روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
ابو علي الاشعري و محمد بن يحيي عن محمد بن اسماعيل عن علي بن الحكم عن ابان بن عثمان عن زراره عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۷ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۲۵
از امام باقر (ع) فرمود: اگر مردم مىدانستند چگونه آفرينش آغاز شده است دو كس با هم اختلاف نداشتند، به راستى خدا عز و جل پيش از آنكه خلق را بيافريند فرمود: آبى خوشگوار باش تا من بهشت و فرمانبرانم را از تو آفرينم، و آب شور و تلخى باش تا من دوزخ و نافرمانانم را از تو بيافرينم. اين دو با هم آميختند و از اين است كه مؤمن كافر زايد و كافر مؤمن، سپس سرشتى از روى زمين بر گرفت و سختش در هم ماليد بناگاه مردمى پديد شدند و چون مورچه بجنبيدند، به اصحاب يمين فرمود: با سلامتى به سوى بهشت، و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و من باكى ندارم، سپس آتشى را فرمان داد تا بر افروخت و به اصحاب شمال فرمود: در آن درآئيد، از آن هراس كردند، به اصحاب يمين فرمود: در آن درآئيد، بدان در آمدند و فرمود: سرد و سلامت باش، و آن آتش بر آنها سرد و سلامت شد، پس اصحاب شمال گفتند: پروردگارا قرار ما را تجديد كن، فرمود: تجديد كردم اكنون در آن درآئيد، رفتند كه درآيند و باز در هراس شدند و سپس طاعت و معصيت ثبت شد و تنوانند اينان از آنان باشند و نه آنان از اينان.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹
امام باقر عليه السّلام فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرينش چگونه بوده، دو تن با يك ديگر (در امر دين) اختلاف نكنند. همانا خداى عز و جل پيش از آنكه مخلوق را بيافريند، فرمود: آبى گوارا پديد آى، تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بيافرينم، و آبى شور و تلخ پديد آى تا از تو دوزخ و اهل معصيتم را بيافرينم، سپس بآن دو دستور فرمود تا آميخته شدند، از اين جهت است كه مؤمن كافر زايد و كافر مؤمن. آنگاه گلى را از صفحه زمين برگرفت و آن را بشدت مالش داد، بناگاه مانند مور بجنبش در آمدند سپس باصحاب يمين فرمود: بسلامت بسوى بهشت و باصحاب شمال فرمود: بسوى دوزخ و باكى هم ندارم. آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت و باصحاب شمال فرمود: در آن داخل شويد، از آن ترسيدند و پرهيز كردند، سپس باصحاب يمين فرمود: داخل شويد: آنها داخل شدند، پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد. اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما درگذر و از نو بگير، فرمود: از نو گرفتم، داخل شويد، ايشان برفتند و باز ترسيدند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى پا برجا گشت، پس نه اين دسته توانند از آنها باشند و نه آنها توانند از اينها باشند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۷
ابوعلى اشعرى و محمد بن يحيى، از محمد بن اسماعيل، از على بن حكم، از ابان بن عثمان، از زراره، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كردهاند كه فرمود: «مردم اگر مىدانستند كه آغاز آفرينش يا اول امر خلائق چگونه بود، دو نفر با هم اختلاف نمىكردند. به درستى كه خداى عز و جل پيش از آنكه خلايق را بيافريند، فرمود: باش آبِ خوش تا بهشت و اهل طاعت خود را از تو بيافرينم، و باش آبِ تلخ تا دوزخ و اهل معصيت خويش را از تو خلق كنم. بعد از آنكه به امر خدا موجود گرديدند، آن دو آب را فرمود تا به هم ممزوج شدند، و از اين جهت است كه مؤمن، كافر را مىزايد و كافر، مؤمن را مىزايد؛ پس گلى را از روى زمين فرا گرفت و آن را مالش سختى داد، ناگاه ايشان چون مورچگان مىجنبيدند. بعد از آن، به اصحاب دست راست فرمود: مىرويد به سوى بهشت، در حالتى كه سالم و ايمنايد از هر چه بد باشد. و به اصحاب دست چپ فرمود: مىرويد به سوى آتش دوزخ، و هيچ پروا ندارم. پس آتشى را امر فرمودتا برافروخته شد. و به اصحاب دست چپ فرمود: در آن داخل شويد. ايشان، از آن ترسيدند و داخل نشدند. و به اصحاب دست راست فرمود: داخل شويد در اين آتش؛ پس ايشان در آن داخل شدند. و به آتش فرمود: سرد و سلامت باش؛ يعنى سردى معتدل كه ايشان را به جهت سردى ضرر نرسد؛ پس آن آتش سرد و سلامت گرديد. __________________________________________________
(۱). يس، ۷۰. (۲). يعنى: «قرآن را از عالم بالا فرو فرستاد، تا بيم كند و بترساند هر كس را كه زنده باشد؛ يعنى مؤمن باشد؛ زيرا كه حيات ابدى به ايمان است، و كافر حكم مرده دارد؛ بلكه بدتر از آن است؛ زيرا كه مرده اگر منتفع نمىشود، متضرر هم نمىشود، به خلاف كافر كه بر دين خود نفع نمىگيرد و متضرر مىشود، و تا واقع شود و ثابت گردد «اين» گفتار كه وجوبِ عذاب است بر كافران و ناگرويدگان كه قبول آن نكنند. و ظاهر اين است كه استشهاد به آيه بر اين مطلب بنابر ظاهر، ظاهر باشد؛ چه «لِيُنْذِرَ» با ذال «ثخّذ» و «ليندر» با دال «ابجد»، هر دو در كتابت به يك صورت مىباشند، و «اندار»- به كسر همزه و سكون نون بر وزن «انذار»-، به معنى انداختن و كم كردن ظرف است كه متاعى در آن باشد. (مترجم) (۳). و مراد از تكليف اول، آن است كه پيش از تكليف در دار دنيا واقع شده، به واسطه ارسال رسل و انزال كتب، و آن سه قسم است: اول، آنچه در عالم ارواح صرف اتفاق افتاد؛ و دويّم، آنچه در وقت سرشتن طينت واقع شد، پيش از آنكه آدم را از آن بيافريند؛، سيم آنچه متحقّق گرديد بعد از آنكه آدم را از آن آفريد، در هنگامى كه ايشان را از صلب آدم بيرون آورد، و ايشان چون مورچگان ريزه يا ذرّات هوا در طرف راست و چپ حركت مىكردند. (مترجم)
بعد از آن، اصحاب دست چپ گفتندكه: اى پروردگار! از لغزش ما بگذر، و چنان انگار كه ما را امر نفرمودهاى و ما مخالفت نكردهايم. فرمود: از لغزش شما درگذشتم و چنان انگاشتم كه شما مخالفت من نكردهايد؛ پس در اين هنگام در آن داخل شويد. و ايشان رفتند كه داخل شوند، و از آن ترسيدند و داخل نشدند، و طاعت و معصيت در آنجا ثابت گرديد؛ پس اين جماعتِ مطيعان نمىتوانند كه از عاصيان باشند، و نه آنكه گروه عاصيان از مطيعان باشند يا به عكس».