البقرة ٢٤٧
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْکَهُ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ |
ترجمه
البقرة ٢٤٦ | آیه ٢٤٧ | البقرة ٢٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أنَّی»: چگونه؟ از کجا؟ «لَمْ یُؤْتَ»: داده نشده است. «سَعَةً»: فزونی. فراوانی. «إصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ»: او را بر شما برگزیده است. «بَسْطَةً»: گسترش. فراخی. «وَاسِعٌ»: به معنی (ذُوسَعَةٍ) یعنی: دارا است، یا به معنی (مُوسِع) یعنی: توسعهدهنده و بخشایشگر است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۵۲ - ۲۴۴ ، سوره بقره
- بيان اتصال و ارتباط آيات مذكوره و آهنگ كلى آنها
- وجه مقيد ساختن قتال و جهاد به قيد ((فى سبيل الله ))و اشاره به معناى قرض دادن به خدا معيار
- معناى قبض و بسط و وجه اينكه سه صفت از صفات خداوند در اين آيه آمده است
- غلط بنى اسرائيل براى حاكم كه موجب اعتراض آنها به فرماندهى طالوت شد
- عمل به مصالح و قدرت بر اجراى آن ، لوازم و شرائط زمامدار است نه شرافت دودمان و ثروتمندى
- افعال خداى سبحان حكيمانه و داراى مصلحت است و در عين حال باريتعالى محكوم و مقهور مصالح نيست
- گفتارى در معناى ((سكينت )) آرامش روانى در سايه ايمان
- اشاره به پيروى جمعى اندك و با ايمان بر لشگرى گران و بى ايمان ، درد استان طالوت و جالوت
- لشكر طالوت سه طايفه شدند
- استعاره از كنايه اى لطيف در: ((ربنا افرغ علينا صبرا))
- توضيحى درباره دفاع و فطرى بودن آن در ذيل ((لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض ))
- مسئله دفع و غلبه معنايى و عمومى است
- گفته هاى ساير مفسرين در معناى دفع در آيه شريفه
- بحث روايتى (در ذيل آيات گذشته ، مربوط به قرض دادن به خدا، داستان طالوت ، مراد از سكينت ...)
- داستان جالوت و طالوت از زبان مبارك امام باقر (ع )
- برسى و توضيح بعضى جملات روايت قم
- داستان حضرت داود (ع ) و جنگ طالوت و جالوت به نقل از امام صادق (ع )
- روايتى در باره معناى سكينت
- بحث علمى و اجتماعى (بررسى سه اصل تنازع بقا، انتخاب و تبعيت محيط در طبيعت و اجتماع و نظر اسلام در اين مورد)
- اشكال به نظريه متقدمين از سوى دانشمندان متاءخر
- نظريه كلى فلسفى در باره سه اصل مذكور
- سخن بعضى از مفسرين مبنى بر اينكه آيه ((لولا دفع الله ...))و آياتى ديگر به دو اصل تنازع و انتخاب اشاره دارد
- رد آن گفته و توضيح بطلان استشهادات آن مفسر از برخى آيات قرآنى
- بررسى ادعاى ارتباط آيه ((و لولا دفع الله الناس بعظهم ببعض ...)) و دو قائده تنازع در بقا و انتخاب طبيعى
- بحثى در تاريخ و اينكه چرا قرآن به آن اهتمام ورزيده است
- دو عامل مهم همواره در فن تاريخ دخالت كرده و موجب فساد و بى اعتبارى آن گشته اند
- عوامل ديگرى كه در گذشته و در عصر حاضر موجب بدگمانى به تاريخ نقلى شده اند
- امتياز و اعتبار داستان هائى كه در قرآن آمده نسبت به عهدين و كتب تاريخ
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«247» وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
وپيامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما مبعوث (وانتخاب) كرده است، گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد در حالى كه ما از او به فرمانروايى شايستهتريم و به او ثروت زيادى داده نشده است؟ پيامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است وخداوند ملكش (فرماندهى ورهبرى) را به هر كس بخواهد مىبخشد وخداوند (احسانش) وسيع و (به لياقتها و توانايىهاى افراد) آگاه است.
