المجادلة ١٨
ترجمه
المجادلة ١٧ | آیه ١٨ | المجادلة ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَحْلِفُونَ لَهُ»: برای خدا سوگند یاد میکنند که منافق نبودهاند (نگا: انعام / ، نحل / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ... (۰) ثُمَ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ... (۰) الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ... (۰) ثُمَ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ... (۰) انْظُرْ کَيْفَ کَذَبُوا عَلَى... (۱)
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ... (۰) وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ (۰)
نزول
ابن عباس گوید: روزى پیامبر در یکى از حجره هاى خویش نشسته بود و جمعى مسلمانان با او نشسته بودند. پیامبر فرمود: در همین ساعت کسى خواهد آمد که داراى دلى ناپاک بوده و شوخ چشم و در عین حال زاغ چشم و یک چشم مى باشد که با دیده شیطان به شما مى نگرد و وقتى که وارد گردید هیچ یک از شما با او سخن نگوئید.
چیزى نگذشت که مردى بدین صفات وارد شد. گویند: اسم او عبدالله بن نبتل بوده است و نیز گویند: هنگام ورود از آمدن او مانع شده بودند لذا از بام خانه آمد. پیامبر به او فرمود« تو همان نیستى که با عده اى به من دشنام داده و بدگوئى مینمائید. در جواب گفت: یا رسول اللّه اجازه بده کسانى را که اسم برده اى که با آنها به تو بد مى گویم به حضور بیاورم. پیامبر اجازه داد، آن مرد رفت و آنان را نزد پیامبر آورد. همه آنها قسم یاد کردند که نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بدگوئى نکرده اند سپس این آیه نازل شد.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۴ - ۲۲، سوره مجادله
- بيان وصف و حال منافقان : تولى يهود: سوگند دروغ ياد كردن و....
- جنبه هاى مختلف غلبه خدا و رسولان او (كتب الله لاءغلبن انا و رسلى )
- هرگز دوستى با دشمنان خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) با داشتن ايمانقابل جمع نيست
- مراد از تاءييد مؤ منين به روحى از او
- و بيان اينكه مؤ منان علاوه بر حيات طبيعى از حيات طيبه برخوردارند
- رواياتى درباره نزول آيه : ((كتب الله لاءغلبن انا و رسلى )) حب و بغض فى الله ، وروح ايمان
- مراد از روحى كه خداوند مؤ من را بوسيله آن تاءييد مى كند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ «18»
روزى كه خداوند همگى آنان را برمىانگيزد و براى خداوند سوگند ياد مىكنند، همانطور كه براى شما سوگند ياد مىكنند و مىپندارند كه آنان بر چيزى (استوار) هستند. بدانيد كه آنان همان دروغگويانند.
نکته ها
مسئله سوگند دروغ در قيامت، بارها در قرآن آمده است. چنانكه در سوره انعام آيهى 23 مىخوانيم: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» با سوگند مىگويند كه ما مشرك نبوديم.
چون سوگند به تدريج انسان را به باور مىكشاند، لذا بايد در برابر سوگند دروغ ايستاد و اجازه نداد كه مردم آن را باور كنند. در جمله «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ»، كلمات «أَلا، ان، هُمُ» همه براى پيشگيرى از باور مردم است.
از نشانههاى منافق در دنيا و آخرت دروغگويى است. در سوره منافقون مىخوانيم كه خداوند گواهى منافقين را درباره حقانيّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دروغ مىداند. «وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ» و در اين آيه، خداوند آنان را در قيامت هم دروغگو مىداند.
پیام ها
1- اگر دروغگويى براى انسان ملكه و خُلق ثابت و هميشگى شود، حتّى در قيامت هم به دروغ سوگند مىخورد. «فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ»
2- منافقان در دنياى خيالى غوطهور هستند. «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ»
3- زندگى منافقان، سراسر دروغ و نادرستى است. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ «18»
جلد 13 - صفحه 79
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً: ياد بياور روزى را كه برانگيزاند خداى تعالى منافقان را تماما از قبور و با ايشان گويد: چرا در دنيا ايمان نياورديد و تصديق نكرديد به حقيقت و قلب، فَيَحْلِفُونَ لَهُ: پس سوگند خورند براى خدا به ايمان و اخلاص خود، كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ: همچنانكه سوگند مىخورند براى شما اى مسلمانان و مىگويند ما با شمائيم، وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ: و گمان كنند ايشان در آن روز آنكه ايشان بر چيزىاند، يعنى گمان ايشان آن باشد كه به سبب سوگند دروغ نفع و فايدهاى آن روز به ايشان خواهد رسيد.
