الفرقان ٦٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزاری کند (و آنچه را در روز کوتاهی کرده در شب انجام دهد و به عکس).

|و اوست كه شب و روز را از پى هم قرار داد، براى هر كس كه بخواهد پند گيرد يا سپاسگزار باشد
و اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد.
و او خدایی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای آن کس که خواهد به شب یا روز متذکر (خدا) شود یا شکر او به جای آرد.
و اوست که برای کسی که بخواهد متذکّر [هوشیار حقایق] شود یا بخواهد سپاس گزاری کند، شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد.
و اوست كه شب و روز را براى كسانى كه مى‌خواهند عبرت گيرند يا شكرگزارى كنند از پى هم قرار داد.
و او کسی است که شب و روز را پیایند همدیگر آفرید، تا هر که خواهد پند گیرد یا خواهد سپاس گزارد
و اوست كه شب و روز را پياپى كرد براى هر كه خواهد به ياد آرد و پند گيرد يا خواهد سپاسدارى كند.
خدای رحمان کسی است که شب و روز را (به طور متناوب) جایگزین یکدیگر می‌سازد، برای (عبرت) انسانی که بخواهد به یاد خدا باشد (و فطرت خداشناسی را در خود بیدار نگاه دارد) یا بخواهد (نعمتهای بی‌شمار آفریدگارش را) سپاسگزاری کند (و با زنده نگاه داشتن روح شکرگزاری، بر الطاف و انعام خدا در حق خود بیفزاید).
و اوست کسی که - برای هر کس (که) بخواهد به‌خوبی تذکری یابد یا بخواهد به‌خوبی سپاسگزاری کند - شب و روز را از پی یکدیگر نهاد.
و او است آنکه گردانید شب و روز را جایگزین همدیگر برای آنکو بخواهد یادآور شود یا بخواهد سپاسگزاری را


الفرقان ٦١ آیه ٦٢ الفرقان ٦٣
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خِلْفَةً»: چیزی که به دنبال چیز دیگری می‌آید. «أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ»: بخواهد به یاد خدا باشد. بخواهد به حکمت خدا و قدرت مطلقه او از روی مشاهده نظام بدیع خورشید و ماه و ابراج آسمانی و ستارگان کیهانی پی ببرد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً «62»

و اوست كه شب و روز را براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد، جانشين يكديگر قرار داد.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «خِلْفَةً» به معناى جايگزينى دو چيز به جاى يكديگر است. «1»

امام صادق عليه السلام فرمود: هر چه از نمازهاى نافله‌ى شب از تو فوت شد، مى‌توانى در روز جبران كنى. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ‌ ... «2»

درس توحيد گرفتن از نظام حاكم بر هستى، به اراده ما بستگى دارد. چه بسيارند كسانى كه عمر خود را به تحقيق درباره پديده‌اى سپرى مى‌كنند، ولى چون اراده عبرت گرفتن ندارند، درسى از آن نمى‌گيرند. اين‌گونه افراد به آئينه‌فروشى مى‌مانند كه همواره در آئينه نگاه مى‌كند، ولى لباس خود را مرتّب نمى‌كند، در حالى كه ممكن است عابرى تنها با يك نگاهِ با توجّه، كجى يقه‌اش را صاف كند. پس تنها نگاه كافى نيست، اراده‌ى اصلاح نيز لازم است.

با اين سخن، پاسخ اين پرسش كه چرا بعضى دانشمندان علوم طبيعى با آنكه عمرى را در كنكاش در طبيعت گذرانده‌اند، خداشناس نيستند نيز مشخص شد، چون آنان به قصد شناخت خالق اقدامى نكرده‌اند. همچون نجّارى كه نردبان‌هاى زيادى ساخته، امّا خودش اراده‌ى بالا رفتن از آن را نداشته است.

پیام ها

1- اراده و خواست انسان، زمينه‌ى رشد اوست. «لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ»

2- انسان موجودى داراى اختيار است. «لِمَنْ أَرادَ» 3- انسان، داراى فطرتى است كه با تذكّر بيدار مى‌شود. «يَذَّكَّرَ» (تذكّر در جايى‌


«1». مفردات راغب.

«2». تفسير كنزالدقائق.