نکته ها
كلمه «واسع» يعنى خداوند بىنيازى است كه از هيچگونه بخششى عاجز نيست.
گرچه بنىاسرائيل از پيامبرشان فرمانده نظامى براى رهبرى جنگ خواستند؛ «مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ولى از آنجا كه آنان بهانه گرفته وگفتند: طالوت را به سلطنت چه كار؟ معلوم مىشود كه او علاوه بر فرمانده نظامى، سلطان آنان نيز قرار گرفت. اين گروه ستمديده بنىاسرائيل با آنكه براى رهايى از چنگال ظالمان، از پيامبرشان درخواست تعيين فرمانده كرده بودند، ولى وقتى پيامبرشان طالوت را كه جوانى چوپان و فقير و گمنام بود، به فرماندهى و زمامدارى آنان تعيين نمود، گفتند: چگونه او مىتواند فرمانده ما باشد در حالى كه شهرت و ثروتى ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارايى كه داريم، از او لايقتريم!
پيامبر وقتى بهانهگيرى آنها را به خاطر فقر وندارى طالوت شنيد، فرمود: بىگمان خدا او را بر شما برگزيده است واو توانايى علمى وقدرت بدنى و نيروى لازم براى فرماندهى جنگ را دارد. خداوند هركس را كه بخواهد بخاطر لياقت و استعدادهاى نهفتهاش فرماندهى
جلد 1 - صفحه 385
مىبخشد. آرى، اگر نظر او به سنگى تعلق گيرد، جواهر مىشود واگر به خارى افتد، گل واگر به فقيرى نظر كند فرمانده مىشود.
آيا چوپانى كه گوسفندانش گم مىشوند، لياقت فرماندهى دارد؟ در روايات آمده است:
طالوت چوپانى بود كه در پى گوسفندان گمشدهاش از اطراف به سوى شهر آمده بود و به خدمت پيامبر رسيد و خداوند به پيامبر وحى كرد كه همين چوپان لياقت فرماندهى دارد و او را به مردم معرفى كن.
شايد مراد از جملهى «بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ» جامعيّت علوم باشد. يعنى او در بسيارى از علوم، اطلاعات گستردهاى داشت.
پیام ها
1- پيامبران بر اساس وحى، جانشين خود را انتخاب مىكنند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ»
2- رهبرى كه خداوند تعيين كند، به نفع مردم است. «بَعَثَ لَكُمْ»
3- اگر مىخواهيد به آزادى و نجات برسيد، بايد رهبر الهى را بپذيريد. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً»
4- دين از سياست جدا نيست. انبيا مستقيماً در مسائل نظامى دخالت وفرمانده نظامى عزل ونصب مىكردند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ»
5- از استعدادهاى نهفته در افراد گمنام و فقير، غافل نباشيد. «قَدْ بَعَثَ لَكُمْ»
6- نشانهى ايمان واقعى، تسليم در برابر خدا و رسول است و بنىاسرائيل به خاطر پندار غلط تسليم نبودند. «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا»
7- يكى از امتحانات الهى، نحوه برخورد ما با رهبر الهى است. «قالُوا أَنَّى يَكُونُ ...»
8- خودبرتربينى، محكوم است. «1» «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ»
9- نام و مقام و شهرنشينى، نشانه برترى نيست. در اين آيه از كسانى كه ملاك برترى را مال و مقام دانستهاند، انتقاد شده است. «لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»
«1». چنانكه شيطان گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» اعراف، 12.
جلد 1 - صفحه 386
10- انتخاب الهى، بر اساس لياقت است، نه گزاف و بيهوده. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
11- قدرت علمى و توانايى جسمى، دو شرط لازم براى فرماندهى لشكر است.
«بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
12- توانايى علمى، مهمتر از توانايى جسمى است. «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» ابتدا كلمهى «علم» آمد، سپس «جسم».