مراد آنست كه نفاق در آنها چنان تمكن يافته كه در آخرت هم از ايشان زايل نگردد، و بدان جهت تصور كنند كه خدا علم ندارد به سوگندهاى دروغ ايشان، چنانچه نسبت به مؤمنان اين گونه تصور مىكردند. نزد بعضى چون مواطن قيامت متعدد باشد، در بعضى مواطن، منافقان بر قبح كذب خود، واقف و هيچ نگويند. و در موطن ديگر، چون مدهوشان و متحيران باشند، و به كلام دروغ و غير دروغ تكلم نمايند. در اين موضع سوگند خورند كه ايشان بر خير بودهاند. طبرسى رحمه اللّه فرمايد: اين كلام وصف حال ايشان است در دنيا، يعنى منافقين تصور كنند كه ايشان به راه راست هستند در دنيا.
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ: آگاه باشيد اى اهل ايمان، بدرستى كه ايشان دروغگويانند و دروغ آنها به نهايتى رسيده كه با خداى تعالى نهانى و آشكارا دروغ گويند و بر آن قسم مىخورند.
ابن عباس از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: روز قيامت منادى ندا كند: اين خصماء اللّه: كجايند خصمان خدا. قدريان برخيزند با رويهاى سياه و چشمهاى كبود و لبها و دندانهاى كج شده و آب دهن آنها روان است، گويند: و اللّه بدون تو عبادت نكرديم و خدائى كه غير تو باشد از شمس و قمر و كواكب و اصنام فرانگرفتيم. ابن عباس گويد: ايشان در اين قول صادقند، اما شرك از جائى در دل ايشان حلول كرده باشد كه ندانسته باشند. و بعد از آن اين آيه تلاوت نمود: وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ
جلد 13 - صفحه 80
الْكاذِبُونَ. بعد گفت: به خدا قسم كه ايشان قدريانند. «1» بيان: لفظ قدرى در اخبار، اطلاق مىشود هم بر جبرى و هم بر تفويضى، و خلافى نيست در مذمت قدريه؛ و احاديث بسيار در آن وارد شده و هر يك حواله كنند احاديث وارده را به ديگرى. و مراد كسانيند كه نفى كردهاند كه خير و شر، تمام آن به تقدير و مشيت خدا باشد. معتزله گويند: قدريه كسانيند كه گويند: خير و شر تمام آن به تقدير خدا و مشيت او است. تحقيق مطلب، راجع به علم كلام است. (آيه 19)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «16» لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «17» يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ «18» اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ «19» إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ «20»
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «21» لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22»
ترجمه
قرار دادند سوگندهاشان را سپرى پس باز داشتند از راه خدا پس براى آنها عذابى است خوار كننده
هرگز دفع نميكند از آنها مالهاشان و نه فرزندانشان از جانب خدا چيزى را آن گروه اهل آتشند آنها در آن جاودانيانند
جلد 5 صفحه 167
روز كه برمىانگيزاند آنها را خدا همگى پس سوگند ميخورند براى او همچنانكه سوگند ميخورند براى شما و ميپندارند كه آنها قادرند بر امرى آگاه باشيد كه همانا آنها دروغگويانند
استيلا يافت شيطان بر آنها پس از يادشان برد ذكر خدا را آن گروه ياران شيطانند آگاه باشيد كه همانا ياران شيطان زيانكارانند
همانا آنانكه مخالفت ميكنند با خدا و پيغمبرش آن گروه داخل در زمره ذليلترانند
نوشت خدا كه هر آينه غلبه خواهم كرد البته من و پيغمبرانم همانا خدا نيرومند و غالب است
نمىيابى گروهى را كه ايمان ميآورند بخدا و روز بازپسين كه دوستى كنند با كسانيكه مخالفت نمودند با خدا و پيغمبرش و اگر چه باشند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خويشاوندانشان آن گروه نوشت خدا در دلهاشان ايمان را و تقويت نمود ايشان را بروح و روانى از جانب خود و داخل ميگرداند ايشانرا در بهشتهائى كه جارى است در زمين آنها نهرها جاودانيانند در آنها خوشنود شد خدا از ايشان و خشنود شدند از او آنگروه لشگر خدايند آگاه باشيد همانا لشگر خدا آنان رستگارانند.
