المائدة ٨٢
کپی متن آیه |
---|
لَتَجِدَنَ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذٰلِکَ بِأَنَ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَاناً وَ أَنَّهُمْ لاَ يَسْتَکْبِرُونَ |
ترجمه
المائدة ٨١ | آیه ٨٢ | المائدة ٨٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَصَارَی»: پیروان مسیح. «قِسِّیسِینَ»: کشیشان. بالاترین رتبه روحانی میان مسیحیان، رتبه اُسْقُف و بعد رتبه کشیش و سپس رتبه شَمّاس است. «رُهْبَاناً»: جمع راهب، پارسایان. زاهدان. دَیرنشینان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِنَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ... (۱) ثُمَ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ... (۳) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَ... (۳) الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْکِتَابَ... (۱)
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ... (۱) فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ... (۰)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آيه سه قول است:
اول، ابن عباس و سعيد بن جبير و عطا و سدى گويند: درباره نجاشى پادشاه حبشه و اصحاب اوست، هنگامى كه اسلام اختيار كرده بودند.
دوم، قتادة گويد: درباره قومى از اهل كتاب است كه بر شريعت حضرت عیسی|عيسى بوده اند وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مبعوث گرديد به او ایمان آوردند.
سوم، مجاهد گويد: درباره جعفر بن ابىطالب و مسلمينى كه با او بودند، نازل گرديد.[۳]
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «82»
قطعاً سرسختترين مردم را در دشمنى نسبت به اهل ايمان، يهوديان و مشركان خواهى يافت، و نزديكترينشان را از نظر دوستى با مؤمنان، كسانى خواهىيافت كه مىگويند: ما نصرانى هستيم. اين (دوستى) به آن جهت است كه برخى از آنان كشيشان وراهبانند وآنان تكبّر نمىورزند.
نکته ها
«قِسّيس»، به معناى كشيش است و به عالمان دينى كه عهدهدار رياست مذهبى مسيحيان هستند، گفته مىشود. و «رهبان» به معنى تَرسا به عابدان مسيحى گفته مىشود.
شأن نزول اين آيه تا آيهى 85، خوشرفتارى نجاشى، پادشاه حبشه و مسيحيان آن كشور را با مسلمانان مهاجرى گفتهاند كه به رياست جعفربن ابىطالب عليهما السلام در سال پنجم بعثت از مكّه به آن ديار هجرت كردند و در حمايت نجاشى، از تعرّض مشركان و فرستادگانشان به حبشه مصون ماندند. در همان حال كه يهوديان مدينه با ديدن معجزات واخلاق والاى پيامبر، ايمان نمىآوردند و در توطئهها عليه مسلمانان شركت مىكردند، پيمان مىشكستند و فتنه بر مىانگيختند، روحانيون مسيحى در حبشه، با شنيدن آيات سورهى مريم، گريستند و از مسلمانان جانبدارى كردند. «1»
امام صادق عليه السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: «أولئك كانوا قوما بين عيسى و محمّد و ينتظرون محمّد صلى الله عليه و آله» اين علماى مسيحى و راهبان گروهى بودند كه در زمانى ميان حضرت عيسى عليه السلام و حضرت محمّد صلى الله عليه و آله زندگى مىكردند و منتظر آمدن پيامبر اسلام بودند. «2»
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تفاسير نورالثقلين وعيّاشى.
جلد 2 - صفحه 356
پیام ها
1- دشمنى يهود با مسلمانان، تاريخى و ريشهدار است. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... الْيَهُودَ
2- با دشمنان اسلام و غير مسلمانان، بايد با هر يك برخوردى مناسب با رفتار خودشان شود. أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً
3- دوستان و دشمنان خود را همراه با تحليل صحيح و عوامل روحى و اجتماعى آنان بشناسيم. أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً ... أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً ...
