روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۴۱

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

اسحاق قال اخبرني محمد بن الربيع الشايي قال :


الکافی جلد ۱ ش ۱۳۴۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۳۴۲
روایت شده از : امام حسن عسكرى عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام حسن عسكرى (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَوْلِدِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۰۹

محمد بن ربيع شائى (سائى- تصحيح مجلسى ره) گفت: من با يك مردى از ثنويها (دو خدائى) در اهواز مناظره كردم و سپس به سر من رأى آمدم و از گفته‏هاى او چيزى به دلم چسبيده بود و من بر در خانه احمد بن الخضيب نشسته بودم كه أبو محمد (امام عسكرى" ع") از دار الخلافه در روز موكب خلافتى (سان ديدن) بيرون آمد، به من نگاهى كرد و با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد كه يگانه است، يگانه است، تنها است و من افتادم و از هوش رفتم.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۴۵

محمد بن ربيع شائى گويد: با مردى از ثنويه (قائلين بدو خدا) در اهواز مباحثه كردم، سپس به سامره رفتم و بعضى از سخنان او بدلم چسبيده بود، روز بار عام خليفه بود. من در خانه احمد بن خضيب نشسته بودم كه حضرت ابو محمد عليه السلام از اتاق عمومى وارد شد، بمن نگريست و با انگشت سبابه‏اش اشاره فرمود: «يكتاست، يكتاست، فرد است» من بيهوش شدم و افتادم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۴۷

اسحاق روايت كرده و گفته است كه: خبر داد مرا محمد بن ربيع سائى (يا نسايى، يا نشايى، يا شيبانى، بنابر اختلاف نسخ كافى، وليكن اوّل اصحّ است) و گفت كه: در اهواز با مردى از جماعت ثَنَوية (كه به دو خدا قائل‏اند) مباحثه كردم، بعد از آن به سرّ من رأى آمدم و چيزى از گفتار آن مرد ثَنَوىّ به دلم چسبيده بود و من بر درِ خانه احمد بن خَضيب نشسته بودم، ناگاه حضرت امام حسن عليه السلام رو آورد كه از دار عامّه بر مى‏گشت، «۲» و به سوى من نظر فرمود و به انگشت شهادت خويش اشاره نمود كه: «يكى و يگانه و تنهاست». پس من افتادم و بى‏هوش شدم. __________________________________________________ (۲). و دار عامّه، خانه‏اى است كه همه كس در آن داخل مى‏شوند. و ظاهر اين است كه خانه خليفه مراد باشد، يعنى: حضرت از خانه خليفه بر مى‏گشت در روز اجتماع مردم؛ چون روز عيد. (مترجم)


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)