جلد 6 - صفحه 278

بكار مى‌رود كه انسان از درون مطلبى را مى‌دانسته، ولى فراموش كرده است)

4- هم شناخت، اراده مى‌خواهد و هم عمل و شكر. ( «أَرادَ» تكرار شده است)

5- شب و روز، نعمتى شايسته‌ى شكر و سپاسگزارى است. «أَرادَ شُكُوراً»

6- ياد خدا زمانى ارزش دارد كه بر اساس آگاهى و بصيرت باشد. «أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62)

وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً: و اوست آن ذاتى كه به حكمت تامّه گردانيد شب و روز را صاحب اختلاف، يعنى مخالف يكديگر در صفات و احوال، يا خلف و متعاقب يكديگر در رفتن و آمدن، يا قائم مقام يكديگر در چيزى كه سزاوار است كه عمل نموده شود؛ چنانچه ابن عباس گفته: روز را خليفه شب و شب را خليفه روز گردانيد تا هر كس كار دينى يا دنيوى از او فوت شود، تلافى كند. «1» لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ: براى كسى كه خواهد اينكه ياد كند امر فوت شده خود را، أَوْ أَرادَ شُكُوراً: يا خواهد كه سپاسدارى كند نعمت خدا را، يعنى تا وقت باشد براى متذكرين و ورد شاكرين و قضاى فوائت.

شيخ در تهذيب روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه فرمود:

قضاى نماز شب به روز، و نماز روز به شب. «2»


«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 415. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«2». تفسير صافى، ج 4، ص 22، به نقل از تهذيب. چاپ سعيد مشهد و نيز در تهذيب الاحكام شيخ صدوق، ج 2، باب مواقيت، ص 275، ح 1093، چاپ بيروت.

جلد 9 - صفحه 368

مراد قضاى نوافل روز است به شب، و نوافل شب به روز به قرينه روايت ديگر كه شخصى از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود: فدايت شوم چه بسا فوت مى‌شود مرا نماز شب يك ماه و دو ماه و سه ماه، پس قضا نمايم آن را به روز آيا جايز است؟ فرمود: روشنى چشم تو باشد، قسم به خدا سه مرتبه اين را فرمود:

بدرستى كه خدا فرمايد «هو الّذى جعل الليل و النّهار خلفة». «1» نزد بعضى معنى آنكه اختلاف شب و روز، و متعاقب يكديگر قرار داد براى كسى كه خواهد ياد كند بدايع قدرت و صنايع خلقت را در ايجاد شب و روز و به آن عالم شود كه ناچار است آن را از صانع و مدبرى، يا خواهد سپاسدارى و شكرگزارى او را نمايد بر نعمتها.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً (61) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً (62) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65)

إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)

ترجمه‌

برتر آمد آنكه قرار داد در آسمان برجهائى و قرار داد در آن‌


جلد 4 صفحه 88

چراغى و ماهى نور دهنده‌

و او است آنكه قرار داد شب و روز را از پى هم آينده براى آنكس كه خواسته پند گيرد يا خواسته شكر گذارى را

و بندگان خداوند بخشنده آنانند كه ميروند بر زمين بفروتنى و آرامى و چون خطاب كنند بايشان نادانان گويند جوابى موجب سلامتى‌

و آنانكه شب را بروز ميآورند براى پروردگارشان در حالى كه هستند سجده كنندگان و بر پاى ايستادگان‌

و آنانكه ميگويند پروردگار ما بگردان از ما عذاب دوزخ را همانا عذابش باشد لازم‌

همانا آن بد جايگاه و مقامى است‌

و آنانكه چون خرج كنند زياده‌روى ننمايند و تنگ نگيرند و باشد ميان اين اعتدالى‌

و آنانكه نمى‌خوانند با خداوند خدائى ديگر را و نميكشند جاندارى را كه حرام گردانيد خدا مگر بحق و زنا نميكنند و كسيكه چنين كند مى‌يابد عقوبت را،