4- زمينههاى رشد در جامعه، سه چيز است: دانشمند بودن، خداترسى و نداشتن روحيّهى استكبارى. «قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
5- عالمان دينى و عابدان خداترس در اصلاح عقائد و اخلاق جامعه، نقش مؤثر دارند. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
6- اگر علم و عبادت و اخلاق به هم پيوند خورد، انسان حقّگرا مىشود و تعصب را كنار مىگذارد. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
7- اسلام تعصّب نابجا ندارد واز علماى ساير اديان كه خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجيد مىكند. «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
8- تبليغ اسلام در بين مسيحيان مؤثّرتر است. «أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
حيهى سالمتر، آمادگى بيشترى براى حقّ پذيرى دارند.)
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 357
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (82)
«1» اصول كافى، جلد دوّم، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 124، حديث اوّل [فهو ممّن كمل ايمانه].
«2» مدرك پيشين، صفحه 125، حديث سوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 160
بعد از آن شدت عداوت يهود را نسبت به اهل اسلام مىفرمايد:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً: هر آينه مىيابى شديدترين مردمان به دشمنى لِلَّذِينَ آمَنُوا: با آنانكه ايمان آوردهاند الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا: يهود را و آن كسانى كه شرك آوردهاند. يعنى جحودان و مشركان، بدترين دشمنانند مؤمنان را، و بدين سبب در مخالفت اهل اسلام موافقت دارند، و باعث عداوت آنها با مؤمنان، زيادتى كفرشان و انهماك در پيروى هوى و سركشى در تكذيب انبيا و دشمنى با ايشان است وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا: و هر آينه مىيابى نزديكترين مردمان از حيث مودت آن كسانى را كه ايمان آوردهاند الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى: آنهائى كه گويند ما ترسايان هستيم به جهت لين و رقت قلوب، و قلّت حرص آنها بر دنيا و كثرت اهتمام آنها به علم و عمل، بر خلاف يهودان و مشركان، و بدين سبب به مشركين توجه ننمايند. ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً: آن قرب مودت، به جهت آنست كه بعضى از آنها دانايان صادق و عابدان صومعه نشينند. وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ: و بدرستى كه ايشان تكبر و گردنكشى نمىكنند از قبول حق، در حين استماع و فهميدن آن يا متواضعند و تكبر ننمايند مانند يهود؛ و در اين دليل است بر آنكه تواضع و اقبال بر علم و عمل و اعراض از شهوات، پسنديده است، اگرچه كافر باشد. علما گفتهاند: مراد آنها كه قرب مودت با مؤمنان داشته، نجاشى و اصحاب او بود، چه از نصارى جمعى هستند كه از قتل مسلمانان و تخريب بلاد و هدم مساجد ايشان كم از يهود نيستند، اما نصاراى حبشه قرآن را از جعفر بن ابى طالب عليه السّلام استماع كردند، به مسلمانى مايل شدند و اغلب ايمان آوردند. و نزد بعضى آنكه چون جعفر عليه السّلام از حبشه مراجعت نمود، نجاشى هفتاد نفر علماى خود را خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله فرستاد. پس از حضور، حضرت سوره «يس» را تلاوت فرمود. آنها بسيار گريسته، احكام اسلام قبول كردند. با هم گفتند: قرآن مشابهت تمام دارد با آنچه به عيسى عليه السّلام نازل شده؛ و قائلان «انا نصارى» ايشانند.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 161
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (82)
ترجمه
و هر آينه مىيابى البته شديدترين مردم را در دشمنى با كسانى كه ايمان آوردند يهود را و آنانكه مشرك شدند و هر آينه مىيابى البته نزديكترين ايشان را در دوستى با آنان كه ايمان آوردند كسانيرا كه گفتند همانا مائيم نصارى اين براى آنستكه از ايشانند دانشمندان و پارسايان و آنكه آنها تكبّر نمىكنند.
