النساء ٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ‌ الَّتِي‌ جَعَلَ‌ اللَّهُ‌ لَکُمْ‌ قِيَاماً وَ ارْزُقُوهُمْ‌ فِيهَا وَ اکْسُوهُمْ‌ وَ قُولُوا لَهُمْ‌ قَوْلاً مَعْرُوفاً

ترجمه

اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید و از آن، به آنها روزی دهید! و لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید!

و اموالى كه خداوند آن را وسيله قوام زندگى شما قرار داده است در اختيار سفيهان قرار ندهيد، و از آن به آنها خوراك و پوشاك بدهيد و با آنها نيكو سخن بگوييد
و اموال خود را -كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى‌] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و[لى‌] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد؛ و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.
و اموالی که خدا قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته به تصرّف سفیهان ندهید و از مالشان نفقه و لباس به آنها دهید و با آنان سخن نیکو و دلپسند گویید.
و اموالتان را که خدا مایه قوام و برپایی [زندگی] شما گردانیده به سبک مغزان ندهید، ولی آنان را از درآمد آن بخورانید و لباس بپوشانید و با آنان به صورتی شایسته و پسندیده سخن گویید.
اموالتان را كه خدا قوام زندگى شما ساخته است به دست سفيهان مدهيد، ولى از آن هزينه و لباسشان دهيد و با آنان سخن به نيكى گوييد.
و به کم‌خردان اموالشان را که خداوند شما را به سرپرستی آن گماشته است ندهید و از [سود و بهره‌] آن خوراک و پوشاکشان دهید و با آنان به زبان خوش سخن بگویید
و مالهاى خود را كه خداوند وسيله برپابودن زندگى شما قرارداده به كم خردان مدهيد- يا: و مالهاى يتيمان را كه در دست شماست به كم خردان آنها مدهيد-، و در آن- يعنى از در آمد آن مالها- بخورانيد و بپوشانيدشان و به آنها سخنى پسنديده گوييد.
اموال کم‌خردان را که در اصل اموال شما است به خود آنان تحویل ندهید. چرا که خداوند اموال را برایتان قوام زندگی گردانده است. از (ثمرات) آن خوراک و پوشاک ایشان را تهیّه کنید و با سخنان شایسته با آنان گفتگو کنید (و ایشان را نیازارید و با ایشان بدرفتاری نکنید).
و اموالتان را -که آنها را خدا (وسیله‌ی) قوام و به پا داشتن (زندگی) شما قرار داده- به سفیهان مدهید، و در آن نیازهایشان را تأمین کنید و آنان را پوشاک دهید، و با آنان سخنی پسندیده بگویید.
و ندهید به کم‌خردان اموالتان را که آن را خدا پایداری شما گردانیده است و لیکن خوراک و پوشاک دهیدشان از آن و بگوئید بدیشان گفتاری نیک‌

Do not give the immature your money which Allah has assigned to you for support. But provide for them from it, and clothe them, and speak to them with kind words.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ٤ آیه ٥ النساء ٦
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْوَالَکُمْ»: دارائیتان. مراد دارائی ایشان یعنی کم‌خردان و کودکانی است که نمی‌توانند در دارائی خود به نحو شایسته تصرّف کنند. در اینجا ضمانت اجتماعی مورد نظر است و محافظت اموال سفیهان، محافظت اموال همه ملّت است. «قِیَاماً»: وسیله پایداری و مایه پابرجائی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً «5»

و اموال خود را كه خداوند وسيله‌ى برپائى زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان ندهيد (ولى) رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهيد و آنان را بپوشانيد و با آنان سخن شايسته و نيكو بگوييد.

نکته ها

در روايات، افراد شرابخوار و فاسق، سفيه خوانده شده‌اند. «1» پس اموال عمومى نبايد در دست چنين افرادى قرار گيرد، زيرا مال، قوام جامعه است و سپردن هرگونه مقام و مسئوليتِ مالى به اين افراد، خيانت به جامعه است. امام صادق عليه السلام به شخصى فرمودند: مال خود را حفظ كن، چون مال موجب قوام دين تو است. و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‌ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ... «2»

امام باقر عليه السلام درباره‌ى معناى‌ «السُّفَهاءَ» فرمودند: مقصود كسى است كه به او اطمينان ندارى. «3»


«1». كافى، ج 5، ص 299.