دو چندان شود برايش عذاب، روز قيامت و هميشه باشد در آن بخوارى‌

مگر آنكه بازگشت نمود و گرويد و كردكار شايسته را پس آنگروه تبديل ميكند خدا بديهاشانرا بخوبيها و باشد خدا آمرزنده مهربان.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازده‌گانه را كه در اوائل سوره حجر ذيل آيه و لقد جعلنا فى السّماء بروجا شرح آن گذشت و نيز قرار داد در آن چراغى كه خورشيد است بدليل آنكه فرموده و جعل الشّمس سراجا يعنى قرار داد خدا خورشيد را چراغ و سرجا بصيغه جمع نيز قرائت شده بدليل آنكه فرموده و لقد زيّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح و بنابر اين شامل ساير كواكبى كه از خود نور دارند ميشود ولى در جوامع از ائمه عليهم السلام نهى از قرائت آن شده و فرموده‌اند سراجا بايد خواند و مراد خورشيد است و نيز قرار داد در آن ماه عالم تاب را براى فوائد بسيارى كه از آن جمله پيدايش شبانه روز و تعيين شهور و سنين و ترتيب فصول چهارگانه است و در بعضى روايات بر آن تصريح شده و او است آنخداوندى كه قرار داد شب و روز را خليفه و جانشين يكديگر كه يكى از آن دو چون برود ديگرى بجايش آيد براى انجام امورى كه مناسب با روز است در روز و انجام امورى كه مناسب‌


جلد 4 صفحه 89

با شب است در شب و تدارك هر يك از آن امور در صورت فوت در ديگرى مانند بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از روز را در شب و بجا آوردن قضاى نمازهاى فوت شده از شب را در روز چنانچه در روايات مفسّره بآن تصريح شده و بنابر اين اختلاف شبانه روز و گردش آن براى كسى است كه بخواهد ذاكر يا شاكر باشد كه اگر عملى را نتوانست در روز انجام دهد شب قضاى آنرا بجا آورد يا اگر شب موفق بعبادتى نشد روز تدارك آنرا بنمايد و بعضى بذكر بتخفيف قرائت نموده‌اند و با اينمعنى انسب است و بنابر قرائت مشهور كه بتشديدين است ظاهرا مراد آنستكه اين اختلاف شبانه روز و تغيير آن بر وفق حكمت كه كاشف از وجود مغيّر حكيم است براى كسى مفيد است كه بخواهد معرفت بحق پيدا كند و متنبّه و متذكر گردد يا كسيكه بخواهد شكر منعم خود را بجا آورد چون از اين راه ميتواند بمقصود برسد و خداشناس شود و موفق بشكر گردد و بندگان خاص خداى بسيار بخشنده كسانى هستند كه راه ميروند بر زمين بتواضع و فروتنى و ملايمت و آرامى و بحال طبيعى و عادى نه با نخوت و تكبّر و گردن كشى و تبختر چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد مردى است كه راه ميرود بطبع عادى خود نه بتكلف و نه بتبختر و در چند روايت بائمه اطهار تفسير شده كه از ترس دشمنان بملايمت و آرامى راه ميروند و نيز كسانى هستند كه چون اشخاص نادان با آنها بدرشتى و زشتى سخن گويند در مقابل با كمال مسالمت و ملايمت جواب دهند ما بشما كارى نداريم شما هم بما كارى نداشته باشيد تا از خير و شرّ يكديگر فارغ باشيم خلاصه آنكه طورى جواب گويند كه از شرّ آنها محفوظ بمانند و دنباله پيدا نكند و شايد در بعضى از موارد اگر سلام كنند يا سكوت نمايند بهتر باشد و كسانى هستند كه شب را بروز ميآورند و بيتوته ميكنند براى عبادت و نماز و بيشتر در حال سجود و قيامند چون عبادت در شب از ريا دورتر و بفراغت بال نزديكتر است و شرط قبول اعمال اقبال بخدا و ادبار از ماسوا است و كسانى هستند كه با آنكه شب مشغول بعبادت و روز بانجام وظيفه خود سر گرمند براى آنكه مبادا قصور يا تقصيرى از آنها سر زده باشد يا عبادت آنها بمقام قبول نرسد يا سلب توفيق در آتيه از آنها شود و مستحق‌


