الأنبياء ١٩
ترجمه
الأنبياء ١٨ | آیه ١٩ | الأنبياء ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَنْ عِندَهُ»: کسانی که در پیشگاه خدایند. مراد فرشتگان مقرّب است که همچون صاحبان مکانت و منزلت در نزد شاهانند. مراد از پیشگاه خدا هم، محضر قرب معنوی است. «لا یَسْتَحْسِرُونَ»: خسته و درمانده نمیشوند (نگا: ملک / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۳۳ سوره انبياء
- استدلال بر حقيقت معاد و حقانيت دعوت پيامبر(صلى الله عليه و آله )
- آفرينش آسمان و زمين عبث و به انگيزه لهو و لعب نبوده است
- بيان ملازمه بين لهو و لعب نبودن خلقت زمين و آسمان با حقانيت معاد و نبوت
- وجوهى كه مفسرين در معناى آيه :((لو اردنا ان نتخذ لهوا لا تخذناه من لدنا(( گفته اند
- توضيح معنى و مفاد آيه : ((بلنقذف بالحق على الباطل ...(( و اشاراتى درباره حق وباطل
- سنت جارى الهى درباره حق و باطل در جهان
- حال مقربان درگاه الهى (استغراق در عبوديت و استمرار در عبادت ) از آثار مالكيت مطلقه الهى است
- اشاره به معتقد بودن بت پرستان به واجب الوجود، و مورد اختلاف آنان باموحدين
- تقرير و توضيح استدلال بر نفى وجود آلهه جز خدا، در جمله :((لو كان فيهما آلهة الاالله لفسدتا(( و پاسخ به دو شبهه
- بررسى وجوهى كه مفسرين در معناى (لا يسئل عمايفعل و هم يسئلون ) گفته اند
- اختيار اين وجه كه عدم سؤ ال ناشى از مالكيت مطلقه خداوند است
- گفتارى فلسفى و قرآنى پيرامون حكمت خداى تعالى و اينكه افعال او داراى مصلحت است
- معناى حكمت و مصلحت در افعال انسان
- افعال خداوند عين حكمت و مصلحت است لذا مورد سئوال واقع نمى شود
- قول خداوند و فعل او يكى است
- مطالبه ((برهان (( از مشركين در مقابل قرآن و كتب آسمانى پيشين
- بيان حال و وصف ملائكه ، كه نه آلهه بل عباد مكرمون خدايند
- اراده و عمل ملائكه تابع اراده خداوند است
- تقرير برهانى بر توحيد خداى تعالى در ربوبيت و تدبير
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته مربوط به : قذف به حق برباطل ، وصف ملائكه ، استدلال بر نفى آلهه و...)
- وصف ملائكه از زبان مبارك اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- حديث پرمعنائى از پيامبر اكرم (ص ) درباره افعال خداوند و حكمتها و مصالح
- رواياتى درباره شفاعت در قيامت در ذيل (و لا يشفعون الا لمن ارتضى )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19»
و براى اوست هر كه در آسمانها و زمين است، و كسانى كه نزد او هستند (فرشتگان) از (براى) عبادت او تكبّر نمىورزند و خسته و درمانده نمىشوند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19»
چون حق سبحانه و تعالى نفى لعب فرمود از ساحت، و نفى لعب صحيح نيست مگر به نفى حاجت، و نفى حاجت صحيح نگردد مگر به قدرت تامه، لا جرم در بيان قدرت كامله مىفرمايد:
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و ملك ملك خدا است آنچه در آسمان و زمين است و در حيطه تصرف و اقتدار سبحانى است به هر قسم كه خواهد، پس چگونه محتاج خواهد بود. وَ مَنْ عِنْدَهُ: و آنانكه رفعت و منزلت دارند در درگاه الهى از ملائكه. لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ: استنكاف و بزرگى ننمايند از پرستش ذات سبحانى. وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ: و خسته و ملول نشوند و منقطع نگردند بلكه دائما مشغول به ستايش و پرستش حضرت حق، و آنى غفلت و مستى نورزند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15»
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20»
ترجمه
- و چه بسيار در هم شكستيم از اهل بلدى كه بودند ستمكاران و پديد آورديم بعد از آنها گروهى ديگران
پس چون احساس نمودند عذاب ما را
جلد 3 صفحه 542
آنگاه آنان از آن ميگريختند
گفته شد نگريزيد و باز گرديد بسوى آنچه متنّعم شديد در آن و منزلهاتان باشد كه سؤال كرده شويد
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس بود پيوسته اين خواندنشان تا گردانديمشان مانند گياه درو شده خاموشان
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بازى كنندگان
اگر ميخواستيم كه بگيريم مايه سرگرمى را هر آينه ميگرفتيم آنرا از نزد خودمان اگر بوديم كنندگان
بلكه مىاندازيم حقّ را بر باطل پس ميشكند آنرا پس آنگاه آن نابود است و از براى شما كلمه واى است بسبب آنچه وصف ميكنيد
و مر او را است هر كه در آسمان و زمين است و كسانيكه نزد اويند تكبّر نميكنند از پرستش او و نه وامانده ميشوند
تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند.