«2». وسائل، ج 7، ص 126.

«3». وسائل، ج 16، ص 369.

جلد 2 - صفحه 22

پیام ها

1- سفيه، از تصرّف در مال خود ممنوع است. «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ»

2- مالى كه سبب برپا ماندن جامعه است، نبايد در اختيار سفيه باشد. أَمْوالَكُمُ الَّتِي‌ ... قِياماً

3- حاكم شدن سفيه حتّى بر اموال خود، ضربه‌ى اقتصادى به جامعه است و جامعه نست به اموال شخصى افراد حقّ دارد. «أَمْوالَكُمُ» به جاى «أموالهم»

4- در برخوردها، بايد به مصالح اقتصادى جامعه و رشد فكرى افراد توجّه كرد، نه عواطف و ترحّم‌هاى گذرا. «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ»

5- مال و ثروت، قوام زندگى و اهرم نظام است. «جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»

6- سرمايه نبايد راكد بماند. بايد اموال يتيمان و سفيهان هم، در مدار توليد و سوددهى قرار گيرد و از درآمدش زندگى آنان بچرخد، نه از اصل مال.

«وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها» به جاى «منها»

7- به ابعاد روحى و شخصيّت محرومان بايد توجّه كرد. «قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً»

8- ممنوع كردن افراد از تصرّف در اموالشان، واكنش دارد. چاره‌ى آن برخورد و سخن نيكوست. «قَوْلًا مَعْرُوفاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً «5»

چون آيه سابقه امر نمود به اعطاى اموال يتامى در حين بلوغ بدون تصرف، در عقب آن ذكر كسانى كه جايز نيست رد مال به آنها فرمايد:

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ: خطاب به اولياى نسوان و ايتام و مجانين و ساير خفيف‌


«1» منهج الصادقين، جلد 2، صفحه 433.

«2» مدرك ياد شده‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 354

العقول و غير مستقر الرشد، يعنى: و مدهيد به سفيهان و كم عقلان، أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً: مالهائى كه مقرر فرموده خدا براى شما، سبب قوام معيشت و رابطه انتظام امور دين، مثل حج و جهاد و زكات و صدقات و نفقات و ضيافات و تمهيد قواعد خيرات و قوانين ميراث. يا اتيان مكنيد سفهاء را مالهائى كه از جنس آن چيزى است كه حق تعالى آن را قيام شما گردانيده. و بنا به قولى، آيه نهى است هر كسى را كه مالهاى خود را به تصرف زن و فرزند بخشد، و بعد چشم دارد كه ايشان رعايت او كنند در مطعم و ملبس. و قول اول مناسب آيات متقدمه و متأخره مى‌باشد.

در منهج مروى است كه: زنى سياه و فصيحه و بليغه و مليحه، خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: يا رسول اللّه ما را مذمت مى‌كنى و به هيچ وجه زبان به مدحت ما نمى‌گشائى؟ فرمود: چگونه شما را مذمت نمودم. گفت: به اينكه ما را سفيه خواندى؛ فرمود: خداى تعالى شما را سفيه خوانده در آيه كريمه: لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‌. عرض كرد: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى چه [ما را ناقص خواندى‌]؟ فرمود: به جهت آنكه در هر ماه در ايام حيض نماز نگزاريد. بعد فرمود: شما را كفايت نيست كه چون يكى از شما حامله شود، او را ثواب كسى باشد كه نفس خود را مهيّا نموده براى جهاد كفار؛ و چون وضع حمل كند، او را اجر شهيد غلطيده در خون خود باشد؛ و چون طفل را شير دهد، به هر مكيدنى ثواب كسى است كه اسيرى از فرزندان اسمعيل آزاد كرده؛ و چون براى رضاع از خواب برخيزد در هر شبى، ثواب آزاد كردن بنده‌اى از اولاد اسمعيل براى او نويسند؛ بعد فرمود: اين ثواب مخصوص است به مؤمنات صالحات و خاشعات صابرات كه كفران نكنند. زن برگشت و گفت: اين فضلى است عظيم اگر مشروط به شرط نبودى. «1» فى الفقيه عن الباقر عليه السّلام: انّه سئل عن هذه الاية. فقال: لا تؤتوها شرّاب‌