13- رهبر و مدير بايد زير دستان خود را توجيه كند و دليل كار و انتخاب خود را بازگو كرده و ابهامات را برطرف كند و نگويد اين حقّ من است كه هر كارى بخواهم انجام دهم. پيامبر دليل انتخاب طالوت را توانايى علمى وجسمى او بيان كرد. «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
14- نه فقر وگمنامى، مانع لطف الهى است و نه ثروت وشهرت، باعث آن. «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»
15- سرچشمهى اكثر اعتراضات مردم، كوته نظرى و كوته فكرى است، ولى علم خداوند بىنهايت ونامحدود است. «واسِعٌ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، جلد اوّل، صفحه 81.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 439
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ: و گفت بنى اسرائيل را پيغمبر ايشان، إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً: بدرستى كه خدا بتحقيق مبعوث فرمود براى شما طالوت را پادشاه فرمان روا. چون اين را شنيدند در غضب شدند، قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا: گفتند از روى استبعاد در جواب پيغمبر، از كجا سزاوار است مر طالوت را سلطنت بر ما، وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ: و حال آنكه ما سزاوارتريم به پادشاهى از او، زيرا از سبط يهودائيم كه به وراثت پادشاهى داريم و صاحب ثروت و جاه هستيم، پس به سبب وراثت و مكنت ما احق باشيم از طالوت كه از سبط بنيامين است و در آن سبط نه نبوت است و نه سلطنت. وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ: و داده نشده است فراخى و كثرت ملك دنيا، يعنى با آنكه وراثت و پادشاهى ندارد صاحب ثروت هم نيست. و ندانستند كه استحقاق رياست و حكومت و خلافت الهيه فرع استعداد اخلاق پسنديده و فضايل جليله و خصايل حميده است، و معظم امر در آن معارف الهيه است نه اموال دنيويه، و لذا اشموئيل در رد قول آنها برآمده، قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ: گفت بدرستى كه خداى تعالى مبعوث ساخته او را بر شما به سلطنت و پادشاهى. وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ: و زيادتى و افزونى عطا فرموده او را سعه در علم و جسم، يعنى او را عارف نمود به وجوه علم و حكمت خصوصا در سياست و تدبير ممالك و عساكر و مراعات عدالت ميان رعيت و همچنين از حيث جسم با قوت و صاحب جمال بود. وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ: و خداى تعالى عطا فرمايد سلطنت را كه منتسب به او است هر كه را خواهد از كسانى كه صلاحيت و قابليت پادشاهى او را دارد. وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ: و خداى تعالى صاحب فضل بسيار است در اعطاى زمام اختيار به قبضه هر كه خواهد، دانا است به استحقاق كسى را كه مبعوث فرمايد براى امارت و خلافت و حكومت.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 440
تنبيه: چون بنى اسرائيل استبعاد نمودند پادشاهى طالوت را به جهت فقر و سقوط نسب، حق تعالى رد اين مطلب نمود به دلايلى: 1- تعيين و تملك او از جانب حق تعالى باشد، و البته به تمام جهات اعلم است به مصالح شما. 2- شرط پادشاهى كثرت علم است تا به آن متمكن شود بر معرفت سياست، و نيز جسامت بدن تا وقر او در قلوب اعظم، و در مقاومت مكائد جنگ اقوى باشد، و اين هر دو صفت را خدا به طالوت عطا نموده.
3- آنكه حق سبحانه مالك الملك على الاطلاق است، پس ملك را به هر كه خواهد مرحمت فرمايد. 4- آنكه واسع الفضل است، توسعه فضل بر فقير نمايد و او را غنى گرداند، داناست به كسى كه لياقت دارد منصب امارت را.
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه امارت و حكومت الهيه منوط باشد به دارا بودن صفات جسمانى مانند شخصيت و كمالات نفسانى مانند اعلميت و اهليت و قابليت به حسب حكمت و مصلحت، و آن را جز علام الغيوب كسى عالم نيست؛ پس تعيين آن از جانب او خواهد بود، چنانچه طالوت را كه به حسب جسم و بسط علم برترى داشت سلطنت و پادشاهى را مرحمت فرمود، بنابراين كسانى كه به جهت ترس مكرر فرار از جهاد و به سبب نادانى در جواب مسائل متحير و سرگردان ماندند، چگونه اهليت خلافت و امارت الهيه را خواهند داشت!