تفسير
اهل نفاق كه در آيات سابقه شمهاى از احوال آنها ذكر شد كه از آن جمله قسم دروغ خوردنشان بود خداوند جهت آنرا بيان فرموده كه براى آن بود كه جان و مالشان محفوظ از تعرّض مسلمانان باشد و تشبيه فرموده قسمهاى آنان را بسپر بلائيكه براى خودشان اتّخاذ نمودند در وقايه بودن از ضرر و باز ميداشتند بوساوس و حيل مردم را از پيمودن راه حق در خلال اين امنيّت جانى و مالى پس براى آنها است عذابى خوار كننده در دنيا يا آخرت و نبايد تصوّر نمايند كه اموال و اولاد آنها بدردشان ميخورد كه بتوانند بكمك آنها چيزى از عذاب خدا را از خودشان دفع نمايند و آنها اهل آتش جهنمند و مخلّد در آن خواهند بود در روز قيامت هم كه خدا تمام آنها را زنده و محشور ميفرمايد براى خدا هم اين قسم دروغ را ياد مينمايند كه ما در دنيا مؤمن مخلص بوديم و با كفار رابطه نداشتيم چون نفاق و دروغگوئى طورى و بقدرى مرتكز در نفوس آنها شده بود كه تصوّر ميكردند با خدا هم ميشود نفاق كرد و آنجا هم ميتوان قسم دروغ خورد و
جلد 5 صفحه 168
گمان ميكردند كه قادر بر اخفاء چيزى از سرائرشان هستند و ميتوانند بقسم دروغ جلب نفع يا دفع ضررى از خود نمايند دروغگوئى آنها بنهايت درجه رسيده چون با خدا هم كه عالم السرّ و الخفيّات است دروغ ميگويند شيطان بر آنها مستولى شده و ياد خدا را از دل آنها برده آنها از اتباع شيطانند و اتباع آن ملعون در دنيا محروم از خير و در آخرت زيانكارانند بدادن بهشت و گرفتن جهنم و قمى ره در ذيل آيه اخيره از آيات سابقه نقل فرموده كه نازل شد در باره دومى چون مرور فرمود بر او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه او نشسته بود نزد يكنفر از يهود و مينوشت خبر آن حضرت را پس آمد او خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت فرمود ديدم تو را براى يهود كتابت ميكردى با آنكه خدا از آن نهى فرموده پس عرض كرد نوشتم براى او آنچه را در تورية است از صفت تو و شروع نمود بخواندن آن براى آن حضرت با آنكه او غضبناك بود پس يك نفر از انصار باو گفت واى بر تو نميبينى غضب پيغمبر را بر خود پس گفت پناه ميبرم بخدا از غضب خدا و غضب پيغمبرش همانا من نوشتم آنرا چون يافتم در تورية خبر تو را پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باو فرمود اى فلان اگر موسى بن عمران در ميان آنها حاضر بود پس ميآمدى تو نزد آنها با اعراض از حكمى كه من از جانب خدا آوردم كافر بودى و آن قول خداوند اتّخذوا أيمانهم جنّة است يعنى گرفتند ايمانشان را حجاب بين خودشان و كفار و ايمان آنها اقرار بزبان بود از ترس شمشير و رفع جزيه و قول خداوند يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم مراد غصبكنندگان حق آل محمدند كه خداوند روز قيامت آنها را جمع ميفرمايد پس قسم ياد ميكنند براى خدا كه آنها كارى نكردند چنانچه قسم خوردند براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دنيا كه ما كارى نكرديم با آنكه اهتمام نموده بودند بقتل پيغمبر و قسم خورده بودند كه نگذارند بعد از آن حضرت امارت و اختياردارى به بنى هاشم برسد و بجاى أيمانهم در اتّخذوا أيمانهم بفتح همزه ايمانهم بكسر آن نيز قرائت شده و اين روايت مؤيّد آن قرائت است و اختصاص نزول آيات در باره دوّمى و ساير غصبكنندگان حق آل اطهار ظاهرا براى رياست دومى و همكارانش بر اهل نفاق باشد و در مجمع
جلد 5 صفحه 169