«1» منهج الصادقين، جلد 2، ص 434- 435.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 355

الخمر و لا النّساء ثمّ قال: و اىّ سفيه اسفه من شارب الخمر «1» و فى رواية: كلّ من يشرب المسكر فهو سفيه. «2» در من لا يحضره الفقيه- صدوق رحمه اللّه روايت نموده از امام محمد باقر عليه السّلام كه سؤال شد از آن حضرت از اين آيه، فرمود:

عطا نكنيد اموال را به شرابخواران و نه نساء؛ پس فرمود: و كدام سفيه اسفه از شارب الخمر است. و در روايتى: هر كه خمر بياشامد، پس او سفيه باشد.

وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها: و بهره دهيد و وظيفه مقرر كنيد اين سفها را در آن مالها به قدر كفاف ايشان، وَ اكْسُوهُمْ‌: و بپوشانيد و جامه دهيد ايشان را به قدر حال آنها.

نكته: ذكر «فيها» بدون «منها» به جهت دلالت است بر آنكه مأكول و ملبوس آنها در اموال است، يعنى اموال آنها را مكان رزق و كسوت ايشان گردانيد. به اين وجه: تجارت نمائيد به آن، و از نفع آنچه محتاجند، مهيا شود كه از اصل مال صرف ننمائيد تا به اندك زمان، فنا و زوال يابد. يا معنى آنكه: روزى در اموال ايشان است. و بنابر اول، ممكن است احتجاج بر وجوب كسب به مال مولّى عليه، به جهت ظاهر امر؛ زيرا نفقه مغنى آن نشود. و احتمال عدم وجوب نيز دارد، به سبب اصل عدم وجوب و حق آن است كه واجب است استنماى آن به قدر نفقه، و اما زياده بر اين مستحب است. «3» وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً: و بگوئيد مر ايشان را بعد از منع، سخنى نيكو و پسنديده كه نفوس آنها به آن خوشحال گردد. مثل آنكه اگر يتيم باشد، گوئيد:

اين مال متعلق به تو و من خزينه دار توأم، و در وقت بلوغ تسليم تو خواهم نمود. و خص و حفظ او نمائيد بر سلوك در طريق ثواب نزد تصرفات او در اموال خود؛ و زنان را نيز وعده كنيد كه دلشان به آن خوش شود. در آيه دليل است بر جواز


«1» به نقل از نور الثقلين، جلد 2، ص 442، حديث 53.

«2» البرهان، جلد 1، صفحه 343، حديث 2.

«3» بدين معنى كه واجب است با اموال سفهاء به اندازه مورد نياز آنها تجارت شود، ولى سود بردن بيش از مقدار نيازشان، واجب نيست.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 356

حجر بر يتيم در حين بلوغ و عدم رشد او، زيرا حق تعالى منع فرمايد از دفع مال به سفهاء. و نيز دليل است بر وجوب وصيت، هرگاه ورثه سفيه باشند، زيرا وصيت در اينصورت به منزله اعطاى مال است به اهل سفه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً «5»

ترجمه‌

و ندهيد به بى‌خردان مالهاى خودتان را كه قرار داد خدا براى شما قوام معاش و روزى مقرر داريد براى ايشان در آنها و بپوشانيدشان و بگوئيد مر ايشان را گفتار خوب..