جلد 4 صفحه 90

عقوبت گردند با كمال تضرّع ميگويند پروردگارا بردار از ما عذاب دوزخ را كه آن مانند غريم و طلبكار ملازم بندگان گنه‌كار است و بهيچ وجه از آنها جدا نشود و آن دوزخ بد است از حيث مكان قرار و قيام و محتمل است دو جمله مؤكّده بانّ كلام خدا باشد باستقلال نه حكايت از قول آنها و كسانى هستند كه چون مال خدا داد خود را صرف و خرج نمايند زياده‌روى نميكنند و تنگ نميگيرند بر خود و عيالشان و كار آنها در ميان اين دو امر ناروا باعتدال قيام و استقرار دارد و بهيچيك از دو طرف تجاوز نميكند و يقتروا بكسر تاء و از باب افعال نيز قرائت شده است و قمى ره فرموده اسراف انفاق در معصيت و ناروا است و لم يقتروا يعنى بخل ننمودند از حق خدا و قوام، عدل و صرف در امرى است كه خدا بآن امر نموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه عطا كند در غير حق بتحقيق اسراف نموده و كسيكه منع كند از حق بتحقيق اقتار كرده و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اسراف، بضايع نمودن مال و صرف آن در مصرفى است كه مضرّ ببدن باشد عرض شد كه اقتار چيست فرمود خوردن نان و نمك است با آنكه بتوانى بهتر بخورى عرض شد اقتصاد چيست فرمود خوردن نان و گوشت و شير و سركه و روغن است هر يك يكمرتبه بنظر حقير اين عناوين بالنّسبه باشخاص و ازمنه و احوال مختلف ميشود بهتر آنستكه بعرف واگذار شود و بگوئيم زياده روى و امساك مذموم و ميانه روى ممدوح است و در سور سابقه تحقيقاتى در حدّ اسراف و فرق آن با تبذير گذشت و كسانى هستند كه نميخوانند و پرستش نميكنند با خداوند و معبود حقيقى خود خدا و معبود ديگرى را از هر جنس و نوع باشد از جماد و نبات و حيوان و انسان و غيره چون شرك حقيقى اين است كه بزرگترين معاصى است و نيز نميكشند نفس محترمى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر بحق از قبيل قصاص و دفاع و در مقام اجراء حدود الهى و نيز زنا نميكنند خصوصا با محارم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه بزرگترين معاصى شرك است و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا بترتيب مذكور در اين آيه ولى روايت از طريق عامّه است و در آن براى هر يك از قتل و زنا قيدى ذكر شده كه ميشود از آن استفاده نمود كه ذكر اين سه معصيت براى شيوع آن بين اعراب در زمان‌


جلد 4 صفحه 91

جاهليّت بوده و الّا بندگان خاص خدا كه متّصف بأوصاف مذكوره در آيات سابقه‌اند از تمام معاصى اجتناب مينمايند و شايد ترتيب ذكرى هم باين ملاحظه باشد كه اوّلا شرك و بعد از آن قتل و بعد از آن زنا شيوع داشته و آيه دلالت بر بزرگى معاصى مذكوره بترتيب مذكور ندارد كه مفسّرين بآن تمسّك نموده‌اند و حديث نبوى را براى خود مؤيّد قرار داده‌اند و در هر حال هر كس مرتكب اين معاصى شود بجزاى اثم و گناه خود خواهد رسيد در دنيا و در آخرت عذاب او چند برابر عذاب دنيا ميشود و هميشه در آن خواهد بود بخفّت و خوارى و قمى ره فرموده آثام نام واديى است از واديهاى جهنم از روى گداخته كه حدّتش دائم است و در آن مشرك و كشنده بنا حق و زناكارانند و عذاب آنها دو چندان خواهد بود و بنابر اين مضاعف شدن عذاب براى آنستكه مشرك وقتى قاتل و زانى هم باشد عذابش چند برابر خواهد شد چون كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و مضاعفه بر دو برابر و چند برابر شدن اطلاق ميشود و بعضى آنرا باعتبار تعاقب اجزاء و انواع و ايام عذاب دانسته‌اند و تمام اين بيانات براى آنستكه خداوند كسيرا زيادتر از ميزان استحقاقش عذاب نميكند چون ظلم است پس دو برابر شدن از ميزان استحقاق مراد نيست و مشار اليه در و من يفعل ذالك مجموع سه گناه مذكور است نه آحاد آنها بقرينه خلود كه مخصوص بكفار است و يضاعف برفع و بحذف الف و تشديد برفع و جزم و متابعت يخلد در آن دو نيز قرائت شده است اين جزاى چنين گناهكارانى است مگر كسانيكه پشيمان شوند از كردارشان و ايمان بياورند و بوظيفه دينى خود عمل نمايند خداوند بدل ميفرمايد ببركت اسلام و ايمان گناهان آنها را كه در نامه اعمالشان ثبت شده بود بحسناتى كه از آنها در دنيا صادر شده و ميشود از اسلام و ايمان و اعمال خيريّه واجبه و مستحبّه كه مقابل با عقائد و اعمال سابقه آنها است چون اسلام محو ميكند تمام معاصى و جرائم سابقه را و خدا كارش از قديم مغفرت گنه‌كاران و رحمت بر بندگان بوده و هست و خواهد بود در امالى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از قول خداوند فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات فرمود آورده ميشود مؤمن گناه‌كار روز قيامت تا ميايستد در موقف حساب و خدا خودش‌


