودند و حق قسم براى آندو نفر بر آنها پيدا شده و پيغمبر (ص) آنها را قسم داده است و بنابر اين الاوليان خبر مبتداء محذوف است كه ضمير هما باشد و براى بيان آخران ذكر شده است و گفته‌اند اين آيه و آيه سابق مشكلترين آيات قرآنيه است از حيث اعراب و نظم و حكم و انصاف آنستكه خالى از تشابه و اجمال نيست و از جهاتى ظاهر آيه شريفه با موازين قضائيه سازش ندارد و بايد ببركت اخبار ائمه اطهار و بيانات فقهاء كبار حلّ شود و در مجمع وجوه متعدده براى تركيب اين آيه ذكر كرده است و بنظر حقير بهترين وجوه و معانى و اقرب بموازين فقهيّه همان است كه بيان شد و بيشتر قرّاء استحق بصيغه مجهول قرائت نموده‌اند و بنابر اين معنى اوضح است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَإِن‌ عُثِرَ عَلي‌ أَنَّهُمَا استَحَقّا إِثماً فَآخَران‌ِ يَقُومان‌ِ مَقامَهُما مِن‌َ الَّذِين‌َ استَحَق‌َّ عَلَيهِم‌ُ الأَولَيان‌ِ فَيُقسِمان‌ِ بِاللّه‌ِ لَشَهادَتُنا أَحَق‌ُّ مِن‌ شَهادَتِهِما وَ مَا اعتَدَينا إِنّا إِذاً لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ (107)

‌پس‌ ‌اگر‌ ‌بر‌ خورد كرديد و آگاه‌ شديد ‌که‌ ‌آن‌ دو نفر شاهد شهادت‌ دروغ‌ داده‌ و مستحق‌ گناه‌ هستند ‌پس‌ دو شاهد ديگر قيام‌ كنند مقام‌ ‌آن‌ دو اولي‌ و اولياء متوفي‌ اقامه‌ ‌اينکه‌ دو شاهد كنند و قسم‌ ياد كنند ‌که‌ شهادت‌ ‌ما حق‌ ‌است‌ و سزاوارتر بقبول‌ ‌است‌ ‌از‌ شهادت‌ ‌آن‌ دو و ‌ما تعدي‌ نمي‌كنيم‌ زيرا ‌اگر‌ تجاوز كنيم‌ ‌از‌ ظالمين‌ هستيم‌. ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌از‌ مشكلات‌ آيات‌ ‌است‌ و قراء اختلاف‌ شديد دارند ‌که‌ مغير معنا ‌است‌ و ‌ما چون‌ معتقد بقرائت‌ مختلفه‌ نيستيم‌ و ‌از‌ سياهي‌ قرآن‌ تعدي‌ نميكنيم‌ ‌بر‌ طبق‌ همين‌ سياهي‌ شرح‌ ميكنيم‌ و قبل‌ ‌از‌ شروع‌ ‌در‌ شرح‌ دو جمله‌ ‌را‌ ناچاريم‌ بيان‌ كنيم‌.

(جمله‌ اول‌)

ذكر بعض‌ اخبار ‌که‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ وارد ‌شده‌، ‌از‌ كافي‌ كليني‌ حديثي‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌که‌ خلاصه‌ مفادش‌ اينكه‌ يك‌ نفر مسلمان‌ بنام‌ تميم‌ داري‌ ‌با‌ دو نفر نصراني‌ ‌إبن‌ بندي‌ و ‌إبن‌ ابي‌ ماريه‌ مسافرت‌ كردند و ‌با‌ تميم‌ داري‌ امتعه‌اي‌ ‌بود‌ ‌براي‌ تجارت‌ ‌که‌ ‌از‌ جمله‌ ‌آنها‌ آنيه‌ منقش‌ بطلا مكلل‌ بجواهرات‌ و گردن‌ بندي‌ ‌بود‌ ‌در‌ مسافرت‌ مريض‌ شد اينها ‌را‌ سپرد بآن‌ دو نفر نصراني‌ ‌که‌ ‌در‌ مدينه‌ بورثه‌ ‌او‌ رد كنند اينها ‌اينکه‌ ظرف‌ منقش‌ مكلل‌ ‌را‌ ‌با‌ قلاده‌ ‌بر‌ داشتند و بقيه‌ امتعه‌ ‌را‌ بوارث‌ رد كردند ورثه‌ ‌در‌ حضور پيغمبر اينها ‌را‌ خواستند گفتند آيا پدر ‌ما مريض‌ شد بمرض‌ طولاني‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دو چيز ‌را‌ مصرف‌ كرد ‌ يا ‌ كسي‌ ‌از‌ ‌او‌ سرقت‌ كرده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ خسران‌ تجارت‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ ‌آنها‌ انكار كردند و گفتند آنچه‌ ‌بما‌ داده‌ همين‌ها ‌بود‌ ‌که‌ رد كرديم‌ و چون‌ ورثه‌ مدعي‌ بودند و اينها منكر لذا پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ اينها ‌را‌ قسم‌ داد و رها شدند ‌که‌ مفاد