تفسير

سفهاء كسانى هستند كه نفع و ضرر خود را تشخيص نميدهند و در معاملات غبن فاحش پيدا مى‌كنند و مخارج بيهوده مينمايند مردم نبايد اختيار اموال خودشان را بدست اين قبيل اشخاص بدهند خواه زن و فرزند انسان باشند خواه ارحام و دوستان خواه اجانب چون مال مانند جان و عرض محترم است و مايه زندگانى دنيا و تحصيل آخرت است نبايد ضايع و باطل صرف شود بلكه بايد مال را محل و مأخذ نفقه و كسوه آنها قرار داد باين معنى كه مال را بكار زد و از او استفاده مباح نمود و خرج آنها كرد و در اين حكم تفاوت ندارد كه مال از آنها باشد و بعنوان ولايت در دست شخص باشد يا مال از خود شخص باشد و آنها عيال او باشند چون خداوند نميخواهد مال كسى صرف در باطل شود علاوه بر آنكه مؤمنين مانند نفس واحدند و خطاب متوجه بهمه است و اولياء نوعا وارثند و مال در رتبه متأخره مال آنها است و مؤيد اين معنى است روايت عياشى از حضرت صادق (ع) كه فرمود آنها يتيمانند نبايد اموال آنها را داد تا بر شد برسند عرض شد چگونه اموال آنها اموال ما است فرمود وقتى شما وارث باشيد و اين مطلب را در بيان مراتب طوليّه ملك شيخ استاد ما قدس سره تقريب فرمودند كه چون هر ملكى در رتبه اول از آن خداوند است و در رتبه دوم ملك امام است و در رتبه سوم ملك اشخاص است ممكن است در رتبه چهارم ملك وارث باشد كه بنابر اين يك ملك در يك زمان چهار مالك دارد در طول يكديگر و تفاوت برتبه است لذا عقلاء براى وارث اعتبار قائلند و اين تحقيق دقيق انيقى است كه توضيحش از وظيفه مقام خارج است و در چند


جلد 2 صفحه 15

روايت سفيه بشراب خور و كسيكه مورد اعتماد نيست و زنان تفسير شده است و قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده در تفسير اين آيه كه سفهاء زنانند و اولاد وقتى كه مرد بداند زن و فرزندش سفيه و مفسدند سزاوار نيست اختيار مالش را كه مايه معيشت او است بآنها بدهد بلى بايد نفقه و كسوه آنها را بپردازد و بآنها وعده بدهد كه مراد از قول معروف است بنظر حقير مقصود آنستكه تا اين اندازه با آنها بزبان خوش و ملايمت رفتار كند و از آنها دلجوئى نمايد كه اگر چيزى از او بخواهند نگويد نميدهم يا نميخرم بگويد ميدهم يا ميخرم انشاء اللّه و در مقام عمل از طبق مصلحت خارج نشود و الا معروف قول پسنديده عقلى و شرعى است كه در اين مقام مواعيد جميله يكى از مصاديق آنست چنانچه شراب خور و لاابالى در اموال مردم و مسرف و مبذر هم از مصاديق سفيه ميباشند كه نبايد مورد اطمينان مالى بشوند بنابر اين بين روايات و ظاهر آيه تعارضى نيست تا محتاج بجمع باشد و ظهور اموالكم در آيه هم محفوظ است و حاجت بتكلّفى كه در نفحات و غيره شده ندارد و قيم بدون الف نيز قرائت شده است و بهمان معنى قوام است و ظاهرا مصدر باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُم‌ُ الَّتِي‌ جَعَل‌َ اللّه‌ُ لَكُم‌ قِياماً وَ ارزُقُوهُم‌ فِيها وَ اكسُوهُم‌ وَ قُولُوا لَهُم‌ قَولاً مَعرُوفاً «5»

و ندهيد اموال‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ دست‌ اشخاص‌ سفيه‌ اموالي‌ ‌که‌ خداوند قرار داده‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌که‌ باو قيام‌ كنيد ‌در‌ امر معيشت‌ ‌خود‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ بخورانيد و بپوشانيد و ‌با‌ ‌آنها‌ ‌از‌ راه‌ تلطف‌ و ارشاد تكلم‌ كنيد.

