الانسان ١٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است!

|ما از پروردگار خود از روزى كه سخت غمبار است هراسانيم
ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»
ما از (قهر) پروردگار خود به روزی که (از رنج و سختی آن رخسار خلق) در هم و غمگین است می‌ترسیم.
ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است می ترسیم.
ما از پروردگار خود مى‌ترسيم، در روزى كه آن روز عبوس و سخت و هولناك است.
ما از پروردگارمان در روزی که دژم و دشوار است، می‌ترسیم‌
ما از پروردگارمان در روزى كه گرفته و دژم و سخت و سهمگين است مى‌ترسيم.
ما (از عذاب) پروردگارمان می‌ترسیم؛ از (عذاب) روز بس ترشرو و سخت اخموئی (که قیامت نام دارد).
«ما از پروردگارمان، از روزی (که) با چهره‌ای درهم نهاده است سخت هراسناکیم.»
همانا ترسیم از پروردگار خویش روزی را دژم‌خوی آشفته‌روی‌


الانسان ٩ آیه ١٠ الانسان ١١
سوره : سوره الانسان
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَوْماً»: مفعولٌ‌به است (نگا: اعراب القرآن درویش، روح‌البیان) و (مِن رَبِّنَا) حال متقدّم آن است، یا (مِن رَبِّنَا) مفعولٌ‌به است و (یَوْماً) بدل از محلّ آن است (نگا: روح‌البیان). «عَبُوساً»: بس ترشرو و چهره در هم کشیده. «قَمْطَرِیراً»: سخت اخمو. بسیار سخت و شدید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9» إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»

آنان به نذر وفا مى‌كنند و از روزى كه شرش فراگير است مى‌ترسند. و غذاى خود را با آن كه دوستش دارند، به بينوا و يتيم و اسير مى‌دهند. (و مى‌گويند:) ما براى رضاى خدا به شما طعام مى‌دهيم و از شما پاداش و تشكّرى نمى‌خواهيم. همانا ما از پروردگارمان، به خاطر روزى عبوس و سخت، مى‌ترسيم.

نکته ها

«مستطير» از «سيطائره» يعنى سلطه است و ريشه آن «طير»، به معناى گستردگى است.

«قمطرير» به معناى شرّى است كه سخت باشد.

بر اساس برخى روايات، اطعام مسكين و يتيم و اسير در يك شب واقع شد و براساس برخى، در سه شب متوالى اتفاق افتاد و هر شب، يكى از آنها مراجعه كرد.

مراد از «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ» آن است كه اهل بيت با آنكه آن غذا را دوست داشتند، به ديگران دادند. چنانكه قرآن در جاى ديگر مى‌فرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» به نيكى نمى‌رسيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد. «1»

صاحب تفسير الميزان مى‌فرمايد: محبّت اهل بيت به خداوند در آيه بعد مطرح شده كه مى‌گويند: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» و منظور از «عَلى‌ حُبِّهِ»، علاقه به غذا است كه در اين صورت، علاوه بر اخلاص، ايثار آنان نيز ثابت مى‌شود.

اگر به فكر نام و شهرت نباشيد، خداوند نامتان را جاودانه مى‌كند. كارى كه اهل بيت كردند، ارزش مادى فراوانى نداشت ولى چون خالصانه بود، خداوند آن را ماندگار ساخت.


«1». تفسير برهان؛ محاسن برقى، ج 2، ص 397.

جلد 10 - صفحه 328

در اين آيه، كلمات مسكين و يتيم و اسير به صورت نكره آمده تا بگويد: در اطعام، نبايد گزينش كرد، بلكه به هركس كه بود انفاق كنيد.

پروين اعتصامى درباره اخلاص در انفاق مى‌گويد:

بزرگى داد يك درهم گدا را

كه هنگام دعا ياد آر ما را

يكى خنديد و گفت اين درهم خُرد

نمى‌ارزيد اين بيع و شرى‌ را

مكن هرگز به طاعت خودنمايى‌

حجاب دل مكن روى و ريا را

تو نيكى كن به مسكين و تهيدست‌

كه نيكى خود سبب گردد دعا را

به وقت بخشش و انفاق پروين‌

نبايد داشت در دل جز خدا را

خوف از خداوند، به معناى خوف از مقام اوست. چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» «1»

پیام ها

1- كمال واقعى زمانى است كه نيكى در انسان نهادينه شود. (تمام كمالات با فعل مضارع كه نشانه استمرار فعل است، آمده است.) يُوفُونَ‌، يَخافُونَ‌، يُطْعِمُونَ‌ و ...

