روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۲۲

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۶ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۹۲۲ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۲۲ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي و احمد بن محمد عن محمد بن الحسن عن احمد بن الحسين عن محمد بن الطيب عن عبد الوهاب بن منصور عن محمد بن ابي العلا قال سمعت يحيي بن اكثم قاضي سامرا بعد ما جهدت به و ناظرته و حاورته و واصلته و سالته عن علوم ال محمد فقال :


الکافی جلد ۱ ش ۹۲۱ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۹۲۳
روایت شده از : امام جواد عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام جواد (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۶۲۳

محمد بن ابى العلاء گويد: من پس از آنكه با يحيى بن اكثم- قاضى سامراء بحث و گفتگو كردم و با او پيوستم، از وى در باره علوم آل محمد پرسش كردم، به گوش خود شنيدم كه مى گفت: در اين ميان كه روزى وارد شدم و گرد قبر رسول خدا (ص) مى‏گشتم، ديدم محمد بن على الرضا (ع) در آن جا مى‏گردد، با او در مسائلى كه مى‏دانستم مناظره كردم و به من جواب كافى داد، به او گفتم: به خدا من مى‏خواهم از شما مسأله‏اى بپرسم و به خدا راستى كه از شما در باره آن شرم دارم، به من فرمود: من پيش از آنكه تو بپرسى جوابت مى‏دهم، مى‏خواهى از امام بپرسى. گفتم: به خدا مسأله من همين است، فرمود: منم آن امام، گفتم: نشانى چيست؟ در دست او عصائى بود، به زبان آمد و گفت: به راستى مولا و آقاى من امام اين زمان است و او است حجت.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۶۵

محمد بن ابى العلاء گويد: بعد از آنكه يحيى بن اكثم قاضى سامرا را آزمايش كردم و با او مباحثه و گفتگو نمودم و رفت و آمد كردم و راجع بعلوم آل محمد پرسيدم شنيدم كه مى‏گفت: روزى داخل (مسجد مدينه) شدم و قبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را طواف ميكردم، در آن ميان محمد بن على الرضا عليه السلام را ديدم مشغول طوافست، در باره مسائلى كه در نظرم بود، با او مناظره كردم، همه را بمن جواب داد، من باو عرضكردم بخدا كه من ميخواهم از شما يك مسأله‏اى بپرسم، ولى بخدا كه خجالت ميكشم، بمن فرمود: پيش از آنكه بپرسى من بتو خبر ميدهم، ميخواهى راجع بامام بپرسى، عرضكردم: بخدا سؤال من همين است، پس فرمود: منم امام، عرضكردم: علامتش چيست؟ در دست حضرت عصائى بود كه بسخن درآمد و گفت: همانا مولاى من. امام اين زمانست و اوست حجت خدا.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۲۲۵

محمد بن يحيى و احمد بن محمد، از محمد بن حسن، از احمد بن حسين، از (احمد يا) محمد بن طيّب، از عبدالوهّاب بن منصور، از محمد بن ابى العلاء روايت كرده‏اند كه گفت: شنيدم از يحيى بن اكثم قاضى سامرّا-/ بعد از آن‏كه در باب او جدّ و جهد به عمل آوردم، و با او مباحثه و گفت شنود نمودم و با هم خلطه و آشنايى به هم رسانيديم و او را از علوم آل محمد سؤال كردم-/ كه گفت: من روزى داخل روضه پيغمبر شدم و بر دور قبر رسول خدا طواف مى‏كردم، پس محمد بن على بن موسى الرضا عليه السلام را ديدم كه بر دور قبر طواف مى‏كرد. من با آن حضرت در باب مسائلى چند كه مى‏دانستم، گفت‏وگو كردم، و آنها را به من تعليم كرد، و جواب همه را بيان فرمود. بعد از آن، به حضرت عرض كردم: به خدا سوگند كه: مى‏خواهم تو را از مسأله‏اى سؤال كنم و از آن، شرم دارم. فرمود كه: «من تو را خبر مى‏دهم پيش از آن‏كه تو سؤال كنى. مى‏خواهى كه مرا از امام سؤال كنى». عرض كردم: به خدا سوگند كه سؤال من همين است. فرمود كه: «من امامم». عرض كردم كه: نشانه مى‏خواهم. عصايى در دست آن حضرت بود، به سخن در آمد و گفت كه: آقاى من، امام اين زمان است، واو است حجت خدا بر خلق.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)