جلد 5 - صفحه 14

سفيه‌ ناقص‌ العقل‌ ‌است‌ ‌در‌ مقابل‌ رشيد ‌که‌ كامل‌ العقل‌ ‌است‌ و مراد كسيست‌ ‌که‌ نفع‌ و ضرر ‌خود‌ ‌را‌ تشخيص‌ نميدهد و صلاح‌ و فساد كارها ‌را‌ تميز نميدهد مثل‌ بسياري‌ ‌از‌ اطفال‌ و زنها و فساق‌، و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار شارب‌ الخمر ‌را‌ سفيه‌ شمرده‌اند بلكه‌ دارد (اي‌ سفيه‌ اسفه‌ ‌من‌ شارب‌ الخمر) و ‌در‌ بعضي‌ اخبار امثال‌ شارب‌ الخمر ‌را‌ ‌هم‌ ذكر فرموده‌ و تمسك‌ بهمين‌ ‌آيه‌ كردند ‌در‌ منع‌ دادن‌ مال‌ بدست‌ ‌آنها‌ و لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ باب‌ وحدت‌ ملاك‌ ‌باشد‌ چون‌ دادن‌ مال‌ بسفيه‌ موجب‌ تضييع‌ مال‌ ميشود و ايمن‌ ‌از‌ اتلاف‌ نيست‌، فساق‌ ‌هم‌ هيچگونه‌ اعتمادي‌ بآنها نيست‌ نه‌ بقول‌ ‌آنها‌ و نه‌ بفعل‌ ‌آنها‌ و نه‌ بامانت‌ ‌آنها‌ و شارب‌ الخمر فرد اجلاي‌ فساق‌ ‌است‌ كسي‌ ‌که‌ نسبت‌ بخود چنين‌ ‌باشد‌ نسبت‌ بديگران‌ چه‌ نحوه‌ ‌است‌.

وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُم‌ُ نهي‌ ارشادي‌ ‌است‌ چون‌ موجب‌ تضييع‌ مال‌ ‌است‌ و ‌لو‌ نفس‌ تضييع‌ حرام‌ ‌است‌ مثل‌ اسراف‌ و تبذير ‌که‌ ‌از‌ كبار معاصي‌ شمرده‌اند و مراد ‌از‌ (اموالكم‌) ممكن‌ ‌است‌ اموال‌ ‌خود‌ مؤتي‌ ‌باشد‌ چنان‌ ‌که‌ ظاهر (اموالكم‌) ‌است‌ ‌که‌ مال‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ دست‌ سفيهان‌ ندهيد تضييع‌ ميكنند و ‌از‌ ‌بين‌ ميبرند.

بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ مراد ‌از‌ (الَّتِي‌ جَعَل‌َ اللّه‌ُ لَكُم‌ قِياماً ‌يعني‌ قوام‌ زندگي‌ ‌شما‌ ‌در‌ امر معاش‌ باموالتان‌ ‌است‌ و بآنها دادن‌ مورث‌ اختلال‌ امر معاش‌ ‌شما‌ ميشود.

و ممكن‌ ‌است‌ مراد اموال‌ ‌خود‌ سفهاء ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ ‌شما‌ بعنوان‌ قيموميت‌ سپرده‌ ‌شده‌ بدست‌ ‌آنها‌ ندهيد ‌که‌ مسئوليتش‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌است‌.

و تعبير (باموالكم‌) بادني‌ مناسبت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اموالي‌ ‌که‌ ‌در‌ تحت‌ اختيار و سلطنت‌ ‌شما‌ ‌است‌ و قرينه‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ معني‌ جمله‌ (و ارزقوهم‌ ‌فيها‌) زيرا واجب‌ نيست‌ كسي‌ ‌از‌ مال‌ ‌خود‌ نفقه‌ بسفيه‌ دهد مگر واجب‌ النفقه‌ ‌باشد‌ مثل‌ عيال‌ و اولاد، ولي‌ و قيم‌ بايد ‌از‌ مال‌ ‌خود‌ سفيه‌ صرف‌ نفقه‌ ‌او‌ كند، و همچنين‌ (و اكسوهم‌) كسوه‌ ‌هم‌ حكم‌ نفقه‌ ‌را‌ دارد.