تفسير
تمام كفار با اهل اسلام عداوت دارند چون دوستى با اختلاف دينى صورت پذير نيست ولى عداوت يهود و مشركان از ساير كفار با اهل اسلام بيشتر است زيرا مشركان منكر توحيدند چه رسد بنبوت و امامت و ساير اصول دين و مذهب پس هيچ قدر مشتركى با اهل اسلام ندارند و بكلى از وادى حق و حقيقت دورند و يهود علاوه بر آنكه مردمان لجوج عنود حسود جحود طاغى ياغى باغى هستند چنانچه از حالات آنها كه در ضمن قصص بنى اسرائيل در سوره بقره ذكر شد بدست ميآيد در صدر اسلام در عربستان داراى شوكت و قوت تمامى بودند و پيروان حضرت عيسى (ع) كه خود را نصارى ميخواندند با آنكه نه از اهل قريه ناصره بودند و نه از انصار آنحضرت و بيكى از اين دو عنوان خودشان را معرّفى نموده بودند و بملاحظه اين نكته شايد خداوند اين نام را بقول آنها نسبت داده در آن حدود تحت نفوذ يهود بودند و پس از ظهور اسلام و هجرت جمعى از مسلمانان بحبشه بمتابعت جعفر طيار (ع) و ملاقات با نجاشى و قرائت آن حضرت آيات تطهير و تقديس حضرت عيسى (ع) و مادرش را بر او و تمايل او بدين اسلام و هجرت جمعى از نصارى با او بمدينه كه از ابن عباس نقل شده مراد از نصارى در اين آيه آنها هستند و كسر صولت يهود كليّه نصارى ائتلافى با اهل اسلام پيدا كردند و نزديكتر بمودت با آنها شدند از ساير كفار چون اين امر طبيعى است كه دشمن دشمن را شخص دوست مىدارد بعكس يهود كه از بدو ظهور حضرت عيسى (ع) از هيچگونه جرئت و جسارت و عداوتى نسبت بآنحضرت و پيروانش كوتاهى نكرده بودند بعلاوه ساحت مقدس مادرش را متهم نموده بودند وقتى ديدند اسلام آنها را تبرئه و تقديس نمود موجب مزيد عداوتشان شد و گفتهاند عقيده مذهبى يهود آنستكه هر كس مخالفت دينى با آنها نمايد بايد او را اذيت و اضرار نمايند و عقيده مذهبى نصارى آنستكه بهيچ كس اذيت و آزار ننمايند و بالاتر از همه آنكه يهود جاهل و هواپرست و متكبّر بودند و علماء و زهاد در ميان آنها كم بود ولى نصارى عالم و متعلم و
جلد 2 صفحه 256
تارك دنيا و صومعهنشين و زهاد و عباد زياد داشتند و منصف و متواضع و خليق بودند و عمده مقام علم و عبادت و تواضع آنها بود كه بشنيدن حق راغب بودند و از فهم آن عاجز نبودند و از قبولش استنكاف و استكبار نمينمودند لذا باين سه صفت براى بيان ائتلاف آنها با اهل اسلام در آيه شريفه اشاره شده است و باقى جهات عداوت يهود و مشركان و ايتلاف نصارى را بوضوحش واگذار فرموده حقير عرض ميكنم معلوم ميشود مقام علم و عمل و تواضع بلكه تمام صفات حميده در هر كس يافت شود اگر چه كافر هم باشد ممدوح و مستحسن است و داراى آثار وضعيّه است كه قلب را نورانى ميكند و بالاخره صاحبش را بمقامى خواهد رسانيد و شمه از شرح اسلام نجاشى و اتباعش در آيات بعد ذكر ميشود انشاء اللّه تعالى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاري ذلِكَ بِأَنَّ مِنهُم قِسِّيسِينَ وَ رُهباناً وَ أَنَّهُم لا يَستَكبِرُونَ (82)
هر آينه مييابي شديد و سختترين مردم را در دشمني با كساني که ايمان آوردند يهود هستند و كساني که شرك آوردند و هر آينه مييابي نزديكترين مردم در دوستي با مؤمنين كساني هستند که گفتند ما نصاري هستيم و سرّ دوستي آنها اينست که در ميان آنها كشيشها و رهبانان هستند و آنها تكبر ندارند و بزرگي نميكنند و متواضع هستند.