2- اطعام و انفاق زمانى ارزش بيشتر دارد كه شى‌ء انفاق شده، مورد نياز و علاقه انسان باشد. «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ»

3- اسلام، حامى مستمندان و يتيمان و اسيران است. وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ‌ ... مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً

4- گروهى طعام را دوست دارند و گروهى اطعام را. «يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ»

5- اطعام، زمانى ارزش بيشترى دارد كه از خود و با دست خود باشد. «نُطْعِمُكُمْ»

6- كمكى ارزش دارد كه خالصانه و به دور از هر منّت و انتظارى باشد. «نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»

7- آنچه به عمل ارزش مى‌دهد، انگيزه خالصانه و اخلاص در عمل است.


«1». الرّحمن، 46.

جلد 10 - صفحه 329

«نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»

8- نيكان، نه تنها با زبان درخواست تشكّر ندارند، بلكه در دل هم به فكر تمجيد و تشكّر نيستند. لا نُرِيدُ ... شُكُوراً

9- گرچه ابرار انتظار پاداش ندارند ولى مردم نبايد بى‌تفاوت باشند. در آيه 25 سوره قصص مى‌خوانيم: حضرت شعيب دخترش را فرستاد تا پاداش سقّايى و آب دادن حضرت موسى را بپردازد. «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ»

10- گذشتن از پاداش، به تنهايى نشانه اخلاص نيست، بلكه گذشتن از تمجيد و تشكّر نيز لازم است. «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»

11- وفاى به نذر واجب است و كسى كه به نذر خود وفا نكند، از قهر الهى بترسد. «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً»

12- اگر كارى براى خدا باشد، فقط از قهر او مى‌ترسيم، نه مردم. «نَخافُ مِنْ رَبِّنا»

13- داشتن انگيزه الهى، منافاتى با شوق به ثواب يا خوف از عقاب ندارد. زيرا ثواب و عقاب نيز از خداست. لِوَجْهِ اللَّهِ‌ ... إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً

14- در قيامت، نه تنها مردم عبوسند، بلكه روز عبوس است. «يَوْماً عَبُوساً»

15- براى فرار از آن روز عبوس، امروز در برابر مسكين و يتيم و اسير، عبوس نكنيد. «نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»

إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا: بدرستى كه ما مى‌ترسيم از پروردگار خود، يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً: در روزى ترش در نهايت سختى، يعنى روزى كه رويهاى مردم در آن ترش گردد به جهت شدت اهوال آن و به سبب كراهت آن، مردم روى خود را درهم كشند. از ابن عباس مروى است كه روى كافران در آن روز ترش گردد و درهم كشيده شود، و در ميان هر دو چشم او مثل قطران عرق روان شود. حاصل آنكه ما به جهت رضاى الهى و غضب سبحانى در اين روز كه مشتمل است بر شدائد غير متناهى، اطعام مى‌كنيم نه به غرضى از اغراض.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»

إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»

ترجمه‌

آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود

همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا

همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده‌

همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را

همانا نيكان مى‌آشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور

از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى‌

وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر

و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير

با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى‌

همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.

تفسير

در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 316

و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى‌


جلد 5 صفحه 317

از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نموده‌اند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بوده‌اند ولى در خارج موجود و مذكور نبوده‌اند خلاصه آنكه چيزى بوده‌اند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشته‌اند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شده‌اند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مى‌آشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمه‌اى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانه‌هاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد


جلد 5 صفحه 318

نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا نَخاف‌ُ مِن‌ رَبِّنا يَوماً عَبُوساً قَمطَرِيراً «10»

بدرستي‌ ‌که‌ ‌ما ميترسيم‌ ‌از‌ پروردگار ‌خود‌ روزي‌ ‌که‌ روها ترش‌ ميشود و ‌در‌ كمال‌ سختي‌ ‌است‌ و شدت‌ چون‌ رد سائل‌ بخصوص‌ كساني‌ ‌که‌ دست‌ ‌آنها‌ ‌از‌ همه‌ جا كوتاه‌ ‌است‌ و هيچ‌ وسيله‌ ندارند مثل‌ مسكين‌ و يتيم‌ و اسير بسيار مذموم‌ ‌است‌ بلكه‌ بسا حرام‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: فَأَمَّا اليَتِيم‌َ فَلا تَقهَر وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر الضحي‌ ‌آيه‌ 9 و 10.

إِنّا نَخاف‌ُ مِن‌ رَبِّنا ‌که‌ مبادا كوتاهي‌ ‌شده‌ ‌در‌ حق‌ فقرا و ايتام‌ و اسراء.