جلد 5 - صفحه 15

وَ قُولُوا لَهُم‌ قَولًا مَعرُوفاً بزبان‌ لين‌ و نيكو ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ كنيد بعنوان‌ نصيحت‌ و ارشاد ‌با‌ زبان‌ خشن‌ و تند صحبت‌ نكنيد نگوئيد سفيهي‌ عقلت‌ نميرسد نميتواني‌ اصلاح‌ مال‌ كني‌، تضييع‌ ميكني‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميبري‌.

و ممكن‌ ‌است‌ گفته‌ شود ‌که‌ مراد ‌از‌ (اموالكم‌) اعم‌ ‌از‌ اموال‌ ‌خود‌ و اموال‌ سفهاء ‌باشد‌ ‌تا‌ ‌هر‌ دو جهت‌ ‌را‌ شامل‌ گردد و منافي‌ ‌با‌ ظهور (اموالكم‌) و ‌با‌ ظهور (و ارزقوهم‌ ‌فيها‌ و اكسوهم‌) نباشد و اللّه‌ العالم‌، ‌پس‌ مراد ‌از‌ (اموالكم‌) امواليست‌ ‌که‌ ‌در‌ تحت‌ اختيار و تسلط ‌شما‌ ‌است‌ چه‌ ‌از‌ جهت‌ مالكيت‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ قيموميت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- ثروتها، نباید در اختیار سفیهان قرار گیرد. (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم)

۲- محجور بودن سفیه، از تصرف در اموال (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم)

۳- در انفاق به سفیهان، نباید مال را در اختیار آنان قرار داد.* (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) برخى برآنند که مراد از «ایتاء»، انفاق بر آنان است ; یعنى به هنگام انفاق بر آنان، اموالتان را در اختیار آنان قرار ندهید، بلکه در جهت منافع آنان به کار گیرید.

۴- جواز پرداخت اموال کم ارزش سفیهان به آنان (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم الّتى جعل اللّه لکم قیاماً) به آن احتمال که «الّتى جعل ... »، قیدى احترازى باشد، بر این مبنا مى توان اموالى که ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختیار سفیه قرار داد.

۵- اموال سفیه، باید در اختیار ولىّ او باشد. (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) جمله «لا تؤتوا ... » (اموال را به سفیهان نپردازید)، فرض را بر این قرار داده که اموال آنان باید در اختیار دیگرى باشد، و چون مخاطبان آیه در مورد یکایک سفیهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفیه است.

۶- جامعه داراى حقوقى نسبت به اموال شخصى افراد (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) نسبت دادن اموال شخصى سفیهان به جامعه، مى رساند که جامعه در اموال شخصى افراد، حقوقى دارد.

۷- امور اقتصادى جامعه، نباید در دست سفیهان قرار گیرد. (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم)

۸- خداوند، مالک حقیقى اموال و ثروتها (اموالکم الّتى جعل اللّه لکم قیاماً)

۹- ثروتها و اموال، وسیله برپایى و قوام جامعه (اموالکم الّتى جعل اللّه لکم قیاماً) کلمه «قیاماً»، به معنى برپادارنده است. (لسان العرب).

۱۰- افرادى که اموال خویش را در غیر مصالح جامعه به کار مى گیرند، در تلقى دین، سفیه هستند.* (اموالکم الّتى جعل اللّه لکم قیاماً) جمله «لا تؤتوا السّفهاء اموالکم التى ... قیاماً»، مى رساند که خداوند از آن جهت پرداخت اموال سفیهان را به آنان ممنوع کرده که آن را در غیر مصالح جامعه و قوام و برپایى آن مصرف مى کنند. بنابراین، مصرف مال در غیر مصلحت جامعه، مصرفى سفیهانه و مصرف کننده آن، سفیه است.

۱۱- ثروت باید براى رشد اقتصادى جامعه به کار گرفته شود. (اموالکم الّتى جعل اللّه لکم قیاماً) از اینکه خداوند مال را براى برپایى جامعه قرار داده و به همین جهت پرداخت آن را به سفیهان منع کرده، معلوم مى شود که ثروتها باید در جهت رشد اقتصادى، که قوام جامعه به آن بستگى دارد، به کار گرفته شود.