جلد 4 صفحه 92

بحساب او رسيدگى ميكند و احدى از مردم مطّلع بر حساب او نميشود پس خداوند باو ميشناساند گناهانش را و چون اقرار ميكند بآنها خداوند بنويسندگان ميفرمايد بدل كنيد گناهان او را بحسنات و ارائه دهيد بمردم پس مردم ميگويند اين بنده هيچ گناه نداشته بعد خدا ميفرمايد او را ببهشت ببريد و اين تأويل اين آيه است كه آن در گناهكاران از شيعيان ما است بخصوص و در روايتى از آنحضرت در تفسير اين قسمت از آيه وارد است كه خدا امر ميفرمايد حسنات دشمنان ما را بدوستان ما و سيّئات دوستان ما را بدشمنان ما بدهند و اين معناى تبديل است و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود دوستى ما اهل بيت گناهان را محو و حسنات را مضاعف نمايد و خدا مظالم بندگانرا كه در عهده دوستان ما است بعهده خود گيرد مگر ضرر و ستمى را كه باهل ايمان وارد نموده باشند پس ميفرمايد بگناهان حسنات شويد و باين معانى روايات بسيارى است كه اين صحيفه گنجايش ذكر آنرا ندارد و براى انطباق اين قبيل از روايات با موازين عقليّه تحقيقاتى در اوائل كتاب گذشت.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هُوَ الَّذِي‌ جَعَل‌َ اللَّيل‌َ وَ النَّهارَ خِلفَةً لِمَن‌ أَرادَ أَن‌ يَذَّكَّرَ أَو أَرادَ شُكُوراً (62)

و ‌او‌ ‌است‌ خداوندي‌ ‌که‌ قرار داد شب‌ و روز ‌را‌ خلف‌ يكديگر ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ بخواهند متذكر نعم‌ پروردگار شوند و مشاهده آثار قدرت‌ الهي‌ ‌را‌ كنند ‌ يا ‌ بخواهند شكر گزار تفضلات‌ ‌او‌ باشند.

(‌را‌‌که‌وَ هُوَ الَّذِي‌ جَعَل‌َ اللَّيل‌َ وَ النَّهارَ خِلفَةً) ‌هر‌ يك‌ ‌در‌ ‌پس‌ ديگر.

(شب‌ آيد و روز آيد بيدار نگشتيم‌) سؤال‌‌-‌ چرا شب‌ ‌را‌ مقدم‌ ‌بر‌ روز ذكر فرمود!

جواب‌‌-‌ شب‌ عدم‌ و ظلمت‌ ‌است‌ و روز نور و وجود ‌است‌ و وجود ‌بعد‌ ‌از‌ عدم‌ ‌است‌ و چون‌ ‌بر‌ حسب‌ حركت‌ دوري‌ كره زمين‌ هميشه‌ نصف‌ كره زمين‌ مقابل‌ خورشيد ‌است‌ روز ‌است‌ و نصف‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ ‌است‌ شب‌ ‌است‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ نصف‌ مقابل‌ سكونت‌ دارند روز ‌آنها‌ ‌است‌.