يَوماً ‌يعني‌ ‌في‌ يوم.

عَبُوساً عبوس‌ روترش‌ و خوار و خفيف‌ و ذليل‌ و حقير ‌است‌ و ‌اينکه‌ نسبت‌ بكفار و ظلمه‌ و ارباب‌ ضلال‌ ‌است‌ و نسبتش‌ بيوم‌ القيامة توسعا ‌است‌ مثل‌ يوم صائم‌ و ليل‌ قائم‌ و الا صيام‌ و قيام‌ منسوب‌ بشخص‌ ‌است‌ ولي‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز ‌ يا ‌ ‌آن‌ شب‌.

قَمطَرِيراً شدت‌ و صعوبت‌ و سختي‌ ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ عذابها و عقوبات‌ و آثار يوم القيامة و اوضاع‌ ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- و در آخرین توصیف «ابرار» می‌فرماید: آنها می‌گویند: «ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و سخت است» (انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا).

تعبیر از روز قیامت به روز «عبوس» (سخت) با این که عبوس از صفات انسان است و به کسی می‌گویند که قیافه‌اش را در هم کشیده، به خاطر تأکید بر وضع وحشتناک آن روز است، یعنی آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت کننده است

ج5، ص357

که نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلکه گوئی خود آن روز نیز عبوس است.

نکات آیه

۱ - ترس از احوال روز قیامت، از ویژگى هاى ابرار (إنّا نخاف من ربّنا یومًا)

۲ - قیامت، روزى است بسیار سخت و اندوه بار. (یومًا عبوسًا قمطریرًا) «عبوس»; یعنى، چهره در هم کشیده و «روز عبوس» کنایه از روز سخت و اندوه بار است. «قمطریر» نیز به معناى شدید است و در این آیه هم مى تواند وصف براى «عبوس» باشد (یعنى شدید العبوس) و هم مى تواند صفت براى «یوم» باشد.

۳ - بیمناکى از قیامت، عامل انگیزش ابرار به اطعام و انفاق خالصانه و بى چشمداشت (لانرید منکم جزاءً و لاشکورًا . إنّا نخاف من ربّنا یومًا عبوسًا قمطریرًا) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که جمله «إنّا نخاف...» تعلیل براى «لانرید منکم...» است; یعنى، به این دلیل از شما انتظار پاداش و سپاس گزارى نداریم که چون از روز قیامت دل نگرانیم.

۴ - ایمان به قیامت و بیم از آن، زمینه ساز گرایش و عامل انگیزش به نیکوکارى و نیک کردارى (اخلاص، ایثار، انفاق و...)    و یطعمون الطعام ... أسیرًا ... لانرید منکم جزاءً و لاشکورًا . إنّا نخاف من ربّنا یومًا عبوسًا قمطریرًا

۵ - ربوبیت الهى، مقتضى برپایى قیامت و حسابرسى اعمال (إنّا نخاف من ربّنا یومًا)

۶ - حضرت على، فاطمه، حسن و حسین(ع)، مظهر بیم دارى از قیامت و ایمان به روز جزا (إنّا نخاف من ربّنا یومًا عبوسًا قمطریرًا)

موضوعات مرتبط

  • ابرار: زمینه اطعام ابرار ۳; زمینه انفاق ابرار ۳; عوامل اخلاص ابرار ۳; ویژگیهاى ابرار ۱
  • احسان: زمینه احسان ۴
  • اخلاص: زمینه اخلاص ۴
  • امام حسن(ع): ایمان امام حسن(ع) ۶; ترس امام حسن(ع) ۶; فضایل امام حسن(ع) ۶
  • امام حسین(ع): ایمان امام حسین(ع) ۶; ترس امام حسین(ع) ۶; فضایل امام حسین(ع) ۶
  • امام على(ع): ایمان امام على(ع) ۶; ترس امام على(ع) ۶; فضایل امام على(ع) ۶
  • انفاق: زمینه انفاق ۴
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۳، ۴
  • ایثار: زمینه ایثار ۴
  • ایمان: آثار ایمان به قیامت ۴; ایمان به قیامت ۶
  • ترس: آثار ترس از قیامت ۳، ۴; ترس از قیامت ۱
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۵
  • عمل: زمینه حسابرسى عمل ۵
  • فاطمه(س): ایمان فاطمه(س) ۶; ترس فاطمه(س) ۶; فضایل فاطمه(س) ۶
  • قیامت: اندوهناکى قیامت ۲; اهوال قیامت ۱; بیم داران از قیامت ۶; زمینه قیامت ۵; سختى قیامت ۲; ویژگیهاى قیامت ۲

منابع