۱۲- تأمین خوراک و پوشاک (مخارج زندگى) سفیهان، بر عهده جامعه است. (و ارزقوهم فیها و اکسوهم)

۱۳- لزوم به جریان انداختن سرمایه سفیهان، و تأمین آنان از سود آن (و ارزقوهم فیها و اکسوهم) خداوند مقرر داشته است که روزى سفیهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: «و ارزقوهم فیها» و نفرمود: «منها». تنها راهى که مى تواند این معنا را تأمین کند این است که سرمایه آنان در جریان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمین گردد.

۱۴- لزوم برخورد شایسته و سازنده در گفتار و رفتار با سفیهان (و قولوا لهم قولا معروفاً) در برداشت فوق کلمه «قولاً» به معناى کنایى آن، یعنى مطلق معاشرت (سخن و رفتار)، گرفته شده است.

روایات و احادیث

۱۵- ممنوعیت سپردن اموال به شرابخوار، به دلیل سفاهت وى (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) امام صادق (ع) در مقام نهى از امین قرار دادن شرابخوار فرمود: «و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم» فاىُّ سفیه اسفه من شارب الخمر؟[۱]

۱۶- ضرورت پرهیز از سپردن اموال به سفیهان، براى جلوگیرى از اتلاف و تباه شدن آن (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) امام باقر (ع): ... انّ اللّه نهى عن ... و فساد المال ... انّ اللّه عز و جل یقول ... و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم ... .[۲]

۱۷- لزوم اجتناب از سپردن اموال به افرادى که مورد اعتماد نیستند. (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) امام صادق (ع) درباره «السّفهاء» در آیه فوق فرمود: من لا تثق به.[۳]

۱۸- ضرورت پرهیز از سپردن اموال یتیمان به آنها، قبل از رسیدن آنان به مرحله رشد (و لا تؤتوا السّفهاء اموالکم) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: هم الیتامى لا تعطوهم اموالهم حتّى تعرفوا منهم الرُشد ... .[۴]

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۴، ۵، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۸
  • اقتصاد: توسعه اقتصادى ۱۱
  • انفاق: به سفیه ۳
  • ثروت: نقش ثروت ۹
  • جامعه: عوامل تشکیل جامعه ۹ ; عوامل رشد جامعه ۱۱ ; مسؤولیت جامعه ۶، ۱۲ ; مصالح جامعه ۱۰
  • خدا: مالکیت خدا ۸
  • سخن: ادب در سخن ۱۴
  • سرمایه: اهمیّت سرمایه ۱۱
  • سفیه:۱۰، ۱۵ احکام سفیه ۱۰، ۱۵ ۱، ۴، ۵، ۷، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۶ ; تأمین سفیه ۱۰، ۱۵ ۱۲، ۱۳ ; کفالت سفیه ۱۰، ۱۵ ۵ ; مال سفیه ۱۰، ۱۵ ۴، ۵، ۱۳ ; محجوریت سفیه ۱۰، ۱۵ ۲، ۳ ; معاشرت با سفیه ۱۰، ۱۵ ۱۴
  • شرابخوار: احکام شرابخوار ۱۵ ; سفاهت شرابخوار ۱۵
  • مال: احکام مال ۲، ۳، ۱۷ ; حفظ مال ۱۶ ; نقش مال ۹، ۱۰
  • محجورین:۲، ۳
  • نظام اقتصادى:۱، ۶، ۷، ۱۶، ۱۷
  • یتیم: احکام یتیم ۱۸ ; مال یتیم ۱۸

منابع

  1. کافى، ج ۵، ص ۲۹۹، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۳- ، ح ۵۲.
  2. کافى، ج ۵، ص ۳۰۰، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۲- ، ح ۵۵.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۲۰، ح ۲۰ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۱، ح ۴۸.
  4. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۲۰، ح ۲۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۲، ح ۵۰.