تفسير
- خداوند متعال براى تخويف كفار باز شمهاى از احوال امم سابقه را تذكّر داده ميفرمايد و چه بسيار درهم شكستيم اركان وجود اهالى بلادى را كه ظلم نمودند بخودشان و خلق بكفر و عناد با انبيا و اوليا و بعد از هلاك آنها دسته ديگرى را موجود و در منازل و املاك آنان جاى گزين و مستقرّ نموديم و در موقع نزول عذاب چون مشاهده و احساس نمودند شدّت و حدّت آنرا پاى بگريز نهادند و بسرعت فرار ميكردند و نداى ملائكه بگوش آنها ميرسيد كه فرار نكنيد و بر گرديد بسوى وسائل عيش و نوش خودتان و بمنازل خويش شايد حاجتمندانى بيايند و از شما چيزى بخواهند و شما نباشيد با آنها كمكى كنيد و اين كلام را بنحو استهزاء و سخريّه بآنها ميگويند تا عذابشان كامل گردد و آنها ميگفتند واى بر ما حقّا كه ما ظلم بخودمان كرديم و اين كلمه واى بر ما ورد زبان آنها بود تا مانند گياه درو شده خاكسار و خاموششان نموديم گفتهاند اينكه خداوند از گفتن ويلنا تعبير بدعوى فرموده براى آنستكه گوينده ويلنا گويا ويل را براى خود ميخواند كه بر او وارد شود و بنظر حقير براى طعن بر آنها است گويا فرموده هميشه اين كلمه دعاى آنها بود تا بمجازات رسيدند يعنى اگر بجاى واى گفتن در همان حال خدا را ميخواندند و متوسل باولياء او ميشدند ممكن بود راه نجاتى براى آنها پيدا شود ولى افسوس كه بجاى دعا كلمهاى گفتند كه جز افسوس براى آنها ثمرى نداشت و خداوند خلق نفرمود آسمان و زمين و موجودات آن دو را براى آنكه
جلد 3 صفحه 543
آنها را بازيچه خود قرار دهد بلكه خلق فرمود براى تهذيب نفوس و تكميل عقول و تحصيل معرفت و اخلاص عبادت و نيل بمقامات آخرت و اگر ميخواست اسباب سرگرمى و بازى براى خود فراهم فرمايد از عالم مجرّدات كه مناسب با ساحت قدس ربوبى باشد اتّخاذ ميفرمود نه از عالم مادّيات كه دور از وادى ايمن و عالم اعلى هستند و بعضى لهو را بزن و فرزند تفسير نموده و كلام را ناظر به ردّ يهود و نصارى و امثال آنها كه براى خداوند اثبات زن و فرزند نمودهاند دانستهاند و در هر حال اراده نفرمود و اتخاذ نكرد لذا كلمه ان را دران كنّا فاعلين بعضى نافيه قرار دادهاند ولى خلاف ظاهر است بلكه ظاهرا ان شرطيّه و مراد آنستكه اگر ميخواستيم از عالم بالا ميگرفتيم اگر اهل لهو و لعب بوديم ولى ما اصلا اينكاره نيستيم و اين توهّمات بكلّى از ساحت مقدّس ما دور است تعالى اللّه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و خداوند حقّ را مانند سنگ سختى كه از جاى دور پرتاب كنند وارد بر باطل ميفرمايد پس مانند كاسه سرى كه شكستگى بمغزش برسد باطل را متلاشى و مضمحل و نابود ميكند چون قذف رمى محكم از دور است و دمغ شكست سر است كه واصل بدماغ باشد و در كلام تشبيه معقول بمحسوس شده براى تصوير غلبه حق بر باطل در خارج و مبالغه در آن بنحو شگفت آورى كه فوق آن متصوّر نيست پس چگونه ممكن است چنين خداوندى شغل باطلى را براى خود اتخاذ فرمايد و مشغول بلهو و لعب شود و واى و ويل گفتن براى كفّار قريش و امثال آنها كه براى خدا شريك و زن و فرزند قرار دادند ثابت و لازم است مانند امم سابقه كه بهرهاى جز ويل نداشتند تا مردند