و شب‌ بخلاف‌ و بالعكس‌، و ‌اينکه‌ حركت‌ نعمت‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ شب‌ ‌براي‌ استراحت‌ انسان‌ و حيوانات‌، بلكه‌ نباتات‌ و جمادات‌ و نوم‌ ‌آنها‌ و تلطيف‌ هوا و برودت‌ ‌آن‌ و روز ‌براي‌ معاشرت‌ و مراوده‌ و معامله‌ و تحصيل‌ رزق‌ و استفاده‌ ‌از‌ اشعه شمس‌ ‌حتي‌ ‌در‌ نباتات‌ و جمادات‌، ‌اگر‌ هميشه‌ شب‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ روز روي‌ زمين‌ سكونت‌ ممكن‌ نبود، چنانچه‌ ميفرمايد:

(قُل‌ أَ رَأَيتُم‌ إِن‌ جَعَل‌َ اللّه‌ُ عَلَيكُم‌ُ اللَّيل‌َ سَرمَداً إِلي‌ يَوم‌ِ القِيامَةِ مَن‌ إِله‌ٌ غَيرُ اللّه‌ِ يَأتِيكُم‌ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسمَعُون‌َ قُل‌ أَ رَأَيتُم‌ إِن‌ جَعَل‌َ اللّه‌ُ عَلَيكُم‌ُ النَّهارَ سَرمَداً إِلي‌ يَوم‌ِ القِيامَةِ

جلد 13 - صفحه 651

مَن‌ إِله‌ٌ غَيرُ اللّه‌ِ يَأتِيكُم‌ بِلَيل‌ٍ تَسكُنُون‌َ فِيه‌ِ أَ فَلا تُبصِرُون‌َ) قصص‌ آيه 71 و 72.

(‌را‌‌که‌لِمَن‌ أَرادَ أَن‌ يَذَّكَّرَ) و تذكر فرع‌ ايمان‌ ‌است‌ و معرفت‌ ‌به‌ قدرة الهي‌ و حكمت‌ و مصلحت‌ افعال‌ ‌او‌، و اما كفار و مشركين‌ و دهري‌ ‌که‌ مستند ‌به‌ طبيعت‌ مي‌پندارد ابدا تذكر پيدا نميكند.

(‌را‌‌که‌أَو أَرادَ شُكُوراً) شكر ‌اينکه‌ نعمت‌ بزرگ‌ و ساير نعم‌ الهيه‌ ‌که‌ تماما بزرگ‌ ‌است‌ بحكم‌ عقل‌ و شرع‌ واجب‌ و لازم‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 62)- در این آیه باز به معرفی پروردگار عالم ادامه داده و بخش دیگری از نظام هستی را باز گو کرده، می‌گوید: «و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد، برای آنها که بخواهند متذکر شوند و یا بخواهند شکر گذاری کنند» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً).

نظام بدیعی که اگر نبود، زندگی انسان بر اثر شدت نور و حرارت یا تاریکی و ظلمت به تباهی می‌کشید، برای آنها که می‌خواهند خدا را بشناسند دلیل جالبی است.

نکات آیه

۱ - خداوند، شب و روز را جانشین و از پى یکدیگر قرار داد. (و هو الذى جعل الّیل و النهار خلفة) «خلفة» در لغت، قرار گرفتن و جایگزینى دو چیز به جاى یکدیگر است (مفردات راغب).

۲ - آفرینش شب و روز و پدید آمدن روشنایى و تاریکى، بر اثر جانشین شدن آن دو به جاى یکدیگر، تنها به قدرت خدا است. (و هو الذى جعل الّیل و النهار خلفة) برداشت یاد شده با توجه به دو نکته است: ۱- معرفه بودن مبتدا و خبر (هو الذى جعل) بیانگر قصر مى باشد. ۲- آیه شریفه در مقام بیان قدرت خدا است.

۳ - آفرینش شب و روز و پدید آمدن روشنایى و تاریکى بر اثر جانشین شدن آن دو به جاى یکدیگر، از نشانه هاى قدرت خدا است. (و هو الذى جعل الّیل و النهار خلفة)

۴ - تفکر در آفرینش شب و روز و جانشین شدن آن دو به جاى یکدیگر، آموزنده درس خداشناسى (و هو الذى جعل الّیل و النهار خلفة لمن أراد أن یذّکّر) «تذکر»( مصدر «یذّکّر») از نظر لغت به معناى یادآوردن چیزى است که فراموش شده است (لسان العرب); ولى این واژه در آیه شریفه - به گفته بیشتر مفسران - به معناى تفکر و تأمل براى درس آموختن و نتیجه گرفتن از آفرینش شب و روز است.