شأن نزول اينکه آيه شريفه حديث مفصّل مبسوطيست که در برهان از عياشي از مروان از بعض اصحابنا از حضرت صادق عليه السّلام روايت ميكند که خلاصه مفادش
جلد 6 - صفحه 446
اينست که در مكه معظمه سال پنجم بعثت که يك عدهاي از اهل مكه بشرف اسلام مشرف شده بودند مشركين در مقام اذيت آنها بر آمدند و ميخواستند آنها را بكيش خود بر گردانند و پيغمبر هم مأمور بجهاد نبود امر فرمود جماعتي از آنها را که بالغ بر هشتاد نفر بودند بهمراهي حضرت جعفر طيّار که هجرت كنند بحبشه نظر به اينكه پادشاه حبشه نجاشي بود سلطان رءوف و مهربان بود و كسي را نميرسيد که در مملكتش بكسي ظلم كند مشركين دو نفر را که عمرو بن عاص و عمارة بن وليد بودند فرستادند حبشه و هدايايي براي نجاشي که مسلمين را از مملكت خود بيرون كند و بمكه بر گرداند و اينکه دو نفر با يكديگر معاندتي داشتند موقعي که بر كشتي سوار شدند شراب خوردند و مست شدند عماره در حال مستي از عمرو بن عاص تقاضا كرد که عيالش را بفرستد نزد عماره که او را ببوسد و نزديك شود عمرو او را انداخت ميان دريا خود را بپاره كشتي گرفت اهل كشتي او را نجات دادند تا موقعي که نزد نجاشي رفتند و تقاضاي ارجاع مسلمين را نمودند نجاشي فرستاد رئيس مسلمين که حضرت جعفر طيّار بود خواست و تقاضاي آنها را بجعفر گفت جعفر طيّار بنجاشي گفت از اينها بپرسيد که آيا ما از آنها كسي را كشته يا مالي از آنها برده يا غلام آنها بودهايم و فرار كردهايم گفتند هيچكدام از اينها نيست بلكه مخالف دين ما و سبّ آلهه ما را ميكنند نجاشي آنها را رد كرد و با مسلمين كمال رأفت و مهرباني و منزل و وسائل زندگاني را فراهم نمود سپس فرستاد جعفر طيّار را خواست و از او پرسيد سبب عداوت اينها با شما چه بوده جعفر فرمود پيغمبري در ميان ما مبعوث شده و ما باو ايمان آوردهايم و اينها در اثر دشمني با پيغمبر بما اذيت ميكردند ما پناه بمملكت شما آورديم گفت از پيغمبر چه در دست داريد جعفر طيّار قدري از صفات آن حضرت را بيان فرمود و سوره مباركه مريم را تلاوت كرد تا رسيد بآيه شريفه هُزِّي إِلَيكِ بِجِذعِ النَّخلَةِ
جلد 6 - صفحه 447
تُساقِط عَلَيكِ رُطَباً جَنِيًّا نجاشي را بسيار خوش آمد و بدست جعفر بشرف اسلام مشرف شد لكن بر اهل مملكتش مخفي داشت و در خلال اينکه مدت که اينها در حبشه بودند جماعتي از اهل حبشه هم هدايت شدند و بشرف اسلام مشرف گرديدند تا موقعي که خبر هجرت حضرت رسول (ص) بمدينه و تشرف اهل مدينه بشرف اسلام بآنها رسيد از حبشه بمدينه هجرت نمودند با جماعتي که از حبشه ايمان آورده بودند و موقعي که بمدينه وارد شدند موقعي بود که فتح خيبر بدست حضرت امير المؤمنين (ع) شده بود که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود براي فتح خيبر بيشتر مسرور باشم يا براي قدوم جعفر و عبد اللّه بن جعفر شوهر حضرت زينب در حبشه بدنيا آمد از اسماء بنت عميس و نجاشي هم پسري آورد اسم او را محمّد گذاشت و سه نفر از قسّسين را فرستاد مدينه از حالات پيغمبر (ص) مشاهده كنند و آنها آمدند و تماما بشرف اسلام مشرف شدند و تحف و هداياي زيادي نجاشي براي پيغمبر (ص) فرستاد از لباس و عطر و فرس، و از آن جمله ماريه قبطيه را فرستاد که حضرت از او پسري آورد ابراهيم، و امّ حبيبه دختر ابي سفيان در حبشه بود پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم او را بتوسط نجاشي خطبه كرد و او قبول نمود و صداق او را حضرت چهار دينار قرار داد و باين سبب معاويه را خال المؤمنين گفتند و بالاخره نجاشي هجرت كرد بطرف مدينه براي تشرف خدمت آن حضرت لكن در طي طريق اجل رسيد و از دنيا رفت اينست خلاصه حديث شريف، بر گرديم بشرح آيه شريفه.