و ذكر شد براى اين اوصاف نالايقى كه براى خداوند اثبات مينمايند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ باطلى نيست كه در مقابل حقّ قيام نمايد مگر آنكه حقّ بر باطل غالب شود و اين است مراد از قذف حقّ بر باطل در آيه شريفه و تمام موجودات سماويّه و ارضيّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و كسانيكه در عالم اعلى ميباشند از اصناف ملائكه كه در ساحت قرب ربوبى جاى دارند و عساكر غيبيّه الهيّه بشمار ميآيند استنكاف و استكبار از پرستش و بندگى او ندارند و خسته و مانده نميشوند و هميشه مشغول بتسبيح و تقديس حقّند و ضعف و سستى و فتورى براى ايشان روى نميدهد و اينها همه دليل است
جلد 3 صفحه 544
بر آنكه خداوند شريك و شبيه و عديل و نظير و مثل و مانند ندارد و مستغنى از اتخاذ لهو و لعب و زن و فرزند است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه ملائكه معصوم و محفوظند از كفر و افعال قبيحه بالطاف الهيّه خدا فرموده در باره آنها كه معصيت نميكنند خدا را در آنچه امر كند آنانرا و بجا ميآورند آنچه را مأمور باشند و نيز فرموده و له من فى السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا ملائكه ميخوابند فرمود هيچ زنده اى نيست مگر آنكه او ميخوابد عرضه داشتند خدا ميفرمايد تسبيح ميكنند شب و روز سست نميشوند حضرت فرمود نفسهاى آنها تسبيح است و در روايتى براى تمام اجزاء بدن آنها بأصوات مختلفه اثبات حمد و تسبيح شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ مَن عِندَهُ لا يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتِهِ وَ لا يَستَحسِرُونَ «19»
و از براي او است خداوند متعال، و اختصاص به او دارد هر كس در آسمانها و زمين و كساني که در پيشگاه عظمت پروردگار و مقام قرب هستند تكبر نميكنند از عبادت او و سستي ندارند.
(وَ لَهُ): لام اختصاص است که مخلوق او هستند و خالق ديگري ندارند و تحت قدرت او هستند.
(مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ): گفتند: من از براي ذوي العقول است به خلاف ما که شامل غير ذوي العقول هم ميشود. و ذوي العقول ملائكه و جن و انس است، لكن مكرر گفتهايم، و آيات شريفه صراحت دارد بر اينکه که تمام موجودات از عالم عقول و نفوس و عالم أنوار تا عالم ناسوت از حيوانات و نباتات و جمادات تا عالم مادة المواد تماما عقل و شعور و ادراك دارند، و تسبيح و تحميد و عبادت دارند.
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم ... الاية) اسري آيه 46. و غير اينکه از آيات بسيار.
(وَ مَن عِندَهُ): مراد قرب مسافتي نيست بلكه قرب منزلت و رتبه و درجه است چنانچه اجزاء دولتي مراتب و درجات آنها مختلف است از نخست وزير تا پاسبان.
(لا يَستَكبِرُونَ عَن عِبادَتِهِ): با كمال خضوع و خشوع و ميل و رغبت بندهگي
جلد 13 - صفحه 154
ميكنند و عبادت.
(وَ لا يَستَحسِرُونَ) سستي و فتور ندارند و خستگي پيدا نميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- در آیات گذشته سخن از این واقعیت بود که عالم هستی دارای هدف تکاملی حساب شدهای است برای انسانها.