نقل نموده كه مسلمانان وقتى ديدند فتوحات متواليه خودشان را در بلاد عربستان گفتند ما روم و ايران را هم فتح ميكنيم پس منافقين گفتند شما گمان ميكنيد روم و ايران هم مانند بعضى بلاد عربستان است كه شما فتح كرديد پس نازل شد همانا آن كسانيكه مخالفت و معاندت مينمايند با خدا و پيغمبرش از جمله خوارترين خلق خدا خواهند بود و خداوند در لوح محفوظ ثبت فرموده كه خود و پيغمبرانش غالب باشند در حجّت هميشه و غالب شوند در آخر كار بر اعداء بفتح و ظفر چون خداوند قوى است و ميتواند دوستان خود را بر دشمنان غالب فرمايد و عزيز است يعنى كسى بر او غالب نخواهد شد و در خاتمه منحصر فرموده اهل ايمان را بكسانيكه با دشمنان خدا و پيغمبر دوستى نداشته باشند اگر چه آنها از نزديكترين ارحام و اقوام ايشان باشند و تصريح فرموده است كه اين قبيل اشخاص مخلص مؤيّد بروح ايمان و اخلاص از جانب خدا هستند كه در دلهاى ايشان بامر حق ثابت و راسخ شده و داخل مينمايد آنان را در آخرت در بهشتهائى كه در زير قصور و كنار درختان آن نهرهائى از آب خوش گوارا جارى است و هميشه در آنجا خواهند بود خدا از آنها خشنود بطاعتشان و آنها از خدا خشنود بقضاء و جزاء او هستند و ايشان عساكر الهيّه ميباشند و انصار دين او كه بخير دو سراى فائز شدهاند در كافى از صادقين عليهما السلام روح از جانب خدا بايمان تفسير شده و در مجمع تأييد نموده است آنرا بقول خداوند و كذلك أوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب مؤمن دو گوش دارد يك گوش ميدمد در آن شيطان و يك گوش ميدمد در آن ملك و خدا تأييد ميكند مؤمن را بملك و اين مراد است از قول خداوند و أيّدهم بروح منه و از بعضى از اخبار كافى در اين باب استفاده ميشود كه اين روح ايمان حاضر است نزد مؤمن در وقت اطاعت و قوى ميشود بآن و غائب ميشود در وقت معصيت و فرار ميكند از او و در بعضى بخصوص زنا تصريح شده است و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 170
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمِيعاً فَيَحلِفُونَ لَهُ كَما يَحلِفُونَ لَكُم وَ يَحسَبُونَ أَنَّهُم عَلي شَيءٍ أَلا إِنَّهُم هُمُ الكاذِبُونَ «18»
روزي که خداوند جميع آنها را مبعوث ميفرمايد اينکه منافقين و مشركين و كفار قسم ياد ميكنند در پيشگاه الهي همان نحوي که نزد شما قسم ياد ميكردند و گمان ميكنند باين قسمها آنها نتيجه ميگيرند و بر شيء هستند آگاه باشيد محقّقا آنها خود آنها هر آينه دروغ گويانند.
يَومَ يَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمِيعاً روز قيامت که خلق اولين و آخرين جن و انس مجتمع ميشوند و زنده ميشوند.
فَيَحلِفُونَ لَهُ چنانچه ميفرمايد: إِلّا أَن قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشرِكِينَ انعام آيه 23.
كَما يَحلِفُونَ لَكُم گذشت در آيه 16.
وَ يَحلِفُونَ عَلَي الكَذِبِ وَ هُم يَعلَمُونَ.
وَ يَحسَبُونَ أَنَّهُم عَلي شَيءٍ که باين قسمها نجات پيدا ميكنند و بر خداي متعال باطن آنها مستور ميشود بالاخص منافقين که مورد آيه هستند بگويند ما در جامعه مسلمين بوديم با آنها نماز ميكرديم در مجالس وعظ حاضر ميشديم با آنها محشور بوديم چنانچه گذشت در سوره حديد آيه 12 که به مؤمنين ندا ميدهند يُنادُونَهُم أَ لَم نَكُن مَعَكُم قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُم فَتَنتُم أَنفُسَكُم وَ تَرَبَّصتُم وَ ارتَبتُم وَ غَرَّتكُمُ الأَمانِيُّ حَتّي جاءَ أَمرُ اللّهِ وَ غَرَّكُم بِاللّهِ الغَرُورُ.