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
ترجمه
و گفت مر ايشان را پيغمبرشان همانا خداوند بتحقيق برانگيخت از براى شما طالوت را پادشاه گفتند از كجا باشد مر او را پادشاهى بر ما و ما سزاوار- تريم بپادشاهى از او با آنكه داده نشده است باو وسعتى از جهت مال گفت همانا خداوند برگزيد او را بر شما و افزود او را بسطى در علم و جسم و خدا ميدهد ملكش را بهر كس خواهد و خدا وسعت دهنده دانا است.
تفسير
پس از تعيين پادشاه بنى اسرائيل به پيغمبرشان گفتند چرا طالوت بايد پادشاه ما باشد و از كجا او اهليت اينمقام را پيدا كرده با آنكه ما از اولاد يهودا
جلد 1 صفحه 311
هستيم و پادشاهى ارث ما است بعلاوه صاحب ثروت و مكنت و جاهيم و طالوت شخصى است فقير و بىبضاعت اشموئيل فرمود اين منصبى است كه از طرف خداوند براى او تعيين شده كه عالم است بمصالح شما و خير شما را ميخواهد لابد خير و صلاح شما را در سلطنت او دانسته بعلاوه شرط سلطنت علم و اطلاع باوضاع داخل و خارج مملكت است كه در امور سياسيه بتواند اقدام نمايد و نيز توانائى و قوت بدنى و عظمت جثه است تا آنكه در نظر دشمنان با عظمت و رعب آور باشد و نيرومند گردد و تدابير جنگى را بكار برد ثروتمندى و اولاد يهودا بودن چه مدخليت در اين امور دارد خداوند طالوت را متصف باين اوصاف كه در خور پادشاه است فرموده گويند مرد ايستاده وقتى دستش را بلند ميكرد بسر او ميرسيد و خداوند مالك الملك و واسع الفضل است هر كس را بخواهد و صلاح بداند پادشاهى و مكنت كرامت مى- فرمايد و كسى را نمىرسد كه در امر او چون و چرا نمايد چون دانا است و نادان حق ايراد بدانا ندارد و قمى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه بنى اسرائيل بعد از حضرت موسى مرتكب معاصى شدند و دين خدا را تغيير دادند و از فرمان الهى تخلف نمودند و در ميان آنها پيغمبرى بود كه امر و نهى مينمود و آنها اطاعت نمى كردند و روايت شده كه او ارمياء نبى بوده است پس خداوند جالوت را بر آنها مسلط فرمود و او قبطى بود آنها را اذيت نمود مردانشان را كشت و خارج از ديارشان كرد و اموال آنها را تصرف نمود و زنانشان را بخدمتگارى وادار كرد پس آنها متوسل به پيغمبرشان شدند و گفتند از خدا بخواه كه پادشاهى براى ما بر انگيزاند كه ما در تحت لواى او با دشمنان خود رزم كنيم در راه خدا و معمولا در بنى اسرائيل نبوت در يك خانواده بود و سلطنت در يك خانواده خداوند نبوت و سلطنت را براى بنى اسرائيل در يك خانواده جمع نفرموده بود نبوت در اولاد لاوى بود و سلطنت در اولاد حضرت يوسف و طالوت از اولاد ابن يامين بود كه برادر مادرى حضرت يوسف است پس نه از خانواده نبوت بود نه از خانواده سلطنت ولى اعلم از همه و شجاع و قوى بود و جثه بزرگى داشت كه مانند او كسى نبود و فقير بود و آنها او را بفقر و تهيدستى ملامت نمودند و بر او عيب گرفتند و از اختيار خداوند او را براى سلطنت غضبناك شدند و چون فرمان جنگ داد پشت كردند مگر كمى و
جلد 1 صفحه 312
سؤال و جواب مذكور در آيه شريفه در ميان ايشان و پيغمبرشان بوقوع پيوست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنّي يَكُونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ وَ لَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ وَ اللّهُ يُؤتِي مُلكَهُ مَن يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (247)
(و پيغمبرشان مر ايشان را گفت که خداوند طالوت را بر شما پادشاه برگزيد گفتند چگونه براي او بر ما پادشاهي باشد و حال آنكه ما بپادشاهي از او سزاوارتريم و فراخي مال باو داده نشده، پيغمبر گفت همانا خدا او را بر شما برگزيد و وسعت در علم و جسم باو فزوني داد و خدا پادشاهيش را بهر که بخواهد ميدهد و خداوند محيط و داناست) وَ قالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالُوتَ مَلِكاً بعد از آنكه بني اسرائيل از پيغمبرشان ارميا«1» چنين تقاضايي نمودند او بايشان گفت که خداوند طالوت را براي شما پادشاه قرار داد و طالوت مردي فقير و داراي شغل سقائي و از اولاد بنيامين بود ولي اعلم بني اسرائيل و اشجع آنها بود.