جلد 6 - صفحه 491

‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ سپس‌ معلوم‌ شد آنيه‌ و قلاده‌ نزد اينها ‌است‌ ورثه‌ خدمت‌ حضرت‌ شكايت‌ كردند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌که‌ اولياء متوفي‌ دو شاهد اقامه‌ كنند ‌که‌ ‌اينکه‌ آنيه‌ و قلاده‌ ‌از‌ متوفي‌ بوده‌ و قسم‌ ياد كردند ‌که‌ شهادت‌ ‌ما حق‌ ‌است‌ حضرت‌ ‌آن‌ دو ‌را‌ ‌از‌ دو نفر نصراني‌ گرفت‌ و بورثه‌ رد فرمود و اخبار ديگري‌ ‌هم‌ قريب‌ باين‌ مضمون‌ داريم‌

(جمله‌ دوم‌)

حكم‌ مسئله‌ ‌در‌ مورد وصيت‌ بايد دو نفر شاهد عادل‌ شهادت‌ دهند ‌تا‌ ثابت‌ شود و ‌اگر‌ ‌در‌ جايي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ دست‌ رسي‌ بمؤمن‌ عادل‌ نباشد دو نفر ‌از‌ اهل‌ ذمه‌ ‌که‌ مورد وثوق‌ ‌در‌ مذهب‌ ‌خود‌ باشند و ‌اگر‌ اينها ‌هم‌ نباشند دو نفر مجوس‌ ‌که‌ ‌در‌ حكم‌ اهل‌ ذمه‌ هستند و ‌در‌ بعضي‌ اخبار اولا دو نفر ‌از‌ مسلمين‌ عامه‌ بعدا اهل‌ ذمه‌ بعدا مجوس‌ باشند و اينها ‌پس‌ ‌از‌ شهادت‌ بايد قسم‌ ‌هم‌ ياد كنند ‌که‌ شهادت‌ ‌آنها‌ حق‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ جمله‌ ‌از‌ ‌آيه‌ قبل‌ استفاده‌ ميشود ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ ورثه‌ تكذيب‌ كردند اينها ‌را‌ و آثار كذب‌ ‌هم‌ ظاهر شد ‌اگر‌ دو شاهد عادل‌ اقامه‌ كردند بايد طبق‌ ‌آن‌ عمل‌ كرد زيرا مدعي‌ هستند و البينة ‌علي‌ المدعي‌ و ‌اگر‌ عادل‌ نباشند منضم‌ بقسم‌ ميشود ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ دو شاهد اولي‌ عادل‌ نباشند و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ حكم‌ ميشود بلي‌ ‌اگر‌ طرفين‌ عادل‌ باشند تساقط ميكنند چون‌ تعارض‌ بينتين‌ ‌است‌ و حكم‌ قسم‌ جاري‌ ميشود ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو جمله‌ شرح‌ ‌آيه‌ شريفه‌ واضح‌ ميشود.

فَإِن‌ عُثِرَ عَلي‌ أَنَّهُمَا استَحَقّا إِثماً واضح‌ شد ‌که‌ ‌آن‌ دو نفر شاهد اولي‌ كذاب‌ بودند فآخران‌ ‌يعني‌ دو شاهد ديگر ‌که‌ ‌از‌ مسلمين‌ باشند يَقُومان‌ِ مَقامَهُما قيام‌ كنند مقام‌ ‌آن‌ شاهد اولي‌ مِن‌َ الَّذِين‌َ استَحَق‌َّ عَلَيهِم‌ُ الأَولَيان‌ِ ‌يعني‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ اولياء ميت‌ استحقاق‌ دارند بعضي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ و كلمه‌ اوليان‌ ‌يعني‌ دو نفر ولي‌ ميت‌ ‌اگر‌ ‌اينکه‌ دو شاهد عادل‌ باشند حق‌ ورثه‌ ثابت‌ ميشود و ‌اگر‌ ‌غير‌ عادل‌ باشند فيقسمان‌ بايد قسم‌ ياد كنند باللّه‌ قسم‌ شرعي‌ لَشَهادَتُنا أَحَق‌ُّ مِن‌

جلد 6 - صفحه 492

شَهادَتِهِما معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ شهادت‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ حق‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌گويي‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ احق‌ بخلافت‌ ‌است‌ ‌از‌ ابي‌ بكر ‌يعني‌ ‌اينکه‌ حق‌ ‌است‌ و ‌او‌ باطل‌.