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ با اينكه در جوار پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در مدينه بودند و معجزات را مشاهده ميكردند و از تورات خود و اخبار انبياء خود بشارات را معرفت داشتند مع ذلک بواسطه حسد و عصبيت و قساوت قلب اعدي عدوّ پيغمبر (ص) و مسلمين بودند و الان هم عداوت و بغض آنها ظاهر و مشهود است.
جلد 6 - صفحه 448
وَ الَّذِينَ أَشرَكُوا در درجه دوم براي طرفيت پيغمبر (ص) با بتهاي آنها و صفات خبيثه آنها و آنچه توانستند دشمني خود را بمنتهي رسانيدند حتي بعد از مدّتي که از اسلام گذشته در عهد يزيد (لع) که گفت (لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل).
و اما نصاراي نجاشي و قسيسين و رهبانان از حبشه بشرف اسلام مشرف ميشوند وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاري زيرا آن حسد و عناد و عصبيتي که در يهود و آن كبر و نخوتي که در مشركين بود در اينها غالبا نيست اگر حق را درك كنند و از روي دليل و برهان بر آنها ثابت شود ايمان ميآورند حتي امروز اگر ما مبلغ داشتيم و ميفرستاديم در اروپا فوج فوج بشرف اسلام مشرف ميشدند، و اما يهود اگر فرض شود گاه گاهي يك يهودي يا يهوديه اظهار اسلام كند يا بطمع ماليست يا عاشق زني يا مردي از مسلمين شده يا سياستي بكار برده.
ذلِكَ بِأَنَّ مِنهُم قِسِّيسِينَ که علماء نصاري باشند که بزبان ما كشيش ميگوييم و رهبانا راهب اهل عبادت و كنارهگير از اهل دنيا و گوشهنشين و پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود لا رهبانية في الاسلام وَ أَنَّهُم لا يَستَكبِرُونَ که در مشركين كبر و نخوت و تفرعن و تجبر بود.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- یهودیان و مشرکان سرسخت ترین دشمن براى مسلمانان (لتجدن اشد الناس عدوة للذین ءامنوا یهود و الذین اشرکوا)
۲- هشدار خداوند به پیامبر (ص) در مورد کینه توزى یهودیان و مشرکان نسبت به مؤمنان (لتجدن اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود و الذین اشرکوا)
۳- دشمنى یهود با مسلمانان بیش از دشمنى مشرکان با آنان است. (لتجدن اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود و الذین اشرکوا) تقدیم ذکرى «یهود» بر «مشرکان» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.
۴- ایجاد پیوند دوستانه یهود با کافران براى تشکیل جبهه اى متحد و نیرومند علیه مسلمانان (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا ... لتجدن اشد الناس عدوة للذین ءامنوا) بیان عداوت یهودیان و مشرکان با اهل ایمان پس از بیان برقرارى دوستى یهود و اهل شرک مى رساند که این رابطه دوستى در جهت دشمنى با مسلمانان است.
