أَحْمَد
ریشه کلمه
قاموس قرآن
[صفّ:6] صريح است در اينكه حضرت عيسى آمدن حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم را خبر داده است در آيات ديگر نظير آيه [اعراف:157] به بودن خبر آن حضرت در تورات و انجيل تصريح شده است. ناگفته نماند روزيكه اين آيات نازل شد يهود و نصارى آنها را شنيدند و دم نزدند و اگر در تورات و انجيل اين مطالب و خبر آمدن آن حضرت نبود هرگز ساكت نمىشدند و فريادشان به اعتراض بلند مىشد آنها هميشه در پى ايراد به اسلام بودند. محمد صادق فخر الاسلام رحمةاللّه كه از دانشمندان نصارى بود و به شرف اسلام نايل گرديد و كتابهاى متعدّدى درباره اسلام نوشت در كتاب انيس الاعلام علت اسلا آوردن خود را چنين مىنويسد... در سنّ دوازده سالگى خواستم عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصارى را تحصيل نموده باشم بعد از تجسّس بسيار خدمت يكى از قسّسيسين عظام از فرقه كاتوليك رسيدم كه در علم و زهد و تقوا در ميان اهل ملّت خود شهرت تمام داشت. و مردم در سئوالات دينى به او مراجعه مىكردند من از او استفاده علم مىكردم هر روز در حدود چهارصد يا پانصد نفر در پاى درس او حاضر مىشدند عدهاى از زنان تارك دنيا نيز در درسها گرد مىآمدند. از ميان همه به حقير محبّت خاصّى داشت، كليدهاى مسكن و خزائن مأكل و شرب خود را به حقير سپرده بود مگر كليد يك خانه كوچكى را كه به منزله صندوق خانه بود، حقير خيال مىكردم كه انجا خزانه اموال اوست و از اين جهت با خود مىگفتم كه او اهل دنياست. روزى وى را عارضهاى روى داده از مجلس درس تخلّف نمود و به حقير گفت: اى فرزند روحانى تلامذه را بگوى كه من امروز حالت تدريس ندارم. حقير از نزد او بيرون آمده ديدم شاگردان مذاكره مىكنند صحبت ايشان به معنى كلمه فار قليط در سريانى و پر گلو طوس در يونانى كه يوحنّا صاحب انجيل چهارم آمدن او را در باب 14 و 15و 16 از جناب عيسى عليه السلام نقل نموده است كه آن جناب فرمودند بعد از من فار قليط خواهد آمد، جدالشان به طول انجاميد هر كسى در اين باب رأى بخصوصى داشت و چون متفرّق گشتند حقير به نزد قسّيس برگشتم گفت: اى فرزند روحانى امروز در غيبت من چه مباحثهاى رخ داد؟ ماجرى را بيان كردم. گفت: حق واقع، خلاف همه اين اقوال است. من خودم را يه قدمهاى او را انداخته و گفنم: اى پدر روحانى تو از همه كس بهتر ميدانى كه سعى من در تحصيل علم و تعصّبم درباره نصرانيّت تا چه حدّ است. چه مىشود اگر احسانى كرده معنى اين اسم شريف را بيان فرمائى؟ شيخ مدرّس به شدّت كريست بعد گفت اى فرزند روحانى به خدا تو در نزد من اعزّ ناسى اگر چه در تحصيل معنى اين اسم شريف فائده بزرگى است و ليكن بخ مجرّد انتشار اين اسم متابعان مسيح مرا و تو را خواهند كشت. مگر اينكه عهد نمائى در حال حيات و ممات من اين معنى را اظهار نكنى يعنى اسم مرا نبرى. كه موجب صدمه كلّى است در حال حيات از براى من و بعد از من براى اقارب من. سوگند اكيد ياد كردم كه هرگز نام شما را اظهار نخواهم كرد. پس از اطمينان گفت: اى فرزند روحانى اين اسم از اسماء مباركه پيغمبر مسلمين مىباشد يعنى به معنى محمد و احمد است پس كليد آن خانه كوچك سابق الذكر را به من داد و گفت: در فلان صندوق را باز كن فلان و فلان كتاب را نزد من بياور من كتابها را آوردم اين دو كتاب قبل از ظهور حضرت ختمى مرتبت به خط يونانى و سريانى با قلم بر پوست نوشته شده بود و در دو كتاب لفظ فار قليط را به معنى احمد و محمد ترجمه نموده بودند بعد گفت: اى فرزند روحانى بدانكه علماء و مفسّرين و مترجمين مسيحيّه قبل از ظهور حضرت محمد، اختلافى نداشتند كه به معنى احمد و محمد است. بعد از ظهور آن جناب، قسّيسين و خلفاء تمامى نفاسير و كتب لغت و ترجمهها را از براى بقاء رياست خود در تحصيل اموال و جلب منفعت دنيويّه و عناد و حسد و ساير اغراض نفسانيه تحريف و خراب نمودند و معنى ديگر از براى اين اسم شزيف اختراع كردند كه آن معنى اصلا و قطعاً مقصود صاحب انجيل نبوده و نيست. زيرا كه جناب عيسى آمدن فار قليط را مشروط و مقيّد مىنمايد بر فتن خود و مىفرمايد: تا من نروم فار قليط نخواهد آمد و اينكه مىگويند: مقصود روح القدس است درست نيست كه او با بودن جناب عيسى و حواريون از براى آن جناب و حواريون نازل شده بودد پس نزول روح القدس مشروط بر فتن مسيح نبود. پس منظور از لفظ فار قليط نيست و نبود مگر احمد و محمد و معنى اين لفظ همين است . گفتم: درباره دين نصارى چه مىگوئيد؟ گفت دين نصارى منسوخ است به سبب ظهور شرع شريف محمد (ص) و اين لفظ را سه مرتبه تكرار نمود. آن گاه مرحوم فخر الاسلام بقيّه ماجرى را شرح مىدهد كه احتياج به نقل آن نيست و روشن مىكند كه سبب اسلام آوردن وى همين قضيّه و كلمه فار قليط بوده است. طالبين تفصيل به انيس الاعلام و مقدمه رساله خلاصة الكلام آن مرحوم كه به قلم حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى نوشته شده رجوع كنند. بهتر است چنر جمله از انجيل يوحنّا كه فعلا در دست است در اين باره نقل نمائيم: باب 14 بند 17: و من از پدر سئوال مىكنم و تسلّى دهنده ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند . بند 26: ليكن تسلّى دهنده كه پدر او را به اسم من مىفرستد او همه چيز را به شما تعليم خواهد داد و آنچه به شما گفتم به ياد شما خواهد آورد. بند 30: بعد از اين بسيار با شما نخواهم گفت زيرا كه رئيس اين جهان مىآيد و در من چيزى ندارد . باب 15 بند 26: ليكن چون تسلّى دهنده كه او جانب پدر نزد شما مىفرستم آيد او بر من شهادت خواهد داد. باب 16 بند7: رفتن من براى شما مفيد است زيرا اگر نروم تسلّى دهنده نزد شما نخواهد آمد. بند 13: وليكن چون او آيد شما را به جميع راستى هدايت خواهد كرد زيرا كه خود تكلّم نمىكند بلكه به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت و از امور آينده به شما خبر خواهد داد او مرا جلال خواهد داد. پيداست كه اين سخنان از پيغمبر آينده خبر مىدهد جيمز هاكس در قاموس كتاب مقدّس ذيل كلمه تسلّى دهنده گويد: تسلّى دهنده كه در يونانى فار قليط گويند به معنى آموزگار و شفيع و راحت آور است . ترجمه كنندگان انجيل چون به كلمه تسلّى دهنده مىرسند از جانب خود مىگويند يعنى روح راستى، يعنى روح القدس. پر روشن است كه اين يعنىها تفسير از جانب خودشان و براى اغفال كردن مردم و وارونه نشان دادن حقيقت است و الّا چنانكه از مدّرس فخر الاسلام نقل شد و از كلمات بالا روشن گرديد حمل تسلّى دهنده بر روح القدس غلط است مثلا آنجا كه مىگويد «اگر نروم تسلّى دهنده نزد شمانخواهد آمد» چطور حمل بر روحالقدس مىشود؟!!. آيا به تصديق انجيل چنانكه از مدرّس فخرالاسلام نقل شد روحالقدس (جبرئيل) در زمان آن حضرت نيامده و نازل نشده بود؟ وانگهى جملاتى كه از باب 14 و 15 16 انجيل يوحنّا نقل شد به چيزى جز بر آينده قابل حمل است؟ و اينكه در بند 17 باب 14 گويد: تا هميشه با شما بماند اشاره به خاتميّت حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و ابدى بودن شريعت آن حضرت است . * در خاتمه نا گفته نماند ممكن است مراد از احمد در آيه «يَأتى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ اَحْمَدُ...» معناى وصفى باشد يعنى كسى كه در ستون خدا از ديگران برتر است و يا كسى كه در ستوده بودن از ديگران بالاتر است. در اين صورت حضرت عيسى از صفت آن حضرت نيز خبر داده است چنانكه آيه [اعراف:157] كه وصف آن حضرت را از تورات و انجيل نقل مىكند . و ممكن است مراد فقط اسم آن حضرت باشد چنانكه «اِسْمُهُ اَحْمَدُ» قرينه آن است در اين صورت بايد دانست كه محمدو احمد هر دو از نامهاى مشهور آن حضرت است حضرت ابوطالب صلوات اللّه و سلامه عليه د راشعار خود درباره آن حضرت مىگويد: اَلَمْتَعْلَمُوا اَنّا وَجَدْنا مُحَمَّداً رَسُولاً كَموسى خُطَّ فى اَوَّلِ الْكُتُب وَ لَقَدْ عَلِمْتُ عَلِمْتُ بِاَنَّ دينَ مُحَمَّدٍ مِنْ خَيْرِ اَدْيانِ الْبَرِيَّةِ ديناً لَقَدْ اَكْرَمَ اللّهُ النَّبِىَّ مُحَمَّداً فَاَكْرَمُ خَلْقِ اللّهِ فِى النّاسِ اَحْمَدُ وَ شَقَّ لَهُ مِنْ اِسْمِهِ لِيُجَلَّهُ فَذُوالْعَرْشِ مَحْمودٌ وَ هذا مُحَمَّدٌ لَعَمْرِى لقد كُلِّفْتُ وَجْداً بِاَحْمَدٍ وَاَحْبَبْتُهُ حُبَّ الْخَليلِ المُواصِلِ (الغدير ج 7 ص 332-340) چنانكه مىبينيم هر دو نام را در اشعار خود آورده است . در مجمع البيان ذيل آيه ما نحن فيه از يك شاعر نقل مىكند. صَلَّى الْاِلهُ وَ مَنْ يَحُفُ بِعَرْشِهِ وَالطَّيِّبونَ عَلَى الْمُبارَكِ اَحْمَدُ طبرسى و ابن كثير در تفسير خود از صحيح بخارى از حضرت رسول (ص) نقل مىكنند كه فرمود: براى من نامهائى است منم محمد، منم احمد، منم ماحى. ... در تفسير صافى از كافى از امام صادق عليه السلام نقل است كه عيسى به امّت خود فرمود: به زودى بعد از من پيغمبرى از اولاد اسمعيل مىآيد كه نامش احمد است او مرا و شما را تصديق مىكند....