۵ - درس آموز بودن آفرینش شب و روز و نظم حاکم بر آن، به تصمیم و اراده انسان براى درس آموختن بستگى دارد. (و هو الذى جعل الّیل و النهار خلفة لمن أراد أن یذّکّر) آمدن فعل «أراد» در جمله «لمن أراد أن یذّکّر» - که در این جمله به منزله قید است - مى رساند که اراده و تصمیم انسان نقش اساسى در درس آموزى و عبرت گیرى او دارد.

۶ - آفرینش شب و روز و پدید آمدن روشنایى و تاریکى براى انسان، سپاس برانگیز است. (و هو الذى جعل الّیل ... لمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکورًا) «شکور» مصدر و مرادف واژه «شکر» است.

۷ - آفرینش شب و روز، تنها براى انسان هاى برخوردار از روح سپاس گزارى، سپاس برانگیز است. (و هو الذى جعل الّیل ... لمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکورًا)

۸ - شب و روز و پدید آمدن روشنایى و تاریکى، از نعمت هاى الهى و شایسته سپاس و تشکر (و هو الذى جعل الّیل ... لمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکورًا) یادآورى سپاس گزارى انسان پس از بیان آفرینش شب و روز براى آدمى، گویاى برداشت فوق است.

۹ - انسان، داراى اراده و موجودى آزاد و مختار (لمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکورًا)

۱۰ - «عن عنبسة العابد، قال: سألت أباعبداللّه(ع): عن قول اللّه عزّوجلّ: «و هو الذى جعل اللیل و النهار خلفة لمن أراد أن یذّکّر أو أراد شکوراً» قال: قضاء صلاة اللیل بالنهار و قضاء صلاة النهار باللیل; عنبسة العابد گفت : از امام صادق(ع) در باره سخن خدا - عزّو جلّ- :«و هو الذ جعل اللل ...» پرسدم ; اشان فرمودند :[مراد ] قضاى نمازهاى شب در روز و قضاى نمازهاى روز در شب است». توضیح: با توجه به روایت قبل از حدیث یاد شده، در کتاب تهذیب و روایت صفحه ۱۱۶ از تفسیر قمى به نظر مى رسد، قضاى نماز نافله مقصود است. ۱- تهذیب، ج ۲، ص۲۷۵، ح ۱۳۰; بحارالأنوار، ج ۸۵، ص ۲۹۳.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: آیات آفاقى ۴
  • اراده: آثار اراده ۵
  • انسان: اختیار انسان ۹; اراده انسان ۹; ویژگیهاى انسان ۹
  • تاریکى: منشأ تاریکى ۲، ۳، ۶، ۸
  • تعقل: تعقل در خلقت شب ۴; تعقل در خلقت روز ۴
  • توحید: توحید افعالى ۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۲; افعال خدا ۱; خالقیت خدا ۲; دلایل خدا شناسى ۴; قدرت خدا ۲ ; نشانه هاى قدرت خدا ۳; نعمتهاى خدا ۸
  • روشنایى : منشأ روشنایى ۲، ۳، ۶، ۸
  • شاکران: شکرگزارى شاکران ۷
  • روز: آثار جایگزینى روز ۲، ۳; آثار خلقت روز ۶; تتابع روز ۱۰; جایگزینى روز ۴; خلقت روز ۲، ۳، ۷; عبرت از خلقت روز ۵; منشأ جایگزینى روز ۱
  • شب: آثار جایگزینى شب ۲، ۳; آثار خلقت شب ۶; تتابع شب ۱۰; جایگزینى شب ۴; خلقت شب ۲، ۳، ۷; عبرت از خلقت شب ۵; منشأ جایگزینى شب ۱
  • شکر: اهمیت شکر نعمت ۸; زمینه شکر ۷; عوامل شکر ۶
  • نعمت: نعمت شب ۸; نعمت روز ۸
  • نماز: قضاى نماز نافله ۱۰

منابع