۵- نصارا داراى نزدیکترین روابط عاطفى و دوستانه با مسلمانان (و لتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا إنّا نصرى)
۶- حضور کشیشان و راهبان خداترس در بین مسیحیان موجب دوستى و نزدیکى آنان با مسلمانان (اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین ... ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً)
۷- نقش مؤثر عالمان دینى و عابدان خداترس در بهبود و اصلاح آراء و افکار مردم (ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً) به عالمان دینى که عهده دار ریاست مذهبى مسیحیان هستند، قسیسین (کشیش) گفته مى شود و رهبان جمع راهب است و راهب به کسى گفته مى شود که از ترس خدا بى اندازه عبادت مى کند. و در اصطلاح به عابدان مسیحى اطلاق مى شود.
۸- نقش مؤثرتر کشیشان از راهبان در هدایتگرى مردم (ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً) تقدیم ذکرى «قسیسین» بر «رهباناً» مى تواند اشاره به نقش مؤثرتر قسیسین داشته باشد.
۹- مسیحیان و عالمان دینى آنان، مردمى حق پذیر و برخوردار از سلامت نفس (الذین قالوا إنّا نصرى ... و انهم لایستکبرون) بنابر اینکه متعلق حذف شده از «لایستکبرون» کلمه اى همانند «عن اتباع الحق» باشد، آیه بعد این معنا را تأیید مى کند.
۱۰- نبود روحیه سلطه گرى و گردن فرازى در بین نصارا زمینه مودت و دوستى آنان با مسلمانان (اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا إنّا نصرى ... و انهم لایستکبرون) بدان احتمال که فعل «لایستکبرون» داراى متعلقى محذوف نباشد در این صورت لایستکبرون به این معنا است که آنان خواهان سلطه گرى و گردن فرازى نیستند.
۱۱- تمجید خدا از کشیشان و راهبان وارسته و مسیحیان حق پذیر و فروتن (ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً و انهم لایستکبرون)
۱۲- نیل به حقیقت، مولود امتزاج علم، عبادت و اخلاق (ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً و انهم لایستکبرون)
۱۳- یهودیان و علماى آنان داراى روحیه سلطه گرى و حق ناپذیرى (اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود ... و انهم لایستکبرون)
۱۴- حق ناپذیرى و روحیه استکبارى یهود، عامل عداوت آنان با مسلمانان (اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود ... و انهم لایستکبرون)
۱۵- جهل، گردن فرازى و حق ناپذیرى، از ریشه هاى دشمنى و مخالفت با اسلام و اهل ایمان (اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود ... و انهم لایستکبرون)
۱۶- ضرورت شناسایى دشمنان و دوستان جامعه ایمانى (لتجدن اشد الناس عدوة للذین ءامنوا الیهود ... الذین قالوا إنّا نصرى)
۱۷- ضرورت تحلیل و دستیابى به علل و عوامل جهت گیریهاى گوناگون جوامع و پیروان ادیان در برابر جامعه اسلامى (لتجدن اشد الناس ... ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً و انهم لایستکبرون)
روایات و احادیث
۱۸- وجود کشیشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد (ص) در میان مسیحیان، موجب محبت آنان، به مسلمانان (و لتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا ... ذلک بان منهم قسیسین و رهباناً و انهم لایستکبرون) از امام صادق (ع) روایت شده که پس از خواندن آیه فوق فرمود: أولئک کانوا قوماً بین عیسى (ع) و محمد (ص) ینتظرون مجیىء محمد (ص).[۴]