جلد 16 - صفحه 462
أَلا إِنَّهُم هُمُ الكاذِبُونَ با سه تأكيد تكرار «هم» كلمه انّ كلمه «الا» خداوند بفرمايد که اينها دروغ گويانند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- و عجب این که این منافقان در قیامت هم دست از منافقگری خود بر نمیدارند چنانکه در این آیه میفرماید: به خاطر بیاورید «روزی را که خداوند همه آنها را بر میانگیزد (و اعمالشان را بر آنها عرضه میدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال میکند) ولی آنان برای خدا نیز سوگند (دروغ) یاد میکنند همان گونه که (امروز) برای شما یاد میکنند» (یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم).
قیامت تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیاست، و از آنجا که منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ بردهاند در صحنه قیامت نیز آشکار میشود، و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغین یاد میکنند.
سپس میافزاید: «و گمان میکنند کاری میتوانند انجام دهند» (و یحسبون انهم علی شیء). ولی این یک پندار موهوم و خیالی خام بیش نیست! و سر انجام آیه را با این جمله پایان میدهد: «بدانید آنها دروغگویانند» (الا انهم هم الکاذبون).
و به این ترتیب کوس رسوائی آنها را همه جا میزنند.
نکات آیه
۱ - قیامت، روز برانگیخته شدن انسان ها براى محاکمه (یوم یبعثهم اللّه جمیعًا فیحلفون له)
۲ - داورى روز قیامت، در اختیار خداوند است. (یوم یبعثهم اللّه جمیعًا فیحلفون له) ضمیر «له» به خداوند بازمى گردد. این نشان مى دهد که محاکمه مردم در قیامت، در پیشگاه خداوند صورت مى پذیرد و هم او حاکم و داور آن روز است.
۳ - خداوند، همه منافقان را بدون استثنا در روز رستاخیز، براى محاکمه برخواهد انگیخت. (یوم یبعثهم اللّه جمیعًا فیحلفون له) کلمه «جمیعاً» مى تواند تأکید براى ضمیر «هم» در «یبعثهم» باشد و نیز مى تواند حال براى آن باشد. برداشت یاد شده بر پایه احتمال اول است.
۴ - برانگیخته شدن جمعى منافقان و احضار یک جاى آنان، براى محاکمه در قیامت (یوم یبعثهم اللّه جمیعًا فیحلفون له) برداشت یاد شده در صورتى به دست مى آید که جمله «جمیعاً» حال براى ضمیر «هم» در «یبعثهم» باشد.
۵ - توسل جستن منافقان، به سوگند دروغ در پیشگاه خداوند در قیامت (فیحلفون له)
۶ - ثابت ماندن روحیه نفاق براى منافقان در قیامت (یوم یبعثهم اللّه جمیعًا فیحلفون له کما یحلفون لکم)
۷ - منافقان، چهره نفاقشان را در میان مسلمانان با سوگندهاى دروغشان پنهان مى کردند. (کما یحلفون لکم)
۸ - منافقان مى پندارند، در قیامت نیز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلکه نجات داد. (فیحلفون له ... و یحسبون أنّهم على شىء) کلمه «شىء» در «أنّهم على شىء» موصوف صفت محذوف است و تقدیر آن «على شىء نافع» مى باشد; یعنى، منافقان مى پندارند که چیز مفیدى در اختیار دارند (مقصود سوگند دروغ است).
۹ - منافقان، عناصرى دروغگو و بیگانه با صدق و راستى (ألا إنّهم هم الکذبون)
موضوعات مرتبط
- انسان: حشر اخروى انسان ها ۱
- خدا: اختصاصات خدا ۲; قضاوت اخروى خدا ۲، ۳
- قیامت: تداوم نفاق در قیامت ۶; حشر در قیامت ۱; سوگند دروغ در قیامت ۵; ویژگیهاى قیامت ۱، ۴
- منافقان: بینش باطل منافقان ۸; حشر اخروى منافقان ۳، ۴; دروغگویى اخروى منافقان ۵; دروغگویى منافقان ۹; روش برخورد منافقان ۷; سوگند دروغ منافقان ۵، ۸; صفات اخرویمنافقان ۶; صفات منافقان۹; محاکمه اخروى منافقان ۳، ۴; منافقان در قیامت ۵، ۸; نفاق منافقان ۷
منابع
- ↑ مسند احمد و تفسیر کشف الاسرار و حاکم صاحب المستدرک.