قالُوا أَنّي يَكُونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ با اينكه بني اسرائيل خودشان از پيغمبرشان خواسته بودند که پادشاهي براي آنها تعيين كند و پيغمبرشان فرمود که خداوند طالوت را براي شما برگزيد و با كلمه «لهم»
1- و در مجمع البيان و روايتي در بحار از حضرت باقر (ع) آن پيغمبر را اشموئيل ذكر كرده که بعربي اسمعيل است و در عهدين بلفظ صموئيل يافت ميشود.
جلد 2 - صفحه 504
که دلالت بر نفع ميكند اينکه مطلب را بيان فرمود يعني سلطنت طالوت بنفع شما است، ولي آنها اعتراض نموده و وي را لايق پادشاهي ندانسته و با كلمه (علينا) که دال بر ضرر است اينکه معني را اظهار كردند و اينکه اولين مخالفتي بود که از آنها در اينکه باره صادر شد، چون خيال ميكردند سلطنت بايد در بيت يوسف، و سلطان شخص متمكن و ثروتمند و داراي اسم و عنوان باشد چنانچه يهود زمان پيغمبر اسلام توهم كرده بودند که پيغمبري که در كتب آنها بوي بشارت داده شده بايد از بني اسرائيل باشد و چون ديدند از بني اسمعيل است مخالفت نمودند از اينجهت گفتند چگونه براي طالوت سلطنتي بر ما باشد و حال آنكه ما بپادشاهي سزاوارتر از اوئيم، زيرا داراي ثروت و مكنت و اسم و عنوان و از بيت پادشاهي ميباشيم.
وَ لَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ و طالوت وسعت در مال باو داده نشده و مرد فقير و تهي دست است.
قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم پيغمبرشان گفت که او را خدا برگزيده است و كسي را که خدا انتخاب كند البته شايسته و لايق است و خداوند حكيم شخص نالايق را اختيار نميفرمايد.
«وَ زادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَ الجِسمِ» اگر مال ندارد خداوند دو چيز باو عنايت فرموده که بواسطه آن دو بر شما برتري دارد و لايق مقام پادشاهي و تدبير امور است يكي علم که بواسطه آن سياست و مملكت داري و تدبير امور كشوري و لشگري را ميتواند بكند و ديگر بسطه در جسم يعني قدرت و قوت و شجاعت که لازمه پيشوايي و سلطنت است.
وَ اللّهُ يُؤتِي مُلكَهُ مَن يَشاءُ و خدا پادشاهيش بهر که بخواهد ميدهد اشاره به اينكه شما در مقابل امر و قضاء الهي بايد تسليم باشيد و از خود اظهار نظر
جلد 2 - صفحه 505
كنيد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد وَ ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَي اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أَمرِهِم«1» وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ و خداوند واسع است يعني محيط بجميع عوالم و همه اشياء است و علم و قدرت و رحمتش بر همه چيز احاطه دارد چنانچه ميفرمايد.
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً«2» و نيز ميفرمايد وَسِعتَ كُلَّ شَيءٍ رَحمَةً وَ عِلماً«3» مغفرت و آمرزش او وسيع است و همه گناهان را شامل ميشود چنانچه ميفرمايد إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ المَغفِرَةِ«4» و بالجمله واسع بر چيزي گفته ميشود که حد و انتهاء نداشته باشد و صفات خداوند همه غير محدود و غير متناهي است.