موضوعات مرتبط
- اخلاق: آثار اخلاق ۱۲
- استکبار: آثار استکبار ۱۵
- اسلام: دشمنى با اسلام ۱۵
- اصلاح: عوامل اصلاح ۷
- ترس: از خدا ۷
- تواضع: آثار تواضع ۱۰
- جهل: آثار جهل ۱۵
- حق: آثار حق ناپذیرى ۱۵ ; روش وصول به حق ۱۲
- خدا: مدحهاى خدا ۱۱ ; هشدار خدا ۲
- دشمنان: جامعه اسلامى ۱۷ ; دشمنان مسلمانان ۱، ۳، ۴، ۱۴ ; دشمنان و مؤمنان ۲
- دشمنخشناسى: اهمیّت دشمنخشناسى ۱۶، ۱۷
- دشمنى: عوامل دشمنى ۱۴، ۱۵
- دوستان مسلمانان:۵، ۶، ۱۰
- دوستشناسى: اهمیّت دوستشناسى ۱۶
- دوستى: زمینه دوستى ۱۰ ; عوامل دوستى ۶
- عبادت: آثار عبادت ۱۲
- علم: و اخلاق ۱۲ ; علم و عبادت ۱۲
- علما: نقش علماى دین ۷
- کشیشان: پسندیده ۱۱ ; نقش کشیشان ۶، ۸، ۱۸
- مسیحیان: تواضع مسیحیان ۱۰ ; حق پذیرى مسیحیان ۹ ; مسیحیان حق پذیر مسیحیان ۱۱ ; مسیحیان و محمّد (ص) ۱۸ ; مسیحیان و. مسلمانان ۵، ۶، ۱۰، ۱۸
- مسیحیت: حق پذیرى علماى مسیحیت ۹، ۱۱ ; علماى مسیحیت ۸ ; نقش علماى مسیحیت ۶، ۱۸
- مشرکان: بغض مشرکان ۲ ; دشمنى مشرکان ۱، ۳ ; مشرکان و مسلمانان ۱، ۳ ; مشرکان و مؤمنان ۲
- مؤمنان: دشمنى با مؤمنان ۱۵
- هدایت: عوامل هدایت ۸
- یهود: استکبار علماى یهود ۱۳ ; استکبار یهود ۱۳، ۱۴ ; بغض یهود ۲ ; حق ناپذیرى علماى یهود ۱۳ ; حق ناپذیرى یهود ۱۳، ۱۴ ; دشمنى یهود ۱، ۳، ۱۴ ; یهود و کافران ۴ ; یهود و مسلمانان ۱، ۳، ۱۴ ; یهود و مؤمنان ۴
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۳۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳.۳.
- ↑ ابن ابىحاتم در تفسير خود از سعيد بن مسيب و ابوبكر بن عبدالرحمن و عروة بن الزبير روايت كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عمرو بن امية الضمرى را با نامه اى به سوى نجاشى فرستاد، ضمرى نزد نجاشى به حبشه رفت و نامه پيامبر اسلام را به او داد. نجاشى نامه را قرائت كرد سپس جعفر بن ابىطالب و مهاجرين با او را (كه قبلاً به حبشه رفته بودند) نزد خود پذيرفت و رهبانان و قسّيسين را نيز نزد خود خواند. سپس به دستور جعفر سوره مريم براى آنها قرائت شد همه به قرآن ایمان آوردند و از چشمهاى آنها اشك سرازير گرديد و درباره آنان اين آيه نازل شد و باز هم ابن ابىحاتم در تفسير خود از سعيد بن جبير روايت كند كه نجاشى پادشاه حبشه سى نفر از برگزيدگان اصحاب خويش را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد. پيامبر دستور داد سوره يس را براى آنها قرائت كردند. همه گريان شدند و اين آية نازل گرديد و نيز نسائى از عبدالله ابن زبير نقل نمايد كه اين آيه درباره نجاشى و اصحاب او نازل شد زيرا آنچه براى پيامبر نازل شده بود وقتى براى آنها ميخواندند چشمان آنان پر از اشك ميشد، همچنين طبرانى نيز اين موضوع را از ابن عباس به طور مفصل ترى بيان نموده و روايت كرده است.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۳۵، ح ۱۶۲; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۲، ح ۳۱۷.