وَ مَا اعتَدَينا و ‌ما تجاوز ‌از‌ حق‌ نميكنيم‌ و ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ شهادت‌ نميدهيم‌ إِنّا إِذاً لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ ‌ما ‌اگر‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ شهادت‌ دهيم‌ ظالم‌ هستيم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- شهادتهاى ناحق بى اعتبار و احکام مبتنى بر آن ملغاست (فان عثر على انهما استحقا اثماً فاخران یقومان مقامهما) عَثْر و عُثور مصدر عُثِر به معناى آگاه شدن و اطلاع یافتن است و «استحقا» باب استفعال از «حق» مى باشد. و از جمله معانى باب استفعال، جلوه دادن و قلمداد کردن است. مى توان گفت همین معنا از «استحقا» اراده شده است. بنابراین جمله «فان عثر ...» یعنى اگر معلوم شد که شاهدان گناهى (شهادت ناحقى) را حق جلوه دادند ... .

۲- شهادت به ناحق و قسم دروغ، گناه است. (فان عثر على انهما استحقا اثماً) مراد از «اثماً» به قرینه «انا اذاً لمن الاثمین» شهادتهاى دروغین است.

۳- پى جویى نکردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصیت، امرى شایسته و نیکو است. (فان عثر على انهما استحقا اثماً) گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره کسى که بدون پى جویى از امر بدان آگاهى مى یابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل «عُثر» نیز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

۴- دو مرد از کسانى که شهادت دروغین شاهدان بر وصیت، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خویش را ادا کنند (فاخران یقومان مقامهما من الذین استحق علیهم الأولین) مفعول «استحق» کلمه «اثماً» مى باشد که به قرینه فراز قبل حذف شده است و «اولیان» فاعل آن مى باشد. بنابراین و با توجه به آنچه درباره «استحقا اثماً» گفته شده «من الذین استحق ...» چنین معنا مى شود آن دو مرد جایگزین در امر شهادت باید از کسانى باشند که شاهدان پیشین با حق جلوه دادن شهادت دروغین خویش ضررى را متوجه آنان کرده اند.

۵- حضور شاهدان به هنگام وصیت، ملاک اولویت ایشان، نسبت به کسانى که مدارک دیگرى بر اثبات وصیت دارند. (من الذین استحق علیهم الأولین) «اولیان» صیغه تفضیل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستین مى باشد. اولویت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به دیگران یا بدین جهت است که وصیت کننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر این کار برگزیده است اگر چه دیگران نیز وصیت او را شنیده باشند و یا بدین جهت است که این دو شاهد در مجلس وصیت حاضر بوده اند ولى دیگران حضور نداشته اند و از طریقى دیگر به چگونگى وصیت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومین احتمال است.

۶- شهادت شاهدان جایگزین در امر وصیت، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است. (فیقسمان باللّه)

۷- شاهدان جایگزین در امر وصیت باید در سوگند خویش بیان کنند که شهادت آنان حق است، نه شهادت شاهدان پیشین (فیقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما) «احق» افعل تفضیل است و هدف از بیان آن حقانیت شهادت دهندگان جایگزین است و نفى حقانیت شاهدان نخستین نه مقایسه بین آن دو و بیان این معنا که یکى صحیح و دیگر صحیح تر باشد. جمله «فان عثر ...» دلالت بر این تفسیر دارد.

۸- شاهدان جایگزین در امر وصیت باید در سوگند خویش بیان دارند که هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند. (فیقسمان باللّه ... ما اعتدینا)

۹- شاهدان جایگزین در امر وصیت باید در خاتمه سوگند خویش تأکید کنند که در صورت خیانت در شهادت از ستمکاران محسوب مى شوند. (فیقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمین)

۱۰- شهادت به ناحق و قسم دروغ، تجاوز به حقوق دیگران و ستمکارى در حق ایشان است. (و ما اعتدینا إنّا اذاً لمن الظلمین)

موضوعات مرتبط

  • حقوق: احقاق حقوق ۴
  • سوگند: اعتبار سوگند ۶ ; سوگند به خدا ۶ ; سوگند دروغ ۱۰ ; کیفیت سوگند در وصیت ۹ ; گناه سوگند دروغ ۲
  • ظالمان:۹
  • ظلم: موارد ظلم ۱۰
  • عمل: پسندیده ۳
  • گناه: موارد گناه ۲
  • گواهان: وصیت ۴، ۵، ۶، ۷ ; گواهى گواهان وصیت ۳
  • گواهى: احکام گواهى ۱، ۴ ; اولویت در گواهى ۵ ; خیانت در گواهى ۹ ; صحت گواهى بر وصیت ۳ ; عدالت در گواهى ۸ ; کیفیت گواهى بر وصیت ۶، ۷، ۸، ۹ ; گناه گواهى ناحق ۲ ; گواهى دروغ ۴ ; لغو ۱ ; گواهى ناحق ۱، ۱۰
  • مردم: تجاوز به حقوق مردم ۱۰
  • نظام جزایى:۱
  • وصیت: اثبات وصیت ۵ ; احکام وصیت ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ ; سوگند در وصیت ۷، ۸

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۲۳.
  3. صاحب مجمع البيان گويد: دو نفر اولياء ميت و وراث آن عمرو بن العاص و مطلب بن ابى وداعة سهمى بوده اند.