و عليم است يعني بحكم و مصالح امور دانا است و شايستگي و لياقت هر كس را ميداند.
و از اينکه آيه چند نكته استفاده ميشود:
1- چنانچه انتخاب پيغمبر با خداست تعيين پادشاه و مدبّر امور كشوري و لشكري هم بايد بانتخاب او باشد و مردم نميتوانند اجتماع نموده و برأي خود كسي را انتخاب نمايند و اينکه اساس مذهب اهل تسنن را باطل ميكند که خلافت را بانتخاب مردم و اجماع امّت ميدانند و همچنين سلطنت بني اميه و بني عباسي و ساير سلاطين جور را که بقهر و غلبه و زور و حيل و تزوير بر مردم مسلط شدند باطل ميسازد و ادله ايكه بر وجوب اطاعت اولي الامر است شامل اينها نيست بلكه اطاعت آنها اعانت بظلم و ركون بظالم است.
2- در موضوع سلطنت و رياست عامه مال و جاه و عنوان مدخليت ندارد بلكه شرط اساسي آن دو چيز است يكي اعلميت که از همه افراد رعيت علم او بيشتر و
1- سوره احزاب آيه 36
2- سوره انعام آيه 80
3- سوره مؤمن آيه 7
[.....]
4- سوره النجم آيه 33
جلد 2 - صفحه 506
و بتدبير امور آگاهتر و واردتر باشد، و ديگري شجاعت که ترس و ملاحظه و محافظهكاري در اجراء قانون و مجازات جنايت كاران نداشته باشد.
و اينهم دليل ديگري بر بطلان خلافت خلفاي جور است که هم از علم بيبهره و هم از شجاعت و ساير كمالات عاري بودند.
3- اينکه توهمي که بني اسرائيل ميكردند که بايد نبوت در اولاد لاوي يكي از پسران يعقوب و سلطنت در اولاد يوسف پسر ديگر او باشد توهم باطل است زيرا طالوت که خدا او را بپادشاهي برگزيد نه از اولاد لاوي و نه از اولاد يوسف بود بلكه از اولاد بنيامين برادر يوسف بود و همچنين توهم اينكه نبوت و سلطنت در يك خانواده جمع نميشود و بايد از هم جدا باشد نيز باطل است، زيرا داود هم مقام نبوت و هم مقام پادشاهي داشت.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 247)- در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفهای که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا برای زمامداری آنان برگزید «و به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است» (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً).
از تعبیر ملکا چنین برمیآید که طالوت، تنها فرمانده لشگر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود. از اینجا مخالفت شروع شد، گروهی گفتند: «چگونه او بر ما حکومت
ج1، ص223
داشته باشد با این که ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد» (قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ).
در واقع آنها به انتخاب خداوند اعتراض کردند- طالوت جوانی از یک قبیله گمنام بنی اسرائیل و از نظر مالی یک کشاورز ساده بود- ولی قرآن پاسخ دندانشکنی را که آن پیامبر به گمراهان بنی اسرائیل داد چنین بازگو میکند «گفت:
خداوند او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده» (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).
نخست: این که این گزینش خداوند حکیم است و دوم این که شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسی رهبری را فراموش کردهاید، نسب عالی و ثروت، هیچ امتیازی برای رهبری نیست.
سپس میافزاید: «خداوند ملک خود را به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند (احسانش) وسیع و گسترده و دانا (به لیاقت و شایستگی افراد) است» (وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
این جمله ممکن است اشاره به شرط سومی برای رهبری باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسایل مختلف از سوی خداست.
نکات آیه
۱ - برگزیدگى طالوت براى زمامدارى بنى اسرائیل، به نفع و سعادت آنان (ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً) «لام» در «لکم» تصریح است به اینکه فرماندهى و زمامدارى طالوت در جهت نفع و سعادت آنان بوده است.