و از آنجا که ممکن است این توهم به وجود آید که خدا چه نیازی به ایمان و عبادت ما دارد؟ به پاسخ این سخن میپردازد و میگوید: «و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از آن اویند» (وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«و آنها که نزد اویند [فرشتگان] هیچگاه از عبادتش استکبار نمیورزند، و هرگز خسته نمیشوند» (وَ مَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ).
نکات آیه
۱- خدا، مالک همه کسانى است که در آسمان ها و زمین اند. (و له من فى السموت والأرض )
۲- مالکیت غیر خدا(حتى بر خویشتن) مجازى است. (و له من فى السموت والأرض )
۳- وجود موجوداتى داراى شعور و عقل در آسمان ها و زمین (و له من فى السموت والأرض ) «من» در موجوداتى استعمال مى شود که داراى شعور و عقل باشند.
۴- جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد است. (السموت )
۵- مالکیت مطلقه الهى بر جهان هستى، پشتوانه و تضمین کننده تحقق پیروزى حق بر باطل است. (بل نقذف بالحقّ ... و له من فى السموت والأرض ) جمله «و له من فى السماوات...» عطف بر جمله «لو أردنا ... بل نقذف بالحقّ...» است و تبیین و تفسیر کننده حق بودن آفرینش جهان و نیز پیروزى حق بر باطل مى باشد; زیرا وقتى جهان در ملک خدا بود، پیروزکردن حق بر باطل، امرى ممکن و آسان بر او خواهد بود.
۶- مقربان الهى (فرشتگان)، از عبادت خداوند تکبر نمىورزند. (و من عنده لایستکبرون عن عبادته) مقصود از «من عنده» - طبق نظر مفسران - فرشتگان است.
۷- مقام قرب خداوند، جایگاه و مرتبتى ناسازگار با استکبار در عبادت و گردن فرازى در برابر او است. (و من عنده لایستکبرون عن عبادته ) با توجه به آمدن تعبیر «لایستکبرون عن عبادته» به جاى «لایستکبرون عنه» برداشت یاد شده به دست مى آید.
۸- مقربان درگاه خداوند از عبادت او هیچ گاه ملول و خسته نمى شوند. (من عنده لایستکبرون عن عبادته و لایستحسرون ) «استحسار» (مصدر «یستحسرون») به معناى تعب و ملالت است.
۹- تأثیر دستیابى به مقام قرب الهى، در خستگى نیافتن از عبادت و پرستش خداوند و تکبر نورزیدن (و من عنده لایستکبرون عن عبادته و لایستحسرون ) از این که خداوند فرمود «آنها که پیش ما هستند و مقرب اند، از عبادت خسته نمى شوند و تکبر نمىورزند»، به دست مى آید که دسنتیابى به قرب الهى، در خستگى ناپذیرى و تکبرنورزیدن تأثیر دارد.
۱۰- استمرار و خستگى ناپذیرى در عبادت خداوند، امرى پسندیده و ارزشمند (و من عنده لایستکبرون عن عبادته و لایستحسرون) برداشت یاد شده به خاطر این است که آیه شریفه، در مقام توصیف و تمجید مقربان الهى و تشویق بندگان به عبادت پروردگار است.
موضوعات مرتبط
- آسمانها: تعدد آسمانها ۴; موجودات با شعور آسمانها ۳
- باطل: منشأ پیروزى باطل ۵
- تقرب: آثار تقرب ۹
- تکبر: موانع تکبر ۹
- حق: منشأ پیروزى حق ۵
- خاضعان :۶
- خدا: آثار مالکیت خدا ۵; مالکیت خدا ۱
- عبادت: ارزش تداوم عبادت ۱۰; خضوع در عبادت ۶، ۹; موانع سستى در عبادت ۹; نشاط در عبادت ۸، ۹
- عمل: عمل پسندیده ۱۰
- مالکیت: مالکیت غیرخدا ۲
- مقربان: خضوع مقربان ۶; عبادات مقربان ۶، ۸; فضایل مقربان ۸; مقربان و استکبار ۷; نشاط مقربان ۸
- ملائکه: خضوع ملائکه ۶; عبادات ملائکه ۶
- موجودات: مالک موجودات ۱; موجودات با شعور ۳