۲ - طالوت، برانگیخته خداوند براى زمامدارى بنى اسرائیل (ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً)
۳ - شگفتى سردمداران بنى اسرائیل، از برگزیدگى طالوت به دلیل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت (قالوا انى یکون له الملک ... و لم یؤت سعة من المال) ظاهراً اعتراض کنندگان، همان پیشنهاددهندگان بودند که خداوند از قول آنان مى فرماید: «قال الملأ ... نحن احق». بنابراین اعتراض آنان به دو جهت بوده است: یکى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف که مى گفتند: «نحن احق». و دوّم نداشتن مال و ثروت که با «و لم یؤت سعة من المال» به آن اشاره شده است.
۴ - پندار غلط بزرگان بنى اسرائیل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى (و نحن احقّ بالملک منه)
۵ - سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان، شرط زمامدارى، در پندار بزرگان بنى اسرائیل (و نحن احق بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال) ظاهراً جمله «نحن احق ... » سخن ملأاست; گویا آنان بدین جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.
۶ - سرشناسى و از اشراف بودن، مهمترین ملاک براى زمامدارى، در دیدگاه ملأ بنى اسرائیل* (و نحن احقّ بالملک منه و لم یؤت سعة من المال) اشراف بنى اسرائیل در مقام بیان ملاک زمامدارى، در ابتدا مسأله سرشناسى و ملأ بودن را مطرح نمودند و سپس مسأله ثروت را.
۷ - فقدان روحیه تسلیم در برابر دستورات الهى، در میان بزرگان بنى اسرائیل (ان اللّه قد بعث ... و نحن احقّ بالملک منه)
۸ - تقدم برگزیدگان الهى بر دیگران، در حکومت و زمامدارى (نحن احقّ بالملک منه ... قال ان اللّه اصطفیه علیکم)
۹ - طالوت، نسبت به دیگران، از توانایى جسمى و علمى (کاردانىِ) بیشترى برخوردار بود. (و زاده بسطة فى العلم و الجسم) چون جمله «و زاده ... » بیان حکمت انتخاب طالوت از میان بنى اسرائیل و علّت تقدّم وى بر دیگران است، پس او در این دو صفت برتر از دیگران بوده است; بنابراین «زاده ...» بیانگر توانایى جسمى و علمى بیشتر او در مقایسه با دیگران است.
۱۰ - گستردگى بیشتر تواناییهاى علمى (اعلمیت) و جسمى، ملاک برترى انسان در زمامدارى جامعه (و زاده بسطةً فى العلم و الجسم)
۱۱ - گستردگى تواناییهاى علمى و جسمى طالوت، ملاک برگزیدگى وى از جانب خداوند براى زمامدارى (ان اللّه اصطفیه علیکم و زاده بسطة فى العلم و الجسم)
۱۲ - سرشناسى و ثروت، ملاک گزینش زمامداران نیست. (و لم یؤت سعة من المال ... و زاده بسطة فى العلم و الجسم)
۱۳ - لزوم توجیه افراد تحت فرماندهى، نسبت به انتصاب حاکم و فرمانده و رفع شبهات در این باره (قالوا انّى یکون له الملک ... و زاده بسطة فى العلم و الجسم)
۱۴ - اهمیّت بیشتر تواناییهاى فکرى و علمى (کاردانى)، بر تواناییهاى جسمى در انتخاب زمامدار* (و زاده بسطة فى العلم و الجسم) در بیان ملاک، توانایى علمى «فى العلم» مقدم شده است.
۱۵ - حکومت از آنِ خداوند است و به هر کس بخواهد اعطا مى کند. (و اللّه یؤتى ملکه من یشاء)
۱۶ - مشیّت الهى، منشأ برگزیدگى طالوت (زمامداران الهى) (و اللّه یؤتى ملکه من یشاء)
۱۷ - سِعه وجودى و دانایى گسترده خداوند (و اللّه واسع علیم) بنابراینکه «واسع» به معناى ذو سعة باشد; یعنى خداوند وجودى است واسع و گسترده ; نه به معناى مُوسع (گستراننده نعمتها) و نه به معناى واسع فضله و قدرته.
۱۸ - دانایى گسترده خداوند نسبت به شایستگى افراد و سعه وجودى او، منشأ اعطاى حکومت به آنان طبق مشیّت خویش (ان اللّه اصطفیه علیکم ... و اللّه واسع علیم)
۱۹ - بینش محدود بنى اسرائیل نسبت به ملاکهاى حقیقى گزینش، منشأ اعتراض آنان به برگزیدن طالوت (قالوا انى یکون له الملک علینا ... و اللّه واسع علیم) جمله «و اللّه واسع علیم» تعریضى به بنى اسرائیل است که بینش شما محدود و در نتیجه مُعترض به گزینش طالوت شده اید.
۲۰ - بینش محدود آدمى، منشأ اعتراض وى به افعال الهى (قالوا انى ... و اللّه واسع علیم) جمله «و اللّه واسع علیم» تعریضى به مُعترضین است که شما بینشى محدود دارید و لذا اعتراض به گزینش طالوت (افعال الهى) مى کنید.
۲۱ - خواسته ها و مشیّتهاى الهى، بر اساس ملاک و حکمت است ; نه گزاف و بیهوده (و زاده بسطة فى العلم و الجسم و اللّه یؤتى ملکه من یشاء) خداوند از یک سو اعطاى ملک را برخاسته از مشیّت خویش شمرده، و از سوى دیگر ملاک انتخاب طالوت را بیان مى کند; بنابراین مشیّت الهى بر اساس ملاک و حکمت است; نه بى حساب و گزاف.
روایات و احادیث
۲۲ - نبودن طالوت از خاندان نبوت و پادشاهى، منشأ اعتراض بزرگان (ملأ) بنى اسرائیل به برگزیدگى وى از جانب خداوند (قالوا انى یکون له الملک علینا) امام باقر (ع) درباره آیه «انّ اللّه قد بعث ... » فرمود: لم یکن من سبط النبوة و لا من سبط المملکة ...[۱].
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: علیم ۱۸ ; واسع ۱۷، ۱۸
- انسان: جهل انسان ۲۰
- برگزیدگان: فضایل برگزیدگان ۸
- برگزیدگى: عوامل برگزیدگى ۱۱، ۱۶
- بنىاسرائیل: ارزشگذارى بنىاسرائیل ۵ ; استکبار بنىاسرائیل ۴ ; اشراف بنىاسرائیل ۳، ۴، ۵، ۷ ; تاریخ بنىاسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۲۲ ; جهل بنىاسرائیل ۱۹ ; دنیاطلبى بنىاسرائیل ۵، ۶، ۲۲ ; رهبرى در بنىاسرائیل ۱، ۲ ; عقیده بنىاسرائیل ۴، ۵، ۶ ; نافرمانى بنىاسرائیل ۷، ۲۲
- تبلیغ: اهمیّت تبلیغ ۱۳
- تعقل: اهمیّت تعقل ۱۴
- جهل: آثار جهل ۱۹، ۲۰
- حکومت: منشأ حکومت ۱۵
- خدا: افعال خدا ۲۰ ; حاکمیت خدا ۱۵ ; حکمت خدا ۲۱ ; عطایاى خدا ۱۵، ۱۸ ; علم خدا ۱۷، ۱۸ ; مشیّت خدا ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۲۱
- رهبرى: اعلمیت در رهبرى ۱۰ ; شرایط رهبرى ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴ ; علم رهبرى ۱۰
- سیاسى: فلسفه سیاسى ۱۸ ; نظام سیاسى ۸
- طالوت: برترى طالوت ۹ ; برگزیدگى طالوت ۱، ۲، ۳، ۱۱، ۱۶، ۱۹، ۲۲ ; علم طالوت ۹، ۱۱ ; قدرت طالوت ۹
- عصیان: زمینه عصیان ۱۹، ۲۰
- عقیده: عقیده باطل ۴
- علم: اهمیّت علم ۱۴ ; علم و عمل ۲۰
- فرماندهى: اهمیّت فرماندهى ۱۳
- گزینش: ملاک گزینش ۳، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴
- مال: ارزش مال ۱۲
منابع
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۳۱۶، ح ۴۹۸ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۵۱